پاورپوینت کامل خاطرات; امام خمینى وسال‌هاى حضور در نجف ۸۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاطرات; امام خمینى وسال‌هاى حضور در نجف ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطرات; امام خمینى وسال‌هاى حضور در نجف ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطرات; امام خمینى وسال‌هاى حضور در نجف ۸۶ اسلاید در PowerPoint :

به کوشش سید مجید آب لشکرى

نجف یادآور نام نخستین معتقد نبوت و اولین یاور رسالت است؛ کسى که پس از پیامبر خاتم (علیه السلام) بیشترین نقش را در گسترش و ترویج این مکتب حیات‌بخش ایفا کرد؛ مردى که در «لیله المبیت» با ایثار جان خویش، اوج فداکارى و از خودگذشتگى را به نمایش گذاشت و دشمنان را ناکام کرد. جوان‌مردى که در وحشت‌آورترین لحظه‌هاى نبرد احد که برخى اصحاب از میدان رزم گریختند، دلاورانه در کنار پیامبر (صلى الله علیه و آله) جنگید و از رهبر و مقتداى خویش دفاع کرد. کسى که در نبرد احزاب، همهْ دین بود در برابر تمام کفر، و در جنگ خیبر، فاتح خیبر و قاتل مرحب. او قهرمان غدیر بود و خلیفه رسول (صلى الله علیه و آله) . نجف آن‌گاه نجف شد که جسم مطهر او در آن وادى به امانت سپرده شد و این سرزمین از آن زمان، همواره کعبهْ آمال پیروان اسلام راستین بوده است و پس از آن‌که شیخ طوسى حوزهْ علمیه را در آن سرزمین بنیان نهاد، بیش از پیش مورد توجه شیفتگان علوم اهل‌بیت (علیهم السلام) واقع شد و آنان با هجرت به آن دیار کوشیدند تا در کنار قبر آن امام بزرگ، راه و رسم پیروى و تبعیت کامل از اهل‌بیت پیامبر (علیهم السلام) را فرا گیرند و هدایت‌کننده امت اسلامى در مسیر اسلام راستین باشند.

یکى از پیروان راستین آن اسوهْ بشریت، رهبر کبیر انقلاب اسلامى و بنیان‌گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمینى (رحمه الله) است. کتاب «خاطرات سال‌هاى نجف» که به وسیلهْ گروه تاریخ معاونت پژوهشى مؤسسهْ تنظیم و نشر آثار امام خمینى تهیه و تنظیم و در دو جلد، چاپ و منتشر شده است، دربر دارندهْ خاطرات ارزشمندى از این پیرو راستین مکتب علوى در سال‌هاى تبعید در نجف اشرف است. در مقدمهْ این کتاب آمده است:

گروه تاریخ معاونت پژوهشى مؤسسهْ تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره) با اعتقاد به این‌که تاریخ صحیح انقلاب اسلامى، متکى بر دیده‌ها و شنیده‌هاى واقعى حاضران و ناظران است که بار عظیم انقلاب را به دوش کشیدند و دشوارى‌ها و ناملایمات جان‌فرسایى را در راه پیروزى آن بر جان خریدند، ضبط و ثبت خاطرات این تاریخ‌سازان را در شمار برنامه‌هاى اصلى خود گنجانده و بر آن است تا پس از تنظیم و تدوین آنها، با رعایت اصول علمى و امانت‌دارى و بدون هیچ‌گونه داورى که صحت و سقم آن بر عهدهْ راوى است، خیل عظیم مخاطبان در زمان حال و آینده را از جزئیات این بخش از تاریخ ایران بهره‌مند گرداند.[۱]

گزیده‌هایى از خاطرات برخى از شاگردان امام خمینى (رحمه الله) از سال‌هاى اقامت وى در نجف، به هنگام تبعید، انتخاب شده است که در آنها به موضوعاتى چون ورود امام به عراق و نجف، ملاقات با مراجع، تدریس امام، ولایت فقیه، انجمن حجتیه، دکتر شریعتى، تیمور بختیار، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) ، سید مهدى هاشمى، اخراج ایرانیان از عراق، رحلت آیهالله حکیم، شهادت حاج آقا مصطفى، هجرت به پاریس و اوصاف و ویژگى‌هاى اخلاقى و رفتارى امام (رحمه الله) اشاره شده است. باشد که روح و روان خویش را با این خاطرات انسان‌ساز صیقل دهیم، ان‌شاءالله.

ورود امام به عراق

حجه الاسلام و المسلمین محمود قوچانى:

با پخش خبر ورود امام به عراق، اهل علم و طلبه‌ها با شور و اشتیاقِ باطنى به طرف سامرا و کاظمین حرکت کردند تا با امام ملاقات کنند. حضرت امام ایام زیارتى را در کاظمین و سامرا گذراند و از آن‌جا هم به دعوت آقا سید محمد شیرازى به کربلا رفت. آقاى شیرازى در استقبال از امام، در کربلا سرمایه‌گذارى فراوانى کرد و خدمات شایانى نمود. چند روزى که امام در کربلا بود، تجلیل زیادى از ایشان شد و پس از چند روز اقامت در کربلا به سوى نجف حرکت کرد. آقا سید محمد شیرازى و بقیهْ کربلایى‌ها امام را تا نیمه راه بدرقه کردند که بدرقهْ باشکوهى بود.[۲]

ورود امام به نجف

آیهالله سید عباس خاتم‌یزدى

وقتى امام به همراه همراهان و استقبال کنندگان به شهر نجف نزدیک شدند، دولت عراق براى این که مردم شهر از عظمت امام آگاه نشوند، ماشین‌ها را متفرق کرد و هر ماشین را به کوچه و خیابانى فرستاد و ماشین امام را از بیراهه وارد شهر کرد و به محلى که براى ایشان آماده کرده بودند، رساند؛ به‌طورى که اصلاً معلوم نشد امام را از چه راهى وارد منزل کردند.[۳]

ملاقات مراجع با امام

آیهالله سید عباس خاتم‌یزدى:

پس از ورود امام به شهر نجف، اولین عالمى که به دیدن امام آمد، آیهالله خویى بود. روز بعد آقاى شاهرودى با اصحابش آمدند و تا روز سوّم خبرى از آقاى حکیم نبود و پس از آن، آقاى حکیم هم براى دیدن امام آمد. وقتى امام و آقاى حکیم کنار هم نشسته بودند، از آنها عکس و فیلم گرفتند؛ امّا پس از پایان ملاقات، اطرافیان آقاى حکیم که فکر مى‌کردند این عکس‌ها قرار است در روزنامه چاپ شود و امام مى‌خواهد به این وسیله براى خودش مقامى دست و پا کند، فیلم‌ها و عکس‌ها را از فیلم‌بردار و عکاس گرفتند! [۴]

ملاقات امام با مراجع

آیهالله سید عباس خاتم‌یزدى:

پس از ملاقات شخصیت‌ها با امام، امام نیز تصمیم گرفت که به دیدن آنها برود و به دلیل مرجعیت و تشخص و خصوصیات آقاى حکیم، اوّل به دیدار ایشان رفت و پس از احوال‌پرسى، به آقاى حکیم پیشنهاد کرد تا به ایران سفر کند و اوضاع را از نزدیک ببیند و به گفته‌هاى دیگران اعتماد نکند؛ امّا نظر آقاى حکیم این بود که نباید در مقابل دستگاه ظالم حرفى زد و خودش را پیرو امام حسین (علیه السلام) مى‌دانست. امام به ایشان فرمود: امام حسن (علیه السلام) یاور نداشت، وگرنه ایشان هم همان کارى را مى‌کرد که امام حسین (علیه السلام) انجام داد و به آقاى حکیم گفت: شما جلو بیفت؛ ما پشت سر شما هستیم. شما به ایران بروید و قضایا را از نزدیک ببینید و جلو بیفتید و در مقابل دستگاه ظلم بایستید. من هم از یاران شما مى‌شوم و به دنبال شما حرکت مى‌کنم؛ امّا آقاى حکیم در جواب حضرت امام چیزى نگفت.[۵]

تدریس امام در نجف

حجهالاسلام والمسلمین محمدحسن اخترى:

اندکى پس از ورود امام به نجف، رژیم بعث براى خانه‌نشین کردن امام، توطئه دیگرى چید؛ امّا برخى فضلا و علماى نجف مانند: آیهالله راستى کاشانى، آیهالله کریمى مازندرانى، آیهالله قدیرى، آیهالله خاتم یزدى و آیهالله رضوانى نزد امام رفتند و از ایشان خواستند که در حوزهْ نجف به تدریس بپردازد. امام فرمود: حوزهْ نجف نیاز به درس ندارد و این همه درس و این همه علما این‌جا هستند و من این‌جا تبعیدم و چون مدت تبعید من مشخص نیست، نیاز به درس نیست. امّا آنان اصرار کردند و سرانجام امام پذیرفت و قرار شد که ایشان در مسجد شیخ انصارى در بازار که نزدیک محل سکونت امام بود و در ساعاتى که هیچ تداخلى با ساعات درس دیگر علما نداشته باشد، درس بدهد و سرانجام درس فقه از بیع مکاسب را شروع کرد.[۶]

کیفیت درس امام

حجهالاسلام والمسلمین محمدحسن اخترى:

وقتى امام در نجف تدریس را آغاز کرد، آیهالله راستى، آیهالله کریمى مازندرانى و آیهالله خاتم یزدى که از استادان معروف نجف بودند و سال‌ها در درس آیهالله حکیم، آیهالله خویى و آیهالله شاهرودى شرکت کرده بودند، به درس امام آمدند. ما آن موقع در درس آیهالله راستى شرکت مى‌کردیم. آیهالله راستى گفت: من ساعت درس را تغییر مى‌دهم تا بتوانم در درس امام شرکت کنم و گفت: من الآن به صورت آزمایشى یک هفته در درس امام شرکت مى‌کنم؛ اگر به درس ایشان نیاز نداشتم، ساعت درس را تغییر نمى‌دهم و درس در همان ساعت برگزار مى‌شود. پس از یک هفته وى در درس اخلاقش که روزهاى چهارشنبه بیان مى‌فرمود، گفت: ما رفتیم به درس امام و الآن فهمیدیم که هنوز خیلى چیزهاى دیگر باید بخوانیم. امام مطالب خیلى تازه‌اى دارد که ما نشنیده‌ایم و باید در این درس شرکت کنیم.[۷]

ولایت فقیه

حجه الاسلام سید هادى موسوى:

حضرت امام در سال ۱۳۸ اندیشه سیاسى خود را در قالب ولایت فقیه مطرح کرد و براى همگان روشن شد که اندیشه ایشان فراتر از مسئلهْ امر به معروف و نهى از منکر است. ایشان حکومتى را بر اساس احکام اسلامى مطرح کرد و فرمود: پیامبر (صلى الله علیه و آله) حکومت برقرار کرد و لشکر درست کرد و اظهار نمود که هدف اسلام حکومت بوده است. متأسفانه اکثر آقایان نجف برخلاف طلاب، از بحث حکومت اسلامى و ولایت فقیه امام استقبال نکردند و حتى برخى با آن مخالفت کردند و تنها شهید سید محمدباقر صدر با این بحث موافق بود.[۸]

انجمن حجتیه

حجه الاسلام و المسلمین محمدرضا رحمت:

سال‌هاى اوّل ورود من به نجف، همراه تعدادى از دوستان در منزل امام بودیم. یکى از آنان سؤال کرد: خانمى سى‌هزار تومان وجوهات بده‌کار بوده است و این وجوهات را به آقاى شیخ محمود حلبى که مسئولیت انجمن حجتیه را بر عهده داشت، داده است. امام فرمود: باید مجدداً بپردازد. امام جایز نمى‌دانست که وجوهات به آقاى شیخ محمود حلبى که مسئولیت انجمن حجتیه را بر عهده داشت، داده شود. او گرچه از جهت علمى آدم باسوادى بود، ولى متأسفانه رژیم [شاه] از او سوء استفادهْ زیادى کرد و علیه نهضت اقدام مى‌کرد.[۹]

سازمان مجاهدین خلق (منافقین)

حجهالاسلام سیدرضا برقعى:

مجاهدین خلق در آغاز در میان مبارزین و حتى بعضى از مقامات فعلى ایران محبوبیت داشتند؛ چنان‌که یکى از همین آقایان در نامه‌اى براى امام، آنها را حافظان قرآن، قاریان نهج‌البلاغه و سمبل مبارزه معرفى کرده بود. هنگامى که «حنیف‌نژاد» و عده‌اى دیگر از یارانش دستگیر شدند و در شرف اعدام قرار گرفتند، یک نفر از طرف سازمان مجاهدین خلق به حضور امام رسید و از او درخواست کرد که آقا دربارهْ حنیف‌نژاد و یاران او اظهار نظر کند و اعلامیه‌اى بدهد تا رژیم تخفیفى به آنها بدهد. امام فرمود: من تصمیم ندارم که در مورد این آقایان صحبتى کنم. . . اگر بنا بود موضعى بگیرم، موضع مخالف مى‌گرفتم. او گفت: یعنى نسبت به این جوان‌هایى که در این شرایط خفقان با رژیم پهلوى مبارزه مى‌کنند، موضع مخالف مى‌گرفتید؟ امام با تندى فرمود: من مبارزه‌اى را که کمونیست مى‌کند، قبول ندارم. من از جریان فکرى منحرف حمایت نمى‌کنم. او گفت: آقا از کجا مى‌دانید؟ ! به شما گزارش بد داده‌اند. امام در حالى که به کتابى روى میز اشاره مى‌کرد، فرمود: گزارش بد کدام است؟ مگر این کتاب را شما براى من نیاورده‌اید؟ این کتاب غیر از آن کلمهْ «به نام خدا» ، بقیه‌اش همه مبانى «مائو» است. شما نمى‌فهمید. این افکار، التقاطى است. اینها کار ما را عقب انداختند؛ نهضت را عقب انداختند.[۱۰]

اخراج ایرانیان

حجه السلام و المسلمین محمود قوچانى:

در ماجراى جدا شدن بحرین از ایران و درگیرى بر سر جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسى، عراق اعلام کرد که تمام ایرانیان باید ظرف مدت شش روز عراق را ترک کنند. امام تلگرافى براى «حسن البکر» ، رئیس جمهور عراق فرستاد که پاسخى به آن داده نشد. خیلى از افراد بارهاى‌شان را بسته بودند و آمادهْ سفر شدند. پس از آن شخصى به نام «على‌رضا» در رأس هیئتى به نمایندگى از حسن البکر به همراه «عبدالرضا خبوبى» فرماندار نجف، براى دیدار با امام آمدند. امام ابتدا آنان را نپذیرفت؛ اما سرانجام با اصرار اطرافیان آنان را به حضور پذیرفت. سخن‌گوى هیئت گفت: شما فهرست اطرافیان خودتان را بدهید؛ ما آنها را استثنا مى‌کنیم و از اخراج آنها جلوگیرى مى‌کنیم. امام فرمود: حرف و خواستهْ من این است که بایستى اخراج به‌طور کامل متوقف شود. من و خانواده‌ام وابستهْ خاصى نداریم و ایرانى‌هاى مقیم عراق، همه وابستهْ من هستند و باید این حکم لغو شود.[۱۱]

رحلت آیهالله حکیم

حجه السلام و المسلمین محمود قوچانى:

پس از رحلت آیهالله حکیم و بعد از مراسم ختم و فاتحهْ بیت آن مرحوم، مراجع نجف هم به تدریج براى ایشان مجلس ختم برگزار مى‌کردند. حاج نصرالله خلخالى به امام گفت: شما هم زمان و مکانى را براى مجلس ختم تعیین کنید [چون این امر بین علما و مراجع متداول و مرسوم است]. امام فرمود: نه، لازم نیست. آقاى خلخالى گفت: خوب نیست ختم نگیرید؛ اگر این کار را نکنید، آن کسانى که به دنبال بهانه هستند، برداشت دیگرى مى‌کنند. سرانجام امام راضى شد مجلس ختم بگیرد؛ ولى شرط کرد که در هنگام اعلام مجلس از القاب و عناوین استفاده نشود و فقط بگویند «حاج آقا سید روح‌الله خمینى» . آقاى خلخالى گفت: آقا نمى‌شود؛ شما یک مرجع هستید و مرحوم حکیم هم یک مرجع بود و نمى‌شود که از القاب استفاده نکنیم؛ امّا امام قبول نکرد.[۱۲]

شهادت حاج آقا مصطفى

آیهالله سید محمد بجنوردى:

در جریان شهات حاج آقا مصطفى من صبح زود به بیمارستان رفتم. رئیس بیمارستان سه چهار لکهْ سبز مایل به سیاه را در پاى ایشان به من نشان داد و گفت: ایشان را مسموم کرده‌اند. اگر آقا اجازه بفرمایند، جنازه را تشریح خواهیم کرد. درخواست دکتر را به امام عرض کردم؛ ولى ایشان اجازهْ کالبدشکافى نداد و فرمود: جنازه را به کربلا برده، در آن جا غسل دهید و کفن کنید و بعد به این‌جا بیاورید. امام بعد از دفن جنازه حاج آقا مصطفى، شب اوّل بر سر قبر آمد و به من فرمود: کجا مدفون است. من هم قبر شهید بزرگوار را به ایشان نشان دادم. امام بر سر قبر رو به قبله و دو زانو نشست و هفت بار انّا انزلناه و فاتحه خواند؛ سپس رو به حاضرین کرد و فرمود: براى ایشان طلب مغفرت کنید.[۱۳]

برخورد قاطع امام با حکام بعثى

حجه السلام و المسلمین محمود قوچانى:

امام در ملاقات با استاندار کربلا خطاب به وى فرمود: شما و دیگران مسئو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.