پاورپوینت کامل سنت های زبانی در گفت وگو با استاد دکتر کتایون مزداپور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سنت های زبانی در گفت وگو با استاد دکتر کتایون مزداپور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سنت های زبانی در گفت وگو با استاد دکتر کتایون مزداپور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سنت های زبانی در گفت وگو با استاد دکتر کتایون مزداپور ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱

اشاره:

استاد دکتر کتایون مزداپور عضو هیئت علمی پژوهشکده
زبان شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و صاحب نظر در حوزه های
فرهنگ و زبان های باستانی، ویرایش و رسم الخط زبان فارسی است. ایشان تألیفات و
مقاله های فراوانی دارند که فهرست برخی از آنها را به تفکیک به شرح زیر به
اطلاع خوانندگان ارجمند می رسانیم:

تألیفات و پژوهش ها:

ــ شایست ناشایست. ۱۳۶۹. (گزارش متنی به زبان فارسی میانه).
تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

ــ روایتی دیگر از دلیله محتاله و مکر زنان. ۱۳۷۱. تهران:
روشنگران (تجدید چاپ، ۱۳۸۰).

ــ واژه نامه گویش بهدینان شهر یزد. ۱۳۷۴. جلد اول. تهران:
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

ــ بررسی دستنویس م. او ۲۹ (داستان گرشاسب و…). ۱۳۷۸.
تهران: آگه.

ــ زرتشتیان. ۱۳۸۲. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی (تجدید
چاپ، ۱۳۸۴).

ــ گناه ویس. ۱۳۸۲. تهران: اساطیر.

ــ داغ گل سرخ (مجموعه مقالات). ۱۳۸۳. تهران: اساطیر.

ــ واژه نامه گویش بهدینان شهر یزد. ۱۳۸۵. جلد دوم. تهران:
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

ــ واژه و معنای آن از فارسی میانه تا فارسی. طرح
پایان یافته در پژوهشگاه.

ترجمه:

ــ دریو ا. هایلند. ۱۳۸۴. بنیادهای فلسفه در اساطیر و حکمت
پیش از سقراط. ترجمه کتایون مزداپور با همکاری رضوان صدقی نژاد. تهران: نشر علم
(همراه مقاله «راه آفتاب» از همین نویسنده که به پیوست کتاب به چاپ رسیده است).

ویرایش ها:

ــ احمد علی رجائی. برگزیده شاهنامه. ۱۳۶۹. مؤسسه مطالعات و
تحقیقات فرهنگی (چاپ سوم: ۱۳۸۱)

ــ مهرداد بهار. پژوهشی در اساطیر ایران. ۱۳۷۵. تهران: آگاه
(چاپ پنجم ۱۳۸۴).

ــ هایده معیری. مغان در تاریخ. ۱۳۸۱. تهران: پژوهشگاه علوم
انسانی و مطالعات فرهنگی.

ــ سروش پیر مغان (یادنامه جمشید سروشیان). ۱۳۸۱. تهران:
ثریا.

برخی از مقاله ها:

ــ «آرای دین بهی مزدیسنان». فروهر، ش ۹ و ۱۰، ۱۳۶۶. (ترجمه
از متن پهلوی).

ــ «اندرز کودکان». چیستا، ش ۷ و ۸، ۱۳۶۸. (ترجمه از متن
پازند).

ــ «شالوده اساطیری شاهنامه». فرهنگ (ویژه نامه فردوسی:
مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی)، ۱۳۶۹.

ــ «نقش ایران شناسی در شناخت پیوند ادب کهن ایران و ادب
فارسی دری». مجموعه مقالات ایران شناسی (به کوشش علی موسوی گرمارودی)، ۱۳۶۹.

ــ «جهیکا کیست». زنان، سال اول، ش ۳، ۱۳۷۱.

ــ «چاشته ها یا سه نحله فقهی در روزگار ساسانیان». یاد
بهار (یادنامه مهرداد بهار)، تهران: آگاه، ۱۳۷۶.

ــ «فرخ لقای خالدار و عزیز بی جهتان نامدار». زنان،
اسفندماه، ش ۶۱، ۱۳۷۸.

ــ «هدیش و خواجه خضر». زنده رود، بهار، ش ۲۲، ۱۳۸۱.

ــ «تداوم آداب کهن در رسم های معاصر زرتشتیان در ایران».
فرهنگ، ش ۵۰ ـ ۴۹، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۳.

ــ «قدرت بانو گشسب و تیغ عشق» (معرفی کتاب بانوگشسب نامه،
چاپ پژوهشگاه، به تصحیح روح انگیز کراچی)، کتاب فرزان، اردیبهشت ماه، ش ۷،
۱۳۸۳.

ــ «دندان گرگ و می کنیز». جشن نامه دکتر محسن ابوالقاسمی،
تهران: هرمس، ۱۳۸۴.

* * *

خانم دکتر مزداپور لطفا ابتدا راجع به خودتان و تحصیلاتتان
صحبت بفرمایید.

بنده در شهر یزد، در تاریخ یکم فروردین سال ۱۳۲۲ به دنیا
آمدم. اولین فرزند خانواده بودم، و پس از شش ماه از تولد من، خانواده ام به
اصفهان نقل مکان کردند و بعد از چهار سال و نیم هم به تهران آمدیم. از کودکستان
تا دکتری در تهران به مدرسه رفتم.

تحصیلات دانشگاهی خود را در چه رشته ای دنبال کردید؟

لیسانس من در رشته علوم اجتماعی است ولی دوره کارشناسی ارشد
و دکتری را در رشته زبان شناسی و فرهنگ و زبان های باستانی گذراندم.

تحصیلات دانشگاهی من در تمام مقاطع در دانشگاه تهران انجام
شد. حدودا از سال ۴۰ ـ ۱۳۳۹ وارد دانشگاه تهران شدم و در سال ۱۳۵۹ در مقطع
دکتری از آنجا بیرون آمدم. البته بین مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری من مدتی
فاصله افتاد؛ در کارشناسی ارشد رشته روان شناسی هم قبول شدم، اما ادامه ندادم.

خانم دکتر مزداپور، کار خودتان را از کجا شروع کردید؟

من ابتدا در وزارت کار در ۲۹ اسفندماه ۱۳۴۴ به کار مشغول
شدم؛ سپس در ۱۳۵۱ به فرهنگستان زبان رفتم، در عید نوروز سال ۱۳۵۱، و در اسفند
۱۳۵۳ به فرهنگستان ادب و هنر. بعدا فرهنگستان شکلش عوض شد و شد مؤسسه مطالعات و
تحقیقات فرهنگی و حالا هم نام پژوهشگاه دارد.

آیا به رشته زبان شناسی علاقه داشتید و با شناخت وارد این
رشته شدید؟

بله، هم علاقه داشتم و هم با فرهنگ و زبان های باستانی
ایران آشنا بودم. وقتی در دوره لیسانس درس می خواندم، به کلاس زبان اوستایی هم
می رفتم که در انجمن فرهنگ ایران باستان تشکیل می شد. آن وقتها هنوز این رشته
در دانشگاه تأسیس نشده بود. زبان اوستایی را هم از سال ۴۹ ـ ۱۳۴۸ دیگر کنار
گذاشتم.

استادان شما در آن دوره ها چه کسانی بودند؟

در دوره لیسانس افتخار شاگردی شادروان دکتر ابوالحسن صدیقی
و جناب دکتر علی محمد کاردان و شادروان دکتر محمود صناعی و استادان مبرز دیگری
داشتم و درسهایی زنده و جاندار. بعدا بیشتر شاگرد شادروان دکتر بهار بودم و
دکتر ابوالقاسمی. با شادروان دکتر جمال رضایی و روانشاد دکتر ماهیار نوابی،
شادروان دکتر تفضلی و سرکار خانم دکتر آموزگار هم کار کرده ام.

خانم دکتر چه سالی به فرهنگستان منتقل شدید؟

سال ۱۳۵۱. در حقیقت ۵۰ ـ ۱۳۴۹ فرهنگستان تشکیل شد و در سال
بعد آقای بهار بنده را از وزارت کار به فرهنگستان زبان منتقل کردند.

در فرهنگستان با آقای بهار کار می کردید؟

در آغاز به بخش گویش رفتم که آقای دکتر ثمره رئیس آن گروه
بودند. سپس به فرهنگستان ادب منتقل شدم. در آنجا آقای دکتر بهار گروه اساطیر را
با موافقت و تحت ریاست عالی شادروان دکتر پرویز خانلری تشکیل داده بود. کتاب
روانشاد خانم دکتر صدیقیان با عنوان فرهنگ اساطیری ایران نتیجه کار در آن گروه
است. دکتر ارفعی هم در آنجا حضور داشتند، البته نه در گروه ما، و منشور کورش
بزرگ را خودشان می خواندند و کتابخانه بی نظیر فرهنگستان ادب را در زمینه کار
خودشان تدارک می دیدند.

بعد چه شد؟

سپس مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی از ادغام دوازده مؤسسه
ــ که فرهنگستان ها هم در زمره آنها بود ــ تشکیل شد.

شما از کی تدریس را آغاز کردید؟

چون معلم برای کلاس های درس پژوهشگاه لازم بود، از سال ۷۰ ـ
۱۳۶۹ به رغم میل باطنی، وارد عرصه تدریس شدم. البته قبل از این در پژوهشکده
فرهنگ ایران هم، با دعوت آقای دکتر ابوالقاسمی، تدریس را آغاز کردم.

بله خانم دکتر، بنده هم، در این پژوهشکده، افتخار داشتم که
شاگرد حضرت عالی باشم.

خواهش می کنم، شما از شاگردان خوب بنده بودید.

شما از آن استادهایی هستید که خیلی خوب دانشجو را همراهی
می کنید، در واقع، «دست دانشجو را می گیرید و او را پابه پا می برید». به خصوص
اگر شما استاد راهنما و مشاور رساله پایان نامه باشید دانشجو را رها نمی کنید.
من تز دوره کارشناسی ارشدم با عنوان «داستان گرشاسب» نیز با شما بود که سرکار
دراین باره کار کرده بودید و آقای دکتر ابوالقاسمی بنده را دست شما سپردند و
شما هم خیلی صمیمانه اطلاعات خودتان را در اختیار من گذاشتید و مرا راهنمایی
کردید.

نظر لطف شماست. زحمت و تلاش و پشتکار خودتان بود.

واقعا سرکار استاد خیلی خوبی بودید و هستید، همه شاگردانتان
به این امر صحه می گذارند و خیلی شما را دوست دارند؛ حتی پس از اینکه
فارغ التحصیل هم می شوند رابطه شان با شما قطع نمی شود و از تجربه های شما برای
کارهای تحقیقی کمک می گیرند.

آنها مهربانی می کنند. تدریس را دوست ندارم، اما بچه ها را
دوست دارم. من با چند تا از بچه ها که خودشان حالا استاد هستند و یا دارند به
استادی می رسند هنوز ارتباط دارم و همیشه به آنها زحمت می دهم مثل خود شما. این
بچه ها بخش مهم زندگی ما هستند. البته درس دادن نوعی با هم اندیشیدن و فکر کردن
هم هست. کلاس درس برای من همیشه آموزنده بوده است مثل کار با شما.

خواهش می کنم کار با شما از افتخارات بنده است و همیشه از
شما می آموزم.

مصداق این همان ضرب المثل یزدی است که می گوید: «اوستای
تنبل شاگرد زرنگ می رساند».

عنوان اولین اثری که از شما منتشر شد چه بود؟ آیا کتاب بود
یا مقاله؟

خاطرم نیست، داستان بود. امّا اولین مقاله ای که یادم هست
مقاله «نشان های زن سروری در چند ازدواج داستانی شاهنامه» است که به دستور آقای
دکتر بهار نوشتم و درخصوص ساخت خانواده در شاهنامه است .

خانم دکتر درباره کتاب هایتان بهتر است از جلد دوم گویش
بهدینان شهر یزد شروع کنیم که به تازگی منتشر شده است. آیا این کتاب آخرین اثر
شما است یا به غیر از این در جای دیگر هم کتابی چاپ کرده اید؟

آخرین کتاب من همین است.

نکته ای که در این کتاب به چشم می خورد نام آن است؛ منظورم
واژه «بهدینان» است. البته من دیدم شما در مقدمه جلد اول توضیحی راجع به آن
داده اید. اگر امکان دارد مختصری در مورد نام کتاب توضیح بدهید و بگویید به چه
دلیل این نام را انتخاب کرده اید؟

این اسم را مرحوم استاد پورداود برای زبان دری زردشتی
انتخاب کرده است که قبلاً بر کتاب مرحوم ارباب جمشید سروشیان هم همین اسم آمده
است: فرهنگ بهدینان. به دنبال یک نام می گشتم، دیدم اگر نام «دَری» را انتخاب
کنم ممکن است با «فارسی دری» اشتباه شود. شادروان استاد ماهیار نوابی پیشنهاد
کردند که همین اسم «بهدینان» مناسب است، همین نام انتخاب شد.

پس در واقع این اسم برای زبان زردشتیان را استاد پورداود
برگزیده است؟

بله، ایشان قبلاً این نام را انتخاب کرده بودند. استاد
نوابی نیز برای کار من همان را توصیه کردند و این نظر برای بنده راهنما بود.
البته اسم های دیگری مثل گویش یزدی برای آن می آورند که صحیح نیست. اسم زبان
اصلاً «دری زردشتی» است امّا نام گویش بهدینان مناسبتر است و از اشتباه پیشگیری
می کند.

من مشاهده کردم که در این کتاب توضیحاتی هم راجع به «گوری»
داده اید که در لفظ عامیانه فارسی به «گبری» تبدیل شده و مفهوم منفی پیدا کرده
است.

بله، اصل واژه gavr بار معنایی منفی ندارد. به نظر بنده
باید اصلاً به معنی «مرد» بوده باشد. همین معنی در زبان دری زردشتی زنده است.

خانم دکتر آیا این کتاب همین دو جلد است یا ادامه دارد؟

خیر، ادامه دارد. این کتاب پنج جلد است با یک جلد مکمّل، که
مجموعا شش جلد می شود. از سال ۱۳۵۱ کار روی آن شروع شده است. خانم حمیده
گرک یراقی،وقتی به پژوهشگاه منتقل شدند، به من در این زمینه کمک کردند.

در آن زمان، آقای دکتر محمود بروجردی اجازه دادند که به یزد
بروم و روی این زبان کار کنم. آقای دکتر ثمره و آقای دکتر حقشناس نیز در این
زمینه کمک های زیادی به من کردند. خیلی از کارهای «واج شناسی» این کتاب در واقع
در همان سال های ۵۲ ـ ۱۳۵۱ آماده بود. استاد ثمره پیشنهاد کردند که واژه ها را
در جمله ضبط کنم و فرمایش ایشان اجرا شد.

پس در حال حاضر مواد این ۵ جلد آماده است.

بله، حروف نگاری شده و فقط غلط گیری آن مانده است. در حقیقت
هر ۵ جلد از سال ۱۳۷۰ آماده بوده است.

ان شاءالله که به زودی شاهد چاپ آن خواهیم بود. خانم دکتر،
می دانم که بخشی از مطالعات شما در مورد «اساطیر» است، با آقای دکتر بهار هم در
کتاب پژوهشی در اساطیر ایران همکاری کردید. مقاله هایی نیز دراین باره
داشته اید. اگر امکان دارد کمی هم راجع به این بخش از تحقیقاتتان صحبت
بفرمایید.

بله، ما در فرهنگستان ادب طرح جامعی در بررسی اساطیر
داشتیم. این طرح قرار بود در گروهی که آقای بهار رئیس آن بودند، همراه با مرحوم
خانم دکتر صدیقیان، آقای دکتر حمید طبیبیان و آقای دکتر بهنام خان خلیلی انجام
شود، اما متوقف شد. بعد از مدتی خانم دکتر صدیقیان نازنین را وادار کردم که بخش
خودش را ادامه دهد. کتاب اول را خود به پایان رساند. بدین ترتیب جلد اول کتاب
با نام فرهنگ اساطیری ایران منتشر شد. برای جلد دوم تمام مواد کتاب آماده بود و
آقای دکتر میرعابدینی همت به تکمیل و چاپ آن گماشتند. اکنون کتاب زیر چاپ است
در پژوهشگاه. ولی کار بزرگ فرهنگ اساطیر ایران ناتمام ماند.

آیا مواد این فرهنگ آماده است؟

خیر!

همکاری شما در کتاب آقای دکتر بهار با عنوان پژوهشی در
اساطیر ایران چگونه بوده است؟

من مستقیما همکاری نداشتم. البته استاد همواره درباره مطالب
آن به بحث می پرداخت. بنده هم از فرمایش ایشان استفاده می کردم. شیوه کار او
خلاق و پر الهام بود. آنچه را خود می گفت و می اندیشید، به نام آن کس که با او
گفتگو می کرد، می خواند. راستش اصلاً معلوم نمی شد که نتیجه بحث با او بار اول
از زبان چه کسی گفته شده است. کارکردن با او زندگی کردن بود. من پس از او فقط
ویرایش پژوهشی در اساطیر ایران را انجام داده ام، چون ایشان علاقه داشتند بعد
از فوتشان حتما این کتاب ویرایش بشود. آن را به کمک برخی از بچه ها به خصوص
آقای مهندس پارسا دانشمند و آقای دکتر فضل الله پاکزاد ویرایش کردیم. به طور
کلی آقای مهندس پارسا همه متن را با پهلوی مقابله کرد.

دوستان دیگر آقای نصرالله کسرائیان، خانم زیبا عرشی و آقای
حسینخانی اصرار داشتند که کار ویرایش شود و خوب شد که این کار انجام شد، چون
اگر به بعد موکول می شد، ممکن بود بنده مطالب لازم را تماما فراموش کنم! همه
این دوستان در چاپ کتاب به شکل جدید خود زحمت کشیدند و مهربانی کردند.

آیا شما هم چیزی به کتاب اضافه کرده اید؟

یادداشت های مختصری در پایین صفحات اضافه کردم و یک بخش
کوتاه ترجمه.

آیا در حال حاضر کتاب کامل است یا فکر می کنید نیاز به کار
بیشتری دارد؟

خیلی غلط های چاپی دارد یا غلط هایی که ممکن است بنده آنها
را وارد کرده باشم که باید از آقای حسینخانی بخواهم، برای چاپ بعدی، این غلط ها
حتما اصلاح شود.

آیا احتمال دارد چیزی به آن اضافه کنید؟

خیر. در همان وقت هم با نظر همه دوستان، از جمله شادروان
استاد حمید محامدی و نیز جناب دکتر حقشناس، کوشش شد که چیزی بر کتاب اضافه
نشود. فقط یادداشت های خود استاد وارد شد. هرچه را من آورده ام، مجزا و مشخص
است. فقط قسمتی از مقدمه دینکرد هفتم را، که خود آقای بهار قصد داشتند آن را
ترجمه کنند و نشد، بنده ترجمه کردم. پارسا دانشمند از قول بهار در این باره
اصرار داشت و من به وصیت استاد عمل کردم.

کتاب داغ گل سرخ و چهارده مقاله دیگر نیز مقاله های شما
درباره اسطوره است. درباره آن صحبت کنید.

بله، در حقیقت این کار را آقای عبدالکریم جربزه دار بر گردن
من گذاشته اند و اصرار دارند که جلدهای بعدی آن نیز چاپ شود. ممکن است جلد دوم
آن را آماده کنم و به ایشان بدهم.

در مقدمه این کتاب شما در مورد این مطلب که چرا واژه
«اسطوره» به جای «افسانه» انتخاب شده است توضیح داده و گفته اید در دانشگاه
تهران درسی داشتید به نام «افسانه های ایرانی» که برای دانشجویان ابهام ایجاد
می کرد. شما خودتان آیا واژه «اسطوره» را به جای «افسانه» می پسندید؟

بله، من این واژه را از افسانه بهتر می دانم. نمی دانم چه
کسی آن را نخستین بار در ترجمه کلمه فرنگی myth به کار برده است. آقای بهار آن
را از حدود سال ۱۳۴۳ یا ۱۳۴۴ به کار می برد. بعدا استعمال کلمه «اسطوره» رایج
شد و امروزه در فارسی کاملاً جا افتاده است.

به جای کلمه «myth»؟

بله، آقای نجف دریابندری معتقد است که به جای آن «افسانه»
را باید به کار ببریم، اما کلمه «افسانه» آن بار معناییِ قداست «اسطوره» را
ندارد.

واژه «اساطیر» معرب است و در قرآن مجید به کار رفته است. در
حال حاضر، یکی از دانشجویان در بنیاد ایران شناسی قصد دارد همه موارد استعمال
«اساطیر» را از قرآن مجید استخراج و آنها را منظم کند و بنویسد تا برای
نامتخصصان هم مشخص شود که این کلمه «اساطیر» چه کاربردهایی در اصل خود داشته
است. شکل کلمه همانند جمع مکسر عربی است. صورت مفرد آن، یعنی «اسطوره» است که
چندان پروپایی ندارد و درباره طرز پدید آمدن آن بحث است.

آیا در فکر هستید که درباره اساطیر ایران کار دیگری هم
انجام بدهید؟

ممکن است کارهایی دوباره در این زمینه انجام بدهم. انتشارات
کاروان خیلی دنبال این مسئله است که یک فرهنگنامه برای اساطیر ایران منتشر کند.
ممکن است با همکاری و کمک دانشجویان این کار را انجام دهم.

اکنون چنین فرهنگنامه ای در ایران وجود ندارد؟

البته مرحوم دکتر عفیفی، شادروان دکتر مشکور، آقای دوستخواه
در این زمینه کار کرده اند ولی شاید به این گستردگی کاری در ایران انجام نشده
باشد و جای کار داشته باشد.

این کار به صورت فرهنگ یا دانش نامه منتشر می شود؟

بله. البته ممکن است در ابتدا کوچک باشد و بعد بزرگ تر و به
ترتیب الفبا مرتب شود. البته با همکاری و یاوری سرکار خانم دکتر آموزگار خواهد
بود.

جای چنین اثری خالی است و واقعا تدوین این کار خیلی لازم
است.

البته، در خارج ایران، در این زمینه درباره اساطیر ایران با
این شکل هم آثاری منتشر شده است.

آیا ترجمه شده است؟

تا آنجایی که من اطلاع دارم، خیر. کتابی با موضوع اساطیر
برای همگان، که تألیف خانم وستا سرخوش است، ترجمه شده است ولی شکل آن فرهنگنامه
و دانشنامه نیست که یکی یکی سرواژه ها و تعاریف خیلی کوتاه در آن باشد.

امیدواریم که این کار هر چه زودتر شروع شود و پایان بگیرد و
ماهم شاهد چاپش باشیم.

شروع می شود ولیکن پایانش مشخص نیست و با خدا است.

من کتابی از شما خواندم با عنوان دلیله محتاله که بسیار
جالب بود. در واقع این کتاب درباره مکر زنان است و علت آن را از لحاظ
جامعه شناختی و روان شناختی بیان کرده است. آیا همین طور است؟

من سعی داشتم بازگویی و بازنویسی داستان دلیله در هزارویکشب
را به دیگران بسپارم امّا کسی نپذیرفت. بنابراین، خودم در یک فرصت، روزی که در
بیمارستان در انتظار تولد آرشَک، پسر برادرم، بودم آن را روی کاغذ آوردم. البته
ابتدا قرار بود خانم شرکت این قصه را در مجله زنان چاپ کنند اما نوشته خیلی
طولانی بود و در مجله نمی گنجید. در نتیجه، خانم لاهیجی زحمت کشیدند و آن را
چاپ کردند و به صورت کتاب درآمد. حتی می توانست مفصل تر هم باشد اما مقداری دست
به دست شد و به شکل کنونی درآمد. البته نثرش خیلی هم یکدست و هماهنگ نیست ولی
آن بخش هایی که از نثر اصلی استفاده شده، خوب است. قسمت های دیگرش خیلی خوب
نیست برای اینکه مقداری باید هماهنگ می شد که این کار از دست من برنیامد.

درباره دلیله محتاله مرحوم محجوب یک سخنرانی داشتند که من
نتوانستم در آن حضور داشته باشم و همیشه هم از این بابت ناراحتم. ظاهرا کلمه به
صورت «دَلّه مختار» درآمده بود و در اصفهان هم نقل می شده است. یک آدم حیله گر
است، که مرد هم است و نه حتی زن. ولی اینکه انتساب این اعمال و حیله گری به یک
زن باشد که برای گرفتن حق خود و خانواده اش کلک بزند و شیادی و حیله بازی راه
بیندازد، داستانی است که اصلش را از قسمت های مختلف هزار و یکشب گرفته ام و
آنها را در کنار هم قرار داده ام. ترکیب داستان با شکل کنونی آن در این کتاب
مال من است.

انگیزه شما از تحلیل این داستان ها و خلق چنین مجموعه ای
چیست؟

انگیزه من این بود که بگویم آقایان برای اینکه حرفشان را به
کرسی بنشانند و بر سر زنان حکم زور بگذارند، به زنان صفاتی مثل حیله گر، زیبا،
مکار و دلبر نسبت می دهند. درصورتی که یکایک این صفات مسلما شایسته خودشان هم
هست. زن هم آدم است با حق حیات و حق اندیشیدن و بودن، با همه حسن ها و عیب ها.

مسئله این است که وقتی زنان در کار اجتماعی شرکت نمی کنند،
به صورت آدم هایی درمی آیند با کاری بی ارج و منزلت. بدین صورت که کار زیادی
انجام می دهند ولی این کارشان هیچ ارج و قربی و مزدی ندارد. از طرف دیگر، چون
کاری که می کنند، نقش و ارزش عمومی در جامعه ندارد، هم دلتنگ و دل شکسته
می شوند و هم از تجربه مسئولیت پذیری دور می مانند. در نتیجه، از قابلیت ها و
استعدادهای فطری خود استفاده نمی کنند و به صورت مردمی ناتمام درمی آیند. این
نقیصه فرهنگ مردسالار و سرکوب کننده زن است و به صورت سنتی پایدار در همه دنیا
درآمده است با تأثیر گسترده. حقیقت این است که کار انسان را می سازد اما کار
منزل معمولاً بدون اهمیت و مزد و پاداش است. در این حالت، آدم ها متوقع می شوند
و عاطل هم می مانند و ناخودآگاه رنج می کشند. همین پُرتوقعی و شکسته دلی باعث
می شود که برای جبران آن به روش هایی روی آورند که به وسیله آنها داد خود را
بستانند و مطرح شوند. ولی خوب، در عمل، این درد دوا نمی شود. مجموع این چیزها و
کارها سبب عاطل و بی حاصل ماندن توانش و استعداد نیمی از مردم، یعنی زنان
می شود. البته عصر کنونی عصری است که همه چیز در آن به نفع زن ها است. چون
کارهای خانه به دلیل ماشینی شدنِ فعالیت ها راحت تر شده است و نیروی کمتری برای
کار مفت و بی پاداش می طلبد. نیاز به بچه آوردن هم کمتر است. ولی خوب از طرف
دیگر هنوز، بنا بر سنت، زن ها به لحاظ شرکت نکردن در کارهای اجتماعی به معنای
اعم و سودمند آن ممکن است باز هم ضرر کنند.

در حقیقت، جامعه و مفاهیم اجتماعی که تغییر نکرده است، فقط
وضع شغلی زنان دستخوش تحول شده است. زنان خانه دار نیز البته زحمتکش و پرکار و
خلاق اند. به هرحال زنان واقعا کار می کنند و صادقانه زحمت می کشند و وجودشان
سودمندی بی نظیر و بی بدیلی دارد. اما روند کلی بر این منوال است که اعتبار و
ارزش کارشان جزئی و اندک است و حوزه تأثیرش کوچک و ناپیدا. این ستمی است که به
آنها روا می شود ولی در جامعه ای که صادق تر و زنده و اخلاقی تر باشد، این
مشکلات حتما رفع خواهد شد. در حال حاضر یک زن برای اینکه زندگی عادی، در یک
روال معمولی داشته باشد، باید خیلی انسان والایی باشد.

در انتهای کتاب گناه ویس سعی کردم این واقعیت را بیان کنم
که موجوداتی که در درجه اول قرار دارند و ستون جامعه را می سازند، زن های عادی
و بی نامی اند که حقا و واقعا فرشته اند. این زن ها همان خود فرشتگان اند:
فهیم، مهربان، فداکار و آن که دیگران را، فرزندان را و شوهر و پدر و برادر
بی مروّت را به مراتب برخود رجحان می نهد و در همه حال، ستم می بیند و مهر
می ورزد. اما زن هایی هم مثل «جهیکا»، دختر اهریمن، وجود دارند که می دانند و
می فهمند و نقشه ریزی می کنند، اما مهربان نیستند و خود را بر دیگران ترجیح
می دهند و خودپسندی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.