پاورپوینت کامل زید شهید منتقم خون اهل بیت علیهم السلام ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زید شهید منتقم خون اهل بیت علیهم السلام ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زید شهید منتقم خون اهل بیت علیهم السلام ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زید شهید منتقم خون اهل بیت علیهم السلام ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :

پس از قیام پرافتخار حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در سال ۱هجرى، علویان بسیارى در مکه و مدینه و عراق و ایران علیه حکومت‌هاى جائر و غاصب قیام کردند که برخى از آن قیام‌ها مورد تأیید اهل‌بیت (علیهم السلام) بودند و برخى دیگر را رد کردند. از جمله قیام‌هاى مورد تأیید، قیام جناب زید بن على بن الحسین (علیه السلام) در زمان بنى‌امیه در کوفه و قیام حسین بن على، صاحب فخ در مکه مکرمه در زمان بنى‌عباس بوده است.

این نوشتار، کوتاه سخنى است درباره شخصیت والاى زید بن على بن الحسین (علیه السلام) که از نظر مقامات معنوى در حد کمال بوده است. پیامبرصلى الله علیه وآله و اهل‌بیت مکرمش گفتارها و پیش‌گویى‌هاى بسیارى درباره‌اش دارند که خواننده محترم اگر با دقت بیشترى آنها را دنبال کند، به حقایق بیشترى آگاهى خواهد یافت. امید است که موجب خرسندى پدر بزرگوارش حضرت امام سجاد (علیه السلام) گردد.

پدر و مادر زیدبن‌على

همه مى‌دانیم که پدر زید شهید، چهارمین امام شیعیان امام على بن الحسین (علیه السلام) و مادرش بانویى بسیار محترم و عالمى عارف و علاقه‌مند به اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) مى‌باشد. این بانو که کنیز بود، همانند سایر همسران معصومان (علیهم السلام) سخت مورد تقدیر و تکریم امام و فرزندان‌شان بوده است.

خواب امام سجاد (علیه السلام)

پیش از آن‌که این بانوى محترمه، افتخار همسرى امام را پیدا کند، امام زین‌العابدین (علیه السلام) خوابى دیدند که آن را براى ابوحمزه ثمالى چنین تعریف کردند:

اى ابوحمزه! آیا تو را خبر نکنم به خوابى که دیده‌ام؟ در خواب دیدم که گویا وارد بهشت شدم؛ حوریه‌اى برایم آوردند که بهتر از آن ندیده بودم. همچنان‌که به تکیه‌گاهم تکیه داده بودم، شنیدم که گوینده‌اى مى‌گفت: اى على‌بن‌الحسین! زید مبارکت باشد؛ اى على‌بن‌الحسین! زید مبارکت باشد.

ابوحمزه گوید: سال بعد که حج به جا آوردم، به خدمتش رفته، دیدم امام زین‌العابدین فرزندش زید را بر روى دست گرفته است و فرمود: اى ابوحمزه! این تأویل خوابى است که دیده بودم. . . . [۱]

کنیز اهدایى مختار

به روایت ابوالفرج اصفهانى، مادر زید بن على بن الحسین، کنیزى است که جناب مختار بن ابى‌عبید ثقفى از کوفه براى امام سجاد (علیه السلام) فرستاد. زیاد بن منذر گوید: مختار بن ابى‌عبید کنیزى را به سى‌هزار درهم خریدارى کرده، به او گفت برو؛ پس رفت؛ سپس گفت که بیا، پس به سوى مختار بازگشت. مختار گفت: هیچ کس را سزاوارتر از على بن الحسین به این کنیز نمى‌بینم؛ پس آن کنیز را براى حضرت فرستاد که مادر زید بن على (علیه السلام) شد.[۲]

در روایتى دیگر آمده که امام فرمود: پس از نماز صبح بود که درب خانه زده شد و گفتند: کسى شما را مى‌خواهد. پس به طرف درب آمده، مردى را دیدم که کنیزى همراه اوست و آستینش را آن مرد به دست خود پیچیده بود. پرسیدم: که اى مرد! حاجت تو چیست؟ گفت: من با على بن الحسین کار دارم. گفتم: من على بن الحسین هستم. آن مرد گفت: من نماینده مختار بن ابى‌عبید ثقفى هستم. او سلامت رسانده و مى‌گوید: در ناحیه‌مان این کنیز را دیدم؛ پس او را به ششصد دینار خریدم و این ششصد دینار را هم براى مخارج زندگى‌ات فرستاده‌ام. سپس نامه‌اى را به دستم داد. پس آن مرد و کنیز را به داخل خانه راهنمایى کردم و جواب نامه‌اش را نوشته، به او سپردم. آن‌گاه از کنیز نامش را پرسیدم؛ گفت: حوراء. پس با او ازدواج کردم و این فرزند را برایم به‌دنیا آورد که نامش را زید نهادم. . . . [۳]

ولادت زید شهید

اگرچه تاریخ دقیق ولادت زید مشخص نیست، اما از تاریخ شهادت و سن او در هنگام شهادت مى‌توان حدس زد که زید در چه سالى متولد شده است. چون زید در سال ۱۲۰ یا ۱۲۱ به شهادت رسیده و از سوى دیگر شیخ مفید[۴] سن او را در هنگام شهادت چهل‌ودو سال مى‌داند، پس روشن مى‌شود که وى در حدود سال ۷۸ هجرى پا به عرصه وجود نهاده است.

ابن‌ادریس چنین نقل مى‌کند:

بعضى از اصحاب ما نقل کرده‌اند که گفت: على بن الحسین (علیه السلام) و سیره و روش ایشان این بود که هرگاه نماز صبح مى‌خواند، دیگر هیچ سخن نمى‌گفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزى خدمتش آمده او را به ولادت زید بشارت دادند. امام رو به یاران خویش کرده فرمود: به نظر شما نام این فرزند را چه بگذارم؟ هر یک از یاران نامى را پیشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: اى غلام! کتاب خدا را برایم بیاور. وقتى قرآن را آوردند، آن را در دامان خویش گذارده، باز کرد. پس اولین آیه‌اى که در نظرش افتاد، این آیه بود: (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا) . [۵]سپس قرآن را بست و بار دیگر آن را باز کرد که این آیه آمد: (إِنَّ اَللّهَ اِشْتَرى مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْراهِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا) .[۶] این‌جا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا سوگند که این نوزاد، همان زید است. [۷]

شخصیت زید بن على

اگرچه شخصیت بزرگى همانند زید شهید، نیازى به تعریف و تمجید ندارد، اما چهره‌ها آن‌گاه جلوه‌گرى مى‌کنند که خواننده درباره‌اش سخنانى از پیامبرصلى الله علیه وآله و معصومان (علیهم السلام) و سایر شخصیت‌هاى علمى بشنود. اما درباره زید شهید و حرکت انقلابى‌اش از پیامبرصلى الله علیه وآله و امام زین‌العابدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام رضا (علیهم السلام) مطالبى رسیده که به آنها اشاره مى‌کنیم.

۱) . حذیفه بن یمان گوید: پیامبرصلى الله علیه وآله به زید بن حارثه نگاهى افکند و فرمود:

«المقتول فى الله والمصلوب فى امتى و المظلوم من أهل بیتى سمّى هذا، وأشار بیده إلى زید بن حارثه، فقال: ادن منّى یا زید، زادک اسمک عندى حباً فانت سمى الحبیب من أهل بیتى» ؛ [۸]کشته شده در راه خدا، به‌دار آویخته در بین امتم، و مظلوم از اهل بیتم، هم‌نام این است، و با دست خود به زید بن حارثه اشاره کرده و فرمود: نزدیک من بیا اى زید! نامت محبتت را نزد من زیادتر کرد؛ پس تو همنام حبیب از اهل‌بیت من مى‌باشى.

۲) . از امام محمد باقر (علیه السلام) از پدرانش نقل شده که روزى پیامبرصلى الله علیه وآله به امام حسین (علیه السلام) فرمود:

«یا حسین، یخرج من صلبک رجل یقال له زید یتخطى هو وأصحابه یوم القیامه رقاب الناس عزاً محجلین یدخلون الجنه بغیر حساب» ؛ [۹]اى حسین! از صلب تو مردى بیرون آید که زید نامیده مى‌شود و در روز قیامت، خود و یارانش از پشت گردن‌هاى مردم عبور مى‌کنند، در حالى که پیشانى‌هاى‌شان سفید و نورانى است، بى‌آن‌که حسابى بر آنها باشد، وارد بهشت خواهند داشت.

۳) . سید بن طاووس در کتاب «فرحه الغرى» به سند خود از ثمالى نقل کرده است که گفت: سالى یک‌مرتبه امام على بن الحسین (علیه السلام) را در ایام حج زیارت مى‌کردم؛ پس در سالى به خدمتش رسیدم، در حالى که در دامانش کودکى نشسته بود. در همان حین کودکى از در آمد که به زمین خورد و سرش شکافى برداشت. امام از جاى جست و شتابان به سوى کودک رفت و با پیراهنش خون او را پاک مى‌کرد و مى‌فرمود: «فرزند! به خدا پناهت مى‌دهم که تو آن فرد به‌دار آویخته در کناسه باشى» . عرض کردم: پدر و مادرم به فداى تو باد! این کدام کناسه است؟ امام فرمود «کناسه کوفه» . عرض کردم: فدایت گردم و این اتفاق خواهد افتاد؟ امام سجاد فرمود: آرى، قسم به آن‌که پیامبرصلى الله علیه وآله را به حق مبعوث کرد، اگر پس از من بمانى، این غلام را در ناحیه‌اى از نواحى کوفه کشته خواهى یافت که پس از دفن، نبش قبر خواهد شد. پس از آن برهنه در کوچه‌ها کشیده خواهد شد و در کناسه به‌دار آویخته مى‌شود؛ سپس او را پایین آورده، سوزانده و کوبیده و خاکسترش را در صحرا پخش خواهند کرد. گفتم: پدر و مادرم به فدایت! نام این کودک چیست؟ فرمود: این پسرم زید است.

) . ابوعمرو کشى از محمد بن مسعود از ابوعبدالله شاذانى از فضل از پدرش از ابویعقوب مقرى که از بزرگان زیدیه است از عمرو بن خالد (از رؤساى زیدیه) از ابوالجارود (از رؤساى زیدیه) نقل مى‌کند که گفت: نزد ابوجعفر (امام محمد باقر (علیه السلام)) نشسته بودم که زید بن على از راه رسید؛ همین‌که امام چشمش به او افتاد، فرمود:

«هذا سید اهل‌بیتى والطالب بأوتارهم» ؛ [۱۰] این بزرگ اهل بیت من مى‌باشد و او کسى است که به انتقام خون آنها از دشمن، برخواهد خواست.

«عندالله احتسب عمى، انه کان نعم‌العم، انّ عمى کان رجلاً لدنیا و آخرتنا، مضى والله عمى شهیداً لشهداء استشهدوا مع رسول‌الله صلى الله علیه وآله و على والحسن والحسین (علیهم السلام)» ؛[۱۱]

) . هنگامى که خبر شهادت زید بن على را به امام صادق (علیه السلام) رساندند، کلمه استرجاع را بر زبان آورده فرمود:

مصیبت عمویم را به خدا واگذار مى‌کنم. او عموى خوبى بود. به تحقیق که عموى من مردى براى دنیا و آخرت ما بود. به خدا سوگند که عمویم شهید درگذشت؛ همانند شهدایى که همراه رسول خدا و على و حسن و حسین (علیهم السلام) شهید شدند.

) . امام رضا (علیه السلام) درباره زید بن على و شخصیت او فرمود: والله زید بن على از کسانى است که مورد خطاب این آیه است: (وَجَاهِدُوا فِى اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ) ؛ [۱۲]و جهاد کنید در راه خدا حق جهاد را، چون اوست که شما را برگزیده است.[۱۳]

۷) . آن‌گاه که مأمون عباسى از روى طعن و براى اهانت به زید بن على، به حضرت امام رضا (علیه السلام) گفت که این دو (زید بن موسى و زید بن على) با هم چه فرقى دارند؟ امام فرمود: برادرم زید را با زید بن على قیاس نکن؛ زیرا زید از علماى آل محمد بود که به خاطر خدا غضب کرد؛ پس با دشمنانش جهاد کرد تا در راه او کشته شد.[۱۴]

روابط خوب زید با اهل‌بیت (علیهم السلام)

علاوه براین که زید بن على، خود فرزند امام معصوم بود، اما ویژگى والاى او چنین اقتضا مى‌کرد که با امام باقر و امام صادق علیه السلام روابط بسیار خوبى داشته باشد. زید شهید برخلاف برخى از داورى‌هاى غلط که درباره او مى‌شود، یکى از عاشقان و معتقدان به ساحت مقدس امامان (علیهم السلام) بوده است. از این‌رو تمام امامان هدى، خاصه برادر و عموى خود را امامان بر حق و هدایتگرانى شایسته مى‌دانست.

گفت‌وگوى پدر و پسر درباره امامان

در گفت‌وگویى میان یحیى بن زید و پدرش، اعتقاد قلبى و استوار زید به دوازده امام اینچنین آشکار مى‌شود:

۱) . خزاز قمى در کتاب «کفایه الاثر» به سند خود از قاسم بن خلیفه از یحیى بن زید روایت کرده است که از پدرم زید درباره امامان (علیهم السلام) سؤال کردم. در پاسخ فرمود: امامان دوازده نفرند که چهار نفرشان از گذشتگان و هشت نفر از باقى‌ماندگانند. عرض کردم: پدرجان! نامشان را برایم بازگو کن. فرمود: امّا گذشتگان: على بن ابى‌طالب و امام حسن و امام حسین و على‌بن‌الحسین (علیهم السلام) ، و اما از بازماندگان: برادرم محمد باقر و پس از او فرزندش امام جعفر صادق و پس از فرزندش موسى و پس از او فرزندش على و پس از او فرزندش محمد و پس از او فرزندش على و سپس فرزندش حسن و پس از او فرزندش امام مهدى (علیهم السلام) است. عرض کردم: پدرجان! آیا تو از آنها نیستى؟ فرمود: نه، ولکن من از عترت هستم. عرض کردم: از کجا به این نام‌ها آگاه شدى؟ فرمود: این عهدى معهود است که پیامبرصلى الله علیه وآله از ما چنین گرفته است.[۱۵]

۲) . در همین کتاب همچنین آمده است که محمد بن مسلم گفت: بر زید بن على (علیه السلام) وارد شدم؛ پس به او گفتم که گروهى خیال مى‌کنند تو صاحب این امر هستى؟ فرمود: خیر، بلکه من از عترت هستم. عرض کردم: پس چه کسى از شما این امر را رهبرى و سرپرستى مى‌کند؟ فرمود: هفت نفر از خلفا و جانشینان و مهدى (علیه السلام) نیز از آنان است.

ابن‌مسلم گوید: سپس بر امام محمدباقر (علیه السلام) وارد شدم و از ماجراى گفتگویى که با زید بن على داشته خبر دارم. فرمود: برادرم زید راست گفت. در آینده هفت نفر از اوصیا سرپرستى این امر را بر عهده مى‌گیرند و مهدى (علیه السلام) نیز از آنان مى‌باشد.[۱۶]

۳). از دیگر دلایل این رابطه محکم و قوى بین زید و امامان معصوم (علیهم السلام) گفت‌وگویى است که زید شهید با ابن‌بکیر داشته است. در این گفت‌وگو زید چنین گفت: اى ابن‌بکیر! هر که به دامان ما چنگ بزند، پس او در درجات اعلى با ما خواهد بود. خداوند تبارک و تعالى پیامبرصلى الله علیه وآله را برگزید و ما را نسل او قرار داد و اگر ما نبودیم، خداوند دنیا و اخرت را نمى‌آفرید. اى ابن‌بکیر! خداوند به وسیله ما شناخته شد و به وسیله ما عبادت شد، و این ما هستیم که راه به سوى خدا مى‌باشیم و از ماست محمد مصطفى صلى الله علیه وآله و على مرتضى (علیه السلام) و از ماست مهدى (علیه السلام) ، قائم این امت.

عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! آیا حضرت پیامبرصلى الله علیه وآله به شما نگفته است که قائم شما چه وقت قیام خواهد کرد؟ فرمود: اى ابن‌بکیر! تو به او نخواهى رسید، اما بدان که این امر را پس از ایشان (منظور امام جعفر صادق (علیه السلام) است) شش نفر از اوصیا سرپرستى خواهند کرد؛ سپس خروج و قیام قائم ما خواهد بود که دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از آن‌که پر از ظلم و جور شده باشد. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! مگر تو صاحب این امر نیستى؟ فرمود: «من از عترت هستم» . بار دیگر همان را از او پرسیدم و او در پاسخ باز همان را گفت. عرض کردم: این که مى‌گویى، آیا از خودت مى‌باشد یا از رسول خداست؟ فرمود:

«و لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت لنفسى» ، اگر علم غیب مى‌دانستم، براى خود بیشتر طلب مى‌کردم. بدان این عهدى است که پیامبرصلى الله علیه وآله به ما گفته است.

سپس اشعار زیر را سرود:

نحن سادات قریش و قوام الحق فینا

ما سادات قریش هستیم و استوارى حق در ما مى‌باشد؛ ما آن نورهایى هستیم که پیش از خلقت آفرینش بودیم؛ پس به وسیله ما خداوند شناخته شد و ما حق را برپا داشته‌ایم و هر کس از ما روى‌گردان شود، در آتش جهنم گرفتار خواهد شد. [۱۷]

) . ابوعمرو کشى به سند خود از عمار ساباطى نقل کرده است که سلیمان بن خالد از کسانى بود که به همراه زید خروج کرد. پس به هنگامى که ما در یک طرف و زید در طرف دیگر ایستاده بودیم، به سلیمان گفتم: درباره زید چه مى‌گویى؟ آیا او بهتر است یا جعفر؟ سلیمان گفت: والله یک روز از جعفر، بهتر است از تمام روزهاى دنیا نزد زید. گوید پس به نزدیک زید رفتم و شنیدم که مى‌گفت: «جعفر والله إمامنا فى الحلال و الحرام» ؛ به خدا سوگند که جعفر (علیه السلام) امام ما در حلال و حرام مى‌باشد.[۱۸]

ویژگى‌هاى زید بن على (علیه السلام)

در تاریخ اسلام، سخن درباره این چهره برجسته و مقدس فراوان است و زهد و عبادت و خداترسى از اوصاف و ویژگى‌هاى ایشان شمرده شده است. برخى دیگر از اوصافى که زبانزد عام و خاص و دوست و دشمن بود، به قرار ذیل است:

الف) مونس و هم‌پیمان با قرآن

مرحوم شیخ مفیدرحمه الله از زیاد بن منذر نقل مى‌کند: به مدینه منوره وارد شدم و از هر کس که درباره زید بن على پرسیدم، به من گفت: «ذاک حلیف القران» ؛ او هم‌عهد با قرآن کریم است.[۱۹]

ب) گریه از ترس خدا

در ارشاد مفید آمده است که هشیم روایت کرده که گفت: از خالد بن صفوان از زید بن على پرسیدم و او ما را چنین حدیث کرد. پس از او پرسیدم که او را در کجا ملاقات کردى؟ گفت: در رصافه. [۲۰]گفتم: او را چگونه یافتى؟ گفت: تا جایى که مى‌دانم، ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است! [۲۱]

ج) داناترین بنى‌هاشم پس از امام (علیه السلام)

امّا یحیى بن زید که خود از شخصیت‌هاى بزرگ و از شهداى راه اسلام به شمار مى‌رود، درباره پدرش فرموده است که وى هرگز امام نبوده؛ بلکه از زاهدان عصر خویش و از مجاهدان راه خدا و از فقهیان بنى‌هاشم بوده است.

و به متوکل عباسى گفت: اى عبدالله! بدان که پدرم امام نبوده؛ بلکه از سادات کریم و از زاهدانشان بوده است. پدرم از مجاهدان راه خدا بود.

عرض کردم اى فرزند رسول خدا! بدان که پدرت ادعاى امامت کرده و در راه خدا جهاد کرده؛ در حالى که از رسول خدا (احادیثى) درباره مدعى دروغ به امامت آمده است.

یحیى گفت: آرام باش اى بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقل‌تر از آن بود که چیزى را که حقى در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه مى‌گفت: من شما را به الرضا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.