پاورپوینت کامل کرخ در قلمرو تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کرخ در قلمرو تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کرخ در قلمرو تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کرخ در قلمرو تاریخ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

چگونگی احداث کرخ

سرزمین کنونی عراق با وسعت ۳۸۳۱۷ کیلومتر مربع که در غرب قاره آسیا قرار گرفته، محل تلاقی چندین فرهنگ و تمدن است. غرب و جنوب غربی آن از نظر جغرافیایی، بخشی از صحرای شبه جزیره عربستان را تشکیل می دهد. شمال شرقی آن از ارتفاعات و استپ هایی تشکیل شده که ریزش های جوّی مناسبی دارد و باعث حاصلخیزی اراضی بین کوهی آن گردیده است. جنوب شرقی عراق از باتلاق پوشیده شده و فعالیت های اقتصادی در آن کمتر امکان پذیر می باشد. بین استپ ها و نواحی صحرایی، دشت مرکزی قرار گرفته که چون بین دو رودخانه دجله و فرات واقع است، ویژگی جلگه ای دارد و به «بین النهرین» معروف است که از چهارهزار سال پیش از میلاد، مهد تمدن سومری ها بود. ۳۰۰ سال پیش از میلاد، سامی ها به این قلمرو مهاجرت کردند و تمدن های باشکوهی چون آکد، بابل، آشور و کلده را در آن مرز و بوم بنا نهادند. تا پیش از فتوحات مسلمانان، عراق بخشی از امپراتوری ایران بود و گاه میان قدرت های بزرگ آن زمان یعنی روم و ایران دست به دست می شد. ۱

ولایت عراق که مدائن کسری مرکز آن بود، همراه با شهرهای اسبانبر، تیسفون، رومیه، بردسیر و ساباط، پایتخت سراسر ایرانشهر شمرده می شد. این ناحیه از جنوب تا نقاط مُردابی بطایح و از شمال تا دیاربکر کشیده می شد و والی نظامی مستقلی داشت که «خوربران» (اسپهبد مغرب) خوانده می شد. ۲

۱). گیتاشناسی نوین کشورها، گردآوری و ترجمه: عباس جعفری..

۲). عبد الحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران، ج۲، ص۱۹و۲۰..

شاهپور دوم که از ۳۱۰ تا ۳۷۹ م فرمانروایی کرد، از فرمانروایان ساسانی است که به «شاپور ذوالاکتاف» مشهور است و در منطقه بین النهرین به مقابله با رومیان پرداخت. وی در نبرد با رومیان چندین قلعه استوار را در بین النهرین از آنان باز پس گرفت. ۱شاپور ضمن این نبردها و دفع تهاجم متجاوزان رومی، آبادی های گوناگونی بنا کرد و در عمران و آبادانی آنها اهتمام ورزید. یکی از آبادی ها دهکده کرخ است که در حوالی تیسفون (مرکز ساسانیان) قرار داشت. اگرچه کرخ نخست برای استقرار نیروهای نظامی و پایگاه مقاومت در برابر رومی ها تأسیس شد، ولی رفته رفته به منطقه ای مسکونی تبدیل گردید و دهکده ای ایرانی نشین شناخته شد ۲که پس از گسترش بغداد، جزو یکی از محلات آن قرار گرفت و از کانون های مهم تشیع گشت. مردم کرخ تماما شیعه بودند و میان آنان پیروان دیگر فرق اسلامی دیده نمی شد. ۳بنابراین، بنیان گذار اصلی کرخ، آن گونه که در منابع تاریخی کهن و کتب جغرافیایی اسلامی آمده، شاپور ذوالاکتاف است و این که برخی تصور کرده اند منصور عباسی آن را ساخته، درست نیست.

تفکیک کرخ بغداد از کرخ سامّراء

به گفته یاقوت حموی «کرْخ» لفظی عربی نیست؛ بلکه واژه ای نبطی است. وی در کتاب «المشترک وضعاً و المفترق صقعا» گفته است:

کرخ نام چندین جایگاه است:

۱. کرخ واقع در سوی غربی بغداد که گروهی از دانشمندان در فنون گوناگون بدان منسوبند.

۲. کرخ جُدّان یا جَدّان که به گمان برخی همان کرخ سامرّاست، اما ابن فقیه همدانی معتقد است کرخ جدّان جای دیگری است در آخر ثغور عراق، حوالی خانقین و مرز میان ولایت خانقین و شهر زور. گروهی «معروف کرخی» را بدان جا نسبت داده و عده ای دیگر او را برخاسته از کرخ واقع در باختر بغداد دانسته اند.

۳. کرخ خوزستان: شهری است که در این ناحیه و غالباً آن را کرخه خوانده اند.

. کرخ سامرّا که آن را «کرخ فیروز خوانند» و منظور فیروز فرزند بلاش فرزند قباد است و ابن ابی حاتم گوید عباد بن تمیم کرخی از کرخ سامّرا است و حافظ ابوبکر خطیب گوید: احمد فرزند هارون کرخی از این آبادی است.

۱). همان، ج ۱، ص۱و۲؛ محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین، ص۸..

۲). مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعرای بهار، ص ۳؛ تجارب الامم، ترجمه علینقی فندوی، ج، ص۲۰۷..

۳). محمد کاظم خواجویان، تاریخ تشیع، ص ۱۱۳؛ دلیسی اولیدی، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ترجمه احمد آرام، ص ۲۳۳؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج، ص۲..

). لغتنامه دهخدا، ج۱۲، ص۱۸۲۷؛ دائره المعارف تشیع، ج۱، ص۲۷..

). . معجم البلدان، ج، ص۲..

. کرخ عبرتا از توابع نهروان.. . اگرچه نهروان به صورت ویرانه ای درآمده، ولی این آبادی همچنان دایر است.

. کرخ میسان که آن را «استرآباد» هم نامیده اند که غیر از استرآباد واقع در شمال ایران و جنوب شرقی خزر است و در حوالی بغداد قرار داشته و این که گفته اند از توابع بحرین است، محل تأمّل است. ۱

این که در کتاب «حدود العالم» بنای کرخ را به معتصم، و اتمام آن را به مأمون نسبت داده اند، ۲چند اشکال اساسی دارد.

نخست این که معتصم پس از مأمون در سال های ۲۱۸ تا ۲۲۷ هجری حکومت می کرده و او سامراء را ساخته و در توسعه کرخ سامراء کوشیده و متوکل (۲۳۲- ۲۷) نیز کار وی را دنبال کرده است و مأمون که در سال های ۱۹۸ تا ۲۱۸ هجری خلافت می کرده، نمی توانسته کار معتصم را دنبال کند. متأسفانه این خطای تاریخی به دائره المعارف تشیع نیز راه یافته است؛ ۳چنان که دهخدا هم مرتکب لغزش مزبور گردیده است. به علاوه، معتصم یا مأمون درباره کرخ بغداد کاری انجام ندادند؛ بلکه معتصم عباسی چهارهزار غلام ترک فراهم آورده بود که این ترکان در بغداد مردم را اذیت می کردند و در بازارها اسب می دواندند و مزاحم کودکان و ضعفا بودند. معتصم به این دلیل از بغداد رفت و به محل سامّراء رسید که نصاری در آن دیری داشتند؛ پس شهر سامّراء را در آن جا بنا نهاد. وی محل معروف به کرخ سامراء را به «اشناس» ترک و یاران او اختصاص داد و برای این که در آن جا با آسایش سکونت یابند، در عمران و توسعه این آبادی کوشید. یعقوبی می نویسد:

معتصم ترکان را از دیگران جدا ساخت تا با قومی از نوعربان آمیزش نیابند و جز فرغانی ها با آنان همسایه نباشند. اشناس ترک و اصحابش را در محل معروف به کرخ قطعه زمینی بخشید و عدّه ای از فرماندهان ترک را در این ناحیه اسکان داد و او را فرمان داد تا در کرخ مساجد و بازارهایی احداث کند.. . خیابان بزرگ سامراء را از محل اقامت اشناس و یارانش در کرخ، به اندازه سه فرسخ تا قصر خود کشید.. . تأسیسات متوکل که بین سامرا و کرخ قرار داشت، شهر جعفریه را به وجود آورد که ساختمان های آن در طولی برابر هفت فرسخ قرار داشت. متوکل فقط نه ماه در این شهر تازه ساخته شده اقامت داشت؛ زیرا در شوال المکرّم ۲۷ هجری کشته شد.

۱). برگزیده مشترک یاقوت حموی، ترجمه محمد پروین گنابادی، ص۱۹و۱۰..

۲). حدود العالم من المشرق الی المغرب (تالیف ۳۷۲)، به کوشش منوچهر ستوده، ص ۱..

۳). دائره المعارف تشیع، ج۱، ص۲۷..

). لغتنامه دهخدا، ج۱۲، ص۱۸۲۷..

). مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۸..

). یعقوبی، البلدان، ص۳۲، ۳۹ و۰..

ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی نیز ذیل توابع سامرّاء از آبادی کرخ نام می برد و می نویسد:

کرخ شهری است به سامرّا و محلّتی به بغداد و مرکزی در رحاب و قریه ای به بغداد است. کرخه شهری است به خوزستان و کروخ در هرات قرار دارد.. . کرخ شهری است چسبیده به سامرّا، ولی آبادتر از آن که در سمت موصل است. روزی از قاضی ابوالحسن قزوینی شنیدم که می گفت: بغداد فقیهی جز ابوموسی ضریر ندارد. گفتم: پس ابوالحسن کرخی کیست؟ گفت: او از کرخ بغداد نبود، بلکه از کرخ سامرّاء بود. ۱

ابن حوقل نیز بین این دو کرخ تفکیک کرده است. ۲

ماجرای توسعه و گسترش کرخ بغداد

هنگامی که فرمانروایی بر دنیای اسلام، از دست خاندان اُموی بیرون آمد و به بنی عباس انتقال یافت، در جغرافیای سیاسی نیز تحولاتی به وجود آمد؛ از جمله آنها تغییر در مرکز حکومت بود. عباسیان به دلایل گوناگون مایل نبودند دمشق را پایتخت خود قرار دهند. این دیار توسط امویان فتح گردیده و اهالی آن توسط سرداری اُمَوی به اسلام گرویده بودند. یک قرن فرمانروایی سفیانی ها و مروانیان و تبلیغات گسترده آنان در این قلمرو، هواداری از این سلسله را در آن نواحی گسترش داده و ماندگار ساخته بود. به علاوه سرزمین شام به مرزهای خطرآفرین روم بسیار نزدیک بود و به برخی نقاط شرقی جهان اسلام، چون خراسان که کانون پیروان عباسیان بود، فاصله بسیاری داشت. ۳

۱). مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، ج ۱، ص۱۹، ۱۱۰، ۷۸، ۳و۱۷۰..

۲). ابن حومل، صوره الارض، ج ۱، ص۲۱و۲۱۷..

۳). . مروج الذهب، ج ۲، ص ۲-۲۷؛ یادنامه سید رضی، به اهتمام سید ابراهیم سید علوی، ص۲۸..

با این که کوفه در میان دیگر شهرهای مهم و بزرگ مسلمانان در روی کار آمدن عباسیان دخالت داشت و یکی از بزرگ ترین داعیان و بنیان گذاران دولت عباسی نیز کوفی بود و ابوالعباس سفّاح اولین خلیفه این سلسله، در این شهر حکومت خود را آغاز کرد، اما مردمان این شهر غالباً یمانی الاصل یا از موالی بودند و از اهل بیت و علویان حمایت می کردند. بنابراین عباسیان نمی توانستند به آن تکیه کنند و مرکز حکومت خود را در آن جا قرار دهند؛ چنان که بعدها هرگونه قیامی از جانب طالبیان و امام زادگان و سادات علیه بنی عباس صورت می گرفت، غالبا نقش کوفیان در آن دیده می شد. ۱بصره اگرچه در علاقه مندی به علویان سابقه درستی نداشت و این ویژگی از نظر عباسیان امتیازی به شمار می آمد، اما این شهر هم از مرکز حکومت یعنی خراسان فاصله زیادی داشت و همچون دمشق در یکی از مرزهای سرزمین پهناور دنیای اسلام قرار گرفته بود. با توجه به این شرایط بود که سفّاح به زودی دستگاه حکومت خود را از کوفه برچید و به شهری به نام «هاشمیه» که خود در اطراف کوفه ساخته بود، منتقل ساخت؛ اما این شهر هم از انقلاب های کوفیان مصون نماند و از این رو سفاح در ناحیه انبار شهری بنا کرد و آن را هم هاشمیه نامید و در آن سکونت گزید و سرانجام در همان جا به سال ۱۳ هجری مُرد و به خاک سپرده شد. ۲

هنگامی که منصور روی کار آمد، در اولین قدم، گرفتار تندروی راوندیان شد. این حادثه باعث نفرت او از هاشمیه دوم گردید ومهم تر این که خیزش های علویان که از کوفه سرچشمه می گرفت، برای پایتخت او دردسرهای بزرگی به وجود آورد و امنیت آن را تهدید کرد. به همین دلیل در صدد یافتن جایی مناسب برای مرکز حکومت خود برآمد. عاقبت به کمک اهل نظر و برخی مشاورین زبده و خبره، مکانی را در ساحل غربی رود دجله و نزدیک

مدائن برگزید و طرح اوّلیه شهری جدید را در ۱۱ هجری پی ریزی کرد. ۳

۱). طبری، تاریخ المرسل و الملوک، ج، ص۳۸؛ هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف، ص۹۷..

۲). تاریخ طبری، ج ۷، ص ۷۰و۷۱؛ دینوری، اخبار الطول، ص۳۷۰..

۳). تجارب السلف ص ۱۰؛ البلدان، صو۷..

موقعیت این مکان مطلوب بود؛ زیرا بر سر راه کاروان های تاجران، مسافران و زائران بسیاری از نقاط جهان اسلام قرار داشت و این ویژگی می توانست در رونق اقتصادی اجتماعی آن مؤثر باشد. از سوی دیگر، اقلیم مناسب و خاک حاصلخیز بغداد برای توسعه زراعت و باغداری مفید بود. قرار گرفتن بغداد میان دو رودخانه دجله و فرات و نهرهایی که از این دو رود منشعب می شد، ضمن این که بر ضریب امنیتی بغداد، هنگام تهاجم دشمنان می افزود، باعث سرسبزی، طراوت و صفای آن می گردید. مجموعه این عوامل و به کار بردن سرمایه های فراوانی که به سوی بغداد سرازیر گردید و نیز اهتمام معماران و اهل فن و ذوق، بغداد را به صورتی باشکوه و برخوردار از عمارت های گوناگون، باغات مُصّفا، شبکه های ارتباطی منظم و جمعیتی قابل توجه درآورد.

سرزمینی که بغداد بر آن بنا گردید، در آن زمان کاملاً خالی از سکنه نبود؛ بلکه از زمان های گذشته روستاهای آبادی در آن ساخته شده بود. یکی از آنها بغداد نام داشت که کانون اصلی شهر جدید گردید. روستای دیگر به «کرخا» موسوم بود که محله بزرگ شیعه نشین کرخ در آن به وجود آمد. روستای دیگر به «براثا» مشهور بود که یکی از محلات حومه بغداد به جای آن پدید آمد. در کرخا از سال های گذشته بازاری بزرگ تشکیل می شد که در آبادانی روستاهای اطراف مؤثر بود. ۱

۱). آلبرت حورانی، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهر کلام، ص۳؛ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، ص۷۱..

ساختمان شهر در ۱ هجری آغاز و تکمیل آن تا ۱۹ هجری ادامه یافت. بغداد به شکل دایره ای ساخته شده بود و دو معبر نسبتا وسیع اصلی داشت که چهار دروازه شهر را به یکدیگر متصل می ساخت. هریک از دروازه ها به وسیله هزاران سپاهی مُسلح محافظت می گردید. بدین ترتیب شهر یک دژ مستحکم دفاعی و نظامی به شمار می رفت و هدف اصلی از احداث آن، این بود که بتوانند بغداد را از هرگونه طغیان، آشوب و خطری مصون نگاه دارد. اما وقوع یک طغیان داخلی، این خطر را برای منصور دوانیقی مسلّم ساخت که همان محافظان

داخلی می توانند مخاطراتی به وجود آورند. پس فرزند خود مهدی را با بخش عظیمی از لشکر خود به آن سوی دجله روانه ساخت و کاخی برایش ساخت که در آغاز «عسکر مهدی» نام داشت و بعد به «رصّافه» و «بغداد شرقی» موسوم گردید. در داخل شهر، در اطراف دو خیابان اصلی، کوچه های وسیع و سقف داری ساخته شد که «طاق» نام داشتند. طاق ها به کوچه هایی با وسعت کمتر منتهی می شد که از طریق درب هایی که در آنها تعبیه کرده بودند، به خانه ها راه می یافتند. بازرگانان بیگانه با کاروان های تجارتی خود به داخل شهر آمده و در این مراکز یعنی در طاق ها به داد و ستد می پرداختند.

مدتی کوتاهی بیش سپری نشده که منصور دریافت این بازارهای ساخته شده در داخل حصار، به جهات امنیتی مشکلاتی را به وجود می آورد. زمانی فرستادگانی از جانب امپراتوری روم به نزد وی آمدند. منصور آنان را بالای قصر خود بُرد و نیز گوشه و کنار شهر را به آنها نشان داد تا در پایان، نظر رومیان را درباره شهر جویا شود. از ریاست هیأت نمایندگی که سرلشکری رومی بود پرسید: بغداد را چگونه دیدید؟ وی پاسخ داد: شهر ویژگی های برجسته ای دارد، امّا چون ورود به بازارها برای هرکس منعی ندارد، دشمن به هر شکلی که بخواهد وارد شهر می شود. به علاوه تاجران واقعی نیز بعد از فعالیت در بازار شما به نواحی مختلف می روند و اخبار داخل مرکز حکومت تو را به نقاط دیگر منتقل می سازند. ۱منصور با شنیدن این گزارش به فکر فرو رفت و احساس کرد این بازارها امنیت مرکز حکومت او را تهدید می کنند؛ پس دستور داد تا بازارها را به بیرون حصار انتقال دهند و آبادی کرخ به عنوان کانون استقرار این مراکز تجاری تعیین گردید و برای این که بازرگانان هرچه سریع تر به محل جدید بروند، فرمان داد تا هرکس مرکز کسب و کار خود را به ناحیه کرخ ببرد، مشمول حمایت های مالی حکومت قرار می گیرد. علاوه بر این ها معابر اصلی را گسترش داد و در این توسعه، ناگزیر برخی مغازه ها و مراکز تجاری تخریب گردید. این عوامل باعث شد تا در اندک مدتی بیشتر مراکز بازرگانی به بیرون دروازه کوفه و به جنوب غربی بغداد منتقل گردد و این گونه، محله بزرگ کرخ با سیمای جدیدی پدید آمد.

۱). خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱، ص۷۷-۸۰؛ تاریخ طبری، ج۸، ص۳۷-۳۹؛ ابن جوزی، مناقب بغداد، ص۱۱-۱۳؛ معجم البلدان، ج، ص۸..

بنای اوّلیه بازار کرخ که به دست عباسیان ساخته شد، در میان دو نهر عیسی و نهر صراه واقع شده بود که در جنوب شرقی بغداد آن روز قرار داشت. این بخش از طریق دو دروازه باب کوفه و باب بصره، با شهر بغداد ارتباط داشت. در فرمان منصور و طرحی که برای احداث این مجموعه بزرگ اقتصادی در کرخ به اجرا گذشته شد، هر دسته ای از پیشه وران و تاجران در رسته ای از بازار جای می گرفتند. مسجد جامعی نیز برای کرخ بنا گردید تا بازاریان در آن نماز اقامه کنند و نیازی نباشد که برای ادای این فریضه وارد بغداد شوند. «وضّاح بن شبا» که مهندس بازار کرخ بود، در شرق نهر صراه مسجد و قصری بنا کرد که به نام خودش مشهور شد. انتقال بازارهای بغداد به کرخ در زمان منصور به پایان نرسید و فرزند و جانشین او، مهدی عباسی کار او را پی گرفت و بخش هایی از بازارهای داخلی بغداد را به کرخ انتقال داد. این گونه نبود که کرخ از همان آغاز یک منطقه صرفاً تجاری و اقتصادی باشد؛ بلکه کسبه و صاحبان مشاغل، محل سکونت خود را به کرخ منتقل کردند و این گونه بود که منطقه ای مسکونی و تجاری با فرهنگ خاصّ خود پدید آمد. ۱

۱). تاریخ بغداد، ج ۱، ص۸۰و۸۱..

کرخ محله ای پررونق

یکصدوسی سال پس از پایان ساختمان بغداد، بنا بر توصیف یعقوبی، جغرافی دان و مورخ مشهور، محله کرخ بزرگ ترین بخش ها و باشکوه ترین محلات بغداد به شمار می آمده است. وی می نویسد:

آغاز باب الکرخ قطعه زمین سُوید مولای منصور است و سپس بازارها در دو سوی شاهراه کشیده شده است و از باب الکرخ به طرف راست تا قطعه زمین ربیع، مرک‍-ز بازرگان‍-‍ان خراس‍-‍ان و بزازان و انواع پارچه هایی که از خراسان حمل می شود، بی آن که چیزی به آنها آمیخته باشد بازمی گردد و رودخانه ای که از کرخایا جدا می شود و خانه های بازرگانان مشرف بر آن است، همان جاست و آن را نهر الدجاج گویند و در پشت قطعه زمین ربیع، خانه های تاجران و مردم متفرقه از هر سرزمینی است و هر گذری به نام اهل آن جا و هر کویی به نام سکنه آن معروف است و بازار بزرگ کرخ از قصر وضّاح تا سه شنبه بازار به طول دو فرسخ و از قطعه زمین ربیع تا دجله به پهنای یک فرسخ امتداد دارد و برای هر صنعتی از بازرگانان و هر نوعی از تجارت، بازارهایی معین و در آن بازارها رسته ها و دکان ها و میدان هاست؛ چنان که هیچ دسته ای به دسته دیگر و هیچ کسبی به کسب دیگر آمیخته نمی گردد و میان این محله ها و قطعه زمین ها، خانه های مردم است از عرب، سپاهیان، دهقانان، بازرگانان و جز این ها از مردم متفرقه که گذرها و کوی ها به آنان نسبت داده می شود. ۱

با این وصف، کرخ دیگر صرفاً یک بازار و حتی یک محلّه به شمار نمی رود؛ بلکه شهری است به ابعاد دو فرسخ در یک فرسخ با تمام ویژگی ها و ضمائم و شبکه ارتباطی و روابط اجتماعی.

کرخ همچنان به رشد و آبادانی و رونق خود ادامه داد و مورد توجه مورّخان، سیاحان و جغرافی دان ها قرار داشت. ابوجعفر قداقه بن جعفر (م۳۳۷) که به «کاتب بغدادی» معروف است، در کتاب «الخراج و صنعه الکتابه» که مشتمل بر خراج و مالیات از منابع معتبر بوده است، ذیل منزلگاه های معتبر نوشته است: «اینک به بیان راهی که از مدینه السلام (بغداد) تا اکناف و گوشه های مغرب و نواحی آن می رود می پردازیم» و یکی از این راه های مهم را از قادسیه تا کرخ دانسته که پنج فرسخ بوده است. ۲مَقدسی ذیل معرفی بغداد خاطرنشان ساخته است:

شهر را در چهار بخش ساختند و با وجود آن که آبادترین و برترین شهرهای مسلمانان بود، دچار اختلال گردید و مردمش پراکنده شدند. اکنون شهر ویران و مسجد جامع آن در آدینه ها آباد و پس از آن مختل است؛ امّا آبادترین جای آن، بخش های ربیع و کرخ در کرانه باختری است. ۳

۱). البلدان، ص۱۷و۱۸..

۲). قدامه بن جعفر، کتاب الخارج، ترجمه و تحقیق: حسین قره چانلو، ص۹..

۳). احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج ۱، ص۱و ۱..

اعتبار کرخ در قرن چهارم هجری به اندازه ای رسید که بخش غربی بغداد با این عنوان شناخته می شد. در ۱ ه‍- مردم کرخ با همیاری یکدیگر دیواری گرد محله خود ساختند تا از یورش دشمنان و مخالفان متعصب مصون باشد و امنیت منطقه تقویت گردد. این دیوار سالیان بسیاری باقی ماند؛ چنان که ابن جبیر وقتی در اواخر قرن ششم هجری از این نواحی بازدید می کند، مشاهدات خویش را چنین نوشته است:

این شهر (بغداد) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می شود و محله از میان این دو قسمت می گذرد. اکنون ویرانی همه گیر شده و همه جا دست تطاول گشوده است. محله دیگر بغداد، کرخ است که خود شهری است با دیوار و بارو و آن گاه محله باب البصره است. ۱

این دروازه در سمت قبله قرار داشت که اهالی آن سنّی مذهبی و حنبلی بودند. در جنوب کرخ، محله «نهر القلایین» استقرار یافته بود که آنها هم مذهب حنبلی داشتند. اهالی باب المحول در سمت چپ قبله کرخ نیز مذهب تسنن داشتند و بنابراین ساکنین شیعه مذهب کرخ، در همسایگی این طوایف می زیستند. در قرون میانه هجری در کرخ مسجد و اماکن متعدد مذهبی و عمومی قرار داشت و تاجران مهم و تأثیرگذاری در اقتصاد منطقه عراق در این بخش زندگی می کردند. ۲یاقوت حموی می گوید: «کرخ نخست در وسط بغداد بود و محله های دیگر در اطراف آن قرار گرفته بود؛ اما اکنون (قرن هفتم) محله ای است آباد و تنها در میان ویرانه ها». ۳

زکریا قزوینی که از مشاهیر میانه قرن هفتم هجری است، کرخ را چنین معرفی می کند: «آبادی ای است بالای بغداد و یک میل راه از بغداد دور است. اکثر اهلش شیعه امامیه می باشند. در آن جا کاغذ خوب می سازند و جامه های ابریشمین بافند».

۱). محمد بن احمد بن جبیر، سفرنامه ابن جبیر، ترجمه پرویز اتابکی، ص۲۷و۲۷..

۲). صورت الارض، ج ۱ ص ۲۱؛ اصطخری، مسالک و ممالک، ص۸۹..

۳). معجم البلدان، ج، ص۲۲..

). زکریا بن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه با اضافات از جهانگیر میرزا قاجار، به تصحیح و تکمیل میرهاشم محدث، ص۱۷..

ساکنان کرخ و گرایش های اعتقادی آن

از مجموع قرائن تاریخی و مشاهدات سیاحان و برخی اسناد و مدارک چنین برمی آید که ساکنان اولیه کرخ، برخی افراد خاندان بنی عباس، خادمان وفادار و فرماندهان نظامی و نیز ایرانیانی که در دستگاه عباسیان مناصب و مشاغل عالی داشتند بوده و عده ای از قبایل قریش، انصار، ربیعه و یمن در این قلمرو و اطرافش سکونت داشته اند. مهاجرانی ترک تبار که از بلخ، مرو، ختل و خوارزم به بغداد آمده اند نیز در کرخ اسکان یافته اند. از خاندان هایی که در دستگاه دولت عباسی مشغول خدمات اداری و دیوانی بوده اند، برمکیان هستند. این افراد کاخ ها و املاکی در منطقه کرخ و غرب بغداد بر کرانه دجله داشته اند. این ها نام آورانی از شهر بلخ بودند که در برآوردن عباسیان و افزایش اقتدار آنان موثر بودند؛ ولی بعدها بنی عباس زمینه های سقوط و براندازی آنان را فراهم ساختند. با این وصف اولین ساکنان کرخ ترکیبی از دو نژاد ایرانی و عرب بوده اند که البته در یک موضوع مشترک بوده اند و آن، حمایت از دولت بنی عباس بود. رفته رفته این همگونی دچار تحول گردید و افراد زیادی از شهرهای گوناگون به کرخ کوچ کردند که منشأ جغرافیایی و نژادی بسیار گوناگونی داشتند. این مهاجران به لحاظ مشاغل و فعالیت های اقتصادی به دو دسته تقسیم می شدند: گروهی که تاجر، بازرگان عمده، کشاورز و تولید کننده محصولات زراعی بودند، و عده ای دیگر در کارهایی چون باربری، حمل ونقل، تدارکات، کارگری و مانند آن مشغول بودند.

از نظر گرایش های اعتقادی و موضع گیری های سیاسی، سکنه کرخ به تدریج به نفع شیعیان متحول می شدند. مورخان از وقوع قیامی در کرخ توسط موالیان در قرن سوم هجری گزارش داده اند. حضور موالی در کرخ، از اوضاع اجتماعی و فرهنگی این منطقه، با تأثیرپذیری از تعالیم تشیع و معارف اهل بیت (علیهم السلام) پرده برمی دارد. این موالیان از نسل ایرانیانی هستند که از امویان نفرت داشتند و در قیام مختار علیه حکام ستمگر این سلسله نقش مؤثری ایفا کردند و وقتی دیدند در دستگاه خلافت اموی انحرافات و ناروایی ها و خلاف های بسیاری وجود دارد، در جست وجوی رضای آل محمد، این دولت را ساقط کردند و قدرت را از آنان به عباسیان منتقل کردند که ادعای پیوستگی به خاندان پیامبر را داشتند و در آغاز کار، پرچم مظلومیت برافراشته بودند؛ اما وقتی دیدند این خاندان نیز همان روش باطل و آمیخته به انواع آفت ها و جنایات اموی را در پیش گرفته اند، از آنان ناراضی گردیده و در اشکال گوناگون مخالفت خویش را با این خاندان بروز دادند و روح معنویت اسلام، عدالت و مساوات اسلامی را در خاندان رسالت و ائمه هدی یافتند. به همین دلیل ایرانیان از تشکیلات عباسی کنار گذاشته شدند و اقوامی از ترکستان (آسیای میانه) روی کار آمدند. ۱

۱). مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۳و۱۳۷؛ جلال الدین همایی، شعوبیه، ص-۸؛ لوسین بودا، برمکیان، ترجمه عبدالحسین میکده، ص۱۰۹؛ البلدان، ص۱؛ کامل ابن اثیر، ج۱۹، ص۱۷؛ تستری، قاموس الرجال، ح۹، ص۱۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۳و۲۳؛ رجال کشی، ص۲۲و۲۷۱..

هشام بن حکم دانشمند و متکلم بزرگ شیعی و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) است. وی در آن عصر که شیعیان از هر طرف زیر فشار سیاسی و تبلیغاتی بودند، به دفاع از امامت و رهبری ائمه هدی پرداخت و با بیان رسا و قدرت فوق العاده ای که در مناظره داشت، حقایقی را در پاسداری از حریم اهل بیت (علیهم السلام) تشریح می کرد. هشام حکم در پی گیری اهداف بلند خویش، از کوفه به بغداد نقل مکان کرد و در ناحیه کرخ سکونت گزید. هجرت وی به کرخ در آن اختناق شدید علیه حامیان ولایت ائمه، نشان می دهد که افرادی هم فکر و هم عقیده اش در این دیار زندگی می کردند که موفق شده است در آن جا با آرامش اقامت گزیند. این هجرت در تقویت گرایش های شیعی اهالی کرخ نیز تأثیرگذار بود. هشام که تربیت شده مکتب امام صادق (علیه السلام) است، وقتی مراحل عالی علمی را طی کرد، در کرخ فعالیت های فکری و فرهنگی گسترده ای را آغاز کرد.

از جمله تلاش های ارزشمند او بحث ها و جدال های احسنی است که با پیروان فرق گوناگون داشته است. «جاثلیق» که از شخصیت های معروف مسیحی بود، وقتی آوازه علمی هشام را شنید، همراه گروهی از کشیش ها به مغازه تجارتی هشام که در کرخ بود رفت و بحث های اعتقادی جالبی را با وی مطرح کرد و جواب های مستدل و قانع کننده ای شنید. به همین دلیل متقاعد گردید که همراه هشام بن حکم برای ملاقات با امام صادق (علیه السلام) از کرخ به مدینه بروند. جاثلیق وقتی حقایقی را درباره معارف و کمالات امام ششم دید، ایمان آورد و نزد آن حضرت به کسب علم و فضیلت مشغول شد و در زمره یاران امام کاظم (علیه السلام) بود تا مرگش فرا رسید.

یحیی بن خالد برمکی کاخی در کرخ داشت و افرادی از اهل علم و حکمت در حضور او با یکدیگر به مباحثه می پرداختند. هشام در این محافل، معارفی از فرهنگ تشیع و علوم اهل بیت (علیهم السلام) را با زبان گویای خود چنان عالمانه و ژرف مطرح کرد که حاضران چاره ای جز تسلیم نداشتند؛ اما این کارگزاران که سینه چاک بنی عباس بودند، اجازه ندادند این برنامه ادامه یابد و حتی هشام را تهدید به قتل کردند. سرانجام بحث های مستدل و شیوای هشام چنان ضربات شکننده ای بر پیکر نحله های باطل و فرقه های منحرف و عقاید بیهوده وارد ساخت که نوعی بیداری و آگاهی در جامعه آن زمان کرخ، بغداد و توابع به وجود آورد؛ به گونه ای که هارون عباسی احساس خطر کرد، ولی پیش از آن که نقشه او درباره از میان بردن هشام عملی شود، از محله کرخ بغداد متواری گردید و به سوی کوفه رفت و در خانه یکی از دوستانش مخفی شد. ۱

۱). آیت الله خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۷؛ قاموس الرجال، ج۹، ص۲۱۷؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۳و۲۳؛ رجال کشی، ص۲۳و۲۷۱..

موضوع دیگری که حیات فکری و سیاسی تشیع را در کرخ به اثبات می رساند، ماجرای اسفبار شهادت حضرت امام کاظم (علیه السلام) است. هارون الرشید پس از این که آن حضرت را در زندان های مخوف خود زیر نظر گرفت، دستور داد تا امام هفتم را به گونه ای به شهادت برسانند که اهالی شیعه ساکن در کرخ او را متهم به قتل نکنند. بنابراین در سال ۱۸۳ هجری خود در رقّه اقامت گزید و عواملش حضرت را با خوراندن سمّ شهید کردند. این دستور توسط رئیس پلیس بغداد یعنی «سندی بن شاهک» اجرا شد. گرچه امام (علیه السلام) هشت سال بود که در زندان به سر می برد و خلیفه پنجم عباسی بر اوضاع کشور مسلط شده بود و هرگونه فریاد اعتراضی را در حلقوم خفه می کرد و اگر نهضتی به پا می خاست، در هم می کوبید، ولی باز هم می هراسید که به دنبال شهادت امام، شیعیان کرخ به پا خیزند و قیامی پدید آورند. پس هشتاد نفر از رجال و افراد سرشناس را فراخواند و در محله کرخ بر پیکر پاک امام گرد آورد تا گواهی دهند امام به مرگ طبیعی درگذشته است؛ اما بر مردم ثابت گردید که حضرت را با سمّی مهلک شهید کرده اند.

هارون اجازه نداد که شیعیان جنازه حضرت را تشیع کنند؛ بلکه تابوت حامل پیکر امام را بر روی پل بغداد قرار داد و فرمان داد تا بانگ برآورند که این بدن امام و پیشوای رافضیان است و با چنین رفتاری خواست تا قلب مشتاقان امام را جریحه دارتر کند؛ اما نه تنها نتوانست از شأن و منزلت امام بکاهد، بلکه نهایت قساوت خویش را برملا ساخت. سلیمان بن جعفر وقتی این رفتار اهانت آمیز را نسبت به جنازه امام دید، آن را از دست مأموران گرفت و در ابتدای محله کرخ قرار داد و فرمان داد تا اهالی برای تشییع پیکر فروغ هفتم امامت مهیا گردند. شیعیان کرخ با ازدحامی شگفت هجوم آوردند و جنازه حضرت را بر دوش خویش با احترام ویژه ای حمل کردند و اشک ریزان، سوگوار و غمناک آن را تا مقابر قریش تشییع کردند و در محلی که اکنون به کاظمین موسوم است، به خاک سپردند. اگر سلیمان چنین نمی کرد، امکان داشت شعله های خشم اهالی کرخ آتشفشانی به وجود آورد و در خرمن عباسیان حریق افکند؛ اما هوشیاری سلیمان در این باره و این که خود با سر و پای برهنه به دنبال جنازه آن حضرت حرکت کرد، از جوشش و انقلاب شیعیان کرخ را جلوگیری کرد. ۱

۱). ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطایبین، ص۰؛ نوبختی، فرق الشیعه ص۸۰و۸۱؛ محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمه سید محمدباقر حجتی، ص۱۰و۱۰..

این که افرادی از مردمان کرخ به زندان سندی بن شاهک آورده شدند تا پیکر امام را مشاهده کنند و بر مرگ طبیعی آن حضرت شهادت دهند، نشان می دهد که اهالی کرخ با آن حضرت در ارتباط بوده اند؛ وگرنه در عصر هارون عباسی مرکز قدرت و دولت و بیشترین آبادانی به شرق دجله انتقال یافته بود و ارکان حکومتی، علما و قضات غالباً در بغداد شرقی منزل داشتند؛ در حالی که کرخ در سمت غرب دجله واقع شده بود. انتخاب عده ای مشهور از میان شیعیان کرخ برای گواهی دادن، مبین این واقعیت است که در این منطقه، پیوندی استوار با ائمه هدی و اهل بیت (علیهم السلام) وجود داشته است.

احمد فرزند عیسی فرزند زید بن علی (علیه السلام) که نامش در سلسله راویان حدیث دیده می شود، در زمان هارون الرشید قیام کرد. هارون وی را دستگیر کرد و در رافقه محبوس ساخت. وی پس از مدتی کوتاه از زندان گریخت و به بصره رفت و از آن جا شیعیان منطقه عراق از جمله اهالی کرخ را با نامه به سوی خویش فراخواند. مأمورین هارون به جست وجوی محل اختفایش پرداختند، ولی موفق نشدند؛ پس «حاضر» دبیر و ملازم احمد را دستگیر کردند و به بغداد بردند. هنگامی که آنان به بغداد رسیدند، از جانب کرخ وارد این شهر شدند. حاضر تا به این محل رسید، خطاب به اهل کرخ فریاد برآورد: «ای مردم! من حاضر، دوست و یاور احمد، نواده زید علوی هستم که اکنون مأموران هارون دستگیرم کرده اند.» او می خواست پیام احمد بن عیسی را به آگاهی مردم کرخ برساند، ولی مأموران سخنانش را ناتمام گذاشتند و وی را نزد هارون بردند. خلیفه از او درباره احمد سؤال کرد؛ گفت: «من در این سنین سالخوردگی به خود اجازه نمی دهم محل استقرار احمد را فاش کنم تا او کشته شود». پس هارون دستور داد او را چنان زدند که زیر ضربات مأموران به شهادت رسید و در بغداد به دار آویخته شد. ۱

این ها نشانه ها و نمونه هایی است که گرایش های اعتقادی اهل کرخ را در قلمرو تشیع نشان می دهد؛ به علاوه کرخ در بیرون دروازه کوف بغداد ساخته شده و بر سر کاروان هایی بود که از بغداد به کوفه و از آن جا به سوی حجاز رهسپار می شدند و فاصله کوفه تا کرخ اندک بود و کوفه مرکز نشر و شکوفایی و رشد تشیع در جهان اسلام آن عصر به شمار می رفت و تشیع از آن جا به نقاط دیگر سرایت می یافت و طبیعی است که مبلغّان فرهنگ اهل بیت هنگام هجرت از کوفه به بغداد، در کرخ ساکن می شده اند و از این موضع به نشر مذهب تشیع اقدام می کرده اند. برخی از قیام کنندگان در کوفه، هنگامی که دچار تنگناهایی می شدند، به کرخ پناه می آوردند یا در این منطقه دعوت خود را آشکار می کردند تا افرادی را همراه خود کنند. ۲ابن جوزی ذیل حوادث سال ۳۳۱ هجری از کثرت شیعیان در کرخ بغداد یاد می کند؛ سالی که مقارن با حکمرانی المقتدر بالله عباسی بوده و وزرای شیعی «آل فرات» در دستگاه عباسی نفوذ یافته بودند. ۳ضعف حکومت بنی عباس، اقتدار آل فرات و نفوذ دانشمندان نوبختی در دستگاه دولت عباسی و نیز حضور نواب اربعه امام عصر (عج) در بخش غربی بغداد که کرخ را در بر می گیرد، عواملی بود که هر روزه بر تعداد، صلابت و قدرت شیعیان کرخ می افزود. با قدرت گرفتن آل بویه در ایران که حاکمانی شیعی بودند و سپس ورود آنان به بغداد، اهل کرخ عرصه های علمی، فرهنگی و سیاسی حضوری پررنگ و مؤثر دارند.

۱). تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۳۳؛ حسین کریمان، سیره و قیام زید بن علی۷، ص۱۲۹..

۲). البلدان، ص۱و۷۲؛ کامل ابن اثیر، ج، ص۳۲؛ تاریخ طبری، ح۹، ص۲و۳..

۳). سبط بن جوزی، المنتظم، ذیل حوادث سال۳۳۱ هجری..

). یادنامه علامه شریف رضی، ص۲۸۳..

کرخ مرکز فعالیت های نواب اربعه امام زمان (عج)

علی رغم اختناقی که عباسیان به وجود آورده بودند، از چند سال آخر امامت حضرت جواد (علیه السلام) تشکیلات و فعالیت های وکلای ائمه در سطحی بسیار عالی توسعه یافته بود. امام هادی (علیه السلام) نیز روابط خود را با پیروانش در نهان ادامه می داد و خمس و سایر وجوه شرعی از وکلای خود در شهرهای گوناگون دریافت می کرد. فعالیت های نظامی گروه های مختلف شیعه، عباسیان را پریشان کرده بود و آنها را به گمان متوجه ساخت که امامان شیعه پشت سر خیزش های علویان و سادات قرار دارند، یا دست کم بر اثر تلاش های فکری و عقیدتی ائمه، این عملیات نظامی و سیاسی شکل می گیرد. بنابراین مقامات حکومت عباسی از سال های آغازین قرن سوم هجری به بعد، ائمه را به اقامت اجباری در پایتخت و زیر نظر گرفتن ایشان وادار کردند. این سیاست بر امام رضا (علیه السلام)، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری: تحمیل گردید و آن بزرگواران را به گسترش سازمان مخفی وکالت وادار ساخت تا در چنین شرایط دشواری نیز کارآیی داشته باشد. ۱

در همین حال، وجود چنین اوضاع بحرانی امام یازدهم را وادار کرد تا شیوه ای اتخاذ کند که بتواند از مراقبت شدید عباسیان بر فرزندش که بعداً امام دوازدهم و خاتم اوصیا می گردید، جلوگیری کند؛ به گونه ای که او را قادر سازد تا برنامه های خود را دور از دید حکام عباسی و بازرسی دقیق آنان انجام دهد. فقدان تماس مستقیم بین امام (علیه السلام) و پیروانش نقش مذهبی و سیاسی وکالت را افزایش داد. به تدریج وکلای امام تجارب ارزنده ای را در سازمان دهی پیروانشان در واحدهای جداگانه ای به دست آوردند. آنان شیعیان را بر مبنای گوناگون به چهار گروه تقسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.