پاورپوینت کامل بنیان های شکل گیری ملیت ایرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بنیان های شکل گیری ملیت ایرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بنیان های شکل گیری ملیت ایرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بنیان های شکل گیری ملیت ایرانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۶

ملیّت که مفهومی جدید و متعلق به دوران اخیر حیات سیاسی
بشری است در جامعه ما با تشکیل حکومت ملی توسط صفویه تعیّن یافته است. شکل گیری
این پدیده مهم سیاسی و اجتماعی، بستری از مبانی اعتقادی، نگرش های نظری و فلسفی
و نیز تحولات سیاسی و اجتماعی را لازم دارد که می توان آنها را تحت عنوان
بنیان های این فرایند ذکر نمود که در مورد جامعه ایرانی نیز صادق است. این
مقاله سعی دارد بنیان های فرایند تحقق ملیت ایرانی را با عناوین چهارگانه
«تشیع»، «فلسفه و سیاست»، «تعمق» و «ملیّت» بررسی کند و در نهایت نگرش خود را
نسبت به مفهوم ملیّت ایرانی، براین اساس ارائه دهد.

قسمت اول: تشیع

شناخت تشیع را علاوه بر مبانی و مبادی آن باید در حوزه
گرایش ها و نگرش هایی جست وجو کرد که موضع شیعه را در سیر تاریخی اش تشخیص داده
است. برای شناخت این روحیه لزوما باید به تشیع تاریخی که در تجربه های بالفعل و
زنده ای نشأت یافته است مراجعه نمود. به این ترتیب شاید مهم ترین ویژگی تشیع را
بتوان در نگرش و سیاستی دانست که بیشترین اهمیت را به ایمان و اعتقادات دینی
مردم می دهد. امام علی علیه السلام به خاطر حفظ دین مردم از حق مسلم خود
چشم پوشی کرده و مشی سیاسی خویش را بر آن محور تنظیم می نمایند. صلح امام حسن
علیه السلام و شهادت امام حسین علیه السلام نیز به هدف حراست و تقویت اعتقادات
دینی مردم صورت می گیرد. با این سیاست رشد اعتقادات دینی از طرف ائمه
علیهم السلام است که جامعه اسلامی شکل گرفته و قوام می یابد و در نهایت توان
تحمل غیبت امام معصوم علیه السلام را دارا می شود. بدینسان تشیع پیوندی محکم با
اساس جامعه اسلامی و اعتقادات مردم پیدا کرده و نگرشش نسبت به آن عمیق تر
می شود. شیعه ابا داشته است که اقلیت های حاکم را سخنگویان اکثریت جامعه بداند.
هراسی از افکار رسمی به خود راه نداده و دفاع عقلایی از سعادت اکثریت مقهور در
قبال مظالم اقلیت حاکم، مشی سیاسی او را شکل می داد. شیعه خود را متولی رشد
اعتقادی مردم و تعمیق جامعه و سیاست می داند که عمل به سنت «تقیه» را به دنبال
دارد. آن گونه که وجود حجت الهی و تقویت ایمان مردم، اثر تکوینی در ایجاد
اجتماع و رشد و تعالی آن دارد؛ اجماع فقهی هم از نظر شیعه لزوما باید کاشف از
رأی معصوم علیه السلام باشد. اعتقاد به اصل مهدویت و سامان یافتن قطعی جهان و
اینکه حکومت عدل جهانی واقعیتی است که با فعالیت اهل ایمان محقق می شود،
خوش بینی و واقع نگری را در کنار تعمق، ویژگی بارز روحیه تشیع کرده است. چنین
روحیه ای را در دوران بعد از غیبت امام معصوم علیه السلام به وضوح می توان
مشاهده کرد. در آشفتگی های سیاسی و اجتماعی قرن چهارم هجری و در زمان سلطه آل
بویه بر بغداد، نه بوییان، خلافت عباسی سنی را منقرض کردند و نه شیعه بر اهل
سنت سخت گرفت. در نزاع بین خلافت عباسی و خلافت فاطمی مصر نیز، اهل تشیع جانب
خلیفه سنی بغداد را گرفتند و به زندگی در شرایط آن رضایت دادند. این روحیه و
سیاست بود که فرصت رشد و گسترش تشیع و استحکام مبانی دینی جامعه را به ارمغان
داشت. این ویژگی ها با عنصر مهم «عاطفی گری» در شیعه تکمیل می شوند. عاطفی گری
همچون مسئله تعمق، نتیجه طبیعی فلسفه امامت و سیاست ولایی است که بارزترین
صحنه های آن را در عزاداری های حسینی می توان شاهد بود. به عبارت دیگر تشکیل
اجتماع و تعمیق آن بدون وجود عنصر عاطفی و محبت امکان پذیر نبوده و همین معنی
است که سیاست را در شیعه مردمی کرده است و در بین توده ها می گستراند. حمید
عنایت درباره ویژگی عاطفی گری تشیع می نویسد:

«هر دین بزرگی در سیر تاریخش شکافی دارد بین سلسله مراتب
مستقری که تصویری جدا و جدی از کیش رسمی است، و یک عده عارف، قدیس و روحانی که
وجودشان برای عامه مردم جاذبه دارد و اشتیاق آنان را برای ارشاد گرم و گیرای
شخصی بر می آورد. در تسنن، سلسله های صوفیانه که نقش اخیر را ایفا می کرده،
همواره درگیرودار دفع تهمت بدعت گری بوده است.

تشیع هم چنانکه پیشتر اشاره کردیم کاملاً از این شکاف و
شقاق در امان نبوده است. ولی از آنجا که امام شناسی، جزء جدایی ناپذیری از
الهیاتش بوده است، این امر به آن انعطاف بیشتری در جذب امواج احساساتی ایمان
عامه مرم بخشیده است.

نمونه ای از تفاوت بین تسنن و تشیع در این مورد، تلقی آنها
از شعر، و در قبال شعر است. سنّیان هر چند آثار حسان بن ثابت، کعب بن مالک و
امیه بن ابی الصلت را به عنوان گواه بر مقام ارجمند شعر در صدر اسلام، با وجود
محکوم شدن بعضی از شعرا در قرآن، اذعان دارند، فقط شیعه توانسته است شعر و سرود
را با دین و ایمان مردم پیوند دهد.شاهد دیگر بر این مدعا به میان آوردن تعزیه و
رضه خوانی در مجامع و مراسم مذهبی است. مخالفت گاه به گاه شیعه رسمی با این
بدعت ها به هیچ وجه از نظر عمق عقیدتی و رنجش اخلاقی قابل مقایسه با محکوم سازی
فی المثل رقص و سماع درویش ها از نظر قاطبه سنیان نیست.»

اثر دیگر تعمق در تشیع را باید در روی دیگر این سکه عاطفی گری یعنی قانون مندی
و در پیوندی که بین محبت و حقوق برقرار می شود، ملاحظه کرد. طرفینی بودن محبت
با طرفینی بودن حقوق توأم است.

این گونه ویژگی ها در تشیع توانست با رسمی شدن آن در زمان
صفویّه، یک انقلاب واقعی را ایجاد کند. جامعه و انسان جدیدی پدید آورده و مبنای
مشروعیت نظام سیاسی را بر همین ایجاد جدید بنا نهد.

نگاه جامعه شناسانه به تشیّع، به گونه های دیگری هم انجام
یافته است که از جمله می توان به کتاب «تشیع علوی، تشیع صفوی» دکتر علی شریعتی
اشاره کرد. وی در قالب اصل تبدیل نهضت به نظام، دو نوع کاملاً منفک از تشیع را
مطرح می کند که هر کدام دارای روحیات و جایگاه تاریخی مشخصی هستند. دوره تشیع
علوی که از قرن اول هجری تا ظهور صفویه طول کشیده و عبارت از دوره نهضت و حرکت
شیعه است. دوره دوم یعنی تشیع صفوی که از زمان صفویه تاکنون تداوم داشته و دوره
تبدیل شدن «شیعه حرکت» به «شیعه نظام» است. هرچند که مؤلف بنای تشیع صفوی را در
صدر اسلام جست وجو کرده و رئیس مشرکان مکه یعنی ابوسفیان را بنیانگذار چنین
تشیعی معرفی می کند.

به هر حال تحلیل اصلی کتاب با توجه به تحول عظیمی که در زمان صفویه رخ داد و
تأثیر تعیین کننده ای بر هویت تاریخی شیعه و نیز سرنوشت جهان اسلام نهاد،
متمرکز است؛ هرچند که مباحث آن از شکل بررسی های تاریخی فراتر رفته و ابعاد
روانشناسانه پیدا می کند اما از جهت توجه به مسئله ملیت ایرانی و تشیع با مقاله
حاضر مربوط می شود. وی درباره حکومت صفویه چنین می نویسد:

«هنرمندی و هوشیاری نهضت صفوی این بود که اصولاً بنای حکومت
خودش را بر دو ستون قوی قرار داد:

۱. مذهب شیعه ۲. ملیت ایرانی»

مفهوم ملیت در بیان فوق مترادف با «ناسیونالیسم» بوده و مؤلف آن را باسابقه تر
از صفویه پنداشته و در نهضت شعوبیّه جست وجو می کند و از آن به عنوان
ناسیونالیسم شعوبی یاد می کند. بدین ترتیب ایشان «ناسیونالیسم» را نه به عنوان
مفهومی که متناسب با حکومت های نوع جدید است بلکه حقیقتی که در دوران وجود
حکومت ها و نظام های سیاسی بسیط هم امکان پذیر باشد، می شناسد و آن را در حد
تعصب های نژادی و احیای خصایص قومی و ملی تنزل می دهد. طبیعتا چنین ملیتی نه در
طول نهضت تشیع بلکه در عرض آن و بلکه متناقض با مبانی دینی جلوه می کند.
همان طور که نویسنده نیز تحقق ملیت ایرانی را در تضاد با وحدت اسلامی ارزیابی
کرده و می نویسد:

«بدینگونه احیای خصایص قومی و ملی؛ایران را از عرب و ترک
مشخص می ساخت و تشدید اختلاف نژادی و ملّی و زبانی میان ایرانی و غیرایرانی،
اشتراک دینی هزارساله آنها را تضعیف می کرد و وحدت اسلامی در برابر احساس ملیت
رنگ می باخت و بنابراین شعوبی گری صفوی که خود را به رنگ سبز تشیع درآورده بود،
توده مسلمانان ایرانی را با حفظ ایمان و احساس اسلامی از امت اسلامی جدا ساخت و
تشیع صفوی برخلاف تشیع علوی ــ که همیشه موارد اختلاف خود را با اکثریت (عامه)
مسلمانان در زیر پوشش تقیه نگاه می داشت تا تفرقه ایجاد نکند ــ این پرده را
برداشت و حتی بر روی موارد اشتراک و اتفاق افکند…این چنین بود که صفویه، به
یاری پاک ترین و شورانگیزترین احساسات مذهب شیعی، نهضتی شعوبی برانگیخت و بر
گرد ایران حصاری از قومیت کشید و آن را از دنیای اسلام جدا کرد.»

گذشته از جنبه های نظری مسئله که چرا باید ملیت که یک واقعیت اجتماعی است با
مسئله اجتماعی دیگری چون وحدت اسلامی، غیرقابل جمع و در تضاد باشد، از نظر
تاریخی هم، خدشه های زیادی بر سخن فوق وارد است. در مقطع ظهور صفویه، وحدتی بر
جهان اسلام حاکم نبود که توسط صفویه شکسته شود. هجوم های پی درپی مغولان و سپس
تیموریان، دنیای اسلام را به قطعات متعددی تقسیم کرده بود که بر هر گوشه ای
امیری حکومت و مذاهب و مکاتب فقهی و صوفیانه گوناگونی رواج داشت. عثمانیان هم
که مورد نظر نویسنده است نه تنها بر دنیای اسلام که بر ترکیه فعلی هم به طور
کامل مسلط نبودند. اتفاقا بعد از ظهور صفویه است که لااقل در بخش غربی جهان
اسلام، امپراطور عثمانی با تصرف حوزه حکومتی ممالیک و نیز درآوردن منطقه دیار
بکر و شرق آناطولی از زیر نفوذ صفویه توانست حکومت وسیعی را ایجاد کند. وحدت
امپراطوری مغولی هند هم با مساعدت ها و حمایت های صفویان تحقق یافته و حتی
تأثیر غیرمستقیم صفویه را در اتحاد ملوک بخارا و ماوراءالنهر به خوبی می توان
ملاحظه کرد. در واقع قدرت فوق العاده و سیاست جدیدی که صفویه ظاهر کرده و ملیتی
که از مذهب ناشی می شد الگویی برای همه جوامع اسلامی بود و همین معنی می توانست
مبنایی برای وحدت جهان اسلام با حفظ تنوعات آن بشود.

به هر حال ویژگی های تشیع درگذر تاریخ، جلوه های عمیق تری
را نسبت به نهضت صفویه از خود بروز می دهد. پیروزی اصولیان بر اخباریان، قیام
تنباکو و مهم تر از همه انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران را تحت
تأثیر تعیین کننده روحیات و خصوصیات تاریخی تشیع باید ارزیابی کرد. چنین سیر
تکاملی تاریخی ایجاب می کند که گرایش ها و نگرش های هر دوره ای را متناسب با
شرایط آن زمان سنجید. استناد به روحیاتی که از تشیع در دوره صفویه بروز می کرد
و ارزیابی آنها با نگرش ها و بینش های امروزین، موجه به نظر نمی رسد.

نگاه به تشیع را در منظر مردمی که از تسنن عبور کرده و به
تشیع گرویدند نیز می توان انجام داد. تغییر مذهب در میان مردمان و به هر طریقی
که انجام گرفته باشد، همه ساحات زندگی را دچار تحول می سازد.اهمیت تغییر مذهبی
مردم ایران در زمان صفویه وقتی روشن تر می شود که به توفیق اندک تبلیغات
پیشرفته و سازمان یافته کنونی نهادهای دینی در ایجاد چنین تغییری، توجه
شود.شهرهای ایران که عمدتا مراکز فرهنگی و قدرت اهل سنت بودند، تشیع را مایه
افتخار خویش می دانند و به طعن و ردّ پیشوایان گذشته می پردازند. اصفهان که در
روزگاری به مخالفت با تشیع شهره داشت، در پی آن می شود که پایتخت کشوری شود که
بر اساس تشیع درست شده بود. سرعت، عمومیت و گسترش چنین انقلاب معنوی کم نظیر
است.

هر چند که زمینه های قبلی فراوانی را برای چنین تحولی
می توان سراغ گرفت و عملکرد آینده آن نیز فرایندی تدریجی داشته است، تحول انجام
یافته تحقق اراده و مشیت الهی را به خوبی نشان می دهد. تسنن قبل از صفویه به
افق تشیع نزدیک شده بود و در تشیع بعد از صفویه هم آثار بسیاری از سنت های قبلی
به جا مانده بود. بنابراین می توان از پویش تشیع نام برد و از شیعه تر شدن بحث
کرد. البته چنین پویشی مقدم بر شکل گیری ملیت (نظام سیاسی مبتنی بر تشیع) است و
همین طور پس از استقرار آن به عملکرد خود ادامه می دهد.در مناطقی هم که پویش
تشیع ظاهر نشده باشد، تشکیل نظام (ملت ـ کشور) در وضع بی ثباتی قرار می گیرد.
بر این اساس انسان ایرانی، تاریخ خود را در فرایند عبور از تسنن و گرایش به
تشیع جست وجو می کند.

توجه به ویژگی های تشیع چون واقع نگری، تعمق، خوشبینی و
عاطفی گری در شناخت این تحول مهم، تعیین کننده است. اصل امر به معروف و نهی از
منکر، با نقد دائمی نهادها به جای تخریب نظام سیاسی و اجتماعی از آن حمایت
می کند و اجتهاد دائمی در تشیع نیز، اعمال و رفتاری را که بعضا مخرب نظام قبلی
بودند حافظ زندگی و نظام جدید و بالعکس می سازد.بدین ترتیب با طرح تاریخ معاصر،
استقلال و ملیت ایرانی، مجتهدین و دستگاه روحانیت شیعه در مرکز توجه قرار
می گیرند.

قسمت دوم: فلسفه و سیاست

۱. ارتباط با دیانت:

جایگاه فلسفه و سیاست در دوران تاریخ اسلامی و نیز رابطه
آنها با دین، توأم با پیچیدگی و همراه با تحول بوده است. تأسیس فلسفه در عالم
اسلام همچون تشکیل قدرت های سیاسی مستقل از دستگاه خلافت، در قرون اولیه تاریخ
اسلام انجام شد و هم زمانی این دو، نشان از وجود تحولی جدی در جامعه اسلامی
بود. جامعیت دین مقدس اسلام می توانست باعث شود که فلسفه یونانی و سیاست عرفی
در اذهان ابتدایی، خارج از حوزه دین و در مباینت با آن جلوه کنند. اما استقلال
حکومت های مقتدر از نهاد خلافت باعث پیدایش تلقی غیر دینی از آنها نشد و فلسفه
اسلامی هم در مناسبت با دین شکل گرفت. تأسیس فلسفه در عالم اسلامی با ابتناء بر
اصول دیانت انجام نشد و راه فلسفه با استقلال از علم کلام آغاز شده و بنا به
تعریف از قید التزام به وحی و متابعت از دین فارغ بود اما ویژگی فلسفه اسلامی
در آن بود که خداوند را دایرمدار موجودات می دانست و بدینسان نسبت خود را با
دین تنظیم می کرد.

سیاست عرفی به وجود آمده هم با اینکه دارای قوام دینی نبوده
و سیاستی دینی تلقی نمی شد در عین حال خارج و جدای از دین هم تصور نمی شد.
سلاطین عالم اسلام را، تبعیت از شرع و ترویج آن واجب بود و سیاست شان در نسبت
با دین درک می شد. هر چند که عرصه ایمان و اعتقاد دینی مردم معطوف آن سیاست
نبود.

برای دوره قبل اسلام که عصر ابتدایی حیات بشری بوده و دوران
جاهلیت نامیده می شود، مسئله رابطه فلسفه و سیاست با دین مطرح نبود و هر دوی
اینها می توانستند بدون هرگونه نسبتی با دین محقق شوند، اما با ظهور اسلام و با
توجه به عظمت و جامعیت آن، امر سیاست و تفکر عقلی برای فهم مردم آن روزگار در
حوزه دین ادغام شدند و همین مسئله بود که برخورد امام علی علیه السلام را با
جریان سقیفه بعد از رحلت رسول گرامی اسلام مشکل تر می کرد. امکان داشت که هر
نوع سیاستی دینی تلقی شده و در نهایت دین ملعبه سیاست های غیر دینی قرار گیرد.
عبور از سطحی نگری و رشد فکری، لازم بود که امکان وجود سیاست های در مناسبت با
دین و نه الزاما مبتنی بر آن، درک شود و همین طور تفکر فلسفی در حوزه اسلامی
شکل گیرد. البته همان عبور از سطحی نگری را می توان ماهیت هر نوع کار فلسفی
دانست.

حوادث دوران صدر اسلام خصوصا سکوت علی علیه السلام و سپس
حکومت ایشان، واقعه عاشورا و به طور کلی تاریخ امامت معصومین علیهم السلام، آن
رشد فکری را فراهم کرد. نهضت عظیم علمی و عقلی که توسط امام باقر علیه السلام و
سپس امام صادق علیه السلام تدارک دیده شد، باعث به وجود آمدن ترقیات علمی و
تمدنی اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری شد. همین طور مسافرت امام علی بن
موسی الرضا علیه السلام به خراسان و مناظرات و مباحثات مهم ایشان با ارباب
مذاهب باعث شد تا ابواب علم و حکمت در جامعه اسلامی گشوده شده و آن فضای مناسب
علمی زمان مأمون عباسی فراهم شد. خط ولایت و حاکمیت الهی که توسط معصومین
علیهم السلام تأمین و هدایت می شد و خصوصا مسئله ولایتعهدی امام رضا (ع)، تعمقی
را در جامعه به وجود آورد که در پناه آن فهم جدیدی از جایگاه سیاست و تفکر
عقلانی در عالم اسلام پدید آمد. مسئله ولایتعهدی امام رضا (ع) بود که باعث شد
ماهیت سلطنتی حکومت مأمون بهتر درک شود.همان چیزی که ابن خلدون از آن به
پایان یافتن دوره خلافت و شروع سلطنت تعبیر می کند. به فاصله حدود چهار سال بعد
از این واقعه بود که حکومت طاهریان در خراسان به وجود آمد. به هر حال تأسیس
سیاست عرفی و فلسفی در عالم اسلام تا نیل آنها به حد بلوغ، دوره ای از تمدن
اسلامی را شکل داد که جایگاه این دو را با ویژگی هایشان ممتاز می سازد. فلسفه
این دوران در عین مناسبت آن با دین و خدامحوربودن آن، حال و هوای یونانی داشته
و نقش تعیین کننده ای در قوام عالم اسلامی ندارد.

بحث مفصل در این مورد را دکتر داوری در آثار خود انجام
داده اند. ایشان درباره اسلامی بودن این فلسفه و ماهیت آن چنین می نویسند:

«اگر فلسفه ما مرحله ای از تاریخ فلسفه است، آن را اسلامی
به معنای وابسته به دیانت اسلام و متفرع از اصول آن نمی توان دانست. فلسفه
اسلامی یک صورت تاریخی فلسفه است که در دوره اسلامی بسط یافته است. پس این
فلسفه به کلی مستقل از تفکر یونانیان نیست و فلاسفه اسلامی اصول تازه ای وضع
نکرده اند؛ بلکه اصول یونانی را با معنایی تازه دریافته اند و اگر اختلاف اساسی
میان فلاسفه یونانی و اسلامی وجود دارد، ناشی از این دریافت تازه است. فلسفه
اسلامی هم با این دریافت تازه تأسیس شده است.»

این دوران عرصه کشاکش در مورد جایگاه فلسفه در جامعه دینی است. دکتر داوری در
این باره در جای دیگری چنین می نویسند:

«اگر فلاسفه سعی داشتند تمام علوم، معارف و به طور کلی نظر
و عمل را تابع فلسفه سازند، مخالفان و معاندان هم متوجه شده اند و مخصوصا
بسیاری از ارباب شریعت، بیمناک بوده اند که مبادا دیانت صورت فلسفی پیدا کند.
چنانکه فارابی یکی از اغراض فلسفه را تصحیح دیانت دانست و غزالی بدان جهت فلسفه
را رد و ابطال کرد که از استیلای آن بر دیانت نگران بود.»

اما سیر تحول فلسفه اسلامی را باید در جهت جمع آن با دیانت ملاحظه کرد که در
واقع بلوغ آن و شروع مرحله تازه ای در تاریخ فلسفه است. سیاست و سلطنت این دوره
نیز در عین حالی که موهبتی الهی تصور شده و وظیفه تبعیت و اجرای شریعت را بر
عهده دارد جایگاهش بسیار فروتر از نقش دین در اجتماع بوده و همان طور که
می دانیم نقش مجامع دینی در حفظ هویت و وحدت جهان اسلام بسیار تعیین کننده تر
از نهادهای حکومتی است. در این میان اجتماعی شدن تدریجی تصوف و هماهنگی و
مطابقت آن با شریعت و در نهایت حضور عرفان شیعی باعث شد که رابطه دین و سیاست
متحول شده و آمادگی برای دینی شدن سیاست پیدا شود.

هجوم مغول و به هم ریختگی ناشی از آن، حداقل به طور
غیرمستقیم باعث شد تا ایمان و اعتقادات دینی، ظهور سیاسی پیدا کرده و در بنای
سیاست، تعیین کننده باشد و این معنی، مرحله جدیدی در عرصه سیاست بود. وقتی که
علایق دینی و روحانی مردم نسبت به خاندان صفوی، مبنای قدرت و اقتدار آن خاندان
برای حکومت شد، در واقع سیاست جدیدی متولد شد که در دوره قبل بی سابقه و مرحله
رشد و بلوغ سیاست اسلامی بود.

جهشی در سیاست ایران پیدا شد و جهشی نیز در تاریخ فلسفه
اسلامی پدیدار شد. هر دو به کمالی متناسب دست یافتند. در عالم سیاست باور مذهبی
با وفاداری به دولت معادل دانسته شد و عقاید مردم وسیله ترقی دولت شد. درک
فلسفی هم، تبدیل به درک دینی شده و کلام و عرفان را در خود حل کرد و حکمت الهی
شد. اگر در سیاست، به روح اطاعت حقیقی توجه می شد در فلسفه هم تعریف «الحکمه
صیروره الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی» ارائه شد و اصالت وجود در
قبال اصالت ماهیت اثبات شد. اگر وجود نهادهای مختلف اجتماعی چون اصناف، علما،
گروه های فتوت و طوایف قزلباش، معارض وحدت ملی و قدرت مطلقه شاه تلقی نمی شدند
در فلسفه هم مسئله وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت برای اولین بار مطرح و
ثابت شد. درنهایت اهمیت یافتن حاکمیت ملی و مقدس شدن مفهوم «کشور» ایران با طرح
بحث حرکت جوهری در فلسفه، توجه به نشئه های مختلف انسان و اثبات عالم «مثال» و
تجرد قوه خیال، توأم شد.

به طور کلی فهم جدیدی از فلسفه اسلامی و درک نوینی در عالم
سیاست پدیدآمد و اینها دو روی یک سکه واحد بودند.بنابراین بلوغ سیاست در ایران
با بلوغ و رشد فلسفه اسلامی هم زمان است و شناخت یکی از این دو بدون شناخت
دیگری ممکن نبوده و شناخت هر دو بدون توجه به آغاز تاریخ جدید تدین و تمدن
اسلامی که درک عمیق تری را از دین ارائه می کرد، امکان پذیر نخواهد بود.

۲. فلسفه جدید اسلامی:

در اینجا با استفاده از آثار شهید مطهری، اجمالی از مشخصات
فلسفه جدید اسلامی را مطرح می کنیم.

فلسفه به وسیله میرداماد رنگ و بوی دیگری پیدا کرد. وی حرکت توسطی را اعتباری
اعلام کرده و حرکت قطعی را حقیقی دانسته و اثبات کرد و زمان را نه یک امتداد
موهومی بلکه یک امتداد واقعی دانست و هویت تدریجی آن را در خارج اثبات کرد.

میرداماد حدوث دهری را اثبات کرد و دوران امر بین اصالت
وجود یا اصالت ماهیت را مطرح و مسائل فلسفه را با توجه به آن مورد بررسی قرار
داد. امّا نظام فلسفی خاص و منظم صدرالمتالهین بود که جهشی در فلسفه انجام و
فلسفه جدید اسلامی را به وجود آورد. پایه اصلی این نظام که قیافه عمومی فلسفه
را به یکباره تغییر داد مسئله «اصالت وجود» است به این معنی که در قبال ماهیت
اعتباری، وجود اصیل بوده و یک حقیقت واحد گسترده است. این مسئله بنای آزادی
انسان می شود. وجود انسان در بین ماهیت ها لغزان بوده و این خود او است که چهره
مشخصی را به دست خود برای خویش رسم می کند. ملاصدرا بر مبنای اصالت وجود اثبات
می کند که عالم طبیعت یعنی هر چیزی که زمان بر او می گذرد و در فضا و مکان قرار
دارد، دائما در حال سیلان است. ذوات و اجسام نه تنها متغیّرند بلکه عین حرکت،
تغیّر و عین صیرورت و شدن هستند. حقیقت واحد اصیل یعنی وجود در مراتب ماورای
طبیعت خود، ثابت و در مرتبه طبیعت سیال است. سراسر دنیا عین حرکت و جنبش است.
بنابراین از آنجا که حرکت تکاملی و جوهری بوده و اصالت هم از وجود است و ماهیت
چیزی نیست، پس بدن در سیر تکاملی خود تبدیل به روح می شود. بدن و طبیعت مرتبه
ناقص تر وجود انسان و روح مرتبه کامل تر او است. از نظر ملاصدرا انسان دارای
نشئه های مختلف است و مفهوم «جزئی» در نشئه حس انسان است که جزیی است ولی در
نشئه عقل انسان «کلّی» می شود. یعنی جزئی تعالی پیدا کرده و کلّی می شود و در
این تعالی چیزی از آن کاسته نمی شود. به این ترتیب ملاصدرا متوجه بیان حقیقت
علم می شود. ملاصدرا توانست مسائل فلسفه را تقریبا به صورت قواعد ریاضی درآورد
که هر کدام آنها از دیگری استخراج و استنباط می شوند. وی به طور کلی سبک و روش
یونانی را در فلسفه با الهامات و مبانی دینی جایگزین کرد و سلوک عقلی ـ فلسفی
را بر سلوک قلبی ـ عرفانی، تطبیق و هماهنگ و بر نظریات عرفانی، مبانی فلسفی و
عقلی استواری تأسیس کرد.

هرچند که حکمت متعالیه از لحاظ تاریخی ریشه در گذشته دارد
ولی توجه حکیم الهی متوجه شناخت نفس انسان و رابطه آن با شناخت خداوند است.
بدین ترتیب مسائل فلسفی، نظم و شکل مغایری با دید ارسطویی و سینوی پیدا کرده و
فلسفه تبدیل به نحوی صیرورت وجود شد.

دکتر داوری درباره سرنوشت حکمت عملی بعد از ملاصدرا
می نویسد:

«اگر در آثار ملاصدرا و محققان پس از او نظر کنیم، اخلاق
قسمی از اقسام توجه نفس به باطن ویا از ابواب دخول نفس به باطن است و مقاماتی
به این شرح دارد: صبر و رضا و شکر و حیا و صدق و ایثار و خلق و تواضع و فتّوت و
انبساط و به هرحال اخلاق شرط عبادت و عبودیّت است.»

پیش از این اخلاق متصوّفه و حتی کتاب های اندرز، آداب و
رسوم و قواعد تدبیر ملک را از علم مدنی یونانی، مستقل دانستیم و گفتیم که
مسلمین در حکمت عملی به اندازه حکمت نظری، غور و تفحص نکرده و صاحب رأی و نظر
مستقل نبوده اند. ولی در پایان فلسفه اسلامی که تصوف هم در آن حل می شود، بحث
در سلوک و منازل و مقامات، جزء مباحث اصلی می شود و در ذیل عنوان علم اخلاق
می آید.»

در دوران فلسفه جدید اسلامی است که اخلاق و علم مدنی می تواند واسطه بین فلسفه
و شریعت قرار گیرد. امّا در دوره قبل فلسفه اسلامی، حکمت عملی و مدنی یونانی
نمی توانست از عهده برقراری چنین ارتباطی برآید. برعکس در دوره جدید، حکمت نظری
اساس اخلاق رشد و اخلاق به عنوان روح شریعت که ضامن حفظ نظام و انتظام امور
مدنی و مناسبات و معاملات در جامعه اسلامی بود، درک شد. آثار فلسفه و استدلال
عقلی از طریق اخلاق در احکام و قواعد شرعی فردی، عمومی، مناسبات و معاملات مردم
انعکاس پیدا می کند. پیروزی نهضت اصولیان بر اخباریان در عرصه فقه، نتیجه و
نشان همین تأثیر حکمت نظری از طریق اخلاق در عرصه شریعت است. بهرحال فلسفه جدید
اسلامی همراه با فقه و عرفان و اخلاق اسلامی، عالم جدید اسلامی را در ایران
به وجود آورد و همین امر است که خصوصا با پیروزی اصولیان در قرن دوازدهم هجری،
مبانی تجدّد دینی را مشخص می کند. شناخت حکمت متعالیه با شناخت دین و شناخت
فضای حاکم بر عالم جدید اسلامی مربوط است و به عبارتی شناخت حکمت متعالیه، درجه
تعمق پژوهشگر را در شناخت دین و تجدد دینی نشان می دهد. براین اساس می توان
ملاصدرا را مظهر این عالم جدید اسلامی در ایران دانست.

۳. سیاست صفوی:

سیاستی که از خانقاه صفویه طلوع کرده و تاریخ ایران جدید را
شکل داد و به صورت مستقیم و غیرمستقیم در جوامع عثمانی، هند و بخارا تأثیر کرد،
ابعاد گوناگونی را شامل می شود که بهترین وجه آن را در جمع بین دین و سیاست
می توان ملاحظه کرد. خاندان صفوی دارای مقام و قدرت روحانی بوده و قبل از رسیدن
به سلطنت مورد توجه و علاقه مردم بودند و بر قلوب حداقل قسمتی از مردم ایران
حکومت می کردند. همین که این خاندان در مسیر تشکیل سلطنت اقدام کردند مردم در
تقویت آنها کوشیدند و از حکومتشان استقبال کردند. حمایت دینی ـ مردمی و اطاعت
نیروی قزلباش مبنای قدرت صفویان در تشکیل حکومت واحد ملّی شد. قزلباشان با
ایمان کامل و بی باکانه در میدان های جنگ، نبرد می کردند و معتقد بودند که اگر
کشته شوند در راه خدا و مراد خویش جان داده اند. هیچ کس در فکر مخالفت و عدم
اطاعت نبود و افتخار همه این بود که فرمان مرشد کامل را از جان و دل اطاعت
کنند. ویژگی روح اطاعت حقیقی به اندازه ای بود که حتی بعد از جنگ چالدران وقتی
شاه اسماعیل به سلیمان قورچی باشی مأموریت داد که خلیل سلطان ذوالقدر حاکم
شیراز را به قتل برساند، وقتی که فرمان شاه حاکم شیراز نشان داده شد وی بدون
چون و چرا به زانو درآمد تا حکم صوفی بزرگ اجرا شود.

عقاید مردم، ایمان کامل قزلباشان و اتحادی که قدرت روحانی با قدرت نظامی و
سیاسی پیدا کرده بود، بنیان و اساس سیاست و حکومت صفویه را از هر حیث تکمیل
کرده بود. بقای دستگاه وسیع سلطنت شاه اسماعیل، در دوران طولانی پادشاهی شاه
طهماسب و در مقابل فشارهای شدید دو دولت عثمانی و ازبک هم بدون وجود چنان اساس
محکم و اعتقاد راسخی امکان پذیر نبود و این اطاعت حقیقی بود که قدرت و عظمت
حکومت صفوی را در طول حیاتش تأمین می کرد.

داشتن مذهب رسمی، بعد مهم دیگر این سیاست جدید را نشان
می دهد چیزی که در گذشته، به این معنی بی سابقه بوده است. شاه اسماعیل صفوی پس
از تسلّط بر تبریز و اعلام سلطنت خود، طیّ منشوری خاطرنشان می کند که هدف او از
تسخیر مملکت و تشکیل حکومت، چیزی جز ترویج و اجرای مذهب شیعه اثنی عشری نیست.
اعلام رسمیت مذهب شیعه اثنی عشری و ترویج آن موجب اتفاق سکنه این مملکت شد و
باعث شد تا مردم آگاهی ویژه ای نسبت به خودشان پیدا کنند. این آگاهی نیز به
نوبه خود رشته اصلی هویت و پیوند ملّی شد. اهمیت و رسوخ دین و شریعت در طبیعت
انسان ها بی سابقه نبود ولی صفویّه نقش ویژه آن را که می توانست در آن زمان
ایفا کند، دریافت کردند. ارتباط اعتقادی که مذهب شیعه در بین مردم ایجاد کرد از
هر ربطی عمیق تر و قوی تر بود. برقراری رابطه شرعی بین مردم باعث ایجاد محبّت و
وداد بین آنها می شد و همین طور محبت و علاقه بین حکومت و مردم هم ناشی از حضور
شریعت و قانون الهی بین آنها بود. پادشاهان صفوی در مقابل مردمی که قدرتمندانش
عادت کرده بودند بدون هیچ قاعده و قانونی اموال زیردستان را به یغما برند،
بیت المال عامه را از بیت المال خاصه که اموال شخصی شاه بود به کلی جدا کردند.
به طور کلی رسمیت مذهب شیعه و حاکمیت شریعت باعث شد که مردم در وطن حقیقی خود
قرار گیرند و محبتی را که در بین آنها ایجاد کرد همان حب وطن واقعی بود. رسمیت
مذهب و حاکمیت شریعت جعفری، مردم را دارای حق و تکلیف کرد و آزادی داشتن زندگی
قانونمند و شرعی را به ارمغان آورد. آزادی حاصل در این دوران مورد توجه ناظرین
غربی هم قرار گرفته است که مظاهر آن را چنین دیده اند:

«در هیچ ملکی مردم نسبت به خود و جاه و مکان اقامت خود مثل
مردم ایران آزاد نیستند جمیع طبقات ناس مگر کسانی که در خدمت حکومت اند و
غلامان زرخرید و این طبقه نیز بسیار نیستند هر کس به هر طرف بخواهد می رود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.