پاورپوینت کامل فرهادمیرزا معتمدالدوله بنیان گذار صحن حرم کاظمین و خادم اهل بیت (علیهم السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرهادمیرزا معتمدالدوله بنیان گذار صحن حرم کاظمین و خادم اهل بیت (علیهم السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرهادمیرزا معتمدالدوله بنیان گذار صحن حرم کاظمین و خادم اهل بیت (علیهم السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرهادمیرزا معتمدالدوله بنیان گذار صحن حرم کاظمین و خادم اهل بیت (علیهم السلام) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

خاندان، نشو و نما و تحصیلات

۱). سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج ۲، ص ۷۰؛ علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص ۱۷۰.

۲). محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین، ص ۳۳؛ حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، ص ۱۲۷ و ۱۲۸.

اما عباس میرزا در مبارزه با امپراتوری عثمانی به پیروزی هایی دست یافت. وی در اواخر حیات پدر، هنگامی که عزم تسخیر هرات را داشت و می خواست این قلمرو را از چنگال متجاوزان انگلیسی آزاد کند، در جمادی الثانی ۱۲۹۹ در سن سالگی درگذشت. پیکرش در جوار آستان قدس رضوی، در دارالحفاظ مسجد گوهرشاد مشهد دفن شد.

عباس میرزا به جلاوت و شهامت موصوف بود و مورخان ایرانی و اروپایی، او را شریف ترین فرد از تبار قاجارها برشمرده اند و کارنامه او را در امور نظامی، سیاسی و تحولات اجتماعی ستوده اند. ۱از عباس میرزا چندین فرزند پسر و دختر باقی ماند؛ از جمله آنها محمدمیرزا، معروف به «ولیعهد ثانی» است که با مرگ فتحعلی شاه، به فرمانروایی رسید،؛ اما فرزندی که خصال پدر را در خردمندی، شجاعت و برخی فضایل به ارث برد، «فرهادمیرزا» است. ۲

برخی مورخان، «عباس میرزا ملک آراء»، دومین فرزند محمدشاه و برادر کوچک ناصرالدین شاه قاجار را با عباس میرزا نایب السلطنه یکی گرفته اند؛ در صورتی که این فرد برخلاف عباس میرزای مورد بحث، با بیگانگان تبانی داشت و ارتباطش با سفارت انگلستان محرز است. ۳

فرهادمیرزا پانزدهمین فرزند عباس میرزا است که در ۱۲۳۳ ق / ۱۱۹۷ ش به دنیا آمد. وی پس از سپری کردن دوران کودکی همراه پدر به شمال غربی ایران رفت و در تبریز به تحصیل علوم متداول پرداخت و بر اثر همّتی

۱). عباس قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج ۲، ص ۷۸ و ۷۹.

۲). میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، مکارم الاثار، ج ۱، ص ۱ و ۱۷.

۳). اسماعیل رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ۱۱.

که از خود نشان داد، موفق شد در مدتی کوتاه، علوم معقول و منقول و برخی دانش های متداول دیگر را فرا بگیرد و در زمره اهل علم، فضل و ذوق درآید و مرد شمشیر و قلم گردد. فرهادمیرزا به دلیل خدمات دولتی و دیوانی و تدبیر لازم در اداره امور ایالات و ولایات، به لقب «معتمدالدوله» مفتخر گردید. در سال ۱۲۷ قمری به دریافت نشان میرپنجی و حمایل مخصوص با حمایل امیرتومانی مفتخر گردید. ۱لقب هایی چون نایب السلطنه و نایب الایاله را هم به او نسبت داده اند. ۲

حکمرانی خوزستان و لرستان

در سال ۱۲۰ قمری و هنگامی که فرهادمیرزا هفده ساله بود، محمدمیرزا با عزم نشستن بر تخت سلطنت، از تبریز به تهران رفت و چون در مقر حکومت استقرار یافت، برادر خود، فرهادمیرزا را فراخواند و وی را به حکمرانی منطقه خوزستان و لرستان منصوب کرد. پیش از وی نصرالله میرزا حاکم این مناطق بود. بنابراین اولین سمت و شغل فرهادمیرزا در امور دولتی، فرمانروایی بر مناطق جنوب شرقی و غرب ایران بوده است. ۳در این نواحی عده ای از سرکشان و طاغیان ناامنی به وجود آورده و هر از گاهی با شرارت های خود، آرامش را از اهالی می گرفتند و جان، مال، آبرو و حیثیت مردم از تعرض این اشرار مصون نبود. فرهادمیرزا علی رغم این که سنین نوجوانی را می گذراند و در مسائل حکومتی، هنوز تجارب لازم را نداشت، به قدرت تدبیر و فراستی که داشت، از موضع اقتدار و قاطعیتی که به کار بست، به این آشفتنگی های هراس آور پایان داد و منطقه را امن ساخت و افراد سرکش و عصیان گر را رام نمود.

پس از عزل فرهادمیرزا از حکومت لرستان و خوزستان، مدت کوتاهی حمزه میرزاحشمت الدوله به سمت حکومت خوزستان منصوب گردید و در ۱۲۸۱ قمری میرزافتحعلی خان صاحب دیوان به جای حشمت الدوله در این سمت قرار گرفت و تا ۱۲۸۳ حاکم آن جا بود.

۱). اسناد و مدارک مأموریت امین الدوله ص ۱۸۱.

۲). غلامرضا طباطبایی مجد، مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ۹.

۳). محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج ۳، ص ۱.

). مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج ۳، ص ۸.

). همان، ج ۱، ص ۷۱ و تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص ۱۲۷.

فرمانروای منطقه فارس

در ۱۲۳ قمری که محمدشاه قاجار عازم هرات و منطقه خراسان بزرگ شد، فرهادمیرزا را به عنوان نایب ایالت برگزید و وی را برای حفظ پایتخت، در تهران مستقر ساخت. همین کار را محمد شاه در سفر به اصفهان در ۱۲ انجام داد. در ۱۲۷ق پس از فوت نصرالله خان قاجار دَولّو، صاحب اختیار منطقه فارس، ناصرالدین میرزا ولیعهد وقت به حکومت فارس گمارده شد و فرهادمیرزا از سوی او به عنوان نایب الایاله در ۲ سالگی به حکومت فارس فرستاده شد. در این منطقه افراد راهزن و شرور، شهرها، روستاها و راه های ارتباطی را ناامن کرده بودند و در مواقعی مردم را مورد هجوم وحشیانه خویش قرار داده، به قتل می رساندند. فرهادمیرزا در اولین فرصت، این یاغیان و راهزنان را دستگیر کرد و به مجازات رساند تا سبب عبرت دیگران شود و اهل شرارت، چنان در هاله ای از بیم و هراس قرار گرفتند که دیگر نتوانستند در این منطقه شرارت کنند. ۱میرزاحسن حسینی فسایی می نویسد:

فرهادمیرزا در مدت پنج سال ایالت و فرمانروایی بر فارس، اهالی را تربیت نمود و اخلاق رذیله را از میان برداشت و اخلاق حسنه را به جای آن گذاشت. تمام مردمان بقای عمر و دوام ایالت او را از حضرت قادر متعال مسئلت می داشتند و چون به عزم تهران حرکت فرمود، عموم اهل شیراز به عنوان مشایعت، بیشتر از ازدحام ایام استقبال، مجالس، مراکز تجاری، مدارس و بازارها را بسته، از شهر بیرون آمدند؛ سواره و پیاده در رکاب فرهادمیرزای عاقل عادل و باذل روانه گشتند. معتمدالدوله در تپه سلام که تلّ کوچکی بود، از مرکب پیاده شده روی به جانب قبله کرده، خطبه ای به زبان عربی به عنوان وداع با فصاحت تمام خوانده و با مشایعین خداحافظی نموده به آنان رخصت بازگشت داد. جماعت مشایع با چشم گریان بخشی از آیه ۸ سوره قصص را خواندند: (لرادّک الَی معاد)؛ تو را به وعده گاهت بازمی گرداند. ۲

همین مورخ می گوید که معیشت برخی طوایف در فارس، کرمان و یزد، از راه غارت راهزنی و دزدی تأمین می گردید و چون برخی والیان از آنان بازخواست می کردند، سیر شرارت خود را عوض می نمودند، ولی دست از چپاول برنمی داشتند. اما با اقتدار فرهادمیرزا، نه تنها از این اعمال خلاف دست برداشتند، بلکه عده ای به سوی درستی گام برداشتند و برخی از آنان متنبه گردیدند و فرمانبری کردند و در دشت های فَسا و نقاط دیگر به زراعت مشغول شدند و به جای آن که به جماعت زوّار مشهد مقدس، عتبات عالیات و حرمین شریفین حجاز یورش ببرند، چنان در امنیت منطقه می کوشیدند که کاروان ها در نهایت اطمینان و آرامش از میانشان می گذشتند. ۳

۱). جورج کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، ج ۲، ص ۲.

۲). حاج میرزا حسن فسائی، فارسنامه ناصری، تصحیح منصور رستگار فسائی، ج ۲، ص ۸۳.

۳). همان، ج ۲، ص ۱۷.

میرزا محمدعلی محلاتی، معروف به «حاج سیاح» از سیاستمداران و رجال عصر قاجار که این دوران را روزگار ترس و وحشت توصیف کرده و از کارنامه سلسله قاجار به شدت ناراحت است و تمام کارگزاران این طایفه حتی فرهادمیرزا از تیغ تیز انتقادش مصون نمانده اند، اعتراف می کند:

مردمان فارس از دو جهت ثناگوی معتمدالدوله بودند: یکی قلع و قمع غارتگران اموال مردم و حاکمیت امنیت بر آبادی ها و راه ها که الحق تمام قلمرواش امن بود و دیگری جلوگیری از برخی منکرات. شاهزاده که در علوم شرعی و اعتقادی، آگاهی های خوبی داشت، در اجرای حدود شرعی هم سختگیر بود و پس از مشورت با علما و فقها هر کس را که مرتکب شراب خواری، قماربازی و امور نامشروع دیگر می شد، به شدت تنبیه می کرد… حکمرانی و رسیدگی فرهادمیرزا به کارها واقعاً مثل نداشت. تمامی اقشار اعم از خواص و عوام به حضورش می رسیدند و احقاق حق می کردند. ۱

منطقه فارس پیش از فرهادمیرزا گرفتار والیانی ضعیف و کم تدبیر بود. هرکدام از این امیران، به ساکنان فارس فشارهای اقتصادی و مالیاتی بسیاری وارد می کردند و تعویض پیاپی والیان، زیان های بسیاری به منطقه و مردم فارس وارد ساخته بود که با استقرار فرهادمیرزا، از این خسارت ها کاسته شد. ۲

اگرچه معتمدالدوله از عهده مأموریت خطیر خود در فارس برآمد، امّا عده ای که از یک سو نمی توانستند حُسن تدبیر او را تحمل کنند و افرادی که طعم تلخ مجازات های او را چشیده بودند، با برخی کارگزاران محلی و مرکز حکومت تبانی کردند و شاه را نسبت به او بدبین ساختند و چنین شایع کردند که فرهادمیرزا حقوق دولت ایران را از گردن خویش فرو گذاشته و نهانی با دولت های دیگر آشنا و یگانه گردیده است. این سعایت ها مؤثر افتاد و او را از نیابت منطقه فارس عزل کردند و میرزانبی خان امین دیوان را به جای وی برای حکومت فارس و توابع تعیین کردند. ۳

در یکی از نامه های «سِر ویلیام تیلور تامسن» وزیر مختار انگلیس که به تاریخ ربیع الاول ۱۲۷۱ برای میرزاآقاخان اعتمادالدوله، صدر اعظم وقت نوشته، درباره آمدن فرهادمیرزا به تهران نوشته است:

۱). دوران خوف و وحشت (خاطرات حاج سیاح)، به کوشش حمید سیاح و تصحیح سیف الله گلکار، زیر نظر ایرج افشار، ص ۱۷- ۲۱.

۲). بارون دوُید، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، ص ۱۱۸ و ۱۲.

۳). میرزا محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، جلد قاجاریه، ج ۲، ص ۱۰.

در سنوات سابق که معتمدالدوله حاکم فارس بوده، با این که در انجام امور دیوانی و رسانیدن مالیات به هیچ وجه مورد ایراد نبوده است، چون میرزا آغاسی صدر اعظم آن زمان، آشکارا افتخار به رعیتی روس می کرد و رفتار شاهزاده فرهادمیرزا را مخالف رأی خود تلقی می کرد، وی را در کمال خفّت و بی احترامی به تهران آورد. ۱

گفته اند هنگامی که فرهادمیرزا با استقلال کامل، حکمران فارس بود، میان ایلات قشقایی و قبایل مَمَسَنی زد و خوردها و اختلاف هایی بروز کرد. فرهادمیرزا برای پایان دادن به این درگیری ها و برگرداندن آرامش به منطقه، به میان این قبایل رفت و موفق به سرکوب عوامل آتش افروزی گردید و پس از برقراری امنیت در آن مناطق و کهگیلویه در ۱۲۷ ق به شیراز بازگشت. این توانایی سیاسی و نظامی و اقتدار و شایستگی او، به همراه فضل و دانش و حسن تدبیر و درایتی که در فرو نشاندن آشوب ها و فتنه ها از خود نشان داد، بر عده ای درباری فرصت طلب که در رفاه و عیاشی فرو رفته بودند، گران آمد و آنان از بابت این که مبادا این توانمندی ها برای شان دردسری به وجود آورد، در عزل وی کوشیدند. تیرگی روابط او با صدر اعظم وقت، حاج میرزاآغاسی نیز بر این عارضه افزوده بود. ۲

مطرود دربار قاجاریه

از تاریخ ۱۲۹ تا ۱۲ ق از وضع فرهادمیرزا اطلاعی در دست نیست و به نظر می رسد در این مدت از کارهای دولتی و دیوانی برکنار بوده است. در این سال (ششم شوال ۱۲) محمدشاه درگذشت و تا روی کار آمدن ناصرالدین میرزا (ولیعهد) که در تبریز بود، مادرش (مهد عُلیا) قدرت را به دست گرفت. مهد علیا ابتدا برادران خود را مأمور کرد تا شاهزاده عباس میرزا (برادر کوچک تر ناصرالدین شاه) را دستگیر کرده و او را نابینا سازند. چون فرهادمیرزا از این ماجرا آگاهی یافت، به بهانه دیدار با خواهران خود، پس از گفت وگوهای بسیار با اهل حرمسرا، زمینه های گریختن عباس میرزا را فراهم ساخت. دخالت فرهادمیرزا در نجات وی موجب گردید او مورد کینه و بی مهری مهد علیا قرار گیرد و سال ها از مشاغل دولتی و مناصب دیوانی برکنار بماند. حتی سال ها پس از به قدرت رسیدن ناصرالدین شاه قاجار و برچیده شدن بساط قدرت میرزا آغاسی، چون مهد علیا همچنان قدرت را در اختیار داشت، فرهادمیرزا را تا حدود سال ۱۲۷ ق از قدرت برکنار نگاه داشت و صرفاً به دریافت حمایل مخصوص میرپنجی مفتخر گردید؛ در حالی که در دستگاه دولتی جایی نداشت.

۱). حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ۳.

۲). نادر میرزا، تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز، ص ۷؛ تاریخ منتظم ناصری، ج ۳ ص ۱۷۳.

در ۱۲۸ ق عده ای از پیروان فرقه بابیه، به جان ناصرالدین شاه سوء قصد کردند، اما بدخواهان عباس میرزا، برادر او را به ترور شاه متهم کردند. شاه نیز او را به بغداد تبعید کرد و چون فرهادمیرزا هم از این اتهام مصون نبود، در همان روزگار مورد بی مهری شاه قرار گرفت و به طالقان قزوین تبعید شد و تا سال ۱۲۷۱ ق در آن جا بود و چون روزگار تبعید به وی سخت می گذشت، از شاه خواست اجازه دهد تا او به تهران بیاید و در این شهر اقامت گزیند، اما ناصرالدین شاه با این تقاضا موافقت نکرد. برخی گفته اند این وضع به سبب بدگویی های میرزا آقاخان نوری، صدر اعظم وقت بوده و فرهادمیرزا در نامه ای که خطاب به امام جمعه تهران نگاشت، این تهمت ها را ردّ کرده است. ۱

یک بار شایعه کرده بودند که فرهادمیرزا در سایه حمایت دولت انگلیس قرار دارد؛ چون وقتی سفیر انگلستان از ایران می رفت، نام اشخاصی را که چنین وضعی داشتند، فهرست کرده و برای «کنت دوگوبینو» نماینده دولت فرانسه در ایران فرستاد و تأکید کرد که این افراد در حمایت دولت بریتانیا هستند و بعد از مسافرت من، رعایت حالشان بر دولت فرانسه لازم است. وقتی فرهادمیرزا نام خود را در این فهرست دید، به سفارت فرانسه اعلام کرد: «من پناهنده هیچ دولتی نیستم؛ بلکه یکی از خدمت گزاران مردم ایران هستم و اگر هم بخواهند مرا بر اساس حکمی گردن بزنند، گردن نهاده ام و در پی چاره جویی به دولت بیگانه روی نمی آورم.» نماینده دولت فرانسه نیز ناچار نامش را از میان آن اسامی محو کرد. ۲

میرزا آقاخان نوری در نامه ای که به فرخ خان امین الدوله نوشته، در این باره می نویسد:

نواب فرهادمیرزا نامه ای به کارگزار فرانسه داده و در آن یادآور شده است که من در حمایت انگلستان و هیچ دولت دیگری نمی باشم و تسلیم اوامر دولت ایران بوده و هر حکمی برایم جاری سازند، مطیع و منقاد خواهم بود. ۳

در هر حال، فرهادمیرزا به دلیل توانایی های فکری و لیاقت هایی که در تدبیر امور داشت، پیوسته زیر فشار شاهزادگان، صدراعظم ها و برخی والیان فاسد دولت قاجاریه بود و بدین گونه، یک حکمران باکفایت که می توانست برای گسترش امنیت و رفاه در ایران تلاش کند و از فشارهای سیاسی و اجتماعی بر شیعیان ایران بکاهد، با آن که از طایفه قاجار بود و با تشکیلات حکومتی بسیار نزدیک، مطرود حکومت قاجاریه گردید و چند سالی از زندگی خود را به حالت تبعید سپری کرد.

۱). یحیی آریان پور، از صبا تا نیما، ج ۱، ص ۱۷.

۲). تاریخ متظم ناصری، ج ۳، ص ۲.

۳). اسناد و مدارک مأموریت امین الدوله، ص ۱۸۱.

). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، ص ۹؛ مهدی قلی خان هدایت، خاطرات و خطرات، ص ۲.

۱). شرح حال رجال ایران، ج ۳، ص ۸۸.

۲). میرزا محمدخان مجدالملک سینکی، رساله مجدیه، ص .

۳). شرح حال رجال ایران، ج ۳، ص ۱۷ و ۱۸ و ۹۰.

). چارلز استوری، ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ترجمه یحیی آریان پور و دیگران، ج ۲، ص ۸.

از کارگزاری کردستان تا شرکت در هیأت وزیران مقام او بود، تعیین کرد؛ اما در واقع تمام امور دیوانی، کشوری و لشکری با فرهادمیرزا بود و نایب السلطنه حقیقی، او بود. پس از پنج ماه مسافرت شاه به فرنگ و ورودش به تهران، بار دیگر معتمدالدوله بی کار ماند و حکومتی به او سپرده نشد و حکمرانی کردستان هم که پیش از احضار به تهران با او بود، ضمیمه کرمانشاهان گشت و به امامقلی میرزا عمادالدوله واگذار شد. ۱برخی منابع گفته اند که فرهادمیرزا بار دیگر به حکمرانی کردستان و همدان منصوب شد، امّا چون شایع کردند که با مظفرالدین میرزا روابطی دارد، از حکومت این منطقه عزل و به تهران فراخوانده شد.

فرهادمیرزا در رجب المرجب ۱۲۹۲ از تهران به حجاز رفت تا حجّ به جا آورد. این سفر عبادی و زیارتی او حدود یک سال طول کشید و در ربیع الثانی ۱۲۹۳ از سفر حج تمتع بازگشت و وارد تهران شد. پس از رفع سوء ظن از او، بار دیگر به سمت حکومت منطقه فارس برگزیده شد و کوشید تا نظم و انضباط را در آن قلمرو برقرار سازد. ۲به گفته مؤلف «مکارم الاثار» موفق شد در فارس رسوم حسنه متداول نماید و یاغیان آن ولایت را که موجب زحماتی برای دولت و ملت گردیده بودند، دفع و رفع نماید. ۳در سال ۱۲۹۸ ق که قلمرو فارس ضمیمه حکومت مسعودمیرزا ظل السلطان گردید، معتمدالدوله به تهران احضار شد و در شورای وزرا شرکت داشت. وی تا پایان عمر از کار و خدمات دولتی کناره گرفت.

خصال، رفتار و مواضع پسندیده

فرهادمیرزا از نادر رجال دربار قاجاریه است که به رغم فراهم بودن امکانات رفاهی و دنیوی و این که سالیانی از عمرش به حکمرانی در دستگاه این سلسله گذشت و اسباب و لوازم قدرت از هر جهت برایش مهیا گشته بود، در فضایل اخلاقی به کمالاتی آراسته بود و نسبت به دیگر شاهزادگان و حاکمان مستبد و خودسر قاجار، امتیازاتی در خور تحسین داشت. به گفته مهدی بامداد، یکی از چهار شاهزاده فاضل قاجاریه است. آن سه نفر دیگر عبارتند: از علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، بهمن میرزا و ابوالحسن میرزا. نادرمیرزا درباره معتمدالدوله این گونه با افسوس می گوید:

ای کاش چون این شاهزاده عالم فاضل، هزار نفر در دوره قاجار می بود که به این خاندان قوت و نیرو و افتخار می داد و باعث زینت کارگزاران ایرانی می گردید.

۱). خاطرات سیاسی امین الدوله، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، ص ۳ – ۲؛ شرح حال رجال ایران، ج ۳، ص ۹۰.

۲). محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ج ۱، ص و ۷ و ۱۱۲؛ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ۱، ص ۱۲.

۳). مکارم الآثار، ج ۳، ص ۹۲ و ۹۳.

). از صبا تا نیما، ج ۱، ص ۱۷.

). شرح حال رجال ایران، ج ۳ ص ۹۳؛ مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ۱۲.

). رضاقلی خان هدایت، مجمع الفصحا، ج ۱، ص ؛ لغتنامه دهخدا، ج ۱۱، ص ۱۷۱۳۱.

رضا قلی خان هدایت نیز گفته است: فرهادمیرزا از آغاز جوانی در کسب فضایل، جدیتی بلیغ و عزمی راسخ داشت. ۱چارلز استوری، خاورشناس انگلیسی نیز تصریح کرده است:

فرهادمیرزا از اداره کنندگان بااستعداد و شخصی تحصیل کرده بود و از حیث اعتقادات مذهبی و التزام به موازین اسلامی و شیعی، معروف و به همین دلیل مورد احترام فراوان اقشار گوناگون، اعم از خواص و عموم مردم بود. ۲

نمونه ای بارز از مراتب فضل و گرایش های مذهبی وی در سفر حجّ او نمایان است. وی با وجود آن که هم لباس های رسمی و درجات دولتی را داشت، چون قصد زیارت بیت الله الحرام کرد، هیچ علامت رسمی به همره نیاورد؛ زیرا اینها به گفته او با سفر مکه منافات دارد و قصد آدمی را آلوده به تعلقات دنیوی می کند و در طول مسیر هم مثل یک زائر و مسافر عادی حرکت می کند و هرکسی هم درباره اش لطفی و خدمتی نموده، در واقع از روی ادب و معرفت خودش بوده است. ۳در سفر حج به تلاوت قرآن، دعا، ذکر و زیارت عاشورا التزام دارد و غالب مناطقی را که بازدید می کند، مساجد، اماکن مذهبی، امامزاده ها و مراقد بزرگان صدر اسلام و علمای بزرگ می باشد. در حوادث، وقایع و برخی مشکلات سفر هم به خداوند توکل دارد و سپاس گذار پروردگاری است که او را مورد لطف قرار دارد تا بیت الله الحرام، مدینه النبی و مراقد ائمه بقیع را زیارت کند و نیز در طول مسیر او را از گزند اتفاقات مهلک، دشواری های فرساینده و برخی ناملایمات نجات داده و به قول خودش:

برایم معلوم گردید که خداوند مهربان به عجز و ناتوانی این بنده ذلیل ترحم کرده، و به یقین برایم مشخص شد خداوند به من التفات دارد، پس شکر الهی را به جای آوردم، اگرچه:

گر سرِ هر موی من گردد زبان شکرهای تو نیارد در بیان

و حالت خود را وقتی می خواهد به زیارت حرم شریف رسول اکرم (ص) برود این گونه وصف می کند:

به قدر نیم فرسخ یا زیادتر راه رفتیم؛ از مدرج که بالا آمدیم. میل های گنبد مطهر نمایان بود. پیاده شده، حرکت کردیم. زیارت نامه مختصری خوانده و از اشعار خود چند بیتی که در عرض راه در مقاله احمدیه گفته بودم، خواندم. هرچه اصرار کردند سوار شوم، گفتم: باید تا شهر پیاده بروم. بعد قائم مقام گفت: فوجی به استقبال آمده و چادری برای استراحت شما در خارج مدینه زده اند

۱). ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ص ۸.

۲). سفرنامه فرهادمیرزا ص ۲۸.

۳). همان، ص ۲۳۱ – ۲۲ و ۲۷ و ۳۰۹.

). همان، ص ۲۳۹.

). همان، ص ۱۳۹ – ۱۱.

و دو عرابه توپ هم آورده اند که شلیک کنند. گفتم: ابدا اذن نمی دهم که توپ اندازند تا پیامبر را از آمدن خود خبر کنم؛ زیرا او را عالم ماکان و مایکون می دانم و دانسته است که یکی از خادمان ناچیز به زیارت این مکان آمده است. وقتی گنبد مطهر نبی اکرم (ص) هویدا گردید، به خاک افتادم و روی تضرع به زمین مالیدم و شکرها کردم. آن گاه بعد از استراحت در منزلی که برایم تدارک دیده بودند، غسل کرده و به آستان جبرئیل پاسبان، اسرافیل دربان، میکائیل میزبان و…. مشرف شده از باب السلام داخل روضه مبارک شدم، پس از آن که کنار ضریح رفته، آقا سید حسن زیارت خواند، من خودم حالت خواندن آن را نداشتم. به خاک پای عرش فرسای مبارک عرض کردم و این بیت را خواندم:

این که می بینی به بیداری ات یا ربّ باید خواب خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب زیارت مختصری از حضرت صدیقه طاهره خوانده، در روضه مبارکه نماز زیارت را خوانده، از باب الرحمه درآمده، به خانه آقا سید صافی آمدم… بعد از آن از باب جبرئیل درآمده به زیارت ائمه بقیع مشرف شدم. صندوق ائمه اربعه در میان صندوقی بزرگ است. متولی آن جا درب صندوق را باز کرده، به میان ضریح رفتم و دورش طواف کردم. در کنار مقبر امام حسن مجتبی (ع) بی اختیار با حالت عجز پای خود را به صندوق دراز کرده عرضه کردم: یابن رسول الله یا معدن الجود و السجاء از تهران به قصد زیارت آستان جدّ بزرگوار تو و مادر صدیقه تو درآمدم. پای من به این حالت بود، مرا شفا بده. به حق مادرت قسم، الحمد لله که شفای عاجل عطا فرموده و در حق این ذلیل ترحم نموده اَلَم و وَرَم تمام شد و حرکت بی ادبانه این بنده ذلیل در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید. ۱

۱). همان ص ۱۱۰ و ۱۱۱ و ۲۱۰.

فرهادمیرزا در برخی مناطق که توقفی دارد، از برخی رفتارهای مذموم و اوضاع فرهنگی ناپسند انتقاد دارد:

لباس زن های مصر آن چه از ارکان و اعیان است، فرنگی است. از حسن پاشا پرسیدم این زن های فرنگی با این شمایل از کدام طایفه است و همسر کدام کنسول اند؟ با خجالت جواب داد: آن ها دخترهای علی پاشا پسر شریف پاشا هستند. خیلی ملامت کردم که با اسلام این حرکات منافات دارد. گفت: ولایت ما آزادی است. در میان کوچه هیچ تمییزی میان مسلمان، یهودی، ارمنی و فرنگی نیست. همگی رخت نظام، کلاه گیس بر سر دارند. در این خصوص به حسن پاشا ایراد گرفتم؛ باز گفت: آزادی است… کاغذ میرزایعقوب خان را دیدم، نوشته بود: امروز بهترین سرمشق مملکت داری و رعیت پروری در مصر امتزاج یافته. ان شاءالله سرمشق عموم ممالک اسلام خواهد شد. خیلی تعجب کردم؛ زیرا اگر کسی از حال آن مساکین خبر داشته باشد، می داند که خار می خورند و بار می کشند و هر چه دارند، تسلیم دولت می کنند. وانگهی در مصر کجا اساس اسلام باقی مانده است؟! زن ها بی حجاب و نقاب حرکت می کنند و علانیه (آشکارا) در کوچه و بازار مسکرات (مشروبات الکلی) می فروشند و می خورند. اسلام با غیر اسلام هیچ تفاوت ندارد. در ایران اگر یک نفر مست راه برود، علمای اعلام واشریعتا می گویند. فی الحقیقه اگر اسلام باقی باشد، باز ایران است که هنوز ارکان دین و بنیان آیین اسلام در آن منهدم نشده است. ۱

۱). همان، ص ۱۹۷.

پیامبر را ترک کرده و پیروی از نوح بکنیم؟! در ایام امارت معزی الیه دیگر در مکه در روز عاشورا این عمل شنیع را مرتکب نمی شوند. ۱

ظاهرا تا پیش از روی کار آمدن شریف عبدالله، حاکم حرمین شریفین، اهالی مکه معظمه در روز عاشورا به بهانه این که کشتی نوح از توفان رهایی یافته و آرام گرفته، به شادی و پایکوبی می پرداخته اند و فرهادمیرزا وقتی درمی یابد شریف این رسم را برانداخته، آسوده خاطر گردید و نوشت:

از محاسن شریف آن است که سابقاً در روز عاشورا اهل مکه عیش و عشرت داشته، ساز و طنبور می زده اند که کشتی نوح در کوه جودی قرار گرفته. این شریف موقوف کرده. راستی چرا باید برای کشتی نوح شادمانی کرد و نباید برای پسر فاطمه که در چنین روزی به شهادت رسیده، محزون و ملول شد. آن یکی غیر معلوم است و این یکی محقق است که سبط رسول الله در این روز شهید شده و حضرت رسول (ص) بر ما ملامت دارد. چه روی داده که متابعت معتمدالدوله وقتی می بیند هر کدام از سلاطین که در خانه خدا تعمیری کرده، نام خود را بر سنگی نقش کرده اند، از این بت پرستی جدید و خودخواهی شاهان، آن هم در بیت الله الحرام چنین اظهار نفرت می نماید:

عجب از سلاطین است که هر که تعمیری کرده، اسم خود را در سنگی نقش کرده اند و در میان خانه خدا در دیوارها نصب کرده اند و راضی نشده اند که در خارج بیت مبارک اسامی آن ها ثبت و ضبط شود و حق آن است که مثل اصنام منصوبه، آن احجار مکتوبه را باید از جای کند و خانه مبارک را از آن آلایش، پیرایش داد. ۲

در همان روزگاری که شاهزادگان درباری به فساد و خلاف و مشروب خواری و قمار مشغول بودند، فرهادمیرزا خود را از این خلاف ها برکنار می داشت. اعتمادالسلطنه در یاد داشت های خود ۲ ذی حجه ۱۲۹۸ می نویسد:

امروز بنا بود شاهزاده ها پول بردارند [و] در حضور همایون قماربازی کنند. ناظم خلوت این موضوع را به همه ابلاغ کرده بود. معتمدالدوله نوشت من هیچ گاه اهل قمار و خلاف نبوده و نیستم و در مکه مکرمه هم از خطاهای خود و معاصی گذشته توبه نموده ام. جواب شاهزاده اسباب دل خوری شاه گردید. ۳

۱). همان ص ۲۱۰.

۲). روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. ص ۱۲۱ و ۱۲۲؛ شرح حال رجال ایران، ج ۳، ص ۹۱.

۳). شرح زندگانی من، ج ۱، ص ۲.

غلامعلی خان، پسر برادر امینه اقدس گروسی، زن ناصرالدین شاه که کودکی بدقیافه و لجوجی بود، بدون هیچ جهت و سبب عاقلانه ای مورد توجه شاه قرار گرفته پیامبر را ترک کرده و پیروی از نوح بکنیم؟! در ایام امارت معزی الیه دیگر در مکه در روز عاشورا این عمل شنیع را مرتکب نمی شوند. ۱

معتمدالدوله وقتی می بیند هر کدام از سلاطین که در خانه خدا تعمیری کرده، نام خود را بر سنگی نقش کرده اند، از این بت پرستی جدید و خودخواهی شاهان، آن هم در بیت الله الحرام چنین اظهار نفرت می نماید:

عجب از سلاطین است که هر که تعمیری کرده، اسم خود را در سنگی نقش کرده اند و در میان خانه خدا در دیوارها نصب کرده اند و راضی نشده اند که در خارج بیت مبارک اسامی آن ها ثبت و ضبط شود و حق آن است که مثل اصنام منصوبه، آن احجار مکتوبه را باید از جای کند و خانه مبارک را از آن آلایش، پیرایش داد. ۲

در همان روزگاری که شاهزادگان درباری به فساد و خلاف و مشروب خواری و قمار مشغول بودند، فرهادمیرزا خود را از این خلاف ها برکنار می داشت. اعتمادالسلطنه در یاد داشت های خود ۲ ذی حجه ۱۲۹۸ می نویسد:

امروز بنا بود شاهزاده ها پول بردارند [و] در حضور همایون قماربازی کنند. ناظم خلوت این موضوع را به همه ابلاغ کرده بود. معتمدالدوله نوشت من هیچ گاه اهل قمار و خلاف نبوده و نیستم و در مکه مکرمه هم از خطاهای خود و معاصی گذشته توبه نموده ام. جواب شاهزاده اسباب دل خوری شاه گردید. ۳

۱). همان ص ۲۱۰.

۲). روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. ص ۱۲۱ و ۱۲۲؛ شرح حال رجال ایران، ج ۳، ص ۹۱.

۳). شرح زندگانی من، ج ۱، ص ۲.

غلامعلی خان، پسر برادر امینه اقدس گروسی، زن ناصرالدین شاه که کودکی بدقیافه و لجوجی بود، بدون هیچ جهت و سبب عاقلانه ای مورد توجه شاه قرار گرفته و به «ملیجک» موسوم گردیده بود. نه تنها درباریان، بلکه عموم مردم باید نسبت به این اشتیاق فرمانروای ایران تمکین می کردند. فرهادمیرزا روزی که به ملاقات با شاه می رفت، در باغ قصر، پسربچه ای را دید که جماعتی گرد او را گرفته و چنان احترامش می کنند که جز درباره بزرگان و انسان های موجه معمول نیست. بسیار تعجب کرد و به قدری از این بابت متأثر شد که در مکتوبی خطاب به شاه نوشت: «لطف شاه نسبت به افراد هر قدر زیاد باشد، حفظ ظاهر، حدّ آن را معین می کند. مناسب است امر فرمایند ظاهر را محفوظ دارند تا سایرین به خصوص اشخاص محترم به اشتباه نیفتند». ۱

به گفته حاج سیاح محلاتی، قاجارها نمی خواستند یک نفر از میان آنان در خردمندی، دانش و فضل و توأم بودن این ویژگی ها با اقتدار و تدبیر، ذوق و ادب و هنر نویسندگی مشهور و سرآمد باشد و شهرت آنان را به حاشیه ببرد. بنابراین تمام نیرنگ ها و بدگویی ها در این جهت به کار می رفت تا فرهادمیرزا که چنین برجستگی هایی را در میان درباریان و کارگزاران عالی رتبه قاجار داشت، بدنام گردد یا دست کم از صحنه های سیاسی و اجتماعی حذف شود. ۲او بارها در نامه نگاری هایی که با رجال درباری و سیاستمداران معاصر خود داشت، از تهمت هایی که بر او می زدند، گله کرده است. پس از غائله بابیه در ربیع الاول ۱۲۷۰ فرهادمیرزا که در طالقان در تبعید به سر می بُرد، در نامه ای به فریدون میرزا فرمان فرما نوشته است:

روا نبود که در این مرحله، از دوست و دشمن طعن ببینم و از مرد و زن لعن. همه بر این قولند که از سرکار، شایسته آن بود که در مقام رفع تهمت برمی آمدید. خدا گواه است حیرت از وضع خود دارم که ثمر ارادت نه این است و اثر عنایت نه چنین. غریب و بومی و زنگی و رومی شهادت می دهند که در عرض این سال ها دست از خیراندیشی و اخلاص کیشی سر برنداشتم. این بنده الحمد لله تعالی نه خیانتی در دولت کرده و نه جنایتی در ملت؛ نه فلسی در قمار باخته و نه عرضی در خمار. منوچهری گوید:

حاسدان بر من حسد بُردند و من فردم چنین

داد مظلومان بده ای عزِّ میر المؤمنین

حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه

اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین

۱). خاطرات حاج سیاح، ص ۲۷.

۲). از صبا تا نیما، ج ۱، ص ۱۸ – ۱۲.

با این احوال، چشم امید باز است و در نوید فراز. هرچه روی دهد راضی و خدای را شاکرم. هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی. به محارست ناموس و ممارست قاموس پرداخته و به حرمت ظاهر و انزوای بیت ساخته بودم…. ۱

از نمونه های بارزی که سعایت های درباریان قاجار را علیه فرهادمیرزا برانگیخت و او را مطرود جرثومه های فساد ساخت، همکاری و همگامی او با علما و فقها در مخالفت با قراردادهایی است که در سلطه استعمارگران بر ایران و غارت منابع و ذخائر این کشور مؤثر بود. قرارداد ننگین «رویتر» در زمان ناصرالدین شاه و با تلاش میرزا حسین خان سپهسالار (صدر اعظم وقت) میان دولت ایران با فردی انگلیسی به نام «بارون جولیوس رویتر» بسته شد. به موجب این توافق نامه، حق احداث راه آهن، بهره برداری از منابع و معاون، جنگل ها، احداث قنوات و کانال های آبیاری اراضی به مدت هفتاد سال و اداره گمرکات و حق صدور همه نوع محصولات به مدت بیست وپنج سال به رویتر واگذار شد. بنابراین ایران عملا استقلال سیاسی و اقتصادی خود را از دست می داد و بدون هرگونه نبردی به مستعمره انگلستان مبدّل می گردید. واگذاری این امتیاز با مخالفت مراجع تقلید و فقهای بزرگ روبه رو شد که در رأس آنان مرحوم حاج شیخ ملّا علی کنی قرار داشت. سردسته رجال مخالف این قرارداد نیز فرهادمیرزا بود که در غیاب شاه، نیابت سلطنت را بر عهده داشت و در تحریک اقشار گوناگون علیه قرارداد مزبور با مرحوم کنی متحد گردید و این در حالی بود که اطرافیان شاه اغلب افراد نادان و غافل بودند و عده ای از این رجال حریص خیال می کردند که این قرارداد، آنان را ثروتمند کرده و ایران ا به سوی ترقی و تعالی خواهد برد! وقتی ناصرالدین شاه از سفر فرنگ بازگشت و گسترش مخالفت علما، رجال و مردم را علیه قرارداد دید و نامه های ملا علی کنی، سید صالح عرب و فرهادمیرزا را درباره خطرات آن دریافت کرد، عامل اعطای امتیازنامه یعنی سپهسالار را از صدارت عزل کرد و قرارداد را هم لغو نمود. ۲

۱). ابراهیم تیموری، عصر بی خبری، ص ۱۲۳ و ۱۲۹ و ۱۳۱؛ غلامعلی حداد عادل و دیگران، تاریخ ایران و جهان، ص ۱۸؛ ملاعلی کنی، مرزبان دین، محمدباقر پورامینی، ص ۱۱۳ و ۱۱.

۲). المآثر و الآثار، ج ۱، ص ۲۳.

در وصف مورخان و شرح حال نگاران

از شواهد فضل و دانش و خصال پسندیده فرهادمیرزا قضاوت نویسندگان و رجال نویسان درباره او می باشد. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه می نویسد:

نواب طوبی مآب حاج فرهادمیرزا معتمدالدوله، خلف عباس میرزا، از فحول فضلای دوره قاجار و به اتساع دایره تتبع و استحضار تالی مرحوم وزیر علوم بود. در علم تاریخ، فن جغرافیا و لغت و فضایل دیگر آثار معتبر از وی مأثور است. از جمله خدماتش در اسلام، تجدید بنای صحن مبارک کاظمین (ع) است با ملحقات آن. عمر شریف این شاهزاده به این خدمت بزرگ و تألیف کتاب مقتل عاشورا خاتمه یافت. ۱

۱). فارسنامه ناصری، ج ۱، ص ۸۲.

میرزا حسن حسینی فسایی که با وی هم عصر و مأنوس بوده، نوشته است:

حضرت اشرف والا حاجی معتمدالدوله در مدت پنج سال فرمانروایی فارس، هر روز رسمی مطلوب می گذاشت و قاعده ای نامرغوب را منسوخ می داشت و ترتیبی تازه و مرتبی بی اندازه درباره اهالی آن می فرمود. به اندک زمانی با تدبیر او ستمکاری از فارس برخاسته گردید؛ کارهای دولتی و رعیتی را به دقت تمام اصلاح می فرمود. هر کس در هر وقت از شب و روز می خواست، بی واسطه حال خود را به عرض رسانید. عموم علما و طلّاب و مردمان باکمال حاضر گشته، به گفت وگوهای علمی می گذرانیدند و معظم الیه در علوم ریاضی از قبیل حساب، هندسه، هیأت، نجوم، اسطرلاب و از علوم ادبی مانند لغت، نحو، صرف، اشتقاق و علم معانی، بیان، بدیع، تفسیر و تأویل ید طولایی داشت. اگر مسئله ای بیان می کرد، بی دلیل نبود. اقوال مختلفه را با دلایل صحت و فساد ادا می کرد. هر دانشمندی به حضورش می رسید، از خرمن فضایلش خوشه ای و از سفره کمالاتش توشه ای برگرفت.

جناب حاج شیخ یحیی امام جمعه شیراز که جامع علوم است، کراراً بر منبر فرموده است: هر وقت خدمت حضرت والا حاجی معتمدالدوله رفتم، بی بهره از مطلب علمی بازنگشتم. حضرت معظم الیه حتی المقدور کارهای حکومتی را بر طبق شریعت مطهر می پرداختند. اگر محترمی ناخوش بستری می شد، هر روز گماشته به احوال پرسی می فرستادند. اگر محتاج بود، مخارج دوا، غذا، حق طبیب را به وی می دادند. در هر مجلسی مکارم و محاسن اخلاقی را به حاضرین القا نموده، می فرمودند: حکام سابق فارس، خود را صرفاً مأمور به أخذ مالیات دیوانی می دانستند و بس و من مأمورم که به علاوه، مردم را به اخلاق حسنه رسانم.

در ۱۲۹ هجری در فارس باران کم بارید و نرخ مأکولات زیاد گردید و فقرا تظلّم نمودند. اعیان را حاضر نموده، فرمودند: صاحب شریعت مسلمانی، امت خود را مأمور به مواسات فرموده است و می دانند که قیمت غلّه بالا رفته و فریاد گرسنگی مردم بلند گشته؛ باید نرخی برای نان بگذاریم تا فقرا بتوانند از عهده برآیند. زمانی برایش مشخص گردید مسجد طاهریه شیراز را بعد از انهدام اراضی، به اصطبل تبدیل نموده اند؛ پس دستور خرابی آن را داد و با وجه حلال مسجد را احداث کرد و مراسم عبادی و مذهبی را در آن احیا ساخت.

و از مآثر حضرت والا احداث عمارت در صحن مقدس حضرت کاظمین است که زبان و بیان از توصیف آن عاجز است. حاج فرهادمیرزا علاوه بر کمالات علمی، عملی و تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن و قانون ایالت و اجرای سیاست، طبعی موزون در شناختن اشعار عربی و فارسی دارد و گاهی برای آزمایش طبع، شعری سروده اند. ۱

میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی او را چنین معرفی می کند:

شاهزاده فرهادمیرزا از اجلّه فضلا و رجال علمی خانواده قاجاریه بود که در علوم ریاضی، ادبی و تاریخ و غیره مسلط و ماهر بوده و علاوه بر بزرگواری خانوادگی، تحصیل علوم عدیده نموده تا از بزرگان اهل علم و فضل گردید و کتب چندی به رشته تألیف کشید و سال ها در ایالات و ولایات ایران فرمانروایی کرد. او را طبع شعر بوده و اشعار نغزی در مطالب متفرقه سروده است و از مآثر حسنه اش تذهیب منارات و بنای صحن مبارک کاظمین است. ۲

۱). مکارم الآثار، ج ۳، ص ۹۲ – ۹.

۲). مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج ، ص ۳۳۱ و ۳۳۲.

میرزا محمدعلی مُدرّس تبریزی درباره این شاهزاد فاضل نگاشته است:

حاج فرهادمیرزا ادیبی است فاضل و مورخ کامل، جامع فنون بسیار، از فضلای برگزیده و ادبای نامی عهد ناصرالدین شاه قاجار که در تاریخ و جغرافیا، حساب، نجوم، هیأت، هندسه و لغت انگلیسی و فنون دیگر آثار بسیاری دارد که تماماً طبع شده و حاکی از تبحّر و کثرت احاطه وی هستند. از خدمات برجسته اوست تعمیر بقعه مبارک کاظمین و نیز مناره ها را مطّلا نمود و بنای صحن شریف را تجدید کرد. ۱

یحیی آریان پور که محقق ادبی در ادوار تاریخی معاصر است و در معرفی ادبا و شعرا دقت و احتیاط بسیاری داشته است، درباره فرهادمیرزا می نویسد:

معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه و پانزدهمین فرزند عباس میرزا خوزستان و لرستان را امن ساخت و سرکشان را به طاعت آورد. در کردستان و همدان خدماتی شایان توجه کرد. در فارس هم نظم و انضباط برقرار کرد. فرهادمیرزا به کارهای علمی هم پرداخته و در واقع مردی صاحب شمشیر و قلم بوده و از علوم متنوع حظّی داشته است. کار او در شاعری نظم و ترتیب مدایحی است به قدر کافی قرص و سلیس و پر تصنع. فرهادمیرزا ضرورت تعمیم و نشر دانش های متداول را در ایران به خوبی دریافت و از این حیث تألیفات او با آثار آموزگاران دارالفنون مربوط می شود و به عبارت دیگر می توان او را حلقه ارتباط نویسندگان قاجاریه و ناشران فرهنگ نوین در ایران دانست. ۲

۱). از صبا تا نیما، ج ۱، ص ۱ – ۱۸.

۲). تعلیقات حسین محبوبی اردکانی بر کتاب المآثر و الآثار، ج ۲ ص ۸۰ و ۸۱.

دکتر حسین محبوبی اردکانی، مورخ و محقق معاصر و استاد دانشگاه در ذیل توضیحات کتاب «المآثر و الاثار» نوشته است:

فرهادمیرزا شخصی بود باسواد، اهل مطالعه، کتاب دوست، متدّین و در عین حال حکومت های بزرگی را عهده دار گردید. از علاقه اش به کتاب، همین بس که در مأموریت ها از پیش کش های مطلوب او کتاب بود

و کتابخانه معتبری هم فراهم کرد که پس از فوتش پراکنده شد. مبالغی قریب به دویست هزار تومان (در حدود ۱۰ سال قبل) خرج ساختمان و تزئین صحن کاظمین کرد و از این بیشتر هم گفته اند. با این که اهل فضل و کمال بود و زبان انگلیسی هم می دانست، ولی نسبت به فرهنگ و تمدن غرب نظر خوبی نداشت و بلکه جداً با آن مخالف بود. ۱

آثار و تالیفات

آثاری که فرهادمیرزا در موضوعات گوناگونی علمی، ادبی و تاریخی نگاشته است، مؤید فضل و دانش فرهادمیرزا و روحیه تحقیق، پژوهش و مطالعات گسترده می باشد. او از سنین جوانی که حاکم لرستان بود، به ترجمه و تألیف روی آورد و به غیر از دوران کودکی که همراه پدرش عباس میرزا به آذربایجان آمد و در آن جا به مکتب رفت، بقیه عمر را شخصاً به تحقیق و مطالعه پرداخت و در واقع آموزگار خود بود. ۲اینک اجمالاً به معرفی آثارش می پردازیم:

۱. هدایه السبیل و کفایه الدیل که به «روزنامه سفر مدین السلام و بیت الله الحرام» هم موسوم است. در این سفرنامه، گزارش سفر حج خود را از روز حرکت از تهران تا بازگشت به آن نوشته است. روز حرکت را آخر رجب المرجب ۱۲۹۳ و هنگام بازگشت را دوم ربیع الثانی ۱۲۹۳ آورده است. از رشت، بادکوبه، تفلیس، طرابوزان، اسلامبول، ازمیر، اسکندریه و بندر سوئز و بندر ینبع (در حجاز و در کرانه دریای سرخ) گذشته، به مدینه منوره و مکه معظمه مشرف گشته، سپس از بندر جده، بندر پورت سعید در مصر، بیروت، اسلامبول، طرابوزان، تفلیس، بادکوبه و رشت وارد دارالخلافه تهران گردیده است.

۱). مقدمه سفرنامه فرهادمیرزا به قلم غلامرضا طباطبائی، ص ۱۰.

۲).

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.