پاورپوینت کامل حیره گذرکاه حیرت و عبرت ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حیره گذرکاه حیرت و عبرت ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیره گذرکاه حیرت و عبرت ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حیره گذرکاه حیرت و عبرت ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
آن بخش از کشور عراق که به صورت جلگهاى بین دو رودخانه دجله و فرات قرار گرفته، بینالنهرین نام دارد که در قرون گذشته بسیار حاصلخیز و بابرکت بوده است. در این منطقه، تمدنى با سابقه چهارهزار ساله وجود داشته است و نخستین ساکنان جلگه مزبور، شیوهْ زندگى روستایى و صحرانشینى را رها کردند و به زندگى شهرى روى آوردند.[۱]
در بینالنهرین سفلى قبایل مختلفى مىزیستند که چادرهاى خود را در مکان جغرافیایى ثابتى که بدان خو گرفته بودند، بر پا مىکردند. در دوران کوچنشینى در اطراف این خیمهگاهها محیطى اقتصادى پدید آمد که از خصال یکجانشینى برخوردار بود. به تدریج خیمههاى کوچندگان ثبات پیدا کرد و شکل یکجانشینى به خود گرفت.
سرزمین «حیره» واقع در جنوب شرقى نجف کنونى و کنار دریاچهاى به نام نجف (که اکنون به طور کلّى خشک شده است) از استقرار همین چادرنشینان پدید آمد. اصولاً لفظ «حیره» در زبان مردم عربستان جنوبى به معناى اردوگاه است. در برخى منابع آمده که حیره لفظى آرامى بوده و به معناى مجموعهاى از خیمههاست که به اردوگاه ثابت امیران لَخمى تبدیل شده و به مرور زمان، شکل شهر یافت و از قرن سوم تا سال ۰۲ میلادى مرکز سرزمینى به نام حیره بوده که درهْ پاییندست فرات و قسمت بالاى خلیج فارس را دربر مىگرفت.[۲]
چگونگى پیدایش
در پاییندست بینالنهرین شهرهاى هفتگانهاى به وجود آمد که بزرگترین آنها مدائن بود. شش شهر دیگر قادسیه، رومیه، بابل، حلوان و نهروان بودند.[۳]
مناطق خوش آب و هواى عربستان در آخرین قرن قبل از طلوع اسلام، زیر نفوذ سه دولت بزرگ ایران، روم و حبشه بود. در اثر مجاورت با این دولتها و رقابت شدید و دائمى که بین آنان در جریان بود، در مرزهاى عربستان، دولتهاى نیمه مستقلى شکل گرفت که هر کدام تابع دولت همجوار خویش بود و حیره نیز چنین وضعى داشت.[۴]
در اوایل قرن سوم میلادى عدهاى از طوایف عرب در پایان روزگار اشکانیان، رو به کرانه فرات آوردند و بر بخشهایى از بینالنهرین دست یافتند. این مهاجرین رفته رفته روستاها و قلعههایى بنا کردند که از پیوستن آنها به یکدیگر، شهرهایى پدید آمد که حیره از جمله آنها بود و در جایى نزدیک محل کنونى کوفه در کنار بیابان قرار داشت. آب و هواى قابل تحمل، فراوانى جویبارهاى فرات، مساعد بودن شرایط طبیعى و هموار بودن زمین موجب آبادانى و توسعه این سرزمین گردید و توانست صحراگردان و چادرنشینان را به سوى تمدن پیش بَرد.[۵]
فرهنگ اجتماعى
حیره در واقع حلقه وصل بین صحرا و ثغور عراق به شمار مىرفت و گویى محل تلاقى زندگى بدوى و شهرنشینى بود. اعرابى که در بحرین اجتماع کرده و به آنان «تنوخى» مىگفتند، به قبایل لَخمى و اَزْدْ پیوسته و در غرب فرات، حیره کنونى و توابع آن ساکن شدند. صحرانوردانى که از زندگى کوچنشینى خسته مىشدند و نیز افرادى که از میان قوم خود طرد مىگردیدند، به این ناحیه آمده و در آنجا اقامت گزیدند. غالب سکنه حیره مسیحیان نسطورى بودند و زبان دینى و فرهنگى آنان «سُریانى» بود. خواندن و نوشتن مىدانستند و برخى افراد که با حیره در ارتباط بودند، الفباى زبان عربى را که به تازگى مراحل تکامل خود را طى مىکرد، به حجاز بردند.[۶]
از آنجا که حیره و توابعش کشورى وسیع را تشکیل مىداده که سواحل جنوبى فرات تا بادیهالشام، واقع در غرب عراق کنونى را دربر مىگرفت و این قلمرو از تنوع قومى و قبیلهاى برخوردار بود، بر شبکه روابط اجتماعى و فرهنگ این سرزمین اثر گذاشت. موقعیت حیره به عنوان مرکز سیاسى قبایل عرب، اعتبار فرمانروایان آن، شهرت لَخمیان، نظام دولتى و روابط گسترده با دیگر سرزمینها و قبایل که در اسناد سریانى آمده، نقش سیاسى اجتماعى حیره را به اثبات مىرساند.[۷]
حیره و دولتهاى دیگر
شیوخ غسّانى از قرن سوم تا هفتم میلادى در شمال شرقى شبه جزیره عربستان و اطراف پالمیرا (از توابع شام) با حمایت بیزانس (روم شرقى) فرمانروایى مىکردند. امیران این قوم، رومیان را در مقابل تهاجم اعراب بادیه حفظ مىکردند و در جنگها این امپراتورى را یارى مىدادند. غسّانىها با امیران لَخمى حیره در رقابت و نزاع دائمى بودند. در نیمه قرن ششم میلادى که لَخمیان در حوالى حلب از غسّانىها شکست خوردند، این سلسله و بعدها ساسانیان، نفوذ سیاسى و اجتماعى خود را در عربستان از دست دادند. [۸]
دولت بنىکِنده چندى در حَضرَموت یمن استقرار داشت، اما در نیمه قرن پنجم میلادى قلمرو خود را تا نَجد (در شبهجزیره عربستان) گسترش داد. حارث بن عمرو کندى با قبول عقاید انحرافى مزدکى که از جانب قباد، فرمانرواى وقت ایران حمایت مىشد، امارت حیره را به دست آورد؛ اما در عهد انوشیروان حیره دوباره به دست امراى لَخمى افتاد.[۹]
دولت حمیریان که در یمن استقرار داشت و حتى کِندىها زیر نظر آنان بودند، با لَخمیان حیره مناسباتى داشتند. مُنذر، حاکم حیره ضمن اتحاد با ذونُواس حِمیرى موفق شد تا تلاش بیزانس براى دستیابى به اتحاد حِمیر و حبشه و حصول روابط دوستانه با نوبیان (در آفریقاى شرقى) را برهم زند.[۱۰] حبشىها در پاسخ به خواست رومیان، در سال ۲۲ م حمیریان را سرکوب و مغلوب کردند و خاندانى از قوم خود را در آنجا به قدرت رساندند؛ اگرچه امپراتورى روم با این دولت نوبنیاد همپیمان گردید، اما ایرانیان به جانبدارى از فرمانروایان مخلوع حمیرى برخاستند و حبشىها را از آن قلمرو بیرون راندند و در یمن حکومتى ایرانى روى کار آوردند. این وضع به مدت ۰ سال از سال ۷ م دوام یافت و با ظهور اسلام و فتوحات رزمندگان اسلام برچیده شد.[۱۱]
نظام سیاسى حیره
امیران حیره از اعراب بنىلَخم بودند که از سوى فرمانروایان ساسانى حمایت مىشدند؛ زیرا لَخمیان سدّى استوار میان ایران و اعراب پدید آوردند و از تجاوز و تعدى قبایل بدوى به مرزهاى ایران جلوگیرى مىکردند. حکمران این خاندان در واقع بزرگترین دولت عربى نیمه متمدن را در منطقه حیره به وجود آورد.[۱۲] مدت امارت آنان را منابع تاریخى حدود ۳۰۰ سال ذکر کردهاند. مسعودى مىگوید:
حاکمان حیره اعم از بنى نصر، لخمیان، غسّانیان، تمیم، کِنده و ایرانى که بیست و چند نفر بودهاند، در مجموع ۲۲ سال و چند ماه حکومت کردهاند.[۱۳]
در حیره گرایشهاى گوناگون فرقهاى وجود داشت؛ چنانکه عمرو بن عُدى، پادشاه عرب حیره از فرقه مانویان حمایت مىکرد و برخى از آنان مسیحى نسطورى بودند. ذونواس که یهودى بود، تحت تأثیر عقاید خود به آزار این مسیحیان پرداخت. فتنه مَزدکى که در زمان قباد به وجود آمد و خود را به صورت یک مسلک سیاسى اشتراکى نشان داد، به تشنجهایى در سرزمین حیره انجامید.[۱۴]
ساسانیان در صدد بودند تا با وساطت لَخمیان، نه تنها از حواشى بیابان حراست کنند، بلکه نفوذ سیاسى خود را در غرب شبهجزیره عربستان گسترش دهند. چنین مىنماید که ایران به عنوان بخشى از مبارزهاش با بیزانس، از قبل از سدهْ ششم میلادى مىکوشید از طریق مسیر مهم فرهنگى تجارى حیره – مکه حتى در مکه و یثرب (بعدها مدینهالنبى) نیز اعمال نفوذ کند و بدین طریق با نفوذ قبایل قدرتمند حجاز و یمن مقابله نماید.[۱۵]
در قرون پنجم و ششم میلادى توان رزمى حیره و شعاع عمل آن فزونى یافت و حدود شرقى شبهجزیره عربستان جزو قلمرو آنان گردید. افراد قبیله بَکر یاوران مزدبگیر آنان شدند و سلیم و هوازِن با بنىلخم معاهده بستند و اعضاى طایفه نُمیر و بنىتمیم با آنها متحد شدند.[۱۶]
از معروفترین امراى لَخمى، نُعمان اول معروف به «اعور» را باید نام برد که با یزدگرد اول، حاکم ساسانى معاصر بود و گویند قصر خورنق را او ساخت که پرورشگاه بهرام گور گردید؛ ولى در اواخر عمر از فرمانروایى کنارهگیرى کرد و جامهْ زهد پوشید و به سیر و سیاحت پرداخت. پس از او پسرش زمام امور حیره را به دست گرفت. او را امیرى با همت، سختکوش و مقتدر معرفى کردهاند و در جنگ بین ایران و روم فداکارى فوقالعادهاى از خود بروز داد. بعد از او چند تن دیگر از بنىلَخم در حیره امارت کردند تا اینکه نوبت به منذر سوم رسید که از شکوه و جلال او ماجراهایى نقل کردهاند.[۱۷]
واپسین فرد از دودمان لَخمیان، نُعمان سوم است که از ۹۲ م تا ۱ م حکومت کرد. وى در برابر شاهان ایران روش مستقلى در پیش گرفت و در برابر خواستههاى آنان سر تسلیم فرود نمىآورد.[۱۸]
فتح حیره توسط رزمندگان مسلمان
پس از آنکه رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) به رسالت برگزیده شد و براى فرمانروایان جهان دربارهْ رسالت خود از جانب خداوند عزوجلّ، نامههایى فرستاد، نامهاى نیز به امیر حیره نوشت و او را به سوى اسلام فراخواند. در منابع تاریخى از پاسخ حاکم حیره به این دعوت گزارشى موجود نیست؛ اما خاتم پیامبران (صلى الله علیه و آله) از چیره گردیدن پیروان خویش بر امپراتورى ایران و حیره خبر داد و مسلمانان را بر این خبر غیبى شادمان ساخت. حتى در بیانى گوهرافشان، پیشگویى فرمود: زنى که نامش «کرامت» است و اهل حیره مىباشد، به عقد و ازدواج یکى از رزمندگان اسلام درخواهد آمد.[۱۹]
پس از آنکه خالد بن ولید، سردار سپاه اسلام به فرمان خلیفه وقت، بر سرزمین بحرین، از توابع ایران غلبه یافت، مقدر گردید که به سوى بینالنهرین حرکت کند. او نخست از راه نباج و بادیهْ بصره به حدود اُبله که در جنوب عراق قرار داشت آمد و لشکریانش در این حوالى با مرزبان منطقه که هُرمُزد نام داشت، درگیر شدند که سرانجام وى توسط خالد کشته شد. در طول مسیر عدهاى از قواى مسلح او کشته یا در آب غرق شدند و از آنان اسیر و غنایم فراوانى به دست آمد.
آنها که به صلح تسلیم شدند و جزیه قبول کردند، از هرگونه تعرض مصون بودند. بعد از فتح برخى آبادىهاى مسیر و نبردهایى در کوت العماره فعلى، وَلَجَه و اُلیس (که در سال ۱۲ هجرى رخ داد و به نبرد «نهر الدم» نیز مشهور است) خالد چنین تدبیر کرد که با کشتى از رودخانه فرات به حیره برود. مرزبان این ناحیه، آزادبِه، از نقشه او آگاه شد؛ پس در حوالى غریین اردو زد و پسرش را روانه ساخت تا مسیر آب را از بالاتر عوض کند و از حجم آن بکاهد. با کاهش میزان آب فرات، کشتىهایى که سپاهیان اسلام آماده کرده بودند به گل نشست و آنان با مشکلى غیر قابل پیشبینى روبهرو شدند. در این میان خالد از راه خشکى خود را به فرزند مرزدار حیره رساند و در فرات بادقلى که نهرى منشعب از فرات بود، با وى درگیر شد و او را کشت و یارانش را پراکنده ساخت. با وضع جدید راه براى محاصره حیره باز شد. وقتى آزادبِه از قتل پسر مطلع گردید، دیگر روحیه مقاومت در خود ندید و از شدت یأس و حرمان گریخت.
خالد به راه خود ادامه داد تا به دروازه حیره رسید. بزرگان شهر که از نصارا بودند، تسلیم نشدند؛ دروازه را بستند و در کاخ خویش ماندند و به مقاومت برخاستند. خالد شهر را محاصره کرد و بر آنان تنگ گرفت. رزمندگان اسلام بر این قوم یک شبانهروز درنگ دادند؛ اما باز هم مردم حیره سر تسلیم فرود نیاوردند. سرانجام مردم از این وضع نگرانکننده به ستوه آمدند و از اشراف و بزرگان قوم که درون قصرها و دژهاى استوار خویش خزیده بودند و جز از جنگ دَم نمىزدند، شِکوه آغاز کردند و بر آنان لعن و نفرین حواله نمودند و خطاب به این مرفهان بىدرد و عافیتطلبان گفتند: چرا ما را به کشتن مىدهید؟ ! باید در برابر مسلمانان تسلیم شوید. بر اثر اصرار اهالى، سرانجام کاخنشینان حاضر به مصالحه گردیدند و گفتوگوهایى بین فرمانده لشکر اسلام و برخى رؤساى بانفوذ شهر صورت گرفت. در پایان این بحثهاى توأم با جدالهاى گفتارى، خالد با اهل حیره صلح کرد؛ به این شرط که در هر سال جزیهاى بدهند و بر مسلمانان نشورند و آنچه از گزارش نفشههاى دشمنان و ایرانیان به دست آوردند، براى مسلمانان بازگویند. این فتح در ربیعالاول سال ۱۲ هجرى اتفاق افتاد. خالد مژده پیروزى را همراه
جزیه و هدایایى به مدینه، نزد خلیفه وقت فرستاد. از هفتهزار نفر اهالى حیره که متجاوز از هزار نفرشان از پرداخت جزیه معاف شدند، سالیانه صرفاً شصتهزار درهم گرفته مىشد. اگرچه بین اهل شهر و مسلمانان صلحنامهاى امضاء شد، اما پس از رفتن سپاهیان اسلام از عراق، اهل حیره از پرداخت باقى جزیه سرپیچى کردند. با وجود این روى برتافتنها با اهل حیره به ملایمت رفتار شد.[۲۰]
کلید فتوحات بینالنهرین
با فتح حیره، کلید تصرف بینالنهرین به دست رزمندگان مسلمان افتاد؛ بدین معنا که آنان به صورت واحدهاى نظامى، تا کرانه دجله پیش آمدند و قلعههاى بزرگ و کوچک متعددى را به تصرف درآوردند و در جبهههاى مختلفى پیکار نمودند و از دخالت امپراتورى بیزانس در حوادث بینالنهرین جلوگیرى کردند.[۲۱]
چون خالد بن ولید عازم شام گردید، مثنى بن حارثه جانشین وى شد و در حوالى حیره اردو زد. در این حال اهالى منطقه به دستور و تحریک رستم فرخزاد (سردار ایرانى) به مسلمانان مستقر در حدود حیره یورش بردند؛ به گونهاى که وضع آنان در عراق به خطر افتاد. مثنى بن حارثه عقبنشینى کرد و براى تجهیز لشکر عازم مدینه شد.[۲۲] او در این شهر براى مردم سخنرانى کرد و سُستى و هراس خسروان را بیان کرد و جنگ با ایرانیان را امرى آسان توصیف نمود. پس از چند روز عدهاى از مسلمانان براى این سفر سرنوشتساز بسیج شدند. خلیفه دوم، ابوعبیده بن مسعود ثقفى (پدر مختار) را که زودتر از دیگران داوطلب شده بود، به فرماندهى لشکرى تازهنفس برگزید. یک ماه بعد از ورود ابنحارثه به حیره، لشکر ابوعبید به این سرزمین رسید و به سازماندهى سپاه اسلام پرداخت. جابان، سردار ایرانى با لشکرى براى دفع قواى وى به مقابله آمد؛ اما در نبردى که بین آنان روى داد، لشکر جابان شکست خورد و خودش به اسارت مسلمانان درآمد. ابوعبید کمکم بر نواحى اطراف حیره و دیگر نقاط بینالنهرین غلبه یافت. بعد از آن مسلمین بار دیگر به شهر حیره رفتند و در بین راه دهقانان همه جا تسلیم شدند و جزیه دادند.
در این میان لشکرى تازهنفس به فرماندهى بهمن جادویه از تیسفون رسید و در کرانه شرقى فرات و در حوالى حیره، در کوفه کنونى اردو زد. دستگاه او با شوکت و عظیم بود و چندین فیل در لشکر خود داشت. ابوعبید روبهروى این سپاه، در کرانه غربى فرات، سپاه خود را مستقر ساخت و با شهامتى که از خود نشان داد، همراه نیروهاى خویش از پلى که بر فرات بسته بودند، عبور کرد و با لشکریان بهمن درگیر شد. فیلهایى که در سپاه ایران بود، اسبان تازى را مىرماند. ابوعبید خواست به فیلها هجوم ببرد، اما یکى از فیلها که زخم دیده بود، وى را با خرطوم خود ربود و به زیر پاى خویش افکند و، بدینگونه ابوعبید ثقفى به شهادت رسید. این وضع باعث پراکندگى لشکر تحت امر ابوعبید شد. مثنى بن حارثه نیز که با باقىمانده لشکر مشغول حماسهآفرینى بود به شدت مجروح شد.
چندى بعد عدهاى نیرو به همراهى جریر بن عبدالله از مدینه به عراق رسید. چندى بعد از رخدادهاى قبلى، فرزند حارثه در نُخیله که نهرى از فرات (به نام بویب) از آنجا عبور مىکرد، با لشکر ایران برخورد کرد و جنگ سختى درگرفت که طرفین بر ادامه آن پافشارى کردند و داد دلاورى دادند. مسعود، برادر مثنى کشته شد، اما مسلمانان این بار مقاومت کردند و جنگ ادامه یافت تا آنکه هزیمت بر سپاه بىسالار ایران افتاد. فراریان در طول رودخانه فرات پراکنده شدند. بعد از واقعه بویب که «یوم نخیله» یا «یوم اعشار» نام گرفت، پیروزىهاى بزرگى نصیب سپاه اسلام شد. از حیره تا کسکر و از آنجا تا عین الثمر و انبار، میدان نبرد قواى مسلمانان با مشرکان و کافران گردید. فرزند حارثه، بشیر بن الخصاصیه را به ولایت حیره گماشت و خود براى ادامه فتوحات مهیا گشت و بخشهاى دیگرى از بینالنهرین را به تصرف درآورد.[۲۳]
هجده ماه بعد از این نبردها، جنگ قادسیه در حوالى قادسیه رخ داد. در این نبرد سرنوشتساز سپاه اسلام بر دولت ساسانى غلبه یافت و تیسفون به تصرف مسلمانان درآمد. [۲۴]
همسایهاى جدید براى حیره
سعد بن ابىوقاص، فرمانده قواى مسلمانان در نبرد قادسیه، پس از این فتح بزرگ، به سوى مدائن رفت و این قلمرو را به تصرف خود درآورد. آنگاه مقرر گردید که در همان نزدیکى، مقرّى براى سکونت رزمندگان انتخاب کند. وى مىخواست به شهر انبار برود و آن را مرکز فرمانروایى و پایگاه بسیج لشکریان مسلمان قرار دهد، ولى شرایط این شهر با طبع آنان سازگارى نداشت. سپس در چند کیلومترى حیره، طرح شهر جدیدى را ریخت که کوفه نام گرفت. بنیان این شهر در سال ۱۷ هجرى گذاشته شد و بر روى رسوبات استپى در کنار شاخه اصلى رودخانه فرات و در ارتفاع حدود ۲۲ مترى از سطح دریاى آزاد، در نزدیکى حیره بنا گردید.[۲۵]
با تأسیس کوفه، حیات سیاسى و اجتماعى حیره در مسیر زوال افتاد و آبادانى در آن کاستى گرفت و در اوایل حکومت معتضد عباسى کاملاً ویران شد. ابوالحسن على بن حسین المسعودى مورخ بزرگ شیعه گفته است:
با وجود متروک گردیدن حیره، این شهر به دلیل لطافت هوا، جاذبههاى اقلیمى و نزدیکى به خورنق و نجف، عدهاى از حاکمان عباسى در آن به سر مىبردند اما اکنون (زمان تألیف کتاب مروج الذهب: سال ۳۳۲ هجرى) جز بوم (جغد) و انعکاس صوت افراد، کسى آنجا نمىباشد. [۲۶]
مسعودى در جاى دیگر مىنویسد:
به روزگار ما که سال ۳۳۲ هجرى است، حیره خراب است و کسى در آنجا سکونت ندارد. از حیره تا کوفه سه میل [تقریبا شش کیلومتر]راه است.[۲۷]
براى برپایى ستونهاى مسجد کوفه از سنگهاى قصرهاى حیره استفاده کردند.[۲۸] اما برخى شواهد نشان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 