پاورپوینت کامل کربلا در منابع غربى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کربلا در منابع غربى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کربلا در منابع غربى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کربلا در منابع غربى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل کربلا در منابع غربى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint [1]

جعفر الخیاط/ترجمه: محمد مهدى رضایى

اگرچه نجف اشرف، پس از مکه و مدینه، مقدس‌ترین مکان زیارتى است که دنیاى اسلام آن را ارج مى‌نهد و بدان توجه دارد، اما کربلا نیز از آغاز پیدایش، مقصد و مقصود زائران شیفته و مشتاق از گوشه و کنار جهان اسلام بوده است. زائران این سرزمین امن، به مسلمانان و پادشاهان و حاکمان خلاصه نمى‌شوند؛ بلکه در شمار ایشان، پژوهشگران و شرق‌شناسان و گردشگران غربى نیز دیده مى‌شوند که تقدس و روحانیت آن زیارتگاه، مبهوت و سرگشته‌شان ساخته و دل‌هاشان را جذب نموده است. از این رو به‌جاست درباره کربلا و رویدادهاى آن، به تألیفات غربى نیز توجه شود و این منابع مورد بررسى قرار گیرند؛ زیرا از جهت تاریخى بسیار مهم و ارزنده است.

بایسته است که ابتدا به خلاص آنچه در «دائره المعارف اسلامى»[۲] دربار کربلا در دوره‌هاى مختلف تاریخى آمده و عمدتاً مبتنى بر مآخذ عربى همچون: کتاب‌هاى بلاذرى، مقدسى، اصطخرى، طبرى، یاقوت، مستوفى و دیگران است نظر افکنیم. البته نوشته‌هاى خود غربى‌ها نیز از منابع این دایره المعارف است؛ هچون کتاب مستشرق آلمانى «نولدکه»[۳] پیرامون کربلا و شهادت امام حسین (ع) و «لسترنج»[۴] صاحب کتاب «سرزمین‌هاى شرقى خلافت» و سه مقال «دائره المعارف اسلامى» که چنین آغاز مى‌شود: کربلا در جنوب غربى بغداد بر کنار صحرا و در مقابل قصر ابن هبیره واقع شده. آن‌گاه اشاره مى‌کند که نام «کربلا» شاید همان «کاربیلا» ى آرامى باشد که در «سِفر دانیال» آمده، یا «کاربلاتو» آشورى. باور بر این است که در دوره فتوحات، خالد بن ولید این منطقه را اشغال کرد و در آن خیمه برپا نمود و در روز عاشوراى سال ۱ هجرى قمرى (۱۰ تشرین اول ۸۰ م) حسین بن على (ع) بین راه مکه تا عراق، به اجبار در کربلا، در منطقه «نینوا» فرود آمد و توسط نیروهاى اموى محاصره و در همان جا به شهادت رسیده و به خاک سپرده شد. مکانى که جسم فرزندزاده رسول خدا (ص) ، پس از جدا شدن سر، در آن مدفون گردید، به زودى زیارتگاهى مهم و مورد توجه براى شیعیان شد. این همه آن چیزى است که در «دائره المعارف اسلامى» درباره رویدادهاى آغازین کربلا و شهادت امام حسین (ع) آمده است.

نخستین زائر ضریح

در «دایره المعارف اسلامى» در اخبار سال هجرى مى‌خوانیم که سلیمان بن صرد خزاعى با یارانش براى زیارت قبر مطهر امام حسین (ع) وارد کربلا شد و یک شبانه‌روز در آن‌جا اقامت نمود. نیز در اخبار سال ۱۲۲هجرى آمده است که زائران به ضریح مقدس هجوم مى‌بردند و بدان تبرک مى‌جستند. از طبرى نقل شده که خادمان حرم امام حسین (ع) از ام‌موسى، مادر مهدى عباسى هبه‌ها و خیرات دریافت مى‌کردند.

دکتر «جان هولستر»[۵] در کتاب خود «شیعیان هند» خبرى را روایت مى‌کند با این مضمون که اول کسى که پس از چهل روز از دفن امام حسین (ع) ایشان را زیارت کرد، صحابى معروف رسول خدا (ص) جابر بن عبدالله انصارى بود. وى یادآور مى‌شود که یکى از روایات شیعه تصریح دارد که یکى از دوستداران خاندان پیامبر (ص) با کاشتن درختى در نزدیکى قبر شریف، آن را نشانه‌گذارى کرد؛ اما مدتى بعد به دستور هارون‌الرشید، آن درخت را درآوردند و زمین پیرامونش را شخم زدند تا هیچ نشانه‌اى باقى نماند.

متوکل قبر حسین (ع) را ویران مى‌کند

از دیگر مطالبى که در «دائره المعارف اسلامى» آمده، این است که متوکل عباسى در سال ۲۳ هجرى ضریح مطهر و اطراف آن را ویران کرد و زمین آن‌جا را پس از شخم زدن به کشتزارى تبدیل نمود و آن‌گاه زیارت آن مکان و دیگر بقاع متبرکه را ممنوع ساخت و زائران را به کیفرهاى سخت تهدید کرد. اما معروف در منابع عربى آن است که متوکل در طول پانزده سال خلافت خود (۲۳۲-۲۷) چهار بار به ویران‌سازى قبر و ضریح امام حسین (ع) فرمان داد. پیش از او، مأمون عباسى، بارگاه حسینى را که توسط پدرش هارون الرشید ویران شده بود، بازسازى و تعمیر و حرم را توسعه داده بود.

این ویرانى‌هاى پى‌درپى و آن‌گاه بازسازى‌هاى سریع، نشان مى‌دهد که متوکل از جهت عقل و شعور انسانى منحرف و نااندیشمند بوده و در مقابل، عام مسلمانان در عقید خود بسیار استوار و قوى ظاهر مى‌شدند و به رغم همه مشکلات و گرفتارى‌ها، ویرانى و نابسامانى قبر سیدالشهدا (ع) را هرگز برنمى‌تافتند. از این رو «دایره المعارف اسلامى» در رویدادهاى سال ۳۷ یادآور مى‌شود که پیرامون قبر امام حسین (ع) بارگاهى عظیم و باشکوه ساخته‌اند و زائران بسیارى، از درب‌هاى مختلف بدان وارد مى‌شوند و آن‌جا را زیارت مى‌کنند و به آن تبرک مى‌جویند.

کربلا در سال‌هاى ۳۹ تا ۷۲۷ هجرى

رویدادهاى مربوط به کربلا در این سال‌ها که در دایره المعارف اسلامى آمده، بدین قرار است:

۳۹: در حمله‌اى از سوى عضدالدوله به «عین التمر» صورت گرفت تا ضبه بن محمد اسدى را که با همدستى بعضى عشایر، بارگاه امام حسین (ع) را ویران و غارت کرده بود، دستگیر و مجازات کنند. پیش‌تر با حمایت عضدالدوله در نجف و کربلا، دو بارگاه باشکوه ساخته شده بود. ضبه بن محمد عده‌اى از راهزنان را در زمان «طائع بالله» گردآورده، در «عین التمر» مستقر مى‌شود و با هجوم به آن دو مکان مقدس، به گنجینه‌ها و اشیاى قیمتى حرم حسینى و علوى دستبرد مى‌زند و ویرانى‌هایى به بار مى‌آورد.

۱: حسن بن فضل در کربلا، پیرامون قبر و ضریح مقدس دیوارى بنا کرد.

۰۷: با فروافتادن دو شمع بزرگ در کنار قبر مقدس، آتش‌سوزى بزرگى رخ داد که بر اثر آن، گنبد و رواق‌ها آتش گرفت و فروریخت. بنابر گزارش منابع عربى، این آتش‌سوزى در نیمه‌شبى از ماه ربیع‌الاول و در زمان قادر بالله عباسى روى داد.

۷۹: سلطان ملک‌شاه سلجوقى کربلا و نجف را زیارت کرد.

۷۰۳: ایلخان غازان به زیارت ضریح مقدس حسینى در کربلا رفت و هدایاى بسیارى به آن زیارتگاه پیشکش کرد.

۷۲۷: ابن‌بطوطه، جهانگرد معروف مغربى از کربلا دیدن کرد. او در سفرنامه خود نوشته است:

آن‌گاه به کربلا، شهادتگاه حسین بن على (ع) رفتیم. شهر کوچکى که با باغ‌هاى خرما احاطه شده است و با آب فرات آبیارى مى‌شود. بر درگاه روض مقدسه دربان‌ها ایستاده‌اند و هیچ‌کس بى‌اجاز آنها وارد نمى‌شود. زائر، عتبه را که از نقره است، مى‌بوسد و پاى به حرم مى‌گذارد. بر ضریح، قندیل‌هاى طلا و نقره نصب است و درها، پرده‌هایى از حریر دارند. مردم کربلا، دو طایفه‌اند: فرزندان «زحیک» و فرزندان «فائز» . بین ایشان، جنگ امرى دائمى است؛ با این‌که همگى‌شان شیعه‌اند و به یک ریشه بازمى‌گردند. فتنه‌گرى‌ها و آشوب‌هاى ایشان، شهر را به ویرانه‌اى تبدیل کرده است.[۶]

شاه اسماعیل صفوى در کربلا

«دایره المعارف اسلامى» زمان زیارت شاه اسماعیل از کربلا و نجف را سال ۹۳۰ قمرى ثبت کرده که با آنچه در تواریخ معتبر آمده، چندان سازگار نیست. شاه اسماعیل پس از سقوط بغداد در سال ۹۱ قمرى به دست «لالا حسین» ، در سال ۹۳۰ به زیارت کربلا و نجف نائل شد. «لونگریگ» مورخ انگلیسى در این باره مى‌نویسد:

شاه اسماعیل که در پى فتوحات پى‌درپى بود، لالاحسین را به فتح بغداد گسیل داشت و این کار به راحتى انجام گرفت. بغداد در اواخر سال ۹۱ گشوده شد و عراق به سرزمین‌هاى تحت تسلط شاهان شیعى ملحق شد و شاه اسماعیل زیارت عتبات مقدسه را غنیمت شمرد. در این زیارت، شاه یکى از نهرهاى فرات را سر و سامان داد و آن را «نهر شاه» نامید. همچنین بنایى محکم بر قبر موسى بن جعفر (ع) ساخت و دستور داد تا پیرامون ضریح امام حسین (ع) را طلاکارى کنند و دوازده شمعدان طلا پیشکش نمود.

دومین زیارت شاه اسماعیل در سال ۹۳۲ قمر بود. در این سفر زیارتى، شاه ضریحى زیبا و چشم‌نواز از نقره به بارگاه حسینى هدیه کرد تا بر قبر شریف قرار دهند.

سلطان سلیمان در کربلا

«دائره المعارف اسلامى» زمان زیارت سلطان سلیمان از نجف و کربلا را سال ۹۱ قمرى ثبت کرده است. سلطان در این سفر، نهر آب کربلا را نیز بازسازى کرد؛ چندان که باغ‌ها و کشتزارهاى مدفون در خاک و شن، بار دیگر سر برآوردند و سبز و خرم شدند. لونگریک در این باره مى‌گوید:

یکى از دل‌مشغولى‌هاى سلطان سلیمان، زیارت کربلا و کوفه بود. وى بیش از دیگر سلاطین صفوى به این عمل راغب و عامل بود. سلطان سلیمان مشاهده کرد که زیارتگاه حسینى و پیرامون آن، هنگام طغیان رود فرات، پیوسته در معرض آب‌گرفتگى و خرابى است و چون آب واپس مى‌رود، ساکنان کربلا از چاه‌هاى آب و آبگیرهاى آلوده استفاده مى‌کنند. پس سدى بنا کرد که آثار آن تا به امروز باقى است. نیز آبراه کربلا را وسعت داد و به عمق آن افزود تا پیوسته آب در آن جریان یابد و زمین‌هاى پیرامون خود را براى کشت و کار مهیا بدارد. ۱

منار عَبِد

«دائره المعارف اسلامى» در بحث کوتاه خود از کربلا، به توصیف «منار عَبِد» مى‌پردازد و مى‌گوید:

این مناره در ۹۸۲ قمرى بنا شد و به آن «انگشت یار» مى‌گفتند. سلطان مراد سوم، والى بغداد «على پاشا وندزاده» را در سال ۹۹۱ فرمان داد تا حرم حسینى را ترمیم و بازسازى نماید. منار عبد همان گلدسته مرجان است. عبدالسلطان اویس جلائرى براى بغداد والى‌اى معین کرد و آن والى، علیه وى علم طغیان برافراشت و در بغداد شورش به پا نمود. پس عبدالسلطان به ناچار از تبریز به بغداد روانه شد تا جلوى حرکت و طغیان او را بگیرد. والى بغداد، به کربلا رفت و به حرم امام حسین (ع) پناهنده شد. اویس چون به این امر واقف گردید، از او چشم‌پوشى کرد و وى را گرامى داشت و بار دیگر والى بر عراق قرارش داد. والى معزول بغداد، در پناهندگى خود به حرم حسینى نذر کرد که اگر از گرفتارى نجات یافت، گلدسته‌اى ویژه در صحن حسینى بنا کند. پس چنین کرد و نزدیک آن گلدسته مسجدى نیز ساخت و از املاک خود در کربلا و بغداد و عین‌التمر و رحالیه موقوفاتى را خاص مسجد و گلدسته و نمازگزاران معین کرد که تا امروز جزو موقوفه‌هاى حسینى است. [۷]

کربلا در قرن هفدهم و هجدهم

مهم‌ترین اطلاعات منابع غربى دربار کربلا، مربوط به این دو قرن است که رویدادهاى مهمى در آن رخ داده است؛ از جمله: نزاع‌هاى خونین میان عثمانى‌ها که بر عراق مستولى بودند و ایرانى‌ها که با آنها رقابت داشتند. از آشکارترین نمونه‌هاى این رقابت، مطالب شدید ایرانى‌ها نسبت به عتبات مقدسه، در فرصت‌ها و مناسبت‌هاى مختلف و اشغال بغداد توسط شاه عباس صفوى و سه‌بار محاصر آن از طرف نادرشاه است.

در «دائره المعارف اسلامى» آمده است که شاه عباس صفوى پس از اشغال کامل بغداد، یکسره متوجه کربلا و نجف شد و در اختیار گرفتن این دو مقام مقدس را براى دولت ایران، مای رستگارى و سعادت مى‌دانست.

پس از او، نادرشاه در ۱۷۳م کربلا را زیارت کرد و چون دید که شاهِ پیش از او در طلاکارى گنبد امام على (ع) در نجف، گوى فضیلت را از وى ربوده، موقوفه‌ها و صدقات کربلا را به دست گرفت و در راه خدمت‌گزارى به زائران حسینى و علوى و تعمیر و بازسازى دو حرم مقدس به کار گرفت و این‌گونه خود را تسلى داد.

آنچه در منابع انگلیسى درباره کربلا در اواخر قرن هفدهم به دست آوردیم، نوشته لونگریک است که زیارت والى بغداد «قبلان مصطفى پاشا» از کربلا را بازگو کرده و مى‌گوید در اواخر قرن هفدهم فتنه و نزاعى بزرگ میان نیروهاى حکومتى در پادگان کربلا بر پا شد که در اثر آن، شهر کربلا به شدت به تاراج رفت و غارت شد. این فتنه در زمان ولایت اسماعیل پاشا (۱۲۹) بر بغداد بود و باعث برکنارى او شد.[۸]

دربار آغامحمدخان قاجار، مطلب همان است که در «دائره المعارف اسلامى» آمده است. وى، براى اولین‌بار، گلدسته‌هاى حرم امام حسین (ع) را طلاکارى کرد و نیز سمت غربى صحن را گسترش داد. او همه این کارها را در سال‌هاى پایانى عمر خویش به انجام رساند؛ یعنى ده سال پیش از هجوم غارتگران وهابى‌ها به کربلا.

هجوم وهابى‌ها به کربلا

این حمله در اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم بود و ماجراى آن در منابع و مآخذ غربى و شرقى ذکر شده است. مهم‌ترین منابع غربى که این فاجعه را بازگو کرده‌اند، «دائره المعارف اسلامى» و کتاب «چهارقرن از تاریخ عراق جدید» نوشته لونگریک است. در منبع نخست، مى‌خوانیم:

در نیسان سال ۱۸۰۲م کربلا مورد هجوم قرار گرفت؛ در حالى که اکثر ساکنان آن براى زیارت به نجف رفته بودند. دوازده‌هزار وهابى به سرگردگى امیرسعود به شهر وارد شدند و بیش از سه‌هزار نفر را کشتند و خانه‌ها و بازارها را غارت کردند و اشیاى قیمتى ضریح مقدس را دزدیدند؛ به‌خصوص ورقه‌هاى طلا را از جاى درآوردند و آن‌گاه ضریح مطهر را منهدم ساختند.

لونگریک این فاجع نکبت‌بار را به تفصیل در کتاب خود آورده و سال وقوع آن را ۱۸۰۱م ثبت است. «ریچارد کوک» مؤلف کتاب «بغداد، مدین السلام» پس از شرح تهاجم وهابى‌ها مى‌افزاید:

این حادث دردناک، وحشت بسیارى در بغداد بر پا کرد و پیامدهاى ناگوار آن به سرعت خود را در ایران و استانبول نشان داد. ایرانى‌ها بیش از دیگران به خشم آمدند؛ چندان که اگر ارسال مبالغ هنگفت از بغداد به فتحعلى‌شاه نبود، وى از دخالت مستقیم و حرکت دادن سپاه به سوى عراق هیچ ابایى نداشت.[۹]

آغازین سال‌هاى قرن نوزدهم

لونگریک در گزارش خود از روزگار والى سلیمان‌پاشا (۱۸۰۸ – ۱۸۱۱م) مى‌نویسد:

خبرها حاکى از آن بود که نیرویى پرتعداد و قوى از وهابى‌ها در اطراف کربلا مستقر شده‌اند. این اخبار با مبالغه و زیاده‌گویى‌هایى که داشت، ترس و نگرانى شدیدى در بغداد به وجود آورد. دکان‌داران و تجار، همگى خود را مسلح نمودند. اما واقعیت این بود که وهابى‌ها نتوانستند از فرات عبور کنند. عده‌اى‌شان بر «شفاثه» دست یافتند و با مردم شهرها و روستاها و زیارتگاه‌هاى مسیر حله درگیر شدند. با رسیدن پاشا به حله، آن عده هم پا به فرار گذاشتند. حملات وهابى‌ها بارها تکرار شد و در سال ۱۸۱۰م سپاهى با فرماندهى عبدالله بن مسعود خود را به نزدیکى بغداد رساند و خسارت‌هایى به بار آورد.[۱۰]

واقع نجیب‌پاشا

در میان کتاب‌هاى غربى، بهترین و کوتاه‌ترین سخن درباره قضیه نجیب‌پاشا را لونگریک در کتاب «چهار قرن از تاریخ عراق جدید» آورده است. وى مى‌گوید:

در سال ۱۸۳م حادث تلخ و ناگوارى در کربلا رخ داد. اگر نگاهى کوتاه به کربلا در این دوره بیاندازیم, خواهیم دید که سالیان متمادى پناهگاه فراریان و بدکاران (!) بوده و هیچ‌گاه این عده تسلیم دستورات و قوانین حاکم نبوده‌اند و حکومت ترکیه بر آنها سلطه‌اى نداشته است. نه داوودپاشا و نه على‌رضا نتوانستند به این منطقه وارد شوند و آن را در اختیار بگیرند. نتیجه این‌که درسال ۱۸۲م حکومت داخلى منطقه کربلا و پیرامون آن به دست رؤساى قبایل «یرماز» افتاد که از سوءتدبیر و مدیریتشان، عالم و عامى در رنج و اضطراب بودند. در اواخر ۱۸۱م، نجیب‌پاشا این منطقه را به پذیرش پادگان نیروهاى ترکیه و استقرار آن ملزم نمود؛ اما نپذیرفتند و همین، کار را به دخالت نظامى کشاند. مردم منطقه نیروهاى ترکى را با تمام قوا عقب راندند. نیروهاى مهاجم با استفاده از راه‌هاى نفوذ در باغ‌هاى اطراف، خود را به شهر رساندند و اعمال شنیع بسیار مرتکب شدند. این واقعه، ایرانى‌ها و دیپلمات‌هاى مقیم استانبول را به اعتراض واداشت.[۱۱]

نشانه‌هاى تجدد

در این‌باره، آنچه در منابع غربى آمده، مربوط به وضعیت کربلا در نیم دوم قرن نوزدهم است که به واسط خطوط تلگراف، با دنیاى پیرامون خود مرتبط بود. در سال ۱۸۷م دولت عثمانى در دور ولایت سردار اکرم عمرپاشا بر بغداد، با دولت انگلیس به توافق مى‌رسد که شبک خاص خطوط تلگراف را در عراق راه‌اندازى کند. بدین صورت که کار از مهندسین انگلیسى باشد و سرمایه از دولت عثمانى. این کار، پس از چهارسال به انجام مى‌رسد و پس از سالیانى کوتاه، خطوط تلگراف، بین بغداد و فاو در جنوب، و بغداد و خانقین در شمال شرقى، کشور عراق را به ایران متصل مى‌سازد. نیز خط تلگرافى فاو، در گذر از فرات، یک خط فرعى را به کربلا و نجف مرتبط مى‌ساخت.[۱۲]

مشاهدات «پِدرو تکسیرا» در کربلا

«پِدرو تکسیرا» جهانگرد پرتغالى، در سیر و سفر خود در کشورهاى مختلف، به‌ویژه مناطق تحت سلط پرتغال، موفق مى‌شود در سال ۱۰۱م به شهر مقدس کربلا وارد شده و از آن دیدن کند. وى نخست از راه بصره، به نجف مى‌رسد و سپس خود را به کربلا مى‌رساند. وى درباره جمعیت شهر نجف مى‌گوید:

ساکنان شهر نجف، ترک‌هایى هستند که امیرناصر مهناى عربى، حاکم شهر بر آنها سخت نمى‌گیرد و جز اندکى، بقیه خراج و مالیات‌ها را به آنها مى‌بخشد.

قافله‌اى که این جهانگرد را با خود همراه دارد، در روز جمعه برابر با ۲ ایلول ۱۰۱ وارد کربلا مى‌شود و کاروانیان در کاروانسرایى که مخصوص زائران است، ساکن مى‌شوند.

تکسیرا در توصیف کربلا مى‌گوید:

کربلا چهارهزار خانه دارد که اکثر آنها کوچک و محقرند. مردم شهر، عرب و بعضى ایرانى و ترک هستند. بازارهاى کربلا بناهایى محکم و عالى دارند و همه نوع امکانات و نیازها و کالاهاى تجارى در آنها وجود دارد.

وى پس از سخنى در باب مرقد امام حسین (ع) و زائرانى که از نقاط مختلف به آن‌جا مى‌آیند، درباره سقّاهایى که مشک به دوش، در راه خدا زائران را آب مى‌دهند، مى‌گوید:

با مشک‌هاى پرآب، این‌طرف و آن‌طرف مى‌گردند و در طلب ثواب الهى و به یاد شهادت عطشناک امام حسین (ع) زائران را سیراب مى‌کنند.

اجناس و مایحتاج مردم فراوان و ارزان است و خوردنى‌ها و حبوبات همچون گندم و جو و برنج، نیز میوه‌ها و سبزى‌ها به وفور دیده مى‌شود. هواى کربلا لطیف و خوب و نسبت به دیگر مناطق قابل تحمل‌تر است. چندین چاه با آب‌هاى گوارا و شیرین و باغ‌هاى پردرخت، از دیگر ویژگى‌هاى این شهر است. . . در اطراف شهر، چراگاه‌هاى پرعلف، گله‌هاى متعدد گوسفند و گاو به چشم مى‌خورد.

در این‌جا تکسیرا اشاره مى‌کند که کربلا و نجف تحت فرمان میر ناصر مهنا است که خود را «ملک» نامیده و البته تابع ترک‌هایى است که همه آنچه را به این منطقه مى‌رسد، غصب مى‌کنند و به خود اختصاص مى‌دهند. با این‌همه، عرب‌هایى هم هستند

که میرناصر را به امیرى پذیرفته‌اند و در کار حکومت او مانع ایجاد نمى‌کنند. البته این به معناى امنیت و آرامش در کربلا نیست. در ماجرایى، تعدادى عرب، سى‌وچهار نفر از حکومتى‌هاى ترک را در کربلا اسیر کردند و به قتل رساندند و هر آنچه داشتند را به غارت بردند. پس بى‌شک نه تنها امنیتى وجود ندارد، بلکه هرج و مرج‌هاى گاه و بى‌گاه در نقاط مختلف، نشان بى‌ثباتى است؛ آن‌هم در زمانى که حکومت، درگیر جنگ با ایران است.

کربلا در سفرنامه نیپور

مشهورترین جهانگرد غربى پس از تکسیرا که از کربلا دیدن کرده گردشگر آلمانى «کارستن نیپور» است.[۱۳] وى در سال ۱۷م با یک گروه اکتشافى که فردریک پنجم، پادشاه دانمارک به سرزمین‌هاى عربى گسیل داشته بود، وارد عراق شد و از راه بصره خود را به کربلا رساند.

آنچه در ابتدا نگاه نیپور را به خود جلب مى‌کند، حرم امام حسین (ع) است که در گزارش وى به تفصیل درباره آن سخن رفته است. خانه‌هاى اطراف حرم و معمارى آنها و نیز حرم عباس بن على (ع) و شکوه و عظمت بارگاه متعلق او، همچنین وجود یک زیارتگاه که مقامى است مربوط به اسب امام حسین (ع) در آخرین لحظات شهادت امام و افتادن حضرت از اسب بر زمین، مواردى است که این جهانگرد به آنها اشاره مى‌کند.

مطلب مهم دیگر، وجود افراد شرور و مطرود اجتماع در کربلاست. این افراد در مواقع مختلف براى زائران، به‌ویژه ایرانى‌ها و شیعیان مزاحمت ایجاد کرده، از آنها سلب آرامش و امنیت مى‌کردند.

از دیگر نکات جالب در سفرنام نیپور، اشاره به فراوانى کبوتران در حرم امام حسین و امام على (علیهما السلام) و تعرض نکردن مردم به آنان است. وجود مهرها و تسبیح‌هاى ساخته شده از خاک کربلا و تصویرهاى گوناگون از ضریح مطهر، کعبه، شمشیر امام على (ع) و مانند آن نیز از چشم این جهانگرد آلمانى دور نمانده است.

لوفتس در کربلا

باستان‌شناس انگلیسى «ویلیام لوفتس»[۱۴] پس از آن‌که در ۱۸۹م همراه گروهى از سوى دولت انگلستان براى تعیین مرزهاى ایران و عراق، وارد عراق شده بود، در ۱۸۳ از نجف دیدار کرد و سپس خود را به کربلا رساند. صبحگاه ورود لوفتس و همراهان به کربلا، حاکم شهر کربلا به اتفاق شمارى از مسئولان و بزرگان و شخصیت‌هاى مملکتى، با ظاهرى آراسته و جامه‌هاى گران‌قیمت، به استقبال آمدند و بسیار وى را احترام کردند و پس از ورود به شهر، در خان حاکم با انواع خوراکى‌ها از او پذیرایى نمودند.

پس از صرف غذا، لوفتس و همراهان به قصد زیارت مرقد امام حسین (ع) از خان حاکم خارج شدند. مردم که شنیده بودند مردى انگلیسى و مسیحى در نجف وارد صحن امیرمؤمنان (ع) شده و عده‌اى سرباز مسلح از او محافظت مى‌کرده‌اند، خود را به حرم حسینى (ع) رسانده و ورودى‌ها را مسدود کردند. بسیارى از مردم با خود اسلحه نیز داشتند. لوفتس و جماعت همراه که مأموران حکومتى نیز در میان آنها بودند، با دیدن مردم مسلح و خشمگین نتوانستند وارد حرم شوند. لوفتس پس از بیان ماجرا، به وصف موقعیت کربلا و سرگذشت امام حسین (ع) و یاران شهیدش مى‌پردازد و در ادامه مى‌نویسد:

بارگاه حسین (ع) در طرح و نقشه ظاهرى، بسیار به بارگاه امام على (ع) مى‌ماند، با این تفاوت که از جهت نظافت و آراستگى و آبادانى، با آن فاصله دارد.

تنها گنبد حسین (ع) با طلا پوشیده شده و یکى از گلدسته‌ها، نزدیک به ویرانى و سقوط است. علت این ناآبادانى و مهجوریت دو چیز است: لشکرکشى و تسلط ویرانگر والى بغداد، داود پاشا، به کربلا، و دیگر وجود طایفه «یزمار» که مدتى طولانى کربلا را آشیانه خویش ساخته و در آن تباهى و فساد بسیار به وجود آوردند.

بى‌شک منظور از داودپاشا در گزارش لوفتس، نجیب‌پاشا است که واقع مربوط به او را پیشتر یادآور شدیم.

دربار خاک‌سپارى جنازه‌ها در کربلا، لوفتس بر این باور است که کم‌تر از نجف است و عجیب این‌که دفن مردگان در کربلا چندان اصولى و ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.