پاورپوینت کامل حمله وهابیها به نجف ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حمله وهابیها به نجف ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حمله وهابیها به نجف ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حمله وهابیها به نجف ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

ترجمه مهدی کرمانی

در تاریخ شیخ محمد کبّه آمده است که «سعود در سال ۱۲۲۱ قمری وارد نجف شد».

اگر کسی بگوید چه فایده ای در یادآوری نام و کارهای این منافق هست، در حالی که سخن از کراماتی است که در حرم شریف علوی ظاهر شده، در پاسخ میگوییم: آری، چنین است؛ اما هنگام ورود این شخص به نجف، بزرگ ترین کرامت ها از امیرمؤمنان (علیه السلام) به ظهور رسید؛ چنان که در کتاب «مصباح الساری و نزهه القاری» آمده است:

در سال ۱۱۹ق در سرزمین های عرب، مردی که او را «محمد بن عبدالوهاب» مینامیدند، از یمن سر بر آورد و دینی اختراع کرد و سعود به او گرایش یافت و قهوه و توتون را حرام نمود و اموال و خون ها و زنان شیعه را حلال کرد و گفت که کار بهشت به دست اوست؛ پس زمین های بهشت را به هر که به او ایمان میآورد، میفروخت و بر ایشان در آن زمین ها، درخت ها میکاشت.

سید بزرگوار و مورد اعتماد و ماهر در علم فقه، سید جواد عاملی – که خدایش با لطف با او معامله کناد – در آخر کتاب خود «مفتاح الکرامه» آورده که این کتاب را در حالی تألیف میکند که سعود به شهر نجف هجوم آورده است. عبارت وی چنین است:

«جلد پانزدهم این کتاب، بخش ضمان، در آغاز ماه ربیع الاول سال ۱۲۲۱ در حالی به پایان میرسد که حالی متشتت و دگرگون و خاطری مشغول و ناآرام بر من مستولی است؛ به جهت آن چه از دست شورش آن ملعون از سرزمین نجد، بر اسلام و مسلمین میرود. او بدعت های بسیار گزارده، خون مسلمانان را مباح کرده و قبور پیشوایان معصوم (علیهم السلام) را ویران میکند. در سال ۱۲۱ به بارگاه امام حسین (علیه السلام) هجوم آورد و مردان و اطفال را قتل عام کرد و در بارگاه حسینی تبه کاری بسیار نمود و خرابیهای عظیم به بار آورد؛ آن گاه بر مکه مشرفه و مدینه منوره مستولی گردید و با قبرستان بقیع آن کرد که کرد؛ اما بارگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را آسیب نرسانید.

و در سال ۱۲۲۱ در شب نهم ماه صفر، ساعتی پیش از صبح، بر ما هجوم آورد و همه را غافلگیر کرد؛ چندان که بعضی لشکریانش خود را به بالای دیوار شهر رسانیده، نزدیک بود شهر را به تصرف درآورند. این جا بود که معجزات بزرگ از امیرمؤمنان (علیه السلام) نمایان شد: بسیاری از سپاهیان سعود کشته شدند و سرانجام شکست خورده، بازگشتند.»[۱]

۲). شیخ مهدی، فرزند عبدالصاحب دعیبل، از فضلای اهل نجف بوده است. دربار زندگی او در منابع در دسترس چیزی نیافتم؛ جز اینکه از ایشان دو فرزند به نام های شیخ محمد، و عبدالصاحب بر جای مانده است. وی مجید، فرزند شیخ محمد، فرزند شیخ مهدی، یکی از ناپدیدشدگان انقلاب نجف در سال ۱۹۱۸م است. همچنین جدّ استاد قاسم عطیه، فرزند جاسم، فرزند محمد، فرزند شیخ مهدی دعیبل است.

این ماجرا را من از بسیاری کسان شنیده ام. بعضی از آنها خود شاهد بوده و شماری شنیده های خود را برای من بازگو کردند. یکی از شاهدان به نام «شیخ مهدی دعیبل» ۲مردی سالخورده و اهل صلاح و مورد اعتماد میباشد. چند مرتبه با او هم صحبت شده ام. سال ها پیش کارش شبیه خوانی یاران امام حسین (علیه السلام) و بنی امیه بوده است. یکی از گفته های تاریخی او – که خدایش رحمت کند – این ماجراست:

«من هنگام ورود سعود به شهر نجف، نزدیک به بلوغ بودم. آنها ناگهانی آمدند و تعداد بیشماری جزو لشکر او بودند. پیرامون دیوار شهر را محاصره کردند، اما نتوانستند از درب ورودی آن داخل شوند؛ چون مردم نجف آن را بستند و پشتش را با صخره ها و سنگ های بزرگ محکم کردند. در این هنگام عالم بزرگ شیخ جعفر – قدس سره – برخاست و به مردم نجف فرمان داد تا از داخل با مهاجمان مقاتله کنند. عده ای از این مردم از فقرا بودند؛ بلکه بیشتر آنها از هیزم کشان و باربران و بنایان شهر بودند و از صنف های دیگر کم تر کسی در میانشان بود. پس شروع به مقابله کردند و شیخ جعفر خود شخصاً به تک تک آنها سر میزد و تشجیعشان میکرد و آنها را با این عبارت مخاطب میساخت که: ای فرزندان من! از خودتان و زنان و خانواده و اموال و سرزمینتان دفاع کنید. آن قتل و فساد و غارت که اینان در کربلا کردند، اکنون دامنگیر شما شده و آن چه با قبر حسین (علیه السلام) کردند، میخواهند با قبر امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز همان کنند. آنگاه شیخ به زنان امر کرد که از پرده ها بیرون آیند و مردان را به جنگ و جهاد تشویق و تر غیب نمایند.

شهر نجف در این هنگام نامیمون، همه، سختی و کوشش و مقابله بود و مردم، عده ای میجنگیدند، عده ای گریه و زاری میکردند و عده ای به بارگاه علوی پناه برده بودند. این وضع ادامه داشت تا این که حضرت امیر (علیه السلام) خود به فریادرسی مردمان آمد و یاری خویش را شامل حال آنان ساخت. حتی بعضی آن حضرت (علیه السلام) را در بیداری و نه در خواب، دیدند که سوار بر اسبی تیره، با قبا و عمامه ای به رنگ سبز، از روض شریفه بیرون آمد و به طرف درواز شهر که با صخره ها و سنگ های بزرگ محکم شده بود، حرکت کرد. دروازه خودبه خود باز شد و حضرت (علیه السلام) به سعودیها حمله ور گردید و تا به آنها برسد، هرج و مرج در لشکر وهابیان افتاد و فریادشان به هوا برخاست. مردم چون فریاد لشکر سعودی را شنیدند، بالای دیوار شهر رفتند تا از ماجرا باخبر شوند؛ دیدند که لشکریان به سرعت بر مرکب های خود سوار میشوند و پا به فرار میگذارند. با فرا رسیدن صبح، مردم شهر نجف، پشت دیوار شهر، با صحنه های عجیبی روبه رو شدند: کشته های فراوان که بعضی از آنها دو نیم شده بودند و بعضی صورتشان دو تکه شده بود و خداوند بدین وسیله، با حمایت امیرمؤمنان (علیه السلام) شرّ دشمنان را از مردم نجف دور گردانید.»

در زد و خوردی که میان مردم شهر با مهاجمان رخ داد، تعداد اندکی از اهل نجف که شمارشان به ده نفر نمیرسید، کشته شدند. یکی از آنها عموی بزرگ من، سید علی، فرزند سید حسین، فرزند سید اسماعیل، فرزند سید زینی، فرزند سید محمد، فرزند علی، فرزند یحیی، فرزند ابی الغنائم، فرزند محمد، فرزند ابی الفضائل، فرزند احمد، فرزند المرجا، فرزند حسن، فرزند زید بود. این زید رئیس بزرگ و مجمع فضایل و مناقب و عهددار صدقات امیرمؤمنان (علیه السلام) بود و تا از دنیا رفت، ادعای امامت نکرد و کسی برای او چنین ادعایی نداشت. این مطلب در «عمده الطالب»[۲] و «حدائق الالباب» و «سبک الذهب»[۳] ذکر شده و در «بحر الانساب» به آن اشاره شده است. در کتاب های تاریخ و رجال همچون «الارشاد»[۴] مفید و «رجال» ابوعلی و «الوسیط» و «الکبیر» میرزا و رجال ابن داود این مطلب آمده است.

زید، فرزند امام حسن مجتبی (علیه السلام) و فرزند علی بن ابی طالب امیرمؤمنان (علیه السلام) است. مزار عموی بزرگ من که ذکرش گذشت، در مکانی مشهور، در سمت مشرق، در محل «البراق» قرار دارد. جدّ پدری من نیز روی دیوار میان مجاهدان میگشت و آنها را به قتال با وهابیان فرمان میداد و تشویق میکرد و گاه به فرزندش، یعنی عموی بزرگ من، سر میزد و حالش را جویا میشد، اما در یکی از این سرکشی ها او را افتاده در خون مشاهده میکند؛ پس پایش را رو به قبله میگرداند و قبای خود را روی او میاندازد و برمیخیزد و رو به دیگران میگوید: «از سرزمین خود دفاع کنید»؛ کسی از ایشان سؤال میکند: «ای سید حسین! چرا صدای سید علی نمیآید؟ چرا با ما تیر نمیاندازد؟» و این در حالی بود که پیش از این، صدای تیراندازیاش یک لحظه قطع نمیشد. سید حسین میگوید: «تب کرده و خوابیده». این ماجرا را شیخ مهدی دعیبل به طور مفصل برای من نقل کرد و من خلاص آن را یادآور شدم.

از دیگر شاهدان حمل سعودیها به نجف اشرف، شیخ فاضل شیخ جواد حکیم و شیخ اعلم و دریای متلاطم علم، شیخ محمد طه نجف است که معجز حمایت امیرمؤمنان (علیه السلام) از مردم نجف را نقل کرده اند و به همین مطالب اشاره دارد. صاحب «مفتاح الکرامه» میگوید:

از امیرمؤمنان (علیه السلام) معجزات آشکار و کرامات شگفت انگیز واقع گردید». ایشان در آخر کتاب «الشفعه» مینویسد: «کتاب شفعه در شب پنج شنبه ۲۸ ماه ربیع الاول سال ۱۲۲۳ در حالی به پایان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.