پاورپوینت کامل سفر کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سفر کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفر کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سفر کربلا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
توضیح:
از فواید و آثار «سفرنامه نویسی»، ترسیم اوضاع تاریخی ـ اجتماعی و وضعیت حاکم بر هر زمان و زمین است.
«زیارت عتبات» در زمان های مختلف و دوره های گوناگون، به صورتی و به گونه ای بوده است. آنانکه در دوران طاغوت و تیرگی روابط ایران و عراق، به صورت «قاچاق» به کربلا می رفتند، آنان که پس از پیروزی انقلاب و جنگ ایران و عراق، مخفیانه راهی این سفر می شدند، آنان که پس از جنگ و تبادل اسرا و بازگشایی مرزها در دوران حکومت صدّام به زیارت عتبات می شتافتند و بالأخره آنان که پس از سقوط صدام و روی کار آمدن دولت مردمی عراق و حضور نظامیان اشغالگر آمریکایی، به کربلا و نجف می رفتند، هرکدام ویژگی هایی داشته و دارند و سفرنامه های هر دوره، بازتابی از وضعیت آن روزگار است.
نگارنده، در سال ۱۳۸۰ خورشیدی و در زمان حاکمیت صدّام و پیش از اشغال عراق، به عنوان «روحانی کاروان» موفق به زیارت مرقد مطهّر امامان معصوم درکربلا، نجف، کاظمین و سامرا و دیگر اماکن زیارتی عراق شد.
از این رو، این سفرنامه، حال و هوای آن مقطع از زمانی را دارد که زوّار ایرانی پس از ورود به خاک عراق، با حضور راهنمایان عراقی که در اتوبوس ها مستقر می شدند، به گونه ای تحت الحفظ و مانند اسیر به زیارت می پرداختند و آزادی عمل مطلوب را نداشتند. امید است برای خوانندگان «زیارت»، مفید باشد:
مقدّمات سفر
فکر نمی کردم حالا حالا ها نوبت ما شود که به زیارت برویم. خانواده های شهدا در اولویت اول قرار داشتند. می رفتند و بر می گشتند و خاطرات سفر را می گفتند و آتش شوق ما را تیزتر می کردند.
ولی… زمینه فراهم شد و توفیق رفیق گشت تا به عنوان روحانی کاروان سفر عتبات، با یکی از کاروان های قمی بروم. چند روز پیش از سفر، جلسه توجیهی و توضیحی گذاشتند و اوضاع و احوال سفر را بیان کردند.
روز۱۱ خرداد ۸۸ (۸ ربیع الاوّل۱۴۲۲ق.) دو اتوبوس که حامل مسافران این کاروان بود، از مقابل فرمانداری قم حرکت کرد. من در یک اتوبوس بودم و مدیر کاروان که یکی از بازاریان بود، در اتوبوس دیگر تا گفتنی های لازم در طول راه و سفر گفته شود. این تقسیم کار، در خاک عراق و در هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس ها در هنگام زیارت اماکن ادامه داشت.
مسیر حرکت از قم به سمت اراک، ملایر، همدان و کرمانشاه طی شد. بعد از ظهر، ادامه مسیر به سمت غرب بود. دو ساعت به غروب مانده به «قصرشیرین» رسیدیم و در مسافرخانه ای اسکان یافتیم تا مقدمات حرکت فردا صبح فراهم شود. مسؤولیت این هماهنگی ها با مدیر بود.
برای اقامه نماز مغرب و عشا، از محلّ اسکان بیرون آمدیم و به یکی از مساجد نزدیک رفتیم. پیشنمازی نبود. من به امامت جماعت پرداختم. وظیفه روحانی من از همینجا رسماً آغاز شد. شب ۹ ربیع الأ ول بود، آغاز اقامت حضرت مهدی (ع) بین دو نماز درباره وجود آن حضرت و امامتش و وظایف ما نسبت به ائمّه و معرفت حق اهل بیت صحبت کردم.
ورود به عراق
فردا صبح زود، پس از نماز جماعت در مسافرخانه، همسفران با دو اتوبوس جدید، فاصله قصر شیرین تا مرز خسروی را در مدّتی حدود نیم ساعت طی کردند. من و مدیر و نفر سوّم دنبال گذرنامه ها رفتیم. یک ساعتی طول کشید.
فاصله حدود۲۰۰ متر (نقطه صفر مرزی میان عراق و ایران) را با اتوبوس رفتیم. لب مرز عراق، طبق فهرست اسامی، به صف شدیم تا وارد خاک عراق شویم و از گمرک بگذریم.
وارد گمرک عراق شدیم. ساک ها و جیب ها را می گشتند. هر کاروانی حدّ اکثر می توانست ۵ مفاتیح الجنان با خود داشته باشد. بقیه مفاتیح ها، کتاب ها، جزوات را از زائران گرفتند و رسید دادند، تا در بازگشت، تحویل دهند. بعضی کتاب های دعا را لابه لای لباس ها درساک ها مخفی کرده بودند و ردّ کردند. من که فکر نمی کردم تا این حدّ حساس و سخت گیر باشند، استتار نکرده بودم. لاجرم کتاب های «کربلا»، «اماکن زیارتی کربلا»، «سفرنامه کربلا» و دفتر شعر و مطالب را گرفتند و خلع سلاح کامل شدم. البته بازار «رشوه» دادن به مأموران داغ بود. ولی من دلم نیامد که به آن مأموران بعثی که از آنان متنفّر بودم، رشوه بدهم تا کتاب دعا به آن سوی مرز ببرم. یکی ازعراقی ها که فارسی هم می دانست، به من گفت: اگر چیزی داده بودی، نه تفتیش می شدی، نه وسایلت را می گرفتند.
به هر حال، صبحانه صرف شد، طبق پاسپورت ها بلیت ها را تهیه کردند، طبق حواله، به بانک گمرک رفتیم و برای دریافت پول عراقی درنوبت ایستادیم. مأموران عراقی تحویل پول، زنان بی حجبا بودند. بسته های پول را که به اندازه یک گونی می شد گرفتیم و به اتوبوس ها آوردیم تا میان زائران تقسیم کنیم. تفاوتِ پول ایرانی و دینار عراقی خیلی فاحش بود. برای هر نفر در مقابل ۴۰ هزار تومان، حدود ۹۱۱۴۰ دینار عراقی می رسید. تقسیم سه میلیون و دویست و هشتاد هزار دینار عراقی میان ۳۶ نفر مسافران اتوبوسی که من در آن بودم. مدتی طول کشید. اسکناس های عراقی همه ۲۵۰ دیناری بود، با کاغذی کاملاً نامرغوب…، مسیر ادامه یافت و بخشی از این کارها در حال حرکت انجام گرفت.
بغداد
عصر بود که به بغداد رسیدیم، تصوّر بغداد زمان جنگ در ذهنم به شکلی بود و تصویر بغداد زمان های کهن و عصر خلفا با تاریخی بزرگ و پیشینه ای درخشان، به شکل دیگر. اما آنچه می دیدم، حقیرتر از همه تصوّرات ذهنی ام بود. سیمایی نه در خور پایتخت یک کشور با سابقه که روزگاری مهد تمدّن عظیم اسلامی بوده و نام و آوازه دانشگاه «نظامیه بغداد» به همه جا رسیده بود.
در هتلی به نام «فندق الغدیر» فرود آمدیم. پس از استراحتی مختصر، به قصد زیارت «کاظمین» سوار اتوبوس ها شدیم. پس از عبور از چندین خیابان و گذشتن از پلی که در بغداد، روی دجله بود و یادآور بسیاری از حوادث تاریخی این شهر، از جمله تشییع جنازه مظلومانه پیکر مطهّر موسی بن جعفر۸ در دوره هارون الرشید، به «کاظمیه» رسیدیم، که شهری متصل به بغداد و آن سوی دجله است و مانند تهران و شهر ری به هم متصل می باشند.
در حرم کاظمین
وقتی به صحن کاظمین رسیدیم، اذان مغرب را می گفتند. وقت نماز بود و در نماز جماعتی که برپا بود شرکت کردیم، پس از آن، تشرّف به حرم امام موسی بن جعفر و حضرت جواد۸ که کنار هم اند، نقطه آغاز زیارت های ما از حرم های ائمه عراق بود.
فرصت زیارت حرم محدود بود. به دو ساعت نرسید. طبق قرار قبلی، ساعت ۵/۱۰ شب همه پای اتوبوس ها جمع شدند؛ سرشماری و کنترل، سپس حرکت به سوی بغداد، که دیر وقت بود، شام و استراحت، تا فردا برنامه های از پیش تعیین شده انجام شود.
سامرّا
روز دوم حضورمان در بغداد، برنامه «سامرا» و زیارت عسکریین را در پیش داشتیم. در سامرا غیر از مرقد مطهّر امام هادی و امام عسکری۸ و سرداب مقدس معروف به «سرداب غیبت» که بسته بود و فقط درگاه آن را زیارت کردیم. قبر «سید محمد» فرزند بزرگ امام هادی (ع) را زیارت کردیم که از عُبّاد و علما و بزرگان بوده و در زمان خود، تصوّر اغلب شیعه آن بوده که پس از امام هادی، او امام خواهد شد، ولی امامت به حضرت عسکری (ع) رسید.
حرم عسکریین یک گنبد بزرگ دارد و ضریحی که قبر دو امام و نیز نرجس خاتون (مادر امام زمان) و حکیمه خاتون (عمه امام عسکری و دختر امام جواد) را در برگرفته است. قبر حکیمه خاتون پایین پای امام هادی است. ضریح این حرم مانند حرم حسینی شش گوشه دارد و گنبد طلایی سامرا بزرگ ترین گنبد طلایی قبور ائمّه است. صفای توأم با سادگی و مظلومیت را در این حرم شاهد بودیم.
هوای گرم و سوزنده و گزنده سامرا کلافه می کرد. مواجهه با گداهای سمج و دست فروش های سمج تر، آزار دهنده بود؛ مثل قدیمی «کدای سامره» در ذهنم تداعی کرد. اخّاذی صریح مسؤولان آستانه و خدّام و کفش داری ها و زیارت نامه خوانانِ گردن کلفت و شکم گنده و این که بسیار زشت و گدامنش از زوّار با اصرار پول می گرفتند، مشمئز کننده بود. بر مظلومیت مضاعف شیعه و امامان سوختم.
سامرا ترکیبی از شیعه و سنّی است و اکثریت اهل تسنّن اند. بعضی ها تردید داشتند که همین زیارتنامه خوانان و دعا خوانان شیعه باشند و می گفتند: این ها بعضی شان منافقانه عمل می کنند و مزار أئمه را وسیله کسب خود قرار داده اند. کاش روزی این مظلومیت ها به پایان برسد! فرصتی بود که بیرون از حرم به یکی دو تا کتابفروشی و دکّه های مطبوعاتی سرزدم. اغلب، راکد بود و کتاب ها گردو خاک گرفته. در کتابفروشی ها اگر کتاب هایی درباره ایران بود، برضّد شیعه و امام راحل بود و چه تأسّف بار!
در هتلی که میان راه بود ناهار خوردیم و به کاظمین برگشتیم. این زیارت دوّم که هنگام نماز مغرب بود، تا پاسی از شب ادامه داشت.در محدوده حرم، قبر شیخ مفید و خواجه نصیر طوسی در داخل رواق شرقی و غربی قرار دارد. قبر سید رضی و سید مرتضی، دوتن از بزرگترین علمای شیعه در قرن چهارم بیرون حرم بود و هر کدام بقعه خاصّی دارد و با فاصله ای نزدیک به هم.
مسجد بُراثا
امروز، دیدار از مسجد بُراثا را در برنامه داریم که در بغداد است. محلّ این مسجد پیش از اسلام، دهکده ای مسیحی نشین بوده و در سفری حضرت علی (ع) که از آن جا عبور می کرده، به کرامت آن حجّت خدا چشمه و چاهی جوشیده است. در بیرون مسجد و حیاط آن، سنگی است که با اشاره حضرت از چاه درآمد و آب فوران زد. نیز سنگی دیگر آنجاست که بازمانده روزگار کهن است و در ورودی مسجد قرار دارد. همچنین سنگِ گویا کننده (حجر مُنطقِ) که گود بود و می گفتند افراد، برای بازشدن زبان فرزندان لال، در آن گودی آب می ریزند و به بچه می نوشانند و…
مسجد براثا بسیار با فضیلت است و اعمال و دعاهای خاصّ دارد که در مفاتیح الجنان هم آمده است (ذیل زیارت موسی بن جعفر (ع)). چاه منسوب به حضرت علی (ع) هنوز هم دایر است و برروی آن بنایی ساخته اند. بعضی هم به عنوان تبرّک از آب آن می نوشند.
به سوی نجف
می بایست پایتخت عراق را ترک می کردیم. بار دیگر فرصتی دادند تا کاظمین را زیارت و وداع کنیم و از بغداد به سمت نجف اشرف حرکت کردیم. دل کندن از حرم دو امام، دشوار بود، امّا شوق دیدار نجف هم ما را به سوی خود می کشید.
اتوبوس ها در جاده پیش می رفتند. دو ساعتی در راه بودیم. از دور گنبد طلایی حرم علوی آشکار شد. صدای صلوات زوّار با اشک های شوق آمیخت.نجف هم خاطرات و وقایع بسیاری را در ذهنم بیدار می کرد. غیر از حرم حضرت امیر، حوزه علمیه نجف که از هزار سال پیش درخشیده و سال های اقامت امام امت در این شهر و مراجع بزرگ عراق در گذشته و علامه امینی و… خیلی سوژه های دیگر در ذهنم رژه می رفتند.
ابتدا ما را به هتلی بردند که محلّ اسکانِ دو روزه ما بود. پس از رفع خستگی و استراحت، غسل زیارت کردیم و به قصد حرم مولا بیرون آمدیم. وقتی به حرم رسیدیم اذان مغرب بود. درگوشه ای خودمان نماز جماعت برگزار کردیم. چند بچه عراقی برای تکبیر گفتن نمازمان با هم رقابت داشتند. پس از نماز، پولی به آن ها دادیم، سپس دسته جمعی به سمت حرم و ایوان طلای حضرت رفتیم. ایوان نجف عجب صفایی دارد!
مأموران عراقی گرچه به ظاهر ما را رها کردند و قرارمان پس از دوساعت کنار قبر مرحوم شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح بود. ولی دورا دور مراقب بودند. از برنامه های گروهی ونوحه خوانی و سروصدا مانع می شدند و مرتب به مدّاح تذکر می دادند که آهسته تر بخواند. با این که محل استقرارمان در نجف (هتلِ دُرّه النجف) با حرم فاصله ای نداشت و پیاده با پنج دقیقه زمان، می شد رفت و آمد کرد، ولی مأموران همراه، در رفت و برگشت ما را الزاماً به اتوبوس ها سوار می کردند و مواظب بودند که همه نفرات سوار شده باشند و نمی گذاشتند افراد پراکنده شوند. شاید بیم داشته برخی سراغ بیت آیت الله سیستانی بروند. چه خون دلی خوردیم به خاطر فرصت هایی که هدر می رفت. کنترل عراقی ها از یک سو، اهمال کاری و تعلّل برخی زائران برای حضور به موقع خیلی وقت گیر بود. گاهی تا سه ربع ساعت یا یک ساعت طول می کشید که همه گرد هم آیند و سوار اتوبوس ها شوند و سرشماری انجام گیرد، آنگاه اجازه حرکت اتوبوس تا هتل داده شود که چند دقیقه بیشتر نبود. واقعاً زیارت با اعمال شاقه و مثل اسرای جنگی آزار دهنده بود. بارها می شمردند، حتی اگر یک نفر هم نامیده بود، مجبور بودیم صبر کنیم تا گروه تکمیل شود. البته مأموران هم حق داشتند، چون مأموریت حفاظت و کنترل و رفت و آمد دسته جمعی و طبق برنامه از پیش تعیین شده و توافق شده بین ایران و عراق، بر عهده آنان بود و تخلّف از آن برای خودشان هم مسأله ساز می شد. ولی وقت زیادی از ما به خاطر همین قضیه گرفته می شد و بهره ما از زیارت دو نوبت کامل بیشتر نشد.
وضعیت نامناسب زیارت تحت نظر و مراقبت، بردلم این آرزو را گذراند که کاش روزی زیارت عتبات، بدون حضور صدام در عراق و نیروی بعثی در کنار زائران انجام شود! خیلی دوست داشتم که فرصت و مجال و آزادی بود تا از حوزه نجف، علما و بزرگان این شهر، کتابخانه عمومی حضرت علی (ع) که مرحوم علامه امینی، صاحب «الغدیر» آن را تأسیس کرده، کتابفروشی های نجف، مدارس متعّدد دینی حوزه دیرپای نجف که سال هاست مورد بی مهری است، دیدار کنم، ولی زمینه فراهم نبود، راهنما و بلدی هم نداشتم، فرصت ها هم پرشتاب بود وبرنامه های زیارتی بسیار متراکم. کاش روزی این آرزو برآورده شود! آن چه را هم که جسته گریخته به دست آوردم، نتیجه پرس و جوها یا سرکشی های خارج از برنامه خودم بود.
کوچه پس کوچه های نجف
علی رغم کنترل و محدودیت هایی که بود، مایل بودم نجف را بیشتر بشناسم و خارج از برنامه تعیین شده، جاهای دیگر را هم ببینیم. دردو روز اقامت در نجف، گشتی در دورو بر حرم و کوچه ها وگذرهای اطراف و برخی خیابان ها زدم. نزدیکی های حرم جامع الشیخ الطوسی بود. مسجدی که قبر شیخ طوسی در ورودی آن بود و دفتر آیت الله بحر العلوم هم آن جا بود. خود او حضور داشت و مراجعات مردم و طلاّب دایر بود و از فضای مسجد به عنوان «مدّرس» و محل مباحثه هم استفاده می شد.
در کوچه پس کوچه های تنگ و خراب و کثیف اطراف حرم که هیچ در شأن حریم علوی نبود، از دور چند گنبد کاشی توجه مرا جلب کرد. سراغ آن ها رفتم. یکی قبر مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا بود، یکی هم قبر مرحوم محمد حسن نجفی (صاحب جواهر الکلام) از فقهای بزرگ شیعه، چند تا هم مربوط به علمای دیگر که به صورت بقعه هایی در بسته و بعضی باز بود.
بیرون حرم در محدوده غرب، منطقه وسیعی گود برداری عمیق شده است و ساختمان های قدیمی را تخریب کرده اند. می گفتند می خواهند پارکینگ زیر زمینی و توسعه های مورد نیاز داشته باشند. از دور دو گنبد کاشی به چشمم خورد. صبحگاه بود و لحظات طلوع آفتاب. صدای پارس سگ ها هم به گوش می رسید.حسّ کنجکاوی ام مرا به آن طرف کشاند. قدم زنان رفتم و رفتم تا نزدیک آنجا رسیدم. یکی از آن ها «مقام امام زین العابدین» بود، یکی هم «مقام امام علی» و بقعه ای که قبر «صافی صفا» در آن بود. دیداری کردم و به حرم برگشتم تا در موعد مقرّر در جمع زائران باشم برای برگشت به محلّ اقامت. آن روز، نماز صبح را به جماعت با جمعی از همسفران در ایوان امیرالمؤمنین (ع) خوانده بودم و چه قدر لذّت بخش و خاطره آمیز بود! شب ها در صحن حرم علوی، آقای سید حسین الصدر نماز می خواند.
ناگفته نگذرم که در صحن حضرت امیر و در بقعه ها و ایوان ها قبور تعدادی از علماست. از جمله قبر مقدّس اردبیلی و قبر حاج آقا مصطفی خمینی که در دو طرف ایوان طلا داخل بقعه است و درهای آن بسته است. قبر مرحوم شیخ عباس قمی و استادش میرزا حسین نوری در ایوان جلوی یکی از حجرات ضلع غربی است. قبر آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله خویی، شیخ انصاری، بحرالعلوم، خلخالی و… در حجره ها و راه روهای خروجی صحن است و در همه این مقبره ها همیشه بسته است.
اماکن دیدنی نجف
روز دوم حضورمان در نجف، برنامه دیدار و زیارت چند جا بیرون شهر بود. ابتدا به «مسجد حنّانه» رفتیم؛ جایی که می گویند یک شب سر مطهّر امام حسین (ع) آنجا نگه داری شده است، در مسیر رفتن اسرای اهل بیت به شام. سپس به زیارت قبر «میثم تمّار» رفتیم، صحابی شهید حضرت علی (ع) که به دست والیان بنی امیه شهید شد.او را به دار زدند. از بالای دار هم فضایل علی (ع) را می گفت که زبانش را بریدند. بعد از آن قبر مطهر جناب «کمیل بن زیاد» را زیارت کردیم، صاحبِ سرّ امام علی (ع) همان که دعای خضر را حضرت به او آموخت؛ دعایی که به «دعای کمیل» مشهور است.
پس از آن، به «مسجد سهله» رفتیم؛ جایی که مقدّس و با فضیلت است و بسیاری از اولیای الهی در آن مکان نماز خوانده اند. خیلی ها چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله به عبادت گذرانده و به ملاقات امام زمان[ نائل شده اند. در ایران هم شب های چهارشنبه، مسجد جمکران به تبع این مسجد رواج یافته و مردم در چنین شبی به جمکران می روند. در مسجد سهله بعضی ها به حضور حضرت مهدی[ مشرف شده اند. صحن بزرگ آن بی سقف است، مثل مسجد کوفه، دارای چندین مقام (جایگاه خاص برای عبادت) است که هر کدام نماز و دعای خاصّی دارد که در مفاتیح الجنان هم آمده است.
دیدارها به سرعت انجام می شد، فرصت کم بود و جا هم زیاد. توقع زوّار هم این بود که در همه این اماکن، آداب و اعمال انجام شود ولی فرصت نبود. سررشته کار را به عرب های دعا خوانِ حرفه ای آنجا دادیم که هم آشنا به مقام ها و دعاهای هریک بودند و از حفظ میخواندند و هم صدای رسایی داشتند که نیازی به بلندگو نبود. این برنامه یک ساعتی طول کشید. فرصتی بود برای رفع خستگی، تجدید وضو و نماز. اذان ظهر شد و در آن مسجد نماز جماعت خواندیم و به هتل اقامت برگشتیم تا ناهار و استراحت داشته باشیم وعصر به مسجد کوفه برویم.
خانه علی (ع)
فاصله مسجد کوفه تا خانه حضرت علی (ع) چندان راهی نیست و دیدار هر دو مکان، با هم و یکجا صورت می گیرد. پس از پیاده شدن از ماشین ها، ابتدا وارد محوطه ای شدیم که چاه حضرت علی (ع) بود و اتاق حضرت زینب و امّ البنین. عرب ها در آن اتاق و کنار چاه، از آب آن می کشیدند و در لیوان ها یا دبّه ها به زائران می دادند و پول می گرفتند. عشق به مولا سبب می شد که بازار آب فروشی آنان گرم باشد.
نزدیک آن قسمت، اتاق مسکونی حضرت علی (ع) بود و جایگاهی که آن حضرت را پس از ضربت خوردن و شهادت، غسل داده اند و جایی به عنوان محلّ نشستن امام حسن و امام حسین پس از شهادت مولا، که مردم برای تسلیت گویی می آمدند. توضیحاتی که داده می شد و دیوار نوشته هایی که این اماکن را معرفی می کرد، روزهای واپسین عمر امام و سه روز پس از ضربت خوردن تا شهادت را در ذهن ها زنده می کرد.
از آنجا بیرون آمدیم و با فاصله کمی که پیاده می رفتند، «مسجد کوفه» قرار داشت، مسجدی بزرگ، با ابّهت، با دلوارهای بلند و صحنی بدون سقف، که در قسمت قبله، منطقه ای رواق مانند و مسقّف بود که «محراب مسجد کوفه» نیز آنجا قرار داشت. در قسمت مسقّف نماز مغرب به جماعت خوانده می شد. از بدو ورود به مسجد کوفه، یکی از ه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 