پاورپوینت کامل صعصعه بن صوحان/ شاگرد راستین امیر بلاغت علی (ع) ۸۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صعصعه بن صوحان/ شاگرد راستین امیر بلاغت علی (ع) ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صعصعه بن صوحان/ شاگرد راستین امیر بلاغت علی (ع) ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صعصعه بن صوحان/ شاگرد راستین امیر بلاغت علی (ع) ۸۹ اسلاید در PowerPoint :

۵۷

مقدمه

در طول حیات و حضور ائمه (علیهم السلام) جمعی از نیکان روزگار، در کسوت یاران و صحابه بلندمرتبه ایشان شناخته می شدند. این در حالی بود که در بخش عمده ای از این مدت، به سبب وجود محدودیت های گوناگون، برقراری روابط آزاد و تربیت نیرو چندان ساده نبوده است. از جمله شاگردان راستین امیرالمؤمنین (ع) «صعصعه بن صوحان» بود که مورد تأیید و تمجید آن امام همام قرار داشت و به وی اعتماد بسیار داشتند. او تا زمان معاویه می زیست و در طول حیات خود، بارها به دفاع از حضرت علی (ع) پرداخت. در این نوشتار کوشیده ایم تا با جست وجو در منابع مختلف تاریخی و حدیثی بتوانیم تصویری نسبتا جامع از این رادمرد تاریخ صدر اسلام ارائه کنیم. این تحقیق ظرفیت آن را داراد که در قالب داستان و نمایشنامه زمینه ساز تولید آثار هنری ارزشمند قرار گیرد و الگوی شایسته ای به علاقه مندان اهل بیت (علیهم السلام) و یاران ایشان ارائه دهد.

صعصعه از بزرگان قبیله عبدالقیس و خطیبی فصیح، خوش بیان، فاضل، متدین و از اصحاب خاص امیر مومنان علی (ع) بود. [۱] وی از قبیله عبدقیس بود که به «عبدی» شهرت داشتند و از جمله خاندان های عرب یمنی و از تیره ربیعه بودند که از قبل از ظهور اسلام، خداپرست بوده و پس از ورود اسلام به میان آنان، با اهل بیت (علیهم السلام) رابطه ای عالی داشتند. [۲] ظاهرا این خاندان همگی خطیب بودند و در چنین خاندان خطیب پروری، وی به عنوان خطیبی توانا شهرت داشت و او را در زمره خطیب ترین مردمان می خواندند. [۳] امام علی (ع) هنگامی که وقف نامه چاه ها، قنوات و اموال خود را برای محرومان می نوشت، عده ای را شاهد می گرف و صعصعه بن صوحان از جمله این شاهدان بود. [۴] همچنین صعصعه را از معماران شهر کوفه دانسته اند. [۵]

در منابع تاریخی اشاره ای به زمان تولد، سن و عمر صعصعه نشده است و با توجه به این که معلوم نیست در چه سنی دار فانی را وداع گفته، با محاسبه نیز نمی توان آن را به دست آورد. تنها گزارش درباره مقطع کودکی او مربوط به دوره پیامبر (ص) است که ضمن سفر امیرالمؤمنین (ع) به یمن، اسلام آورده، شرف حضور و درک محضر آن حضرت را نمی یابد. [۶]

صعصعه در دوران خلفا

دوره خلیفه نخست، ادامه دوره نوجوانی صعصعه بوده؛ لذا فعالیت خاصی از او نقل نشده؛ ولی در دوره خلیفه دوم، روایتی در دست است که او را شجاع و دانا نشان می دهد. نقل شده است که در ایام جوانی، روزی مال هنگفتی از ناحیه ابوموسی برای خلیفه دوم می آید و رسیدن این مال، پس از تقسیم بیت المال بود. خلیفه بر منبر رفت و از نحوه تقسیم آن مال در آن شرایط سؤال می کند. صعصعه جوان برمی خیزد و می گوید: «جایی از مردم نظر می خواهی که در قرآن اجازه داده نشده است. آن را در همان جایی قرار ده که خداوند قرار داده است. » خلیفه او را تصدیق کرد و گفت: «تو از منی و من از تو!» و سپس آن مال را میان مسلمانان تقسیم کرد. [۷]

در سال ۳۳ هجری چند تن از اشراف کوفه و مهتران و فصیحان عرب، به سخنرانی و شوراندن مردم علیه عثمان مشغول بودند. چهره های شاخص این جریان افراد ذیل بودند: مالک اشتر نخعی، ثابت قیس نخعی، کمیل بن زیاد نخعی، عروه بن جعد، عمرو بن جموح و صعصعه بن صوحان. عثمان این جمعیت را از کوفه به شام تبعید می کند. [۸] پس از مدتی که از سکونت این جمع به شام گذشت، معاویه برای عثمان نوشت:

«همانا گروهی پیش من آمدند که نه خِرَدی دارند و نه دین. از عدالت و دادگری به ستوه آمده و دلتنگ شده اند. خدا را منظور ندارند و با دلیل و برهان سخن نمی گویند. همانا تنها قصدشان فتنه انگیزی است و خداوند، آنان را گرفتار و رسوا خواهد کرد و از آن گروهی نیستند که از ستیز ایشان بیمی داشته باشیم».

سپس معاویه این گروه را که شامل: مالک اشتر نخعی، ثابت بن قیس همدانی، کمیل بن زیاد نخعی، زید بن صوحان و برادرش صعصعه، جندب بن زهیر غامدی، جندب بن کعب ازدی، عروه بن جعد، عمرو بن حمق خزاعی و ابن کواء بودند، از شام به حمص تبعید کرد. عبدالرحمان بن خالد بن ولید، امیر حمص، در مدت سکونت آنان بارها ایشان را مورد تحقیر و توهین قرار داد و سرانجام از معاویه خواست که ایشان را به کوفه بازگرداند. [۹]

در روزگار عثمان نیز زمانی که خلیفه بر منبر بود، صعصعه خطاب به او گفت: «ای عثمان! خود منحرف شدی و امّت تو نیز منحرف شدند. عدالت پیشه کن تا امت تو نیز به عدالت رفتار کنند. » عین این عبارت از برادرش زید نیز نقل شده است. برخورد دیگر صعصعه با عثمان را شیخ طوسی به نقل از خود او نقل کرده است [۱۰] و مشابه این گزارش را با اندک تفاوتی در دیگر منابع می توان یافت. [۱۱]

روزی صعصعه علیه عثمان سخنرانی مفصلی می کند. عثمان نیز که به خشم آمده بود، او را «بجباج نفاخ» خواند و گفت: «او نه می داند خدا کیست و نه این که خدا کجاست!» کنایه از این که نه عظمت خدا را در نظر می گیرد و نه به این توجه دارد که او در همه جا حاضر است و سخنانش را می شنود. صعصعه نیز به تفصیل پاسخ او را می دهد. [۱۲] نام صعصعه در میان افرادی که به تجهیز و تدفین ابوذر همت گماشتند نیز دیده می شود. [۱۳]

صعصعه در دوره خلافت امیرالمؤمنین علی (ع)

با توجه به قرابت صعصعه با امیرالمؤمنین (ع) در این دوره حضوری فعال و چشمگیر داشت. در همین راستاست که در تمام جنگ های حضرت علی (ع) نام او دیده می شود. ادب صعصعه نسبت در برابر امام و نوع شناخت وی از حضرت را در موضع گیری های او پس از خطبه روز نخستین امام علی (ع) می توان دریافت. امیرالمؤمنین علی (ع) در آغاز حکومتشان و پس از بیعت، خطبه ای ایراد فرمودند و بلافاصله پس از ایشان صعصعه نیز به پاخاست و خدمت امام (ع) عرضه داشت: «به خدا سوگند که ای امیر مؤمنان، تو خلافت را آراستی و آن تو را نیاراست، و تو مقام آن را بالا بردی و نه آن مقام تو را، و آن به تو نیازمندتر است تا تو به آن». [۱۴]

در همین دوره حکومت امام علی (ع) است که در تأیید و تمجید توانایی فوق العاده صعصعه در خطابه، امیر فصاحت و بلاغت، حضرت علی (ع)، او را «خطیب شحشح»[۱۵] خواندند، یعنی در خطبه خواندن رساست. بنا بر نقل طبری در ماجرای جنگ جمل که ربیعیان در برابر ربیعیان و یمنیان در برابر یمنیان لشکرآرایی کرده بودند، صعصعه و دو برادرش، زید و سیحان، از حضرت علی (ع) درخواست می کنند که به ایشان اذن داده شود تا در مقابل مضریان که نیمی از جمعیت جمل را تشکیل می دادند، بایستند. حضرت هم با درخواست آنان موافقت می کنند. [۱۶] دو برادر صعصعه در این جنگ به شهادت می رسند و او نیز زخمی می شود. [۱۷]

نقل شده است وقتی حضرت علی (ع) از جنگ جمل بازگشت، محمد بن عمیر بن عطارد تیمی و احنف بن قیس و صعصعه بن صوحان عبدی و چند تن دیگر را به حضور طلبیدند، و آنان به عنوان خلافت بر امام سلام کردند. حضرت به آن ها فرمود: «شما بزرگان عرب و سران یاران منید. بگویید درباره این جوانک عیاش (معاویه) چه باید کرد؟» صعصعه گفت: «معاویه را هوس به عیاشی کشانده و دل به دنیا داده و کشتن مردان برای وی آسان است و آخرت خویش را به دنیای آن ها فروخته است. اگر با تدبیر درباره او عمل کنی، ان شاءالله نتیجه نیکو خواهد بود و توفیق به وسیله خدا و پیغمبر و تو ای امیر مؤمنان به دست خواهد آمد. صلاح این است که یکی از محارم مورد اعتماد خویش را با نامه ای بفرستی و او را به بیعت خویش دعوت کنی. اگر پذیرفت، تکلیف او روشن است؛ وگرنه با وی جهاد کن و بر قضای خدا صبوری ورز، تا کار یکسره شود».

امام فرمودند: «ای صعصعه! دستور می دهم نامه را خودت بنویسی و پیش معاویه ببری. آغاز نامه را تهدید و بیم کنی و در انجام آن از توبه سخن بیاوری. آغاز نامه چنین باشد: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ از بنده خدا علی، امیر مؤمنان، به سوی معاویه. درود بر تو، اما بعد. . . » سپس آنچه را به من گفتی در آن بنویس و آیه (أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ) را در عنوان نامه ثبت کن». [۱۸]

این ماجرا به خوبی بیان کننده جایگاه صعصعه نزد آن حضرت است. صعصعه از امام خواست که او را از این کار معاف دارد؛ اما امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «دستور می دهم بنویسی. » و صعصعه اطاعت کرد. پس نامه را آماده کرد و بار سفر بست و به دمشق و دربار معاویه رفت. به نقل برخی منابع، در همان بدو ورود، میان او و دربانان معاویه مشاجره لفظی رخ می دهد. پس از حضور در کاخ معاویه باز هم صعصعه حاضرجوابی می کند و جواب های محکم، کوبنده و در کمال شیوایی و رسایی به پرسش های معاویه می دهد. [۱۹]

پیش از شروع جنگ صفین، سپاه معاویه که زودتر به منطقه درگیری رسیده بود، بر آب مسلط شده و مانع دسترسی سپاه امام علی (ع) به آب می شوند. «ابو اعور» سواران و پیادگان را بر سر آب به صف کرده و تیراندازان را همراه با نیزه داران و سپرداران، پیشاپیش آنان گماشته بود و همگی دستار سپید بر سر بسته و ایستاده بودند. وقتی به حضرت علی (ع) گزارش ماجرا را می دهند، ایشان صعصعه را فرامی خوانند تا سراغ معاویه برود و این پیام را به او ابلاغ کند: «ما مسیر خود را طی می کنیم و دوست نداریم قبل از آن که حجت را تمام کنیم، آغازگر جنگ باشیم؛ پس از اطراف آب کنار روید تا ببینیم سرنوشت ما و شما به کجا می انجامد. در غیر این صورت، جناح پیروز، آشامنده آب خواهد بود». صعصعه این پیام را به معاویه رساند. در این جا نیز بحث سختی میان معاویه و صعصعه درگرفت». [۲۰]

به دلیل همین توانایی در فن بیان و اعتمادی که امام به صعصعه داشتند، در جنگ نهروان نیز امیرمؤمنان (ع) او را برای گفت وگو با خوارج فرستادند. [۲۱]

از جمله مطالب مشهور در منابع که هم مورخان و هم محدثان درباره صعصعه نقل کرده اند، ماجرای بیماری اوست. اصبغ بن نباته می گوید: صعصعه بن صوحان بیمار شد. به همراه حضرت علی (ع) برای عیادت وی به منزلش رفتیم. او که در بستر بیماری افتاده بود، با دیدن حضرت، بسیار خوشحال شد. حضرت علی (ع) به او محبت فراوان کرد و هنگام خداحافظی فرمودند: «ای صعصعه! این دیدار تکلیف من بود؛ مبادا آن را موجب فخر و مباهات بر دیگران قرار دهی. » صعصعه پاسخ داد: نه، یا امیرالمؤمنین، که آن را اجر و ذخیره آخرت می دانم. امام فرمودند: «به خدا قسم من تو را کم هزینه (برای اسلام)، اما پرتلاش می بینم». صعصعه پاسخ داد: به خدا قسم شما در نظر من بسیار آگاه به خداوند هستید و او در نظر شما بزرگ است و شما نیز نزد پروردگار جایگاهی بلند دارید و اهل حکمت و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم هستید. [۲۲]

پس از اختلاف مردم عراق در مورد ترک جنگ پس از صفین، هرکدام از یاران امام علی (ع) مطالبی بیان نمودند. در میان این صحبت ها صعصعه نیز برخاست و عرض کرد: «ای امیر مؤمنان! ما زمانی که مردم به سوی طلحه و زبیر می رفتند، به سوی تو پیش افتادیم. شخص خردمندی ما را به یاری کارگزار تو، عثمان بن حنیف فراخواند. ما نیز او را اجابت کردیم. او با دشمن تو جنگید؛ تا این که با مردمی از بنی عبد قیس برخورد کردیم. آنان خداوند را عبادت کرده بودند. زانوان آنان همچون زانوان شتر و پیشانی آنان همچون چرم سخت بود. زنده به اسارت درآمد و کشته و مصلوب گشت. ما نخستین قتیل و اسیر بودیم. سپس سختی ما را در صفین دیدی». [۲۳]

نامه ای را که حضرت علی (ع) برای مردم مصر درباره امارت مالک اشتر نخعی نوشتند را نیز صعصعه نقل کرده است. [۲۴] بنا برروایات، صعصعه بیش از اطرافیان خود نسبت به مهدویت و آخرالزمان معرفت داشته است. [۲۵] به استناد این روایات در شرایطی که میزان معرفت برخی آن قدر اندک بود که در پاسخ به «سلونی قبل أن تفقدونی» امام می پرسیدند تعداد تارهای موی من چقدر است؟!، صعصعه از ایشان درباره آخرالزمان و دجال و مهدویت سؤال می پرسید. نزال بن سبره گوید: علی بن ابی طالب (ع) برای ما خطبه خواند و حمد خدای عز وجلّ کرد و او را ثنا گفت و بر پیغمبر و آلش صلوات فرستاد و سه بار فرمود: «ای مردم! از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست بدهید. » صعصعه برخاست و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! دجال چه زمانی خروج می کند؟ فرمود: «بنشین، خدا سخنت را شنید و قصدت را دانست و سؤال شده از سؤال کننده به این موضوع داناتر نیست؛ ولی برای آن نشانه ها و آمادگی هایی است که دنبال یکدیگر می آیند، چون دو لنگه کفش. اگر خواهی به تو خبر دهم؟» عرض کرد: آری، یا امیرالمؤمنین. و آن حضرت فرمود:

«نشانه اش اینهاست: نماز را بمیرانند؛ امانت را خیانت کنند؛ دروغ را حلال شمارند؛ ربا بخورند و رشوه بگیرند؛ ساختمان ها را محکم و نیکو بسازند و دین را به دنیا بفروشند؛ سفیهان را به کار گمارند؛ با زنان مشورت کنند؛ قطع رحم کنند؛ پیرو هوس گردند؛ خونریزی را آسان دانند؛ حلم ناتوانی باشد؛ ستم افتخار باشد؛ فرماندهان زناکار باشند؛ وزیران ستمکار؛ کدخدایان خیانتکار؛ قرآن خوانان فاسق؛ گواهی دروغ پدید شود و زناکاری آشکارا باشد و گفتار تهمت و خلافت معمول گردد؛ قرآن ها را زیوربندی کنند و مسجدها را نقاشی کنند و مناره ها را بلند سازند؛ اشرار را احترام کنند و در صفوف مزاحمت نمایند و دل ها با هم مخالف باشند و عهد را بشکنند و موعود نزدیک گردد؛ زن ها با شوهران خود در بازرگانی شرکت کنند برای حرص دنیا؛ آواز بی دین ها برتری یابد و از آنها گوش کنند؛ سرپرست هر قومی رذل تر آن ها باشد و از هرزه ها برای کناره گیری از شرّشان پرهیز کنند؛ دروغگو را تصدیق کنند و خائن را امین شمارند؛ کنیزان خواننده تهیه کنند و نگه دارند و ساز و آواز فراهم سازند؛ آخر کسان امت، اول آنها را لعن کنند؛ زن ها سوار بر زین شوند و زنان شبیه مردان گردند و مردان شبیه زنان؛ گواه نطلبیده گواهی دهد و گواه دیگری بدون اطلاع، برای طرفداری گواهی دهد؛ برای دنیا فقه آموزند و کار دنیا را بر آخرت مقدم دارند؛ پوست میش ها را بر دل گرگ ها بپوشند؛ دل های شان گندتر از مردار باشد و تلخ تر از صبر. در این وقت، زود زود و شتاب و شتاب، که در آن روز، بهترین جا بیت المقدس باشد و زمانی بر مردم آید که هر کدام آرزو دارند که ساکن آن باشند». [۲۶]

روزی در دوره حکومت امام علی (ع) و به هنگام نماز، اشعث در صف آخر نمازگزاران آن گونه که آداب مسلمان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.