پاورپوینت کامل نقد و معرفی کتاب «مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی» ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد و معرفی کتاب «مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی» ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد و معرفی کتاب «مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی» ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد و معرفی کتاب «مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی» ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :
۴۸
اشاره:
«تمدن اسلامی» و جست وجو در «جوهره سیاست مقدس آن» با
رویکردی فلسفی، از دغدغه های دکتر موسی نجفی است. او دکتر در رشته فلسفه سیاسی
و مدیر گروه اندیشه سیاسی اسلام در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است.
دکتر نجفی ۲۰ اثر در حوزه های تاریخ معاصر ایران و نیز
اندیشه و فلسفه سیاسی تألیف کرده است. کتاب مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن
اسلامی از تألیفات اخیر ایشان است؛ که جزو کتب برگزیده معرفی شده دبیرخانه
دین پژوهان کشور در سال ۱۳۸۲ بوده و از مهم ترین ویژگی های کتاب، «پی جویی
چیستی سیاست مقدس، و نگره مدنیت و نظام سازی دینی» است.
این کتاب در جلسه ای با حضور برخی از محققان و دانش پژوهان
در گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی قم به نقد گذاشته شد.
این نقد پس از معرفی کتاب از زبان مؤلف، در این مقاله تقدیم
می شود.
الف ــ درباره کتاب از زبان دکتر موسی نجفی
ــ در حال حاضر، بحث های تمدن اسلامی در دنیای اسلام،
بحث های اصلی و محوری است. بعضی از فرهنگ ها ممکن است تا مرحله نظام سازی هم
جلو بروند، ولی تمدن ندارند. درصورتی که ما غیر از اینکه در مرحله نظام سازی
هستیم، یک نظام دینی و اسلامی هم داریم؛ از این رو، با بعضی از کشورها که لااقل
در اسم مشترک هستیم ــ مثل پاکستان، عربستان و اخیرا افغانستان ــ تفاوت ماهوی
داریم. بنابراین، اگر نظام ما تمام عیار اسلامی شود ولی ذیل تمدن غربی واقع
شویم، باز هم یک احساس کمبود و سرخوردگی خواهیم داشت و درنهایت دچار نوعی
مقهوریت می شویم.
ــ ما دهه سوم انقلاب را پشت سر می گذاریم و وارد دهه چهارم
می شویم؛ بنابراین، باید موقعیت خود را در دنیای اسلام و آینده جهان اسلام مشخص
کنیم و ببینیم که از نظر فلسفه سیاست در چه وضعیتی قرار داریم.
آنچه غربیان، به ویژه مستشرقان، از تمدن اسلامی به آن توجه
دارند، در دو حوزه است: یکی بحث دانش هایی که مسلمانان در زمینه نجوم، جغرافیا،
تاریخ داشته اند که یا مؤسس آن بودند و یا در بالندگی و رشد آن نقش داشته اند و
بخش دیگر در زمینه کاربرد هنر و معماری در ساخت مساجد و معابد.
هرچند این دو شاخص برای مسلمانان افتخارآفرین است، به نحوی
به حوزه تاریخ تعلق دارد. حال این سؤال پیش می آید که برای دنیای امروز چه
ارمغانی داریم. به نظر ما، زمانی که شریعت اسلام تأسیس شد، توانست نظام های
سیاسی و اجتماعی بزرگی ایجاد کند که معلول آن نظام ها، هنر، معماری و علوم بوده
است. ما به عنوان مسلمانان شیعه مذهب، ازلحاظ فکری و ارزشی هیچ گاه با آن
قدرت هایی که در سده های اول تاریخ اسلام حاکم بودند، موافق نیستیم و اساس
اسلام را اینها نمی دانیم. به هرحال، از شریعت اسلامی، نوعی تفکر اجتماعی و
سیاسی متولد می شود که حرف مهم و جدیدی دارد. آن جوهره، یک چیز اصیلی است ــ
مخصوصا برای شیعیان ــ که با آن، به راحتی می توانیم دوره خلافت و سلطنت را از
اصل تمدن و فرهنگ جدا کنیم. شاید تفکیک این مسئله در اهل سنت مشکل باشد؛ ولی
برای ما که به امامت معتقدیم، به آسانی صورت می گیرد. ما به راحتی می توانیم
تمدن اسلامی را از قدرت حاکمه آن جدا کنیم. ملت ایران یک فرهنگ چند هزار ساله و
قبل از اسلام هم در زمان ساسانیان، هخامنشیان، اشکانیان و سلوکیان، تمدن های
بزرگ داشته و به قول برخی باستان شناسان، ایران، بهشت باستان شناسی و تاریخ کهن
است و از این جنبه مثل چین، هندوستان و بین النهرین، جزو کشورهای پرسابقه است.
این کشور تمدن خیز و تمدن زا زمانی که با فرهنگ اسلامی مواجه شد، به واسطه دین،
جهش فوق العاده ای کرد که این جهش در محورهای هنر، معماری و دانش نمود یافت.
ازنظر تأثیر فلسفه سیاست اسلامی در تاریخ ایران، با دو برش
مهم مواجهیم: یکی از صدر اسلام تا دوران صفویه که خود به دو دوره قبل و بعد از
خلافت که ایرانیان بیشتر سنی مذهب بودند، تقسیم می شود؛ دیگری، از دوره صفویه
به بعد که فضای جدیدی بر ایران حاکم می شود و ایرانیان به مذهب شیعه گرایش پیدا
می کنند و تمدن اسلامی و فلسفه سیاست معنی خاصی می یابد. در بررسی ای که در
زمینه سیاست نویسی در متون این ۱۴ قرن به عمل آوردم، دریافتم که برخلاف اظهارات
مستشرقان و یا محققان سکولار درباره اندیشه های اسلام، متون اسلامی در این
عرصه ها غنی است و این متون را می توان به ده گروه تقسیم کرد.
ــ اولاً متون است که از آن فلسفه سیاست در می آید، نه
فلسفه سیاسی. فلسفه سیاست، اعم از فلسفه سیاسی است و همه سیاست اندیشان مسلمان
ایرانی را شامل می شود. ثانیا متون از جنبه های کمی و کیفی بسیار متنوع هستند و
ما با گروه بزرگی از متون در شاخه های مختلف که در آنها درباره سیاست بحث شده
است، مواجهیم. مستشرقان و طرفداران حوزه های سیاست اندیش غرب راجع به اسلام،
متون اسلامی در زمینه سیاست را معمولاً به سه گروه تقسیم می کنند: فلسفه سیاسی،
شریعت نامه نویسان و متونی که در مورد سیاست از فارابی شروع می شود و تحت تأثیر
مکاتب فلسفه های یونان و غربی است و از خود اصالت زیادی ندارد.
شریعت نامه نویسان نیز معتقدند توجیه گران مشروعیت، بخش قدرت حاکمه به وسیله
احادیث و قرآن هستند. سومین گروه یعنی سیاست نامه نویسان نیز در پی آن بودند که
کارآمدی نظام سیاسی را بیشتر کنند؛ لذا حاصل کار این گروه از محققان مغرب زمین
و یا مستشرقان این شد که در اسلام هر سه دسته متونی که متکفل بحث سیاسی اند، در
خدمت قدرت هستند و این نتیجه گیری خوبی نیست. اینکه ما در زمینه فلسفه های
سیاسی فقط تابع قدرت های حاکمه زمان بودیم، نتایج خیلی بدی برای فرهنگ ما
به دنبال دارد. این امر نشان می دهد که ما واجد انسان های آزاده و اندیشمندی
نبوده ایم که در زمینه سیاست، افکار مستقل و عمیقی داشته باشند؛ از این رو، در
دنیای امروز که مکاتب و نظام های سیاسی به ما هجوم آورده اند و ما باید نسبت
خودمان را با آنها مشخص کنیم، چنین امری به مثابه نداشتن عقبه و حکم تاریخی
است. لذا طبقه بندی شروع کردم و سه دسته فلسفه سیاسی، شریعت نامه نویسی و
سیاست نامه نویسی را اصل قرار دادم. هفت گروه دیگر هم وجود دارد؛ مثل گروه متون
عرفانی که گاهی هم سیاسی بوده است، به طور مثال، سلسله صفویه که از صوفیه شروع
شد و به تعبیری، صفویان از تخت ارشاد به تخت سلطنت رسیدند و با عرفان و بحث های
صوفیانه حکومت را به دست گرفتند. اینها نه فیلسوف بودند نه فقیه و نه عامل
دربار و حکومت؛ بلکه قلدرانی بودند که توانستند از این راه به تخت سلطنت برسند.
ما متون ادبی بسیار غنی داریم که در مورد سیاست نوشته شده اند ولی می توان از
آنها مباحث سیاسی بسیار عمیقی استنباط کرد نظیر گلستان سعدی و آثار مولانا و
فردوسی. همچنین، متون کلامی ما برای شیعیان، مباحث کلامی امامت علیه خلافت بوده
است.
پس، بحث کلام و اثبات امامت در یک دوره از تاریخ، قوی ترین
و مهم ترین بحث سیاسی زمان خود بوده است. ۹ متن از این ۱۰ متن متون اسلامی را
مسلمانان خلق کرده اند.
به نظر می رسد فلسفه های سیاسی مسلمانان، اندکی تحت تأثیر
فلسفه های یونان قرار داشته است. اگر فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی درنظر
بگیریم، ملاحظه می شود که او برخلاف نظر غالب که گفته می شود فیلسوف مشایی است،
بیشتر تحت تأثیر افلاطون قرار دارد نه ارسطو. فلاسفه مسلمان هرچند نیم نگاهی به
غرب و یونان دارند، مقلد نیستند؛ مجتهد و محقق اند، پیرو نیستند و بیشتر
مبتکرند و خود را مجبور نمی بینند تمامی آن فرهنگ را اخذ کنند بلکه انتخابگرند
و در دستگاه مذهبی خود مفاهیم اکتساب شده را رشد می دهند و به بالندگی
می رسانند. این کار نه التفاط است، نه ازخودبیگانگی. می دانستند چه می خواهند و
چگونه باید آن را بیابند.
ــ با نگاه به متون متنوع دینی، به این نتیجه می رسیم که دو
جریان در مسئله فلسفه سیاسی و تمدن سازی وجود داشته است: یکی جریان حاکم که
مورخان آن را گزارش داده اند؛ دیگری، جریانی که در طی آن، ملاک های عدالت و
خدمت به مردم و معیارهای ظلم ارائه می شود. مثلاً کتاب معراج السعاده، کتابی
اخلاقی و پر از احادیث، اشعار و ضرب المثل ها است و کسی این کتاب را نمی خواند
که از آن بهره سیاسی ببرد. کتاب مذکور را ملااحمد نراقی در زمان قاجار نوشته
است و علی رغم تعریف های زیادی که در خطبه اول کتاب از فتحعلی شاه قاجار شده
است، ملاک های زیادی درباره رعیت پروری و عدالت گستری و اینکه حق الناس وجود
دارد، در همه جای کتاب به بیشترین وجه به چشم می خورد.
ــ در تمامی مباحث ــ نظیر متون کلامی، فقهی، فلسفی،
عرفانی، حدیثی، سیاست نامه نویسی و… ــ جوهر عدالت جاری و ساری است. مانند
شرایط امروزی نیست که عدالت را فقط در جنبه اقتصادی و اجتماعی خلاصه می کنیم؛
بلکه مثل این است که عدالت از فرهنگ اسلام به یک منشور می تابد و ده نور از آن
متصاعد می شود؛ و وقتی این نورها را جمع کنیم، عدالت از آن درمی آید.
ــ ما با مسئله ای به نام آزادی و دموکراسی روبه رو هستیم.
پایه این بحث در تمدن اسلامی کجا است؟ با رجوع به متون اسلامی، بحث آزادی و
دموکراسی را در آنها نمی بینیم؛ بلکه بحث اصلی آنها، بحث عدالت است. بعد از
مشروطیت، به دلیل موجی که از مغرب زمین به ایران آمد، بحث آزادی را بحث اصلی
قرار دادند. بحث عدالت در این متون مثل نخ تسبیح است که این ده رشته را به
یکدیگر متصل می کند. اگر این نخ پاره و به جای آن آزادی جایگزین شود، این ده
رشته نخ اتصال خود را ازدست می دهد؛ چرا که بحث آزادی، بحث تمدن نیست، بلکه بحث
جدید مغرب زمین است. وقتی می خواهیم بحث آزادی را دنبال کنیم، باید از منشور
عدالت رد شویم. بحث آزادی و استبداد در فرهنگ تمدن اسلامی، با رویارویی بین عدل
و ظلم معنی پیدا کرده است. کسی که عادل نیست، ظالم و اسم جدید آن مستبد است،
یعنی کسی که ضدآزادی است. این قضیه که بحث آزادی، محور بحث های اندیشه سیاسی ما
در دنیای اسلام شده است، ارتباط ما را با فرهنگ و تمدن اسلامی قطع می کند؛ و
اگر قرار باشد این بحث مستقلاً مطرح شود، چون از فرهنگ ما نشأت نگرفته است، به
مسائل ما پاسخ نخواهد داد.
البته این به این معنا نیست که متون ما انسانی گرا نیست و
به حق الناس و حقوق شهروندی بی اعتنا است؛ بلکه در این متون، از زاویه عدالت،
به حق مردم و همه شعایری که آزادی خواهان و دموکراسی طلبان می خواهند برسند،
نگاه می شود. از این رو، از منظر آزادی خواهی، فرهنگ اسلامی به طور بارور
نمی تواند با بحث برخورد کند؛ لذا التقاطی برخورد می کند، چیزهایی ازدست می دهد
و به صورت امتزاجی ناهمگون درمی آید. ولی وقتی با پشتوانه تاریخی و تمدنی متون
جلو می آییم، می توانیم نسبت آزادی را با این مباحث بفهمیم. هر ده متن به صحنه
می آیند: فقه سیاسی، کلام سیاسی، عرفان سیاسی، فلسفه سیاسی و…
براساس چنین فرایندی به خوبی درک خواهیم کرد که هم متون
اسلامی غنی است و هم در برابر فرهنگ غربی، قدرت اختیار، تحقیق و اجتهاد داریم،
نه اینکه مجبور باشیم هر چه آنها می گویند، بپذیریم.
ــ سیاست در نگاه گروه ها و طبقات مختلف، در هاله یا
آمیزه ای از قداست قرار دارد. این مهم در مواردی بیشتر و در مواردی کمتر به چشم
می خورد. اما سیاست هیچ گاه نمی خواهد نامقدس دیده شود. این طرز تفکر و نگاه در
ارتباط با دایره بسته سیاست نامقدس (غیرمقدس تفکر غربی که با روح اندیشه
ماکیاولی) هابزی که از چند سده پیش تاکنون حاکم بوده است، در تقابل جدی قرار
دارد.
اما آنچه باید برای دنیای معاصر اسلامی و برای آینده تمدن
اسلامی در مورد سیاست ترسیم کرد، این است که برای ساختن مدنیت دینی، برگشت
اجزای مقدس به مدینه، امری ضروری و حتمی خواهد بود و در این بین، «سیاست مقدس»
جایگاه ویژه ای دارد. برای تحقیق این امر، مانند گذشته، عالمان علوم گوناگون
اسلامی باید بار دیگر به تبیین جایگاه این امر مهم اشتغال ورزند و به دور از دو
آفت «سیاست زدگی» و «سیاست گریزی» روزمره، در مشهودات زمانه با تأمل و حرکتی
عمیق، مجددا در عرض و طول، مراتب ظهور فلسفه سیاست در اسلام را منکشف سازند.
مسلم این است که در نقطه توجه این طراحی، بحث عدل و عدالت، رونق بخش اصلی گوهر
گمگشته ای خواهد بود که همچون رشته تسبیح می تواند دانه های متفرق متون اسلامی
را در مورد سیاست معنا کند و به آن وحدت بخشد. اگر در این طریق و به این طریق
عمل و نظر شود، نه تنها به خطوط اصلی ترسیم مدنیت دین در تمدن اسلامی نزدیک
شده ایم، بلکه در دورنمایی این بازخوانی و بازکاوی می توانیم نسبت خود را با
فرهنگ و تمدن غرب بهتر درک کنیم؛ فهم و درکی که در دو سده اخیر تاریخ ایران،
کمتر حضور داشته و علت مهم پاره ای از ابهامات و پریشان گویی ها در عرصه فرهنگ
و سیاست و اندیشه بوده است.
ب ــ نقد کتاب
شریف لک زایی: کتابی که اکنون در مقام نقد و بررسی آن
هستیم، رساله دکتر موسی نجفی با عنوان مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی
است. البته اصل رساله با آنچه تاکنون منتشر شده است، تفاوت هایی دارد و مؤلف
محترم افزوده ها و تغییراتی را در آن اعمال کرده اند. نخست از جناب دکتر تقاضا
می کنیم توضیحات مختصری درباره کتاب بفرمایند.
موسی نجفی: ابتدا از گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و
اندیشه سیاسی تشکر می کنم که مقدمات این گفت وگو را فراهم کردند. انگیزه اولیه
من در تألیف این اثر، طرح مجدد و محققانه مباحثی است که در رشته علوم سیاسی
مطرح است. احساس من این بود که معمولاً شاخص های کلی اندیشه سیاسی، تاکنون
همان هایی است که در غرب رواج دارد. در دانشگاه ها این مباحث مطابق آرای آقای
دکتر جواد طباطبایی و طبقه بندی ایشان تدریس می شود. ایشان اندیشه سیاسی اسلامی
را در سه طبقه بحث می کنند: فلسفه های سیاسی، سیاست نامه ها و
شریعت نامه نویسی. به نظر من، این تقسیم بندی نارس و غیرواقعی است. طبق نظر
ایشان، فقط فلسفه های سیاسی ارزش بحث و نظر دارند که ریشه همه آنها نیز در
مکاتب غربی یا یونانی است. از این زاویه نگاه، حتی فارابی هم در حد یک مترجم
تنزل می کند. آقای طباطبایی نویسندگان شریعت نامه را هم توجیه گران حکومت به
شمار می آورند. سیاست نامه ها هم که جز انشاهای دبیران حکومتی نیست! بنابراین،
عملاً چیزی برای اسلام و اندیشه های سیاسی اسلامی باقی نمی ماند. به عقیده
بنده، در این مثلث، اشکالات فراوانی هست. با مراجعه به متون اسلامی، تقسیم بندی
و فضاهای دیگری را می توان کشف کرد. در این کتاب کوشیده ام منابع اصیل و مهم
اندیشه های سیاسی اسلام را نشان دهم و جایگاه هر یک را معلوم کنم.
به اعتقاد من، همه متون دینی ما حاوی نظریه های سیاسی
هستند. البته جنس و نوع آنها متفاوت است. عرفا، فقها، فلاسفه، ادبا و متکلمان،
همگی آرای سیاسی داشته اند و در متون خود آورده اند که از مجموع آنها می توان
به نظریه های کلان و یکسانی رسید. روح همه این نظریه ها و آرا، عدالت است. به
همین دلیل در این کتاب به این نتیجه رسیدیم که اسلام روحا و اصالتا نمی تواند
با سکولاریسم و اندیشه های ماکیاولی کنار بیاید. موضوع سیاست در اسلام قدرت
نیست، عدالت است. پس از عدالت، نوبت به تدبیر می رسد که بیشترین حجم گفت وگو را
در متون سیاسی ما به خود اختصاص داده است. شما در هیچ یک از متون دینی ما با
مدح ظلم و ظالم مواجه نیستید. حتی اگر کسی پادشاهی را هم مدح کند، آن را عادل
می داند؛ یعنی چون عادل می دانسته، مدح می کرده است. بنای توجیه ظلم را
نداشتند.
به نظر من، در مباحث فلسفه سیاسی، به محصولات و تحقیقات
ایرانی ها هم ظلم شده است. نویسندگان غیرایرانی، نخواسته یا نتوانسته اند سهم
ایرانی ها را در تدوین و تألیف متون نشان دهند. گویا ایران تا پیش از صفویه
جزئی از جهان عرب بوده است! این طور نیست. غیر از ایران، به تشیع نیز ظلم بسیار
شده است. در گزارش فعالیت های مربوط به فلسفه سیاسی، انگار ایرانی ها و شیعیان،
تولیدی درخور نداشته اند! مستشرقان در این انحراف ها، بی تقصیر نبوده اند. آنها
بیشتر همّ و غمّ خود را مصروف هنر اسلامی ــ مانند معماری ــ می کنند و آن چنان
درصدد کشف و گزارش مکاتب سیاسی اسلام ــ به ویژه تشیع ــ نیستند.
غلامرضا بهروز لک: انگیزه مهم و اولی ما در پژوهشکده علوم و
اندیشه سیاسی این است که بگوییم برخلاف آنچه می گویند، ما وارث میراث عظیمی از
اندیشه ها هستیم. دکتر نجفی هم در کتاب خود می کوشد همین حقیقت را نشان دهد و
از این جهت درخور تحسین است. ویژگی دیگر کتاب، این است که ایشان بدون پیش داوری
و بدون تأثیرپذیری از دیگران به سراغ متون رفته اند.
درباره مزایا و امتیازات کتاب باید جداگانه سخن گفت. در
اینجا نکاتی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 