پاورپوینت کامل فقیه سامرا ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فقیه سامرا ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فقیه سامرا ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فقیه سامرا ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
حاج آقا رضا همدانى، فرزند آقا محمدهادى در سال ۱۲۰ قمرى در شهر همدان چشم به جهان گشود. مقدمات علوم اسلامى را نزد پدر آموخت و بعد به نجف هجرت کرد و در درس شیخ مرتضى انصارى و میرزاى شیرازى حاضر شد و به همراه استادش میرزاى شیرازى به سامرا آمد و با ایشان ملازم گردید. پس از رحلت استادش به مرجعیت رسید، ولى او کرسى تدریس و تعلیم و تربیت شاگرد را بر مرجعیت ترجیح داد.[۱]
این فقیه پرتلاش در عرص تدریس، شاگردان برجست بسیارى را تربیت کرد که از جمله آنان حضرات آیات: شیخ محمد جواد بلاغى، سید حسن صدر ( صاحب تکمله امل الآمل ) ، میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، شیخ جعفر آل شیخ راضى، شیخ محمد حسین کاشفالغطا، شیخ محمد کاشفالغطا، سید محسن امین عاملى (صاحب اعیان الشیعه) ، شیخ على زاهد قمى و شیخ آقا بزرگ تهرانى (صاحب الذریعه) هستند.[۲]
سید محسن امین، یکى از شاگردان او درباره استادش مىنویسد:
حاج آقا رضا همدانى سرآمد حوز درسى میرزاى شیرازى بود. شبانهروز در عرص تدریس، تحقیق و مطالعه تلاش مىکرد. گاهى اوقات که به محضرشان مىرسیدم، مشاهده مىکردم قلم و کاغذ در دست دارد و کتب جواهر، حدایق و وسائل الشیعه را در مقابلش گذاشته، مطالعه کرده و مىنویسد. سؤال علمى که داشتم مطرح مىکردم و ایشان جواب مىداد و من از محضرش مرخص مىشدم و او دوباره مشغول تحقیق مىشد. وقتى به درس مىآمد، مطالب را از مروى «مصباح الفقیه» که تالیف خودش بود، عنوان مىکرد. او مرجع تقلید زاهدى بود و از امور دنیوى زودگذر پرهیز مىکرد. سالى که در محضرش بودم، هرگز لغزش و خطایى از ایشان ندیدم. او در اثر ارتباطى که با خداوند سبحان داشت، به آرامش جان دست یافته بود. همه علما به او اعتماد داشتند. در محضر او کسى جرأت نمىکرد از دیگرى غیبت و بدگویى بکند. از خودنمایى و شهرت به شدت دورى مىجست.[۳]
در ادامه، برخى از ویژگىهاى اخلاقى این فقیه بزرگ را مرور مىکنیم:
سادهزیستى و زهد
سید محسن امین عاملى در اینباره مىگوید:
او بعد از آن که به زعامت و مرجعیت رسید و پیشواى مسلمانان گردید، هیچگونه تغییرى در زندگى معمولىاش نداد. لوازم زندگىاش را خودش از بازار مىخرید و به منزل مىبرد. شبها فانوس به دست گرفته، به تنهایى راه مىپیمود و برخلاف رسم بعضى از علماى بزرگ، به کسى اجازه نمىداد در پیشاپیش او چراغ بگیرد.[۴]
او در سای زهد و سادهزیستى توانست به قلّههاى رفیع علم و تقوا برسد و مسلمانان را رهبرى کند و از کیان مذهب شیعه محافظت نماید. و به راستى قلبى که عشقِ دنیا و مظاهر آن را در خود جاى داده باشد، چگونه مىتواند محل عشق الهى و جایگاه انوار آسمانى گردد؟ ! سادهزیستى مهمترین راز موفقیت رهبران الهى و عمدهترین عامل نفوذ آنان در قلب تودههاى عظیم مردم است.
غیرت دینى و اعتدال
حاج آقا رضا همدانى در طول زندگى خویش، با گناه و معصیت در برابر اوامر الهى، به شدّت مقابله کرد و حاضر نشد کسى در حضور او مرتکب خلاف شرع بشود. سید محسن امین مىگوید:
ما در حدود هشت سال که با او معاشرت نزدیک داشتیم، در تمام مدتى که با ایشان بودیم، هیچ لغزش و گناه کوچکى از او ندیدیم و کسان دیگرى که با او معاشرت داشتهاند نیز به همین گواهى دادهاند؛ زیرا حقیقتاً او مصداق یک عالم پارسا و پرهیزکار بود. در حضور او کسى یاراى غیبت کردن نداشت. وقتى احساس مىکرد کسى قصد غیبت کردن دارد و مىخواهد پشت سر کسى سخن بگوید، رشت سخن را به دست مىگرفت و موضوع صحبت را تغییر مىداد. در آن زمان، در نجف اشرف شخصى به نام آقا شیخ هادى تهرانى که مجلس درس مهمى داشت و کتابهایى هم نوشته و منتشر کرده بود، بنابر عللى از سوى برخى علما تکفیر شده و مجلس درسش خلوت گشته بود. هنگامىکه متن تکفیرنامه را براى حاج آقا رضا فرستادند تا او هم آن را تأیید کند، ایشان از تأیید آن خوددارى کرد و گفت: «تکفیر امر عظیمى است و من با این اتهامات، تکفیر نمىکنم.»
جریان تکفیر نقل مجالس شده بود، ولى کسى جرئت نداشت در حضور حاج آقا رضا در آن باره صحبت کند. طلبهها به محض حضور ایشان در مجلس، حرف را عوض مىکردند یا سکوت مىنمودند. اگر کسى مىخواست دربار آن ماجرا حرف بزند، ایشان مانع مىشد. روزى یکى از شاگردانش از او دربار رفتار خشن و تند بعضى از استادان با طلاّب سؤال کرد؛ ایشان گفت: عمل آنها حمل بر صحت مىشود، ولى ما چنین کارى نمىکنیم.
او با مظاهر فساد و گناه بهشدت مبارزه مىکرد و در مقابل آنها مىایستاد. روزى در حضور او از کسانى که در عراق، در مجالس عزا با ترجیع، خوانندگى مىکردند صحبت به میان آمد؛ ایشان به شدّت اظهار خشم نمود و عمل آنها را تقبیح کرد.[۵]
وارستگى و تواضع
ایشان فقیهى فروتن بود. براى هر کس که وارد مجلس مىشد، به پا مىخاست و براى هم طلبهها، حتى در وسط درس مىایستاد. رسم معمول در حوز علمی نجف این بود که استاد براى شاگردان برنمىخیزد. اگر استاد در درس به پا مىخواست، همه مىدانستند که درس تعطیل شده است. طلبهها پیش از شروع درس، براى کسى که وارد مىشد برمىخاستند، اما در بین درس براى هیچکس نمىایستادند. حاج آقا رضا همدانى، بزرگترین استاد حوز علمی نجف در عصر خویش، هر گاه که یکى از طلبهها وارد مىشد، حتى در بین درس به احترام او از جا بلند مىشد![۶]
بردبارى سید محسن امین در خاطرات خویش مىنویسد:
روزى او را دیدم بر در مغاز قصابى ایستاده و منتظر بود تا قصاب سرش خلوت شود تا از او گوشت بخرد و این در روزهایى بود که زائران زیادى به نجف آمده بودند. چون قصاب از فروش گوشت به زائران غریب سود بیشترى مىبرد، به آنان توجه بیشترى داشت و از مشترىهاى محلى خود غافل بود. خدا مىداند که پیش از آمدن من، استاد بزرگوار چه مدتى آن جا معطل شده بود. من از دیدن این منظره ناراحت شدم و به قصاب نهیب زدم: ببین شیخ چه مىخواهد، به او بده! حاج آقا رضا همدانى فرمود: عیبى ندارد. گفتم: چطور عیبى ندارد؟ ! او مىخواهد بعد از همه به شما گوشت بدهد. قصاب عذرخواهى کرد و براى او گوشت کشید.[۷]
دورى از تفاخر و خودنمایى
او هیچگاه براى خود تبلیغ نمىنمود و از کسى هم چنین چیزى را نمىخواست. سعى داشت تا از سرگذشت و خاطرات خود چیزى نگوید که در آن براى خود، فضیلت یا نوعى خودنمایى باشد.[۸]
اجتناب از شهرت و تشریفات ظاهرى
او از شهرت گریزان بود؛ از این رو در هنگام مسافرت نمىخواست کسى او را بدرقه کند. هنگامى که مىخواست به حج مشرف شود، بعضى از شاگردان اصرار کردند که او را با مراسمى مشایعت نمایند و پیش از سفر، مجلسى برپا کنند؛ ولى نپذیرفت و گفت: من چنین چیزهایى را دوست ندارم.
ایشان همیشه سعى مىکرد تا ساده و بدون تشریفات مسافرت کند. در ایام عید، مجلسى نداشت و تشریفات ظاهرى را نمىپسندید و دوست داشت تنها باشد. رفتار او به گونهاى بود که اگر کسى او را نمىشناخت، گمان مىکرد او یکى از طلبههاى فقیر حوزه است؛ به گونهاى که روزى در بین راه، یکى از زائران پیش آمد و از ایشان پرسید: آیا نماز وحشت مىخوانید؟ (یعنى مثل برخى طلبههاى فقیر که براى امرار معاش وجهى مىگرفتند و نماز وحشت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 