پاورپوینت کامل خاطرات ; گزارش هاى از عتبات عراق در سفر نامه میرزا ابوطالب اصفهانى ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خاطرات ; گزارش هاى از عتبات عراق در سفر نامه میرزا ابوطالب اصفهانى ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطرات ; گزارش هاى از عتبات عراق در سفر نامه میرزا ابوطالب اصفهانى ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطرات ; گزارش هاى از عتبات عراق در سفر نامه میرزا ابوطالب اصفهانى ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
تبار و پدر
یکى از ایرانیانى که حدود دو قرن پیش از این بسیارى از کشورهاى آسیایى، آفریقایى و اروپایى را سیاحت کرد و سفرنامهاى نگاشت، میرزا ابوطالب، فرزند محمد بیکخان تبریزى اصفهانى است. پدرش اصالت آذربایجانى داشت، اما در اصفهان به دنیا آمده و در این شهر بزرگ شده بود.[۱] ایشان به دلیل برخى فعالیتها و موضعگیرىها که بر نادرشاه افشار گران آمده بود، مورد خشم نادر قرار گرفت و براى مصون ماندن از خشم این شاه خونریز به سرزمین هندوستان گریخت. محمد بیک در هند در دستگاه کارگزاران شیعه در مناطق مسلماننشین، لیاقتها و شایستگىهایى از خود نشان داد و از برکت همت و تلاشش، به مقامات و مناصبى دست یافت. وى در سال ۱۱۸۳ قمرى در مرشدآباد هند دار فانى را وداع گفت.[۲]
نشو و نما و شکوفایى
محمدبیک به سال ۱۱ قمرى در شهر شیعهنشین «لَکْنَهو» ى هندوستان صاحب فرزندى شد که او را «ابوطالب» نامید. این کودک تا سیزده سالگى در همین شهر به سر برد و پس از آن، وقتى پدرش مسئولیتى در مرشدآباد هند را پذیرت، ناگزیر به آنجا رفت و تا بیست سالگى در این شهر روزگار گذراند و در قلمرو نفوذ حاکم بنگال، از حاکمان ایرانى این منطقه بهویژه «شجاع الدوله» و «مظفر جنگ» حمایتها و توجهانى دید و چون از وى فراستها، تدبیرها و کاردانىهایى دیدند، امور مهمى را به او سپردند؛ اما گویا حسودان و رشکورزان و برخى نیرنگهاى سیاسى گرفتارىهاى فراوانى براى او به وجود آورد. ناگزیر از اوضاعى که با آشفتگىهایى همراه بود، ملول گردید و بین سالهاى ۱۲۱۳ تا ۱۲۱۸ قمرى مسافرتهاى طولانىاش را آغاز کرد و پس از بازگشت و فراهم آوردن یادداشتهاى ارشمند سفرهاى خود، در سال ۱۲۲۱ قمرى در شهر لکنهو درگذشت.[۳]
رهایى از گرداب نیرنگ
میرزا ابوطالب در آغاز جوانى زیر نظر «نوّاب شجاع الدوله» تعلیم یافت و ادب آموخت؛ زیرا در هفده سالگى از نعمت پدر محروم شده بود. در جوانى با راز و رمز حکمرانى و آیین کشوردارى آشنا شد و از فنون دبیران دیوانى آگاه گشت و در حالى که از ذوق شعر، شیوه مردمداراى و محفلآرایى نیز برخوردار بود، تیزهوشى، زبانآورى و موقعشناسى او نیز در آثارش جلوهگر است و همین مزایاست که در جوانى راه شهرت را پیش پاى او هموار ساخت و مقدمات صعودش را از پلههاى ترقى فراهم گرداند. دیرى نگذشت که کمپانى «هند شرقى» که از نیمه قرن هجدهم میلادى بازوى استعمار انگلیس در امور سیاسى هند بود و بهویژه براى نواحى مسلماننشین این منطقه و دولت مقتدر اسلامى عثمانى مشکلمىآفرید، درصدد برآمد تا از استعدادها و توانایىهاى این مسلمانزاده شیعه بهرهبردارى کند و بدین ترتیب میرزا ابوطالب مدتى گرفتار دسیسههاى این کمپانى استعمارى گردید؛ همان تشکیلاتى که آتش فتنه و آشوب را در هند برافروخت و جنگهاى داخلى را به وجود آورد و سرانجام نیم قرن پس از مرگ وى هند در شمار مستعمرات انگلیس درآمد.
اگرچه حیلهگران انگلیسى دامهایى براى او به وجود مىآوردند و از او مىخواستند براى تأمین منافع بریتانیایى کبیر تلاش کند و حتى چندین ماه متوالى را در اروپا روزگار گذراند، اما به لطف خداوند و بصیرتى که این کارگزار مسلمان داشت، نه تنها فریفته وسوسه غربىها نشد، بلکه از زرق و برقهاى ظاهرى و توأم با فساد و ابتذال شهرهاى اروپایى ملول گردید و در هفتم صفر ۱۲۱۷ قمرى عزم بازگشت از اروپا کرد و در ۱ ربیع الثانى ۱۲۱۸ به کلکته رسید و گزارش سفر خود را به رشته تحریر درآورد.[۴]
نگرشهاى انتقادى
از مواردى که مىتوان با تأمل در آن، بصیرت و سازشناپذیرى و عدم شیفتگى وى را نسبت به فرهنگ فاسد غربى دریافت، موقعیتهایى است که به مثابه میدانهاى آزمایش برایش پیش مىآمد و با سلامتى از آنها عبور مىکرد. نگرش انتقادى او به افکار و بینشهاى افراد غرق گردیده در تمدن مادى غرب، از ایستادگى او بر سنتهاى دینى و بومى حکایت دارد که به مواردى اشاره مىشود.
چون شخصى خواهد که فرامیسن (فراماسون) گردد، او را به لُژ برند و اشارات آموزند و از او عهد و سوگند گیرند. مراهم تکلیف کردند، ]برخلاف دیگران] عُذر خواستم و قبول نکردم.[۵]
در سفرنامهاش مىنویسد:
روزى از ذکر حضرت محمد (ص) در انجیل و وصیت عیسى (ع) به اطاعت او سخن گفتم؛ انکار این خبر کرده، جواب را به هفته آینده حواله [دادند]. روز موعود اقرار خبر کرد و انجیل قدیم که مضمون آیه کریمه[۶] در آن مندرج بود، برآورد و به من نمود. گفتم: چرا اطاعت امر انجیل نمىکنید؟ پاسخ داده شد: گمان کنم این الفاظ از الحاق قیصر روم است که بعد از شیوع اسلام مایل آن مذهب شده بود. گفتم: چه خواهى گفت در اخبار کتب که مقوّى (مؤید) خبر مذکور و عدم الحاق آن است و آن اینکه در زمان حیات محمد (ص) ، چون با نصارى گفتوگو به میان مىآمد و حضرت محمد مىفرمود: من آن احمد موعودم که عیسى به شما وصیت من اطاعت کرده است، نصارى انکار اصل خبر نمىکردند، بلکه مىگفتند: تو آن شخص موعود نیستى و ما وجود او را منتظرانیم. خندید و گفت: مگر تو به انگلند (انگلستان) آمدهاى تا همه آرا از مذهب قدیم (مسیحیت) بگردانى؟ (روىگردان کنى) .[۷]
وى درباره رذایل مردم انگلستان مىنویسد:
۱. عدم اعتقاد ایشان به مذهب و معاد، با آنکه از مخالفت قانون ترس تمام دارند. همین که فرصت (دستدرازى) به مال کسى به وجهى یافتند، درنمىگذرند؛ ۲. غرور ایشان به سبب ملاحظه قوت و موافقت بخت؛ ۳. کثرت محبت ایشان به زر و امور دنیوى است که چون موجب بسیارى از صفات ذمیمه (از قبیل بخل و عدم آزادگى و گران جانى) است و در حالت ضعف، اثرهاى بد خواهد رسانید؛ . طلب آرام و فراغ دوستى (راحتطلبى و تنپرورى و سستى) ؛ . زودرنجى و نزکت طبع و عدم تحمل حرکت یا سخن مخالف مزاج از دیگرى؛ . کثرت صرف اوقات به خواب و لباس پوشیدن و خود را آراستن؛ ۷. کثرت حاجات و علایق ایشان و تهیه اسباب زندگى به قصد لذتها؛ ۸. گریختن دختران ایشان با یاران، قلّت عصمت و حیاى زنان و مردان ایشان و افراط در شهوترانى.[۸]
در فرازى از سفرنامهاش از ستم دولتهاى اروپایى بر کشورهاى اسلامى شکایت دارد،[۹] اما در مقدمه کتاب از کمهمتى و اختلال در اخلاق و رفتار افراد مسلمان به شدت ناراحت است و از این وضع آشفته رنج مىبرد:
به ملاحظه قصور همت ابناى زمان و اخلاق رذیله و دستورات باطله که در ممالک اسلامى و میان مسلمانان در هر جا به رنگ تازه شیوع یافته، اغنیا از باده غفلت و غرور، سرشار و به آن چه دارند مشعوف، بلکه علم کلّ را منحصر در معلومات قاصره خود مىدانند و عامه و فقرا به سبب عدم امنیت و دشوارى تحصیل معیشت زیر بار کسب روزمرّه درمانده، فرصت سر خاریدن ندارند. . . .[۱۰]
آثار و تألیفات
میرزا ابوطالب اصفهانى غیر از سفرنامهاش که موضوع این مقاله است، آثار دیگرى نیز دارد. همچنین طبع شعرى نیز داشته است که در سرودههایش ذوق خود را آشکار ساخته است. تألیفات او عبارتند از:
۱. خلاصه الافکار: که نسخههایى از آن در کتابخانههاى موزه بریتانیا و مراکز فرهنگى هند نگاهدارى مىشود. این اثر شرح حالى از شعراى قدیم و متأخر فارسى زبان، همراه با نمونههایى از اشعار آنان است. مؤلف آن را در چهل سالگى و در ۲۸ قسمت که هر کدام «حدیقه» نام دارد، با یک ذیل و یک خاتمه، در معرفى آثار چندصد شاعر که برخى از آشنایان و معاصرانش بودهاند، نگاشته است. تاریخ تألیف آن که میان سالهاى ۱۲۰ تا ۱۲۰۷ هجرى است، از این دو بیت شعر او به دست مىآید:
گل بىخار و گنج بىرنج است
۲. لبّ السیر و جهاننما: خلاصهاى از تاریخ عمومى جهان، شامل چهار باب که هر یک حاوى فصلهایى است. تاریخ مزبور که در سال ۱۲۰۸ قمرى تألیف شده، در عین اختصار، اثرى قابل ملاحظه است. در خاتمه برخى نسخههاى این کتاب، رسالاتى در علم اخلاق، عروض، قافیه و فنون پنجگانه طب دیده مىشود.
۳. اشعارمیرزا ابوطالب خان: در میان آثار میرزا ابوطالب، اشعارى که سروده است نیز دیده مىشود؛ ولى مجموعهاى از سرودههاى او نیز جداگانه چاپ شده است.
. تفضیح الغافلین: وقایع زمان «نواب آصف الدوله» در آن ثبت شده و با همت «عابد رضا» تصحیح و چاپ شده است.
. ترتیب و تهذیب دیوان حافظ شیرازى.
. رسالهاى در علم اخلاق.
۷. رسالهاى در عروض و قافیه.
۸. مباحثى در طب.
۹. قصیده فلکیه: به انضمام چندین مثنوى، مرثیه، غزل و رباعى در موضوعات تاریخى و اجتماعى.
۱۰. مسیر طالبى: ى ا سفرنامه میرزا ابوطالبخان. [۱۱]
ویژگىهاى سفرنامه میرزا ابوطالب
میرزا ابوطالب بین سالهاى ۱۲۱۸ تا ۱۲۱۳ قمرى، سفرى نسبتاً طولانى داشته است. کتاب «مسیرطالبى» گزارش این سفرها به کشورهاى اسلامى تحت قلمرو دولت عثمانى و نیز سرزمینهاى اروپایى است. وى در ایام مسافرت وقایع و خاطرات خود را ثبت مىکرد و پس از بازگشت، آن یادداشتها را تنظیم و سرانجام سرگذشت مسافرتهاى خود را به سال ۱۲۱۹ قمرى به صورت کتابى تألیف کرد. چنانکه از مقدمه کتاب مزبور برمىآید، او نویسندگانى را به کار گرفته که نسخههایى از کتاب را زیر نظر خودش فراهم آورند و این نسخهها را به نزدیکترین دوستانش اهدا کرده است. رونوشت برخى از این نسخهها در کتابخانههاى معتبر جهان موجود است. در سال ۱۲۲۸ قمرى متنى فارسى به نام «نسخه مسیر طالبى» به تصحیح میرزا حسنعلى، پسر میرزا ابوطالب در کلکته و در ۸ صفحه به چاپ رسید. «چارلز استوارت» آن را به زبان انگلیسى برگردانده، چاپ کرد. چندى بعد این اثر در دو جلد به زبان هلندى ترجمه شد و طولانى نکشید که متن فرانسوى آن هم انتشار یافت و نیز خلاصه متن فارسى مسیر طالبى توسط دکتر مک فارلین در هندوستان به چاپ رسید.
این ترجمههاى – که احتمالاً تعدادشان بیش از اینهاست – نشانه شهرتى است که این کتاب در محافل فرهنگى و علمى اروپا و آسیا به دست آورده است.[۱۲] دکتر غلامحسین یوسفى از ادیبان و محققان معاصر در معرفى این اثر نوشته است:
سفرنامه میرزا ابوطالب کتابى است مفصل، شیرین و خواندنى و شاید بتوانآن را یکى از بهترین سفرنامههاى ایرانیان در قرنهاى اخیر شمرد. دقت نظر و حُسن استنباط، نکتهبینى، صداقت و صراحت نویسنده و انصاف و اعتدال او در برخى از موارد، بسیار در خور توجه است.[۱۳]
نسخهشناس، کتابپژوه و فهرستنویس معاصر، ایرج افشار در این باره گفته است:
مسیر طالبى، از آثار فارسى معروف اواخر قرن دوازدهم هجرى است. این کتاب توسط یک ایرانى اهل اصفهان که در هند صاحب جاه و مقام بود، نگارش یافته و از حیث اسلوب نگارش فارسى و جهات ادبى عصرى واجد اعتبار و جالب دقت و اعتناست.[۱۴]
مرحوم حسین خدیوجم متن «مسیر طالبى» را بر اساس نسخه خطى موجود در موزه بریتانیا تصحیح کرده و براى حل مشکلات لغوى و خطاهاى کاتب نسخه، از چاپ کلکته بهره برده است. نوشتار حاضر که توسط شرکت انتشارات علمى و فرهنگى به چاپ رسیده، داراى فهرست تفصیلى فرهنگ لغات و ترکیبات و فهرست راهنما مىباشد. قطع آن وزیرى است و هر سه جلد سفرنامه در یک جلد (در ۲۱ صفحه) تدوین گردیده است.
ذکر اوضاع شهر بغداد و کاظمین
میرزا ابوطالب که از سفر اروپا دل خوشى نداشته و در آنجا تبعیضها، تباهىها و شکافهاى فرهنگى اجتماعى زیادى دیده است، براى آن که غبار از دل و ذهن خود بزداید، تصمیم مىگیرد که از راه ترکیه عثمانى و پیش از بازگشت به هندوستان، به عتبات عراق سفر کند و بر ساحل ولایت و امامت اهل بیت رسول اکرم (ص) و در جوار بارگاه ائمه هدى (ص) ، دل را صفا دهد و از طراوت معنوى اماکن زیارتى عراق عرب، توشهها برگیرد. او از شهر بغداد چنین یاد مىکند:
بغداد دو شهر است؛ یکى شرقى دجله، معروف به بغداد نو، نشیمن پاشا و سایر اکابر عثمانى واقع است در طرف عجم. دوم، ]بغداد] کهنه، بر ساحل غربى دجله، واقع در زمین جزیره. عمارت حصار بغداد نو از سلطان اویس ایلکانى است و حصار بغداد کهنه به فرمان سلیمان پاشاى از خوف تاخت وهابىها به عمل آمده است. چون بغداد در دامن بادیه واقع است و اطراف آن مسطح است، از بیرون نمود بسیار و شأن عالى دارد.
از مزارات متبرکه که در این نواحى زیارت کردم یکى کاظمین است که جناب آقا حضرت امام موسى کاظم (ع) و جناب امام جواد (ع) معروف به تقى در آن مدفونند. روضههاى ممدوح واقع است در زمین جزیره، در شهرى موسوم به کاظمین، یک فرسخى غربى و شمالى بغداد کهن. عمارت کاظمین بهتر از بغداد است. اکثر، مسکن غریبان ایرانى و هندى است. حصارى از دیوار گلى دارد. کثرت آمد و رفت میانه مرقد کاظمین و بغداد آنقدر است که چون از جسر (پل) عبور کنند، صدها مرکب مُکارى (باربر کرایهاى) منتظر ایستاده. . . و کسى به همراه نمىاید. اگر آن کس، برگشتنى است، خود مىآارد، والا بر دروازه کاظمین که همچنین مکاریان براى همین کار نشستهاند، مىگذارد. عمارت گنبد از خشتهاى طلا ساخته شده و صحن و دیوارهاى آن و بازارهاى خوشاسلوب متصل به یک دروازه از زر مرسله (پول ارسالى) آصفالدوله (از کارگزاران مسلمان ساکن هند) ساخته شده است. کاشىکارى کاظمین بسیار لطیف و موافق سلیقه مستقیم است. شکل بند روم (پلهاى رومى) و گلدانهاى پرگل و خطوط خوش از نستعلیق، نسخ و طغرا و هرگونه نقشى که کمک نقاشى کشیدن تواند، و به انواع رنگها، که از باد و باران هرگز زایل نشود، در این خشتها نمودهاند. تسلسل و پیوند و زرگرى چنان نموده که یک لخت (یک پارچه) معلوم مىشود.[۱۵]
دولت عثمانى و مراکز زیارتى عراق
در سامرّه، نجف اشرف و در کربلا سبّ و رفض (لعن و رد دشمنان على (ع) و فرزندانش) رواج دارد. تمام خدمه و اکثر سکنه این بلاد، شیعى مذهبند و علانیه (آشکارا) در آن ملک سلوک مىنمایند. عثمانیان اگرچه در جاهاى دیگر تاب دیدار شیعیان نمىآورند، اما در اینجاها (عتبات عالیات عراق) به جز تغافل و اغماض چارهاى ندارند. سبب آن را استفسار کردم، بعضى گفتند به سبب جوار و خوف پادشاه ایران است. این سخن، دلپذیر ]نگردید؛ بلکه] به خاطر مىرسد که محض شوکت و مهابت این ائمه (ع) و اعلان حقیقت ایشان است که به طریق کثرت طمع در دل عثمانیان افتاده، مىترسند که اگر دخلى (دخالتى) در امور ]عادى] این بلاد نمایند، تخلّل در مداخل کثیره ایشان (درآمدها) که از زوار است، خواهد افتاد. و ایضا تعظیم عثمانیان و برپاداشتن ایشان این مشاهد را، هم براى همین معناست؛ زیرا که آثار اخلاص ]و اردات آنان به این مزارات مقدس] به چند وجه ظاهر نمىشود: یکى اینکه احرام زیارت نمىبندند، مگر که وارد این مشاهد ]مبارک] گردند؛ دوم قلّت رحم ایشان به زوّار و گرفتن زر، گلیم و جامه و هرچه به دست آید از مفلسان ایشان به جبر و کتک ]زدن] در گذرگاهها؛ سیوم عدم التفات ایشان در ترفیه حال زوار در اثناى سیر کاروانسراها، که اکابر شهیر براى آرام متردّدین (رفاه حال زائرین) در اثناى راه ساختهاند؛ متصل هریک آبادىها بود، بر سکنه آنها ]عثمانىها] آنقدر تعدى کردند که بعضى ویران شد که کاروانسراها لقودق (به صورت ویرانهاى) باقى مانده ]است].
عمدهتر از همه، عدم التفات ایشان در مرمت بقاع مذکوره است. احمدخان دنبلى از امراى آذربایجان عمارت گنبد سامره کرده، قبل از آسترکارى دیوارهاى صحن، وهن و تزلزل در امور او روى داد. الى الآن ]تاکنون] کسى به اتمام آن نپرداخت؛ بلکه صحن را هم پاک نکردهاند. الى الآن تودههاى آجر و حوضهاى آهک همچنان باقى است. از این گذشتهتر، اهداف گنبد به سبب کثرت بارندگى در بعضى مواضع، گود شده، آب مىایستد؛ چنانچه محتمل است که گنبد را به تدریج خرابى رساند. با آنکه در مرمت این گودها (چالهها) زیاده از دوصد زر خرج نیست، بدان نمىپردازند و افتادن گنبد را از خرج آن قلیل زر (هزینه کم) آسانتر مىدانند. چهارم این که براى روشنى این مشاهد، وجهى معین نیست. روضه کاظم (کاظمین) و نجف و کربلا به اهتمام سکنه قدرى قلیل
روشن مىشود، اما باب روضههاى سامره، از اول شام (به دلیل تاریکى) مسدود مىگردد. مشاهده این حال در من بسیار اثر کرده، بىاختیار گریستم؛ زیرا که روضه امام هادى (ع) را به حسب ظاهر، کمرونقتر از مقره سالار مسعود غازى (از مشاهیر مسلمان هند) یافتم! [۱۶]
به سوى سامرا
بالجمله بعد از این که پانزده روز به زیارت این مواضع (کاظمین و سایر اماکن زیارتى) و تفرج و سیر به سر برده بودم، قصد عتبات عالیات نمودم و شروع از سامرّه کردم؛ چه ترسیدم اگر از کربلا و نجف آغاز کنم در آن اثنى امرى روى دهد که از زیارت سامرّه ملالت آید و عایق آن گردد و فسخ زیارات کربلا و نجف که علت غایى این سفر بوده، امکان ندارد. بنابراین پانزدهم شوال سنه ۱۲۱۷ هجرى از بغداد عبور کرده، به کاظمین آمدم و همانروز چاروا (چهارپا) کرایه کرده، روانه شدم. سامرّا ۲ فرسخى بغداد، متصل به راه استانبول، همان طرفها که من از آن آمدم، واقع است. در این سفر تصدیع بسیار (زحمت و مشقت فراوان) به من رسید؛ زیرا که از روز خروج از بغداد الى وصول بدان، باران سنگین علىالتواتر بود. اسباب سفر را بعد وصول ]به] بغداد به چوخهدار موصل انعام داده، از موجبات آسایش معرّا (در تنگنا) مانده بودم و چوخهدار، على پاشا، کج رأى، متعصب در تسنن، ایذا رسان خلایق بود. از رئیس دیهات (روستاها) و قصبات و خدمه مشاهد به هر بهانهاى زر مىگرفت. لهذا به هر جا که رسیدم، مردم از من رم مىکردند. روز اول در سیاهخیمه شیخ بنى
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 