پاورپوینت کامل شیخ العراقین؛ متولى عمران عتبات عالیات عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیخ العراقین؛ متولى عمران عتبات عالیات عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخ العراقین؛ متولى عمران عتبات عالیات عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخ العراقین؛ متولى عمران عتبات عالیات عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

بررسى زندگانى و خدمات آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانى

درآمد

یکى از علماى برجسته قرن سیزدهم هجرى (۱۲۲-۱۲۸ق) آیت‌الله شیخ عبدالحسین تهرانى حائرى، معروف به «شیخ‌العراقین» مى‌باشد. دانشورى که از طریق تکاپوهاى علمى و فکرى و اهتمام در فراگیرى علوم و معارف اسلامى و نیز تزکیه، تهذیب نفس و عبادت

خالصانه، چنان صلابت معنوى و اقتدار اجتماعى یافته بود که نه تنها اقشار گوناگون مقامش را تکریم مى‌نمودند، بلکه دولت ایران نیز از صولت روحانى این عبد صالح خداوند حساب مى‌برد. هنگامى که در سرزمین عراق اقامت داشت، کارگزاران دولت عثمانى در تکریم مقامش مى‌کوشیدند. پایگاه اجتماعى این فقیه فرزانه چنان عمیق و ریشه‌دار بود که میرزا آقاخان نورى با تمام نفرتى که از امیرکبیر و یارانش داشت، موفق نشد کوچک‌ترین آسیبى به وى برساند. او در آبادانى، توسعه و گسترش عتبات عالیات عراق، نقش ارزنده و فراموش نشدنى دارد و در آن عهد، نقشى را که امروز ستاد بازسازى عتبات عالیات بر عهده دارد، به تنهایى و با وجود محدودیت امکانات و برخى تنگناها به گونه‌اى شایسته ایفا مى‌کرد. به موازات این فعالیت‌ها کتابخانه‌اى با ارزش از کتب نفیس نیز فراهم آورد. از تألیف و تحقیق و نیز تربیت شاگردانى نامور غفلت نداشت و در این عرصه‌ها هم فرزانگى و فروزندگى خود را نشان داد.

در این نوشتار، نگارنده کوشیده است تا جنبه‌هایى از حیات علمى و اجتماعى این مرزدار حماسه‌هاى جاوید تشیع را مورد بررسى اجمالى قرار دهد.

ولادت و تحصیلات مقدماتى

سال ۱۲۲ قمرى بود و چند سالى از فرمانروایى پادشاه بى‌کفایت قاجار، فتحعلى‌شاه سپرى گردیده بود. عهدنامه‌ها و پیمان‌هاى شومى که در این روزگار با دولت‌هاى استعمارى منعقد مى‌گردید، به دلیل ماهیت اسارت‌آورشان، زمینه‌هاى سلط استعمارگران را بر ایران فراهم مى‌ساخت و اهل بصیرت و مؤمنین هوشیار را دچار نگرانى ساخته بود. دوره اول جنگ‌هاى ایران و روس که حدود ده سال به طول انجامید و تا سال ۱۲۲۸ قمرى ادامه داشت، این آشفتگى‌ها را دوچندان ساخته بود. اسف‌انگیزتر آن‌که کج‌فکران و جنایت‌کاران وهابى، شیعه و تشیع را تهدید مى‌کردند. آن‌ها در سال ۱۲۲قمرى به کربلا هجوم بردند و نزدیک به پنج‌هزار نفر از زائران و مجاوران حرم حسینى را به شهادت رساندند و به بارگاه حسینى آسیب وارد کردند و گنجینه‌هاى ارزشمند آن را به غارت بردند. مرحوم حاج شیخ على تهرانى که در علم و ایمان به توفیقاتى دست یافته بود، وقتى این خبرهاى دردناک را دریافت مى‌کرد، در هاله‌اى از غم و اندوه فرو مى‌رفت.

اما در همین روزها که سیاهى‌ها و تباهى‌ها بر جامع شیعه چنگ انداخته بود، از پس این تیرگى‌ها روشنایى رؤیت گردید و ستاره‌اى خانه شیخ على را نورانى ساخت. آرى در سال ۱۲۲هجرى خداوند پسرى به او عطا فرمود که نامش را عبدالحسین نهادند؛ به این امید که پس از رشد و شکوفایى، خادم آستان حسینى گردد و از ضایعاتى که براى این بارگاه به وجود آمده بود را جبران کند.

آن روزها کسى نمى‌دانست که این کودک آینده‌اى درخشان دارد و پس از رشد و شکوفایى، ملجأ و مرجع مردم خواهد شد. کودک را عبدالحسین صدا مى‌زدند تا با یاد امام حسین (ع) دل و ذهنش حیاتى حماسى بیابد. این طفل در پرتو تربیت‌هاى پدر پارسا و پرهیزگار و در دامن مادرى رئوف بالید و به سوى آینده‌اى روشن گام نهاد. از همان اوان طفولیت آشکار بود که این نونهال با دیگر کودکان هم‌سالش تفاوت‌هایى دارد و به مرور که رشد مى‌کرد، نسبت به آنچه در اطرافش مى‌گذشت، حساس بود و روحى جست‌وجوگر داشت. مى‌خواست بداند و بپرسد و از امور پیرامونش سر در بیاورد. از شش یا هفت سالگى در یکى از مکتب‌خانه‌هاى تهران، مقدمات ادبى، دینى و اعتقادى را به خوبى آموخت. از ۱ سالگى در حوزه علمیه این شهر به تحصیلات علوم دینى روى آورد و ضمن فراگیرى زبان و ادبیات عربى، منطق، علوم نقلى و برخى دانش‌هاى متداول و مرسوم را آموخت.

از بعضى قرائن چنین برمى‌آید که او براى پى‌گیرى امور درسى، به اصفهان رفته است تا در حوزه این شهر معارفى را در علوم عقلى و نقلى فرا بگیرد، شیخ آقابزرگ تهرانى مى‌گوید که شیخ عبدالحسین تهرانى در سال ۱۲۲ قمرى و در اوایل اقامت در اصفهان، به تألیف کتابى در حکمت نماز و سرّ استغفار بین سجده‌ها همت گماشت. اما از چگونگى این تحصیلات و استادان وى اطلاعاتى به دست نیامد و مشخص نیست او چه زمانى به این شهر آمده و چه مدت در اصفهان ساکن بوده است.[۱]

عزیمت به سوى عتبات عراق

شیخ عبدالحسین مقدمات و سطوح حوزه را با شوقى وافر و اهتمامى شدید، در زمانى کوتاه فرا گرفت و پس از آن‌که پیمانه دانش خود را از معرفت و کمالات استادان تهران و اصفهان مشحون ساخت، راهى عتبات عراق گردید و در جوار حرم قدس علوى در نجف اشرف اقامت گزید و پس از استراحتى کوتاه و زیارت حرم امیرمؤمنان (ع) دربار چگونگى و کیفیت حوزه‌هاى درسى به بررسى و ارزیابى پرداخت و سرانجام دریافت به کانونى گام نهاده است که سابقه‌اى درخشان دارد و دانشمندان بزرگى را پرورش داده است. او موفق شد در اولین فرصت به حوزه درسى صاحب جواهر راه یابد و جان تشنه خود را با زلال معرفت او سیراب گرداند. مرحوم شیخ محمدحسن نجفى، معروف به «صاحب جواهر» در میدان تعلیم و تربیت از عالمان برجسته حوزه نجف به شمار مى‌آمد و این امتیاز را بر دیگر مدرّسان این حوز داشت که عموم شاگردانش از علماى سرشناس بودند و در محضرش افرادى به شکوفایى علمى رسیدند که بر کرسى فتوا نشستند و مقام مرجعیت را به خود اختصاص دادند.[۲]

شیخ عبدالحسین وقتى در برابر این فقیه فرزانه زانوى ادب بر زمین سایید، دریافت که کوهى از علم و کمالات اخلاقى را نظاره‌گر است که در بیان مسائل فقهى، توضیح فروعات احکام، تنظیم قواعد اصولى و تحکیم پایه‌هاى استدلالى، بیانى روان و کم‌نظیر دارد و با وجود این فرازهاى فروزان، در دشت فروتنى دامن کشیده و با شاگردان و دیگر اقشار مردم صمیمتى ویژه دارد و چنان با مردم هم‌درد است که با وجود پرداختن به امور علمى و آموزشى، از حل مشکلات رفاهى و خدماتى آنان غفلت ندارد. [۳]

صاحب جواهر روزى در جلسه درس خود به مناسبتى، آشکارا چهار نفر از بهترین شاگردان خود را مورد تأیید قرار داد و دیگران را به تحصیل فقه استدلالى ترغیب نمود. آن چهار نفر عبارت بودند از: حاج ملا على کنى؛ شیخ عبدالحسین تهرانى؛ شیخ عبدالرحیم بروجردى؛ شیخ عبدالله نعمت عاملى. [۴]

شیخ عبدالحسین علاوه بر این که به دریافت اجازه روایى از صاحب جواهر مفتخر گردید، اجازه اجتهاد استاد نیز برایش صادر شد و گویا بین این شاگرد و مربى عالى‌قدرش پیوندى استوار و توأم با روابط عاطفى برقرار بوده است. وى در برخى آثار خود از صاحب جواهر روایت کرده[۵] و گویا در روى آوردن به فعالیت‌هاى عمرانى و اهتمام بر آبادانى عتبات عالیات از این استاد متأثر گردیده است؛ چراکه صاحب جواهر براى تأمین آب شهر نجف، دستور داد تا نهرى حفر کنند و بودجه سنگین آن را متقبّل گردید و با جدیت تمام این تلاش را دنبال کرد. براى مسجد کوفه گلدسته ساخت و جلوى مسجد سهله بنایى براى اسکان خادمان و وضوخانه‌اى براى رفاه حال نمازگزاران احداث کرد تا حرمت و قداست این مسجد محفوظ باشد. بناى حرم مسلم بن عقیل و هانى بن عروه نیز از آثار این عالم گران‌مایه است.[۶]

شیخ عبدالحسین به کارهاى علمى صاحب جواهر هم توجه داشت و بارها تأکید کرده بود تنها کسى که موفق شده از صدر اسلام تاکنون یک دوره فقه استدلالى عمیق و مفصل بنگارد، شیخ محمدحسین نجفى است. «جواهر الکلام» معجز تاریخ است؛ زیرا چنین دور فقهى تا عصر ما نوشته نشده است.[۷]

محدث نورى مى‌گوید: از استاد خود حاج شیخ عبدالحسین شیخ‌العراقین شنیدم که مى‌فرمود: من به شیخ خود، صاحب جواهر عرض کردم براى چه کتاب «کشف الغطاء» را شرح ندادید و حال آن‌که این کتاب به سبب اشتمالش بر مطالب و عبارات دشوارى که دارد، نیاز به شرح داشت؟ آن مرحوم فرمود: «من بر استنباط مدارک فروع در آن کتاب، توانایى ندارم» . از این سخن استاد کاملاً فروتنى در برابر شاگرد آشکار است.[۸]

مربّیان عالى‌قدر

شیخ عبدالحسین تهرانى ضمن این‌که خوشه‌چین خرمن دانش و اندیشه صاحب جواهر بود، از محضر اساتید دیگر حوزه نجف اشرف نیز فیض برد؛ از جمله نزد اساتید ذیل دانش آموخت:

۱. آیت‌الله شیخ مشکور حولاوى (۱۲۰۹-۱۲۷۲ق) : وى پس از دست‌یابى به مقامات علمى و فقهى، در نجف حوزه درسى تشکیل داد و شخصیت‌هایى بزرگى چون میرزاى شیرازى (صاحب فتواى قیام تنباکو) ، حاج میرزا حسن خلیلى و ملاعلى کنى و دیگران محضرش را درک کردند. شیخ عبدالحسین تهرانى در این محفل پرفیض، با علماى مورد اشاره مأنوس شد و با برخى از آنان مباحثه‌هاى جدى در زمینه‌هاى درس و مسائل دیگر داشت. شیخ مشکور حولاوى از بزرگان فقهاى اهل‌بیت، آگاه به معارف معقول و منقول، مشهور در پرهیزکارى و معروف به کمالات معنوى در نظر و عمل بود. او که پس از رحلت صاحب جواهر به مقام مرجعیت رسید، مروّج و آمر به معروف و ناهى از منکر و مشهور به دقت و ژرف‌کاوى در دانش‌هاى متداول عصر خود بود. رساله عملیه‌اش با عنوان « کفایه الطالبین لاحکام الدین» در سه باب طهارت، صلوه و صوم تدوین گردیده و خاتمه‌اى هم در باب اعتکاف دارد. از او رساله‌هاى دیگرى در موضوعات فقهى و احکام شرعى به یادگار مانده است. ایشان کتابخانه‌اى باشکوه و حاوى گنجینه‌اى نفیس از نسخه‌هاى خطى و منابع دیگر در نجف اشرف تأسیس کرد که پس از وى فرزندش محمدجواد و سپس نواده‌اش شیخ مشکور صغیر آن را اداره مى‌نمود.[۹]

۲. شیخ حسن بن جعفر کاشف‌الغطاء (متوفاى ۱۲۲ق) صاحب کتاب گران‌سنگ «انوار الفقاهه» ، از مفاخر علما و بزرگان شیعه در اواسط قرن سیزدهم که علاوه بر احاطه گسترده بر معارف دینى و فقهى، انسانى بسیار عابد، زاهد، متقى و ملتزم به موازین، آداب و سنن شرعى بود. ایشان مردم را با اقوال و افعال خویش به سمت دیانت سوق مى‌داد و در ترویج علم اهتمام تمام داشت. ریاست شرعى شیعه بر عهده او و معاصرش شیخ فقها صاحب جواهر بود و حتى به تصدیق برخى بزرگان، از معاصر معظم خود نیز فقیه‌تر بوده است.

شیخ عبدالحسین تهرانى ضمن این‌که از چشمه دانش این فقیه فرزانه جرعه‌هاى جان‌بخشى نوشید، کوشید تا مکارم و فضایلى را که استادش بدان‌ها آراسته بود، در زندگى خود عملى سازد.[۱۰]

۳. شیخ زاهد (متوفاى ۱۲۸۰ق) : فرزند حسین، مشهور به «زاهد نجفى» ، دانشمندى فقیه که نزد صاحب جواهر شاگردى کرد و از او اجازه اجتهاد گرفت؛ ولى پیش از استادش رحلت نمود. کتاب «متاجر» که حاوى مباحث استدلالى است، از آثار وى مى‌باشد که آن را در مشهد غروى و مشهد مقدس رضوى تألیف نمود و در سال ۱۲ قمرى نگارش آن پایان یافت.[۱۱]

. شیخ نوح نجفى (متوفاى۱۳۰۰ق) : فرزند شیخ قاسم، فرزند شیخ مسعود بن عماره، از علما و فقهاى عظام و آراسته به زهد و تقوا، از شاگردان شیخ على، شیخ حسن کاشف‌الغطاء و صاحب جواهر که بزرگانى چون سید اسدالله رشتى اصفهانى، شیخ‌العراقین، سید جعفر مازندرانى، شیخ مهدى کاشف‌الغطاء، سیدابراهیم سبزوارى و حاج میرزا حسین خلیلى را تربیت کرده است. شرحى بر «شرایع احکام» نوشته و از زمان بلوغ، نماز جماعتش ترک نگردیده است. در ۱۳۰۰ قمرى در راه مکه وفات کرد و پیکرش به نجف اشرف منتقل و در منزل خود دفن گردید.[۱۲]

. سید شفیع جاپلاقى (متوفاى ۱۲۸۰ق) : از دانشوران و فقیهان نیمه دوم قرن سیزدهم هجرى و عالمى بلندمرتبه که نزد شریف‌العلماى مازندرانى، ملااحمد نراقى، سید محمدباقر شفتى، حاج ملا على نورى، سید بحرالعلوم، ملا عباسعلى کزازى و حاج ملا محمدجعفر آباده‌اى شاگردى نمود و خودش افرادى چون میرزا محمدحسن آشتیانى، ملاحسنعلى ملایرى تویسرکانى، شیخ محمدرحیم بروجردى، ملا محمدعلى محلاتى شیرازى، شیخ عبدالحسین تهرانى و شیخ محمود عراقى را پرورش داد. محدث قمى مى‌نویسد:

شیخ ما یعنى استاد محدث نورى، مرحوم شیخ‌العراقین حاج شیخ عبدالحسین تهرانى از محمدشفیع جاپلقى و او از آقا سید محمدباقر حجت‌الاسلام شفتى روایت کرده است که کتاب معروف این دانشور، «الروضه البهیه فى طرق الشفیعیه» نام دارد و وى را به صاحب این اثر مى‌شناسند. «مناهج الاحکام فى مسائل الحلال والحرام» ؛ «مرشد العوام فى‌الصلوه» و «القواعدالشریفه فى القواعد الاصولیه» از دیگر تألیفات اوست.[۱۳]

. مولا محمدرفیع گیلانى، معروف به «ملّا رفیع رشتى» (یا شریعتمدار، که نباید او را با شیخ محمد جیلانى یا گیلانى، متوفاى ۱۲ق یکى گرفت) . مولا رفیع به سال ۱۲۱۱ قمرى به دنیا آمد و پس از نشو و نما و فراگیرى مقدمات و سطوح، از محضر شریف‌العلماى مازندرانى، سید محمدباقر شفتى و دیگران بهره برد تا در فقه، اصول و رجال، مقامى عالى به دست آورد و در ایران و عراق به عنوان یکى از بزرگان رجال دینى و مراجع شرعى مشهور گردید. او که از افاضل مجتهدین و اجلّاى فقها به شما مى‌آمد، در مراقبت نفس، ورع، تقوا و خشوع شدید در برابر حق تعالى به کمالاتى دست یافت و عمر شریف خود را در تحقیق، تدریس و طاعت الهى و خدمت به مردم سپرى کرد. صدقات جاوید او در خطه گیلان، از توجه ایشان به رفاه عمومى اقشار مسلمان و احداث اماکن خیریّه حکایت دارد. در چهل سالگى زعامت شیعیان را عهده‌دار گردید و حکم او نافذ بود. در این سمت نیز در ترویج مذهب اهل‌بیت، نشر احکام و خدمت به جامعه مسلمانان اهتمام داشت تا این‌که در ۱۲۹۲قمرى به دار بقا شتافت. تألیفاتى در فقه و اصول و رجال دارد. شیخ‌العراقین ضمن آن‌که از محضرش در علوم نقلى بهره برد، از این استادش اجازه اجتهاد دریافت کرده؛ کما این‌که در نقل حدیث هم چنین مجوزى را از این استاد دریافت داشت و در حواشى، تعلیقات و رسایلى که شیخ عبدالحسین تهرانى از خود به یادگار نهاده، از این فقیه والامقام روایت کرده است.[۱۴]

زعیم حوزه تهران و مدرّس عالى‌رتبه

شیخ عبدالحسین تهرانى پس از فراگیرى خارج فقه و اصول و برخى دانش‌هاى دیگر در حوز نجف اشرف و دریافت اجازه اجتهادى و روایى از بزرگان این کانون علم و دیانت، به تهران بازگشت و ضمن اقامه جماعت در یکى از مساجد این شهر، مجالس وعظ و اخلاق تشکیل داد و در تربیت و تهذیب علاقه‌مندان اهتمام ورزید. او به دور از تنگناهاى اجتماعى و سیاسى، به خودسازى و تزکیه درون مشغول گردید و گرایش به گمنامى را شیو خود قرار داد؛ اما طولى نکشید که شهرت اجتماعى و علمى او زبانزد خاص و عام گردید و ریاست حوز تهران را فقیه، اصولى ژرف‌نگر، رجالى باتبحّر، ادیب باذوق و ماهر در علوم عقلى و نقلى بدست گرفت و حوز درسى تشکیل داد و به تربیت شاگردانى، لایق، شایسته و فاضل مبادرت ورزید[۱۵] برخى از علمایى که محضر این مجتهد وارسته را درک کرده‌اند عبارتند از:

۱. میرزا حسین نورى (محدث نورى ۱۲ – ۱۳۲۰ق) : صاحب کتاب ارزشمند «مستدرک الوسائل» . وى در نوجوانى ملازم فقیه بزرگوارى به نام مولا محمدعلى محلاتى گردید؛ آن‌گاه به تهران رفت و در محضر عالم فقیه جناب حاج شیخ عبدالحسین بروجرى، پدر عیال خویش شاگردى کرد و در سنه ۱۲۸۷ قمرى به عراق عرب هجرت نموده و در نجف اشرف از جناب عالم بزرگوار، فقیه جامع، علامه عصر شیخ‌العراقین مرحوم آقا شیخ عبدالحسین تهرانى استفاده علوم نمود. مدتى نیز در کربلا همراه و همگام این عالم ربانى بود و با یکدیگر به شهر کاظمین سفر کردند و مدت دو سال در جوار بارگاه دو امام همام مشغول تحقیق گردید. در ۱۲۸۰ قمرى براى حج‌گزارى به حجاز رفت و در مراسم عبادى سیاسى حج تمتع حضور یافت و بار دیگر به عراق بازگشت و چند ماهى از درس شیخ مرتضى انصارى در نجف اشرف بهره بُرد. در ۱۲۸ قمرى به ایران بازگشت و بارگاه قدسى رضوى را در مشهد مقدس زیارت کرد. در ۱۲۸ بار دیگر بار سفر بست و به عراق رفت. در همین سال استاد خود شیخ‌العراقین را از دست مى‌دهد و با فراق وى، در موجى از غم و اندوه فرو مى‌رود. وى نتوانست این جدایى و دورى را تحمل کند و براى این که از بار این غم بکاهد، بار دیگر به سوى خانه خدا به راه افتاد تا به برکت فضاى معنوى حرمین شریفین بر ناگوارى‌هایى که برایش پیش آمده بود، غلبه یابد. ایشان بقیه عمر را در سامراء، نجف و کربلا گذراند.

محدث نورى بارها در آثار فراوان خود از شیخ عبدالحسین تهرانى یاد کرده و مقام او را به عنوان شیخ و استاد خود ستوده و ایشان را فاضل‌ترین دانشمندان، عالم ربانى و از شگفتى‌هاى روزگار خویش در فراست، ذکاوت و دقت‌هاى پژوهشى معرفى کرده است. میرزاحسین نورى از شیخ مذکور اجازه اجتهادى و روایى دریافت کرده است.[۱۶]

۲. عارف نامدار ملاحسینقلى همدانى (۱۲۳۹-۱۳۱۱ق) : وى مقدمات و سطوح را در زادگاه خود (شوند از توابع درجزین و همدان) آموخت؛ آن‌گاه راهى تهران شد و در مدرسه مروى تهران از حوزه درسى فقیه مشهور شیخ عبدالحسین تهرانى فیض برد. حکیم ملاهادى سبزوارى، شیخ مرتضى انصارى و سید على شوشترى از دیگر استادان وى مى‌باشند. حسینقلى همدانى در فضایل اخلاقى و کمالات عرفانى از نوادر دهر به شمار مى‌آمد و در محضرش کاروانى از فقها و عرفا آن‌چنان تربیت گردیدند که در عصر خویش به زهد، صلاح و تقوا معروف بودند؛ از آن جمله مى‌توان سید احمد کربلایى، شیخ محمدباقر بهارى، میرزاجواد ملکى تبریزى و سیدعلى همدانى را برشمرد. مرقد حسینقلى همدانى در جوار آستان حسینى زیارتگاه علاقه‌مندان است.[۱۷]

۳. شیخ محمدهادى تهرانى (۱۲۳-۱۳۲۱ق) : وى پس از فراگیرى دروس مقدماتى در تهران، به اصفهان رفت و نزد صاحب روضات و برادرش میرزا محمدهاشم خوانسارى شاگردى کرد و از آن‌جا رهسپار نجف اشرف گردید و از حوزه درس فقه و اصول شیخ انصارى بهره برد و با ارتحال وى، نزد میرزاى مجدّد شیرازى و فاضل ایروانى تحصیلات را پى گرفت. در این روزگار، دایى وى شیخ‌العراقین به تازگى حوزه درسى در کربلا تأسیس کرده بود؛ بنابراین براى بهره‌مندى از پرتو اندیشه‌هاى این فقیه محقق، به کربلا رفت و در این شهر اقامت گزید. در محضر این دانشمند، شیخ محمدهادى تهرانى با علامه محدث نورى مأنوس گردید و این دو شاگرد در مباحثه‌ها و برخى محافل و مجالس علمى از دقت فوق‌العاده، درک شگفت و تسلط استادشان بر علوم متعدد سخن مى‌گفتند و آن‌چه را از وى آموخته بودند، شرح و بسط مى‌دادند.

با ارتحال شیخ‌العراقین، شیخ محمدهادى به نجف آمد و در آن‌جا سکونت اختیار کرد و به تألیف و تدریس مشغول گردید. از آثارى که در مباحث کلامى، تفسیرى، فقه و اصول نگاشته، میزان توانایى‌هاى علمى او هویداست. [۱۸]

. میرزا محمد همدانى کاظمى (متوفاى ۱۳۰۳ق) : فرزند عبدالوهاب و ملقّب به «امام الحرمین» ، عالم فاضل، ادیب کامل، نیکومحضر، خوش‌بیان و داراى حافظه عالى و از بزرگان مشاهیر کاظمین به شمار مى‌آمد. غالب تحصیلات وى در خارج فقه و اصول نزد شیخ مرتضى انصارى و شیخ عبدالحسین تهرانى بوده است و پس از رسیدن به مقام اجتهاد، به کاظمین رفت و براى انجام وظایف شرعى و دینى و تصدى قضاوت جدیت داشته است. از ایشان آثارى در مباحث فقهى و شرعى، منظومه‌اى در منطق، اثرى ادبى با عنوان «فصوص الیواقیت فى نصوص المواقیت» ، «المواعظ البالغه » و کتابى در ادعیه و غیره، به یادگار باقى مانده است.[۱۹]

شیخ‌العراقین از نگاه مورخان و رجال‌نگاران

صاحب «مستدرک الوسایل» که از محضر شیخ‌العراقین فیض برده، دربار وى نوشته است:

معظم له در دقت، تحقیق، خوش‌فهمى، سرعت انتقال مطالب، حسن ضبط مفاهیم، اتقان گفته‌ها و نوشته‌ها، کثرت حفظ میراث شیعه در فقه، حدیث، رجال، لغت و واژه‌شناسى، اعجوبه زمان و نادر دوران بود. از دیانت با جدّیت حمایت مى‌کرد و شبهه‌هایى را که ملحدین ایجاد مى‌کردند، به قدرت علم و اندیشه و نور ایمان برطرف مى‌نمود و بدعت‌گذاران را وادار به عقب‌نشینى مى‌نمود. در تعظیم شعایر دینى و سنت‌هاى مذهبى همتى کامل داشت و به کوشش او تعمیرات اساسى در عتبات صورت گرفت. روزگارى دراز با او مصاحبت داشتم تا آن‌که وى از دنیاى فانى چشم فرو بست. [۲۰]

محدث قمى گفته است:

شیخ بلندمرتبه، افقه فقها، افضل علما، عالم ربانى، شیخ‌العراقین تهرانى از شخصیت‌هاى کم‌نظیر و داراى توانایى‌ها و شگفتى‌هاى شگفت‌انگیز بود. به دلیل آن که بر علوم نقلى و صاحب مباحث کلامى احاطه داشت، به خوبى مى‌توانست از دیانت صیانت کند و شبهه‌افکنى‌ها را به خوبى دفع کند. او استاد شیخ ما محدث اعظم نورى بود.[۲۱]

میرزا محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه مى‌گوید:

مجتهدى بسیار فاضل و به قبول عامه قائل بود. در دولت عثمانى نیز اعتبارى ویژه داشت. ولات و حکام عراق عرب او را حرمتى عظیم مى‌نهادند. بر اکثر تعمیرات و تأسیسات عتبات عالیات مواظبت و مراقبت داشت. مدرسه و مسجدى که در تهران ساخته، دایر و به اجتماع افاضل طلّاب عامر. شکرالله مساعیه.[۲۲]

حسین محبوبى اردکانى از مورخان و محققان معاصر که تعلیقه‌اى بر کتاب «المآثر و الآثار» اعتمادالسلطنه نگاشته، در معرفى این فقیه خدوم نوشته است:

شیخ عبدالحسین فرزند على، از دانشوران و مجتهدین تهران در اواخر قرن سیزدهم هجرى و از شاگران صاحب جواهر، مردى دانا، اهل زهد و پرهیزگار و در نظر دو دولت ایران و عثمانى محترم، معتبر و جلیل‌القدر بود. کتابخانه معتبرى داشت که اگرچه وقف طلاب نمود، ولى گویا بعد از ارتحالش کتاب‌هایش پراکنده گردید.[۲۳]

میرزا محمدعلى مدرس تبریزى، مؤلف کتاب « ریحانه الادب » در معرفى او غالباً مطالب میرزاحسین نورى و محدث قمى را آورده و خود افزوده است:

شیخ عبدالحسین مجتهدى است که به دلیل پژوهش‌هاى گسترده در مباحث فقهى، رجالى و ادبى از نوادر معدود به شمار مى‌آید و از تلامذه صاحب جواهر است، در پشتیبانى از موازین اعتقادى بسیار مصمم بود و مى‌کوشید و برخى تردیدافکنى‌ها را در این باره، با استدلال و برهان و احاطه بر مبانى علوم و معارف اسلامى، به خوبى کنار مى‌زد. مساعى جمیله در تعمیر بارگاه‌هاى مطهر ائمه در عتبات عراق معمول داشت. [۲۴]

میرزا محمدعلى حبیب‌آبادى صاحب «مکارم الآثار» مى‌نویسد:

شیخ عبدالحسین تهرانى از اعاظم علما و فقهاى ربانى و ساکن کربلا که در دربار ایران اعتبارى عظیم داشته و کتابى مُجَدوَل در روایات هر عصر تألیف کرده که موفق به کامل نمودن آن نگردیده است.[۲۵]

سید محسن امین گفته است:

شیخ عبدالحسین تهرانى حائرى ملقب به کامل شیخ العراقین، فقیهى دانشور و اصولى رجالى بود که در ادبیات و فنون شعرى مهارت داشت و سروده‌هاى زیادى را به حافظه سپرده بود. بعد از تحصیلات در نجف اشرف و نایل گردیدن به مقام اجتهاد و کسب اجازات فقهى و روایى از استادان خود، به تهران بازگشت و مقام علمى و کمالاتش مورد قبول عامه و خاصه قرار گرفت. وى این توفیق را به دست آورد که در آبادانى مشاهد عراق بکوشد. مخطوطات نفیسى را در کتابخانه‌اى که تأسیس کرده بود، فراهم آورد.[۲۶]

مرحوم دکتر عبدالحسین نوایى، استاد دانشگاه و پژوهش‌گر تاریخ و مصحح منابع رجالى و ادبى گفته است:

شیخ‌العراقین از فضلا و صالحان عصر قاجار است که در عتبات عراق تحصیل کرد و به مقام اجتهاد رسید. علماى اهل تسنن براى او احترام قائل بودند و مقام علمى ایشان را ارج مى‌نهادند. در بازگشت به ایران مورد توجه صدراعظم وقت، میرزا تقى‌خان امیرکبیر قرار گرفت و به قطع و فصل امور شرعى منصوب گردید. امیر بنا به احترام و اطمینانى که به شیخ داشت، او را مأمور مراقبت و اتمام مسجد و مدرسه‌اى در تهران نمود . در تهران بلکه ایران چنان مورد احترام و اعتماد عمومى قرار داشت که دستگاه قاجار بعد از قتل امیر، نه تنها این حامى و هوادار او را مورد فشار قرار نداد، بلکه به وى توجهى فراوان نمود.[۲۷]

عضدالملک از صاحب‌منصبان قاجار از این فقیه بزرگوار چنین یاد کرده است:

شیخ‌المشایخ العظام، العلامه الخبیر والنحریر البصیر، محقق الدقایق و مدقق الحقایق، تاج‌العلماء الاعلام، رواج المله والاسلام، سالک مدارج حکمت و صاعد معارج معرفت، خلیل نار سلامت، کلیم نور سعادت، پیکر فضل است؛ اصل اصول است و نسل حکم و خلاص خود و نخبه ادب. از آن روز که در عتبات عالیات توطن و تمکن نموده، همواره گلبن ایران از اثر پرتو عنایتش خرم و پیوسته گلستان شرایع اسلام از رشحات سحاب مکرمتش غیرت ارم. . . . [۲۸]

کنت دوگوبینو در سفرنامه خود از مرحوم شیخ عبدالحسین ذکر خیرى نموده و در میان علماى دینى ایران مرحوم ملّا على کنى را به عنوان مجتهد جامع‌الشرایط و و شیخ عبدالحسین را فقیهى بلندپایه، پاکدامن، خونسرد و با فراست معرفى کرده است.[۲۹]

آثار و تألیفات

شیخ عبدالحسین على‌رغم آن که همه عمرش در امور آموزشى، ترویج دیانت، فعالیت‌هاى اجتماعى و عمرانى و خدمات رفاهى، قضاوت و تدریس گذشت، به موازات این تلاش‌هاى گسترده، از نگارش و ثبت دانسته‌ها و یافته‌هاى علمى خود غفلت نداشته است. اگرچه تألیفات او پرشمار نیست، ولى از نظر کیفى، ابتکار و نوآورى، در خور توجه و تحسین است. در ذیل به معرفى آثار وى مى‌پردازیم:

۱. رساله علمیه

حاوى دیدگاه‌هاى شرعى و فتاوى ایشان است که چون عموم مردم خواستار مراجعه بوده‌اند، چندین بار به چاپ رسیده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است؛ ضمن آن‌که منتخبى از متن اصلى آن تهیه گردیده و چاپ شده است. به گفته شیخ آقابزرگ تهرانى، این رساله اولین‌بار در ۱۲۸ قمرى چاپ شده و بنابر آنچه مؤلف محترم در اول آن تصریح نموده، در این اثر شیخ عبدالحسین نظرات فقهى و شرعى آیت‌الله محمدابراهیم کرباسى را مورد ارزیابى قرار داده و مواضع مخالف و موافق خود را دربار فتاوى این عالم ربانى اعلام داشته است.[۳۰]

۲. کتاب الاجازات

حاوى اجازاتى است که علما براى شاگردان خود صادر کرده‌اند و چون بیشتر آنها به خط مشایخ مجازین مى‌باشد، از لطافت و نفاست خاصى برخوردار است. شیخ آقابزرگ تهرانى که این اثر ارزشمند را دیده، از جلوه‌ها، جاذبه‌ها و مزایاى آن سخن گفته است. مؤلف در این کتاب، علاوه بر اجازات، تقریظهایى که مشاهیر شیعه بر برخى آثار چون «تتمیم امل الأمل» و «لؤلؤ البحرین» و غیره نوشته‌اند، آورده است. [۳۱]

۳. ترجمه نجاه العباد

شیخ محمدحسن نجفى، استاد شیخ‌العراقین، کتابى با عنوان «نجاه العباد فى یوم المیعاد» دارد که در واقع رساله علمیه ایشان مى‌باشد و برگرفته‌اى از کتاب «جواهر الکلام» و در برگیرند ابواب طهارت، صلاه ، دماء ثلاث، احکام اموات، صوم، زکات، خمس، حج و فرایض و مواریث بوده و مورد توجه فقها و مراجع تقلید قرار گرفته و بارها شرح شده، بر آن حاشیه و تعلیقات نوشته و ترجمه کرده‌اند، شیخ عبدالحسین تهرانى که به ارزش این کتاب پى برده بود، آن را به فارسى برگرداند و در این ترجمه کوشید تا دشوارى‌ها و بخش‌هاى پیچیده آن را روان نماید تا بهتر قابل استفاده خوانندگان قرار گیرد. این ترجمه بارها، از جمله در سال ۱۳۲۲ قمرى با حواشى آخوند خراسانى به چاپ رسیده است. [۳۲]

. طبقات رُوات

کتابى است در علم رجال که مؤلف در آن به طرز جالبى طبقات راویان را در جدول‌هایى آورده است، ولى متأسفانه ناقص مانده و مؤلف به دلایلى موفق نگردیده است این اثر را به انجام برساند. محدث نورى و شیخ آقابزرگ تهرانى از ارزش این کتاب و جداول لطیف آن سخن گفته‌اند، ولى از ناتمام ماندن آن تأسف خورده‌اند. [۳۳]

. مصباح النجاه

در حکمت‌ها و رازهاى نماز و سرّ استغفار بین سجده‌ها. این اثر شامل یک مقدمه، چندین فصل و خاتمه است. به گفته شیخ آقابزرگ تهرانى مؤلف آن را در اوان اقامت در اصفهان و در نیمه قرن سیزدهم تألیف کرده است. نسخه‌اى به خط مؤلف در اختیار شیخ غلامحسین، فرزند ملّا باقر نورى بوده که به امر حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى توسط احمد فرهومند در تهران به چاپ رسیده است. شیخ آقابزرگ تهرانى نسخه‌اى از آن را که جزو کتب شیخ جعفر سلطان‌العلماء بوده، به خط مؤلف دیده که در آغاز آن آمده است: «الحمدلله الّذى جعل الصلاه عمودالدین و معارج‌المؤمنین. . .»[۳۴]

. کتاب المُبکى

کتابى است موجز و مختصر در مصائب خاندان عصمت و طهارت و سوگوارى براى خامس آل عبا.[۳۵]

۷. سروده‌ها

شیخ‌العراقین، قریحه شعر و ذوقى ادبى داشت و در ادبیات فارسى و عربى توانایى‌هاى لازم را به‌دست آورده بود و در مواقعى اشعارى مى‌سرود. معمولاً سروده‌هاى او در خدمت اخلاق، حکمت، نصایح و وصف فضایل اهل‌بیت بوده است. در نوشته‌هاى علمى خود نیز از این ذوق شعرى بهره مى‌برده است؛ چنان‌که در اول کتاب «مصباح النجاه» گفته است:

حمد ایزد واجب آمد از نخست

صفحه هستى ز رنگ ریب شست

در سال ۱۲۷ قمرى شعرى سروده که ابیاتى از آن چنین است:

اى خداوند هفت سیاره

نیست ما را به جز گنه، چاره

شکنم توبه کردمى صدباره

عفو فرماییم دوصد باره[۳۶]

حواشى، تعلیقات و رسائلى در علم رجال، مباحث فقهى و روایى که در آن‌ها از صاحب جواهر، سید شفیع جاپلقى، مولى رفیع رشتى و دیگر استادان اجازه خود، مطالبى روایت کرده و دیدگاه‌هاى خود را آورده است، از دیگر آثار اوست.

گنجینه‌اى گران‌بها در کربلا

شیخ عبدالحسین در کربلاى معلى کتابخانه‌اى بزرگ بنیان نهاد که گنجینه‌اى از مخطوطات نفیس و نوادر کتب و آثارى منحصر به فرد در آن نگاه‌دارى مى‌شد. سفرنامه‌هایى به خط جهان‌گردان در این گنجینه فرهنگى دیده مى‌شد. غالب کتاب‌هاى آن به خط پدیدآورندگان بود. شیخ اگرچه براى این کتابخانه تدابیرى اندیشیده، فهرست‌هایى براى کتاب‌هایش تهیه کرده و آن را وقف طلاب کرده، ولى پس از ارتحال او به دلیل برخى اهمال‌کارى‌ها و غفلت‌هاى غیرقابل اغماض این مجموع ارزشمند پراکنده و متلاشى گردید و متأسفانه نسخه‌هایى از آن در خانه‌هاى کربلا و نجف به دست آمد.[۳۷]

سید محسن امین به این ضایعه اشاره کرده و مى‌افزاید: با وجود این که کتاب‌هاى مذکور به لحاظ مالکیت، وقفى بودند، ولى بسیارى از آن‌ها تلف شدند و آن‌هایى که باقى ماندند، در اختیار افرادى قرار گرفت که از ارزش و نفاست آن‌ها ناآگاه بودند. در سال ۱۳۲ قمرى که براى زیارت آستان حسینى به کربلا آمدم، دربار این مجموعه سؤال کردم که به من خبر دادند آثار مذکور نابود گردیده یا طعمه حریق شده است و مقدار باقى مانده را هم عده‌اى بُرده بودند. از جمله این مخطوطات با ارزش، مجلدات کتاب «ریاض‌العلماء» بود که برخى اجزایش از بین رفته بود.[۳۸]

کتابخانه مزبور از چنان اهمیتى برخوردار بود که جرجى زیدان و فیلیپ دى طرازى در آثار خود، آن را معرفى کرده و ذى‌قیمت بودن منابعش را مورد توجه و تذکر قرار داده بودند.[۳۹]

فراهم آوردن چنین کتابخانه‌اى با آثارى نخبه و زبده و ارزشمند از نظر کمى و کیفى و جلوه‌هاى هنر خطاطى، از احاطه این عالم عامل به منابع علمى، فکرى و ادبى علما در اعصار گوناگون عصر حکایت دارد. او بر برخى از این نوشته‌ها، توضیحاتى نگاشته و در تعلیق نسخه‌ها با یکدیگر نیز دقیق بود و مى‌توان او را کتاب‌شناسى ماهر نامید. شیخ محمدامین کاظمى در کتاب « هدایه المحدّثین » و علامه مجلسى در اول کتاب بحارالانوار، کتاب «ربیع الشیعه» را در زمره آثار سید بن طاووس برشمرده‌اند، ولى مرحوم مجلسى یادآور شده است چون این اثر با کتاب «اعلام الورى» از مرحوم طبرسى در جمیع ابواب موافقت داشت، ما از آن مطلبى نقل نکردیم. شیخ عبدالحسین تهرانى این دو اثر را مورد بررسى قرار داد و به این نتیجه رسید که ربیع الشیعه بدون کم و زیاد، همان اعلام الورى است، ولى تعجبى ندارد؛ زیرا کتاب اعلام‌الورى به دست سید بن طاووس رسیده و چون در آغاز آن خطبه‌اى نبوده و به دلیل سقط اوراق، مقدمه مؤلف از بین رفته بود.

سید از آن کتاب خوشش آمده و از آن‌جا که مشخص نبوده که این کتاب از کیست و چه نام دارد، در اول آن خطبه‌اى نگاشته و پس از ارتحال آن جناب، شاگردانش تصور کرده‌اند که از تألیفات سید است و ناچار این اثر را به سید نسبت داده‌اند؛ در حالى که در فهرست آثار سید و نیز در اجازات او و در کتاب «کشف المحجه» به قلم وى، نامى از این اثر نیامده و در هیچ کدام از نوشته‌هاى خود به آن اشاره نکرده و به آن ارجاع نداده است.[۴۰]

وصف وارستگى و ساده‌زیستى

شیخ عبدالحسین تهرانى در زمر ابرارى بود که با ذکر، عبادت، نیایش و نوافل، زهد و ساده‌زیستى، از عباد صالح خداوند گشته بود. به دلیل همین وارستگى و روى آوردن به قناعت و اکتفا به امکاناتى اندک، چنان اقتدارى معنوى به دست آورده بود که از این موضع، به ترویج معروف و جلوگیرى از منکرات اهتمام مى‌ورزید و در این راستا از کارگزاران ستمگر قاجار هراسى نداشت و با صراحت، موارد تخلف و انحراف و فساد را تذکر مى‌داد و این ویژگى ضمن این‌که موجب محبوبیت اجتماعى براى ایشان شده بود، باعث گردید نه‌تنها او از حشمت کاذب پادشاهان هراسى به دل راه ندهد، بلکه سلاطین وقت، امیران و حاکمان بلاد از صولت او بیمناک بودند.[۴۱]

شیخ با وجودى که مى‌توانست از برخى امکانات رفاهى برخوردار گردد و نیز افرادى بودند که از اعماق وجود حاضر بودند تمام نیازهاى او را برآورده کنند، ولى زندگى بسیار ساده و زیستن در خانه‌اى محقر را بر این وضع ترجیح داد. حاج شیخ نصرالله، برادر شیخ نقل کرده است:

شنیدم که چون شیخ عبدالحسین از عتبات عالیات، بعد از تحصیل علوم دینى به تهران آمد، به درجه‌اى گرفتار ضیق معاش بود که یک اتاق مستطیل شکل واقع در طبقه فوقانى از خانه گذر بین‌الحرمین اجاره کرده و نیم از آن را پرده کشید و همسر خود را پشت پرده منزل جاى داد و ما بقى اتاق را حصیرى گسترانید که خود در آن مى‌نشست . به جز چند کتاب، شىء دیگرى که ارزشى داشته باشد، در آن‌جا دیده نمى‌شد. به تدریج با افزایش هزینه‌هاى زندگى، مبالغى به اهالى بازار اعم از بقال، عطار و امثال آن‌ها مقروض گردید و راه دیگرى براى تأمین هزینه‌هاى معاش او وجود نداشت.[۴۲]

البته بعدها به لطف علاقه‌مندان و توجه ویژه امیرکبیر، گشایشى در زندگى شیخ به‌وجود آمد و او در گذر مسجد جامع داراى خانه‌اى مناسب شد.[۴۳] خاطره‌اى از دوران تحصیل این فقیه فرزانه، حقایق دیگرى را روشن مى‌کند: در نجف حاج ملا على خلیلى و شیخ‌العراقین تهرانى با یکدیگر در حجره‌اى به سر مى‌بردند. روزى آنان تصمیم گرفتند غذاى گرمى بخورند؛ پس به بازار رفته و برنج خریدند و با چوب‌هاى کنده شده از سقف محل سکونت،آن را پختند؛ اما از آن جا که براى برنج روغنى نداشتند، ناچا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.