پاورپوینت کامل عزت ایرانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عزت ایرانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عزت ایرانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عزت ایرانی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
«این روزها حرف از سیاست، بیشتر از همیشه خوراک هر محفلی شده و هرکس از هرجا کم می آورد، یک راست می رود سر سیاست و توپیدن به این و آن! اصلاً همه، خود را یک پا سیاستمدار و تحلیل گر سیاسی قوی می پندارند. از جبهه گیری های روا و ناروای رسانه ها، چه داخلی و چه بیگانه هم که نگو؛ همه در حال ایجاد تنش و درگیری هستند.گاهی با خودم فکر می کنم اگر این اتفاق نمی افتاد، مردم و رسانه ها چه موضوعی برای صحبت کردن و مانور دادن داشتن!!
دانشگاه هم که انگار آفریده شده برای این حرف ها و کارها!! تا می توانسته گردوخاک کرده…».
اینها حرف های یکی از دوستانم بود که برای طراحی دکور نمایشی که ماه ها بود با بچه ها تمرین می کردیم، به من کمک می کرد…
در سالن، مشغول چیدن دکور و صحبت با گروه برای آخرین تمرین بودیم و این دوستمان ول کن ماجرا نبود.
در حالی که طناب کلفتی را از یک طرف صحنه به پنجره چوبی وسط صحنه وصل می کرد ادامه داد: «به نظر من، این مسخره بازی ها باید زودتر تمام شود و یک گروه کوتاه بیاید. اصلاً مگر دوستی با این مو بورها چه اشکالی دارد که ما این قدر سخت می گیریم؟ واقعاً که وقتی فکر می کنم چه جوان هایی در جنگ با عراق بیخود جانشان را از دست دادند کفری می شوم…».
سیما می گفت و می گفت و حواس همه ما را پرت کرده بود. که یکی از بچه ها بلند گفت: «سلام استاد…».
همگی سرمان را که چرخاندیم، دیدیم استاد مهرزادیان در گوشه ای از سالن، روی یکی از صندلی ها نشسته و گویا به حرف های دوستمان گوش می داد.
استاد مهرزادیان، پیرمردی قد کوتاه بود با مو و ریش های بلند و سفید و چشمانی مهربان که آنها را پشت عینک ذره بینی اش پنهان می کرد. او ماه ها بود که به ما در اجرای نمایش کمک می کرد و امروز هم برای دیدن تمرین آخر آمده بود، ولی تا آن لحظه متوجه آمدنش نشده بودیم.
استاد جلو آمد و گفت: «خب خانم طراح! می گفتید که چرا آن همه جوان بیخودی مردند… که چرا ما سکوت نمی کنیم و نمی گذاریم این مو بورها با ما رابطه داشته باشند!»
سیما که دست و پایش را گم کرده بود من من کنان گفت: «بـ…. ببخشید استاد… قصد جسارت نداشتم! من کی گفتم سکوت کنیم! خون همه آن عزیزان، برای ما مقدس و محترم است. من می دانم که ما هرچه داریم…»
استاد حرف سیما را قطع کرد و گفت: «خواهش می کنم بس کنید. این قدر جمله هایی را که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 