پاورپوینت کامل همگرایی عقل و عشق در کربلا ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همگرایی عقل و عشق در کربلا ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همگرایی عقل و عشق در کربلا ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل همگرایی عقل و عشق در کربلا ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

محمد جواد رودگر[۱]

عشق و محبت الهی، عناصر عمده بینش و گرایش عرفانی و بنیان آزادگی یا آزادی معنوی است؛ چه این که انسانی که آگاه به عشق حاکم بر نظام وجود و ساری و جاری بر هستی است و عارف به عشق و محبت جِبِلّی و فطری خود می باشد به ذات معشوق ابدی و ازلی و و محبوب سرمدی که همه عالم و آدم حدوثاً و بقاءاً به حب و عشق الهی حیات و حرکت دارند، عشق ورزیده و هر آینه با آتش عشق، خرمن خودخواهی و خودبینی را سوزانده و می یابد که عشق در آفرینش جهان، اصلی مسلم است:

«کنت کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف، فخلقت الخلق لاعرف»؛[۲]من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم، لذا برای شناخته شدن خلق را آفریدم.

تفسیر امام زین العابدین (ع) از جهان خلقت نیز بر پایه حبّ و عشق الهی است:

«ابتدع بقدرته الخلق ابتداعاً و اخترعهم علی مشیته اختراعا. ثم سلک بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته»؛ به دست قدرتش آفریدگان را ایجاد کرد و آنان را براساس اراده خود صورت بخشید؛ آن گاه همه را در راه اراده خود راهی نمود و در مسیر محبت و عشق به خود برانگیخت و موجودات هستی از حدودی که برای آنان معین فرموده، قدمی پیش و پس نتوانند نهاد.[۳]

ترجمه این سخن در حقیقتِ اشعار حافظ است:

ما در این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

«عشق» پرده ها و حجاب های بین عاشق و معشوق را که «خود» عاشق باشد، از بین می برد و عامل رها شدن در فضای بی کرانه هستی خواهد شد:

جمله معشوق است و عاشق پرده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای

رسول خدا (ص) می فرمایند:

«یقول الله عزوّجل: اذا کان الغالب علی العبد الاشتغال بی جعلت بغیته و لذّته فی ذکری، فاذا جعلت بغیته و لذته فی ذکری عشقنی و عشقته، فاذا عشقنی و عشقته رفعت الحجاب فیما بینی و بینه و صیرت ذلک تغالباً علیه، لا یسهوا اذا سها النّاس»[۴]؛ خداوند عزوّجل می فرماید: هرگاه اشتغال به من، بر جان بنده غالب آید، خواهش و لذّت او را در یاد خودم قرار دهم و چون خواهش و لذّتش را یاد خودم قرار دهم، عاشق من گردد و من نیز عاشق او، و چون عاشق یکدیگر شدیم، پرده میان خود و او را بالا زنم و آن (مشاهده جلال و جمال خود) را بر جان او مسلّط گردانم؛ به طوری که وقتی مردم دچار سهو و اشتباه می شوند، او دچار نمی شود.

تضاد یا تعاضد عقل و عشق

اگرچه ماجراهای تلخ و شیرین در حوزه های فکری، معرفتی و حتی تاریخی و اجتماعی پیرامون تضاد یا تعاضد عقل و عشق وجود داشته و دارد، لکن اگر بر اساس اندیشه و بینش اصیل اسلامی و آموزه های وحیانی و اهل بیت (علیهم السلام) به داستان پرماجرای عقل و عشق بنگریم، درمی یابیم که نه تنها در عرض هم نیستند و در طول همند، بلکه ناظر به مراتب وجودی انسان، ساحت ها، لایه های معرفتی، رفتاری، سلوک عقلانی و عرفانی آدمیان می باشند؛ چه این که نه عقل و دل و نه برهان و عرفان، در حوزه وجودی انسان و معارف اسلام در تعارض و تضاد با هم هستند و نه «مانعهالاجتماع» در تفسیر و نگرش به قیام امام حسین (ع) خواهند بود که حادثه کربلا با توجه به کلیات و جزئیات آن، حاوی کامل ترین وجه عقلانیت و دارنده جامع ترین ساحت عشق و عرفان است. حماسه، عشق، جهاد و عرفان، در قیام کامل و تمام عیار انسانی کامل و مکمّل به تجلّی نشسته است.

واقعاً این چه نگاهی است که هماره به تفکیک و چالش عقل و عشق گرایش دارد و به انفصال و انقطاع بین دفتر عقل و آیت عشق می اندیشد؛ در حالی که به تعبیر استاد شهید مطهری هم عقل و هم عشق، هم برهان و هم عرفان دارای ارزش معرفتی و ادراکی اند[۵] و «تنها از نظر عرفا راه دل و سیر و سلوک بر راه برهان و استدلال ترجیح دارد و از ساحتی بالاتر و والاتر برخوردار است.»[۶] استاد مطهری، خود سخن از ترجیح هر یک بر دیگری را بیهوده و آنها را مکمّل همدیگر می داند[۷] و علامه جوادی آملی هر دو هدایت های فکری و طریق برهانی و هدایت شهودی و راه عرفانی را لازم، ضروری و کمال مطلوب دانسته و فکر بدون ذکر، و فهم بدون مشاهده را به منزله شبح شناسی می داند، نه مشاهده واقع.[۸] شیخ محمود شبستری نیز معرفت از عالم جان و فیض از مسیر جذبه یا از طریق عکس و قیاس و استدلال هر دو را «نوری» قلمداد می کند که به «ایمان یقینی» می انجامد.

حال با عنایت به این که از نظر «معرفت شناختی» بین عقل و عشق تعارض و تضاد نیست، بلکه توافق و تعاضد دارند و هر دو بال های پرواز انسان به سوی حقیقت کمال و کمال حقیقی به شمار می روند، مراتب وجودی و حوزه عمل هر کدام را باید به دقت شناخت تا اشتباهی در تصور و تصدیق معانی و مراتب و کارکرد هرکدام پدید نیاید؛ یعنی از نظر کارکرد، مراقبت تام و تمام باید داشت. آیا می توان تصور کرد قیام امام حسین (ع) لایه های عقلانی را در ضمن ساحت های عاشقانه اش نداشته باشد و تفسیر خردپذیرانه را با تأویل عشق گرایانه تحمل ننماید؟! آیا قابل ادراک است که با پیش فرض تضادبین عقل و عشق بر سبیل انفصال، اعتقاد یابیم که نهضت امام حسین (ع) عاقلانه است یا عاشقانه؟ و پذیرش هر کدام، پذیرش دیگری را تنگ وناممکن و محال جلوه دهد؟ به راستی چگونه قابل تصور است که قیامی هدفدار، مبتنی بر بصیرت تام و تمام، که همه زمینه ها و علل و شرایط لازم و کافی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را دارا باشد، بر بنیان های عقلانیت الهی و خردپذیری انسانی از یک سو و عاطفه و عشق و احساس و اشراق از سوی دیگر قرار نگرفته باشد؟! از این روست که نباید در معرفت عقل صرف، خویش را زندانی کرد و نه در معرفت شهودی و عرفانی محض گرفتار آمد تا از جلوه شناسی ها و وجوه و لایه های دیگر نهضت امام حسین (ع) بازماند. به همین دلیل است که استاد شهید مطهری می فرمایند:

نهضت امام حسین (ع) یک نهضت چند مقصودی و چندجانبه و چندبُعدی است و علت این که تفاسیر و تعابیر مختلفی در مورد این نهضت شده است محاذی بودن عناصر دخیل در آن است.. . وقتی بخواهیم به جامعیت اسلام نظر بیفکنیم باید نگاهی هم به نهضت حسینی بکنیم. می بینیم امام حسین (ع) کلیات اسلام را در کربلا به مرحله عمل آورده اند و مجسّم کرده است، ولی تجسم زنده و جاندار حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح. انسان وقتی در حادثه کربلا تأمل می کند، اموری را می بیند که دچار حیرت می شود و می گوید

اینها نمی تواند تصادفی باشد و سرّ این که ائمه اطهار (علیهم السلام) این همه به زنده نگه داشتن و احیای این خاطره توصیه و تأکید کرده و نگذاشته اند حادثه کربلا فراموش شود، این است که این حادثه یک اسلام مجسم است.[۹]

پس با دو نگاه عقلانی و عاشقانه باید به این قیام توجه جدی نمود که به تعبیرمولوی:

عقل گردی عقل را دانی کمال عشق گردی عشق را دانی جمال [۱۰]

به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر، می توان سه نوع تحلیل از قیام جاودانه کربلا داشت: تحلیل مصلحت اندیشانه (عامیانه)؛ تحلیل معرفت اندیشانه (عالمانه)؛ تحلیل تجربه اندیشانه (عارفانه).[۱۱] آن گاه به تفسیر واقعه عاشورا از دیدگاه مولانا می پردازد که آزادگی و ذلت ناپذیری و شورش و قیام با هم عجین شده اند؛ یعنی قیام علیه ظلم همگانی و جور اجتماعی برای آزادی و عدالت صورت پذیرفت:

شوریدگی ای که هم عنصری عقلانی دارد و هم عنصری عاشقانه، در آن هم سیاست درج است هم شهادت، هم عاشقی هم عاقلی.[۱۲]

اگرچه نویسنده در تفسیر واقعه کربلا بر مشرب مولانا، وقتی نظر عاشقانه را در دیدن واقعه کربلا به کار می گیرد، محدودنگری داشته و جنبه های سلبی و ایجابی نهضت را توأمان نمی نگرد و می گوید:

لذا وقتی که به حادثه کربلا هم نگاه می کند، آن را یک حادثه عاشقانه زیبای دلربای ایثارگرانه می بیند و مست آن می شود؛ یعنی به جای آن که دست قساوت ستمگران را ببیند و مالامال از نفرت شود، روح عاشق ایثارگرپرگذشت امام حسین (ع) را می بیند و مالامال از محبت و سرشار ازبهجت می شود.[۱۳]

در حالی که با دیده عقل باید زشتی های حادثه کربلا، چرایی ها، چگونگی های پرفراز و فرود، تلخ و شیرین و نوش و نیش آن را نیز دید و با دیده عشق جنبه های مقدس، زیبایی های روحی، ایثار، شهادت و لقاجویی های آن را مشاهده کرد که دیدِ کاملِ عاشقانه و عارفانه همچنان که زیبایی می بیند، غافل از نفرت، تبرّی جویی از ظلم، استبداد، فسق و تبه کاری های حاکم فاسد، فاجر و ظالم نیز نمی شود.

نمونه هایی از تجلی عشق عاشورایی

در حادثه کربلا حداقل دو جنبه روشن وجود دارد:

الف) جنبه توحیدی و عرفانی که در همه فراز و نشیب ها، مصائب و متاعب، چه از سوی امام حسین (ع) و چه از سوی اهل بیتش یا اصحابش متجلّی بود؛ به خصوص که امام حسین (ع) در اولین خطبه هایش فرمود:

«رَضی الله والله رضانا اهل البیت»؛[۱۴] رضای خدا رضای ما اهل بیت است که به تعبیر استاد مطهری (رحمه الله) «جنبه پاک باختگی درراه خدا و ماسوای خدا را هیچ انگاشتن»[۱۵] است یا این که امام حسین (ع) درلحظه شهادت فرمود: «رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لامَعبودَ سِواک یا غیاث المستغیثین»؛[۱۶] خدایا راضی به قضا وسرنوشتی ام که برایم رقم زدی ومعبودی جز تو نیست، ای فریادرس فریادخواهان.

این سخن، توحید علمی و عملی را به نمایش می گذارد و تأیید و تأکیدی بر این آیات نورانی سوره فجر است:

(یا أَیتُها النَّفْسُ المُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلی رَبِّک راضِیهً مَرْضِیهً * فَادْخُلِی فِی عِبادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی)؛[۱۷] تو ای نفس و روح آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، در آی و در بهشتم وارد شو.

ب) جنبه حماسی و قیام در مقابل دستگاه جبّار حاکم. امام با درک شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر خویش به خوبی دریافته بود که جامعه اسلامی چگونه به تدریج استحاله شده و به سوی مرگ تدریجی دین، ارزش های دینی و اسلامی حرکت می کند و باید برای احیای اسلام اصیل و اصلاح جامعه نبوی قیامی خونین و حماسه ای جاودانه را خلق کرد؛ یعنی بر اساس عقل و درایت و در عین حال عشق و عرفان، این نهضت را آفرید و حماسه سازانه فرمود:

«لا والله لا اعْطیکم بِیدی اعْطاء الذّلیل و لا اَفرُّ فِرارَ العبید»؛[۱۸] من هرگز دست ذلت به شما نمی دهم و مانند بردگان فرار نمی کنم؛ محال است «هیهات من الذلّه »[۱۹] فرمود:

«الموت اَوْلی منْ رکوب العار»؛[۲۰] مردن، از آلودگی به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر.

در نهضت امام حسین (ع) از ابتدا تا انتها، انسان هایی بودند که به تدریج از کاروان حسینی جدا شدند و کسانی نیز در میان راه ملحق شدند. این خود، مَظهر تقابل عقل جزوی، معاشی و حسابگر خارج شدگان، و عقل کلی، الهی، شکوفا شده و عشق خدایی به راه یافتگان است. در قیام کربلا چهار عنصر آگاهی، آزادی، انتخابگری و مسؤولیت پذیری متجلی گشت؛ مثلا فردی مثل حرّ بن یزید ریاحی میان دو بی نهایت خیر و شر، و نور و ظلمت، با تدبیر و عقل سلیم و توفیق و فیض و فضل الهی و عشق پنهان وجودی اش بی نهایت خیر، رحمانیت و نور را برگزید و سعید و شهید شد و از حوزه ولایت شیطانی به حوزه ولایت رحمانی راه یافت. از سوی دیگر عمر بن سعد میان دو بی نهایت، بی نهایت شرّ، ظلمت و شیطنت را برگزید و شقی و ملعون گشت. یا کسانی چون زهیر بن قین که برای خدا کردند و وِلایی شدند و عشق و ولایت را به هم سرشتند. اما اصحاب غفلت مثل «عبیدالله جعفی» هم بودند که علی رغم درخواست و حضور امام معصوم (ع) و حجت بالغه الهی، خود را بی طرف قلمداد کردند و از قافله عشق و لقا و کاروان عقل و وفا بازمانند.

حادثه عاشورا، از یقظه و بیداری عقلی و قلبی و بینایی درونی آغاز شد تا همه منازل و مقامات با جذبه و سلوک یا سلوک و جذبه طی شود و چشم دل عاشقان و بیداران و بینایان را به شهود جمال دلارای حق و جنّت دیدار خدای متعال باز کند. به همین سبب، در شب عاشورا پرده ها را برداشت و دیدند آنچه را که می باید می دیدند؛ در نتیجه، شب عاشورا، شب شهود و شب وصال آنها شد و سر از پا نشناخته، منتظر بودند تا خویشتن را از رهگذر ولایت ببینند که «یقظه» از مدینه صلا داده شد و بنا گشت[۲۱] و لقا و وصال در کربلا حاصل آمد.

حرکت از مدینه تا کربلا نماد و سمبل طی طریقت بر محور شریعت و با راهبری و راهنمایی ولایت تا رسیدن به حقیقت است و ریاضت و سلوک و جذبه را توأمان می طلبد؛ چه این که برخی اصحاب امام (ع) محبوبان محب و برخی دیگر مُحبّان محبوب بودند؛ بعضی مجذوبان سالک و بعضی سالکان مجذوب بوده اند؛ برخی عام و برخی خاص و برخی اخص خواص بوده اند. بین سالکان نیز مراتب و درجات محفوظ است و جهاد اصغر، اوسط و اکبر در هجرت های اصغر، اوسط و اکبر متجلّی شده است.

ادب در عشق عاشورایی

از جمله تجلّی روح ریحانی و ملکوتی و روحیه عارفانه و عاشقانه «حضور» و «شهود جمال جمیل حق» آن است که حضرت زینب (رحمه الله) پس از آن همه رنج ها و دردها، چه در عصر عاشورا و پس از آن در اسارت و سفر پر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.