پاورپوینت کامل گذر و نظری به تاریخ و جغرافیای سامراء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گذر و نظری به تاریخ و جغرافیای سامراء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گذر و نظری به تاریخ و جغرافیای سامراء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گذر و نظری به تاریخ و جغرافیای سامراء ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۷

وجه نام گذاری

«سامراء» واژه ای است آرامی و چون سام فرزند نوح نبی این مکان را برای سکونت خود برگزید، بدین نام مشهور گردید. در واقع نام این موضع جغرافیایی «سام راه» بوده که رفته رفته به سامراء یا سامره موسوم گردیده است. هنگامی که معتصم به گسترش آن پرداخت و این دیار را به عنوان مرکز حکومت عباسی برگزید، شهر را «سُرَّمَنْ رَأی» نام نهاد؛ یعنی هر کس آن را ببیند، شادمان گردد، تا هم با میمنت باشد و هم با نام قدیمی شباهت داشته باشد. بر روی سکه هایی که در عصر عباسیان ضرب می شده، همین نام عربی دیده می شود. [۱] به گفته مقدسی هنگامی که سامراء شهری بزرگ، جذّاب و دیدنی بود، «سُرَّمَنْ رأی» نام گرفت که به اختصار «سُرَّمَری» تلفظ می کردند و چون متروک گردید و خرابی به این قلمرو راه یافت، آن را «ساء مَنْ رأی» نامیدند و به تدریج این نام مختصر گردید و سامراء نامیده شد. [۲] هنگامی که ابن جبیر از خرابه های شهر می گذشت، گفت: به راستی سُرَّمَنْ رأی «عبده من رأی» گردید![۳] یاقوت حموی از کرخ سامراء یاد کرده و گفته است: به آن کرخ فیروز هم می گویند که به فیروز فرزند بلاش، پسر قباد فرمانروای ساسانی منسوب است. این ناحیه قدیمی تر از سامراء بود و چون سامره بنا شد، شهر مزبور بدان متصل گردید و در زمان های بعد که شهر سامراء رو به ویرانی رفت، کرخ فیروز آباد باقی ماند. [۴]

«عسکر» معرب لشکر است و چون سامراء مرکز استقرار گروه هایی از لشکریان عباسی بوده، به نام عسکر نیز شهرت دارد و افراد منسوب به آن جا را عسکری می گویند و معمولا ساکنین سامراء را با همین عنوان لقب داده اند. از آن جا که امام دهم و یازدهم مدت ها در این شهر اقامت داشته اند آن دو فروغ فروزان امامت و هدایت را عسکریین گفته اند. البته عسکر سامراء را نباید با عسکر مکرّم که از نواحی خوزستان است، اشتباه کرد. [۵]

ویژگی های تاریخی و مشخصات جغرافیایی

سامراء که اکنون از توابع استان صلاح الدّین عراق به شمار می رود، بر کرانه شرقی رود دجله و در ۱۳۰ کیلومتری شمال غربی بغداد قرار دارد. البته از راه ارتباطی آبی (دجله) این فاصله به ۱۷۵ کیلومتر می رسد که این مسیر در سال های اخیر اهمیت چندانی ندارد. سامراء از طریق راه آهن و راه شوسه با مرکز حکومت عراق مرتبط است. این شهر در مسیر راه بغداد به تکریت واقع شده و جغرافی دانان آن را از اقلیم چهارم دانسته اند و گفته اند پس از شهر بغداد، سامراء دومین شهری است که توسط خلفای عباسی بنیان نهاده شد. فضای سبز، عمارات مهم و برخی قرای سامراء در جانب غربی آن قرار گرفته است.

از آن جا که این دیار در سر حد ایران و ممالک روم قرار داشت، در نبردهایی که بین رومیان و ایرانیان صورت گرفت، سامراء به تصرف مهاجمان رومی درآمد و ساکنین آن ناگزیر به آیین مسیح گرویدند. با طلوع اسلام، اگرچه این شهر به تصرف رزمندگان اسلام درآمد، ولی به دلیل جنگ های متعدد و نزاع های گوناگون، به ویرانه ای تبدیل گردید و سکنه اش متفرق گشته و به نقاط دیگر مهاجرت کردند. در اواخر قرن دوّم هجری صرفاً یک دیر در این محل بوده است. با روی کار آمدن بنی عباس در اطراف سامراء بناهای متعددی احداث کردند. در ۲۲۱ ق ضمن این که سامراء مرکز حکمرانی این سلسله گردید، عمران و توسعه بسیار یافت و از امکانات رفاهی، خدماتی و ارتباطی مناسبی بهره مند گردید. اما از حدود قرن چهارم هجری، بار دیگر راه زوال را پیمود و در آن، غیر از حرم عسکریین (علیهما السلام) بنایی نماند، تا آن که «ابومحمد حسن بن ابی الهیجاء عبدالله بن حمدان بن حمدون تغلبی»، صاحب موصل، ضمن ساخت عمارتی برای مرقد امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام) بر احیاء و عمران شهر سامراء اهتمام ورزید. با روی کار آمدن آل بویه، برخی از امیران این خاندان از جمله عضدالدوله دیلمی کار امیر حمدانی را برای رونق و آبادانی سامراء پی گرفتند و رفته رفته این شهر حیات اجتماعی و اقتصادی خود را بازیافت و به کانونی برای سکونت مسلمانان مبدّل گردید. [۶]

تأسیس سامراء

چون مأمون در رجب ۲۱۸ هجری درگذشت، برادرش ابواسحاق محمد، فرزند هارون، معروف به «معتصم بالله»، بزرگان و قوای نظامی را به بیعت با خود فراخواند و همگان اطاعت کردند. او از طرسوس به بغداد آمد و بر این شهر چیره گردید. معتصم از علم و ادب و درس و بحث هیچ بهره ای نداشت، اما وزیرش «محمد بن عبدالملک زیات» مردی فاضل بود. [۷] معتصم که خلافت را غاصبانه به دست آورده بود، به مردم ستم می کرد و فرمانروایی او به زور سرنیزه پابرجا بود. او چون مادرش از کنیزکان ترک بود و نیز ترکان در روی کارآمدنش مؤثر بودند و نیز به سپاهیان خود اعتمادی نداشت، غلامان ترک را وارد ارتش و تشکیلات اداری دولت عباسی نمود؛ به گونه ای که تعدادشان به حدود هفتادهزار نفر بالغ گردید. آنان به فرمان خلیفه لباس های فاخر می پوشیدند و از دیگر لشکریان ممتاز بودند و اجازه داشتند در خیابان های بغداد به حالت سواره حرکت کنند. آنان اهالی بغداد را آزار و اذیت می کردند و حتی برخی افراد زیر دست و پای مرکب ترکان کشته می شدند. برخی نیز تازیانه می خوردند. با ادامه این وضع، فریاد اعتراض ساکنان بغداد بلند شد و چون از ستم قوای ترک به ستوه آمدند، معتصم را تهدید کردند که اگر این سپاه را از ما دور نکنی، با تیرهای سحرگاهی با تو وارد نبرد می شویم. خلیفه پرسید منظورتان چیست؟ پاسخ دادند: در دعاهای خود، تو را نفرین می کنیم و از خداوند نابودیت را می خواهیم. [۸]

وقتی معتصم دید مردم از وی نفرت پیدا کرده و از مجاورتش در محنت و آزارند درصدد برآمد تا غلامان را از بغداد دور کند و خود نیز دارالسلام را ترک کند. [۹] البته به قول ابن اثیر خود معتصم هم از نیروهای نظامی هراس داشت و یک بار بر زبان آورده بود: «بیم آن دارم که آنان بر من شورش کنند و خونم را بریزند. میل دارم در محلی باشم که بر این لشکریان اشراف داشته باشم و اگر حادثه ای رخ داد، بتوانم از راه صحرا یا رودخانه دجله بر ایشان استیلا یابم. »[۱۰]

پس معتصم تصمیم گرفت تا از بغداد خارج شود. نخست به «شماسیه» (صحرایی در مجاورت بغداد) رفت و خواست در آن جا شهری بنا کند، اما به دلیل مساحت کم و نزدیکی به بغداد، با مشورت یکی از وزیران رهسپار «بَرّدان» شد و چند روزی آن جا اقامت گزید و مهندسان را فرا خواند. اما آن جا را نیز نپسندید و به جایی در شرق دجله که «باحَمشا» نام داشت، رفت و نقشه شهری را طراحی کرد؛ اما چون برای حفر انهار با مشکلاتی روبه رو شد، ناگزیر عازم «مَطیره» (از نواحی سامراء) گردید و مدتی در آن ناحیه اقامت داشت و نهر معروف به «قاطول» را مرکز شهر قرار داد؛ امّا دید این منطقه زمین کم وسعتی دارد و شنی بودن اراضی، ساخت بناها به دشواری خواهد بود؛ پس به قصد شکار بر مرکبی سوار شد وبه بیابانی از سرزمین طیرهان که عمارتی جز کلیسای ترسایان انیسی در آن نبود، رسید. از راهبانی که در این دیر بودند پرسید نام این مکان چیست؟ گفتند: ما در کتاب های پیشینیان خود خوانده ایم این جا سامراء نامیده می شده و شهر سام فرزند نوح بوده است و نیز به ما خبر داده اند که این جا روزی آباد خواهد گردید. معتصم گفت: من بر بنای آن می کوشم و در این ناحیه اقامت می گزینم. پس در همان جا فرود آمد و دیر راهبان را از صاحبان آن خرید و بهایش را پرداخت.

معتصم مهندسان را فراخواند تا در جای جدید، قصرهایی بنا کنند و نظارت بر ساخت این کاخ ها را به وزیران و کارگزاران خود سپرد. سپس برای فرماندهان، منشیان و دیگران قطعه زمین هایی را در نظر گرفت و مسجد جامعی برای شهر ساخت و پیرامون آن بازارهایی بنا کرد. محل سکونت نظامیان و کارگزاران، از منطقه مسکونی مردم کاملًا جدا بود و نیز زمینه هایی فراهم ساخت تا آنان در هنگام تردّد، آزاری به اهالی نرسانند و با آنان آمیزشی نداشته باشند.

شهر، دارای معابری اصلی بود که گذرها و محلات مسکونی به آنها مرتبط می گردید. در خیابان مشرف به رودخانه دجله، کشتی ها لنگر می انداختند. آب آشامیدنی و نیز آب مورد نیاز امور تجاری، صنایع و حِرَفْ و نظافت و شست وشو از دجله تأمین می شد و چون احداث بناهای طرف شرقی دجله که همان «سُرّمَن رأی» می باشد، به پایان رسید، پلی به سوی غرب دجله بسته شد و در آن جانب، عمارت ها، بُستان ها، باغ ها و مزارع پدید آمد و نهرهایی که از دجله انشعاب می یافت، این اراضی را مشروب می کرد. از هر ناحیه ای کسی فراخوانده شد تا کاری یا خدمتی در امور کشاورزی، باغداری، منابع آب و صنایع انجام دهد. در هر بوستانی کاخی بنیان نهاده شد که فضاهایی برای سکونت و آبگیرهایی داشت. قصر معتصم عباسی

در محل دیر راهبان بنا شده بود که به «دارالعامر» یا «دار الخلیفه» مشهور گردید. پادگان هایی که در سامراء ساخته شده بود، ظرفیت اسکان ۲۵۰۰۰۰ نفر نظامی را داشت. اصطبل هایی وسیع به گنجایش ۱۶۰۰۰ اسب به وجود آمد. معماران، نجّاران، هنرمندان و مهندسانی که از تمام نواحی کشورهای اسلامی به سامراء اعزام شده بودند، با مشارکت یکدیگر در ساخت کاخ ها، منازل مسکونی، مساجد، اماکن عمومی، معابر، انهار، بازارها و. . . مشارکت جدی داشتند. [۱۱] مقادیر هنگفتی چوب ساج و نخل از طریق بصره و سنگ مرمر از انطاکیه و لاذقیه به سامراء حمل گردید و شارع اعظم در امتداد دجله احداث شده بود. خزانه داری (بیت المال) و مؤسسات دولتی نیز در دارالعامه استقرار یافتند. [۱۲]

رودخانه دُجیل یکی از دو آبراه بر کرانه راست دجله بود که در شمال آن، نهر الاسحاقی قرار داشت. این آبراه در گذشته های دور ساخته شده بود. این نهر در مسیر خود ناحیه ای وسیع بین دو رودخانه دجله و فرات را آبیاری می کرد، اما رفته رفته از اهمیت افتاد و رو به نابودی رفت. معتصم دستور داد اسحاق بن ابراهیم، فرمانده سپاه، بار دیگر آن را حفاری کرد و از این روی نام وی بر آن ماند. بخش احیا شده نهر اسحاقی به بخش علیای آبراه قدیمی، از سرچشمه تا سامراء محدود می گردید و سرانجام به رود دجله می پیوست. ظاهراً عملکرد این آبراه تنها به شهر سامراء منحصر گشت و وقتی بغداد بار دیگر برتری خود را به دست آورد و سامراء متروک گردید، این نهر نیز اهمیت خود را رفته رفته از دست داد. [۱۳]

در سال ۲۲۷ هجری که معتصم عباسی به هلاکت رسید، سامراء به قدری آباد بود که در شکوه و جلال و جلوه های معماری بناها با بغداد رقابت می کرد. وقتی هارون واثق در ۱۲ ربیع الاول ۲۲۷ هجری به جای پدر روی کار آمد، دنبال کار معتصم را درباره سامراء گرفت. وی در ساحل دجله قصری موسوم به «کاخ هارونی» ساخت که در خاور و باختر آن، صفه ای بزرگ احداث کرده بود. به علاوه بارانداز و لنگرهایی برای کشتی هایی که از بغداد به جانب سامراء می آمدند، در ساحل ساخت. وی بر بازارها افزود و در محل سکونت مردم و کارگزاران حکومتی به لحاظ دوری و نزدیکی آنها به مقر امارت خلیفه، تحولاتی به وجود آورد. [۱۴]

دهمین خورشید امامت در سامراء

سیاست شوم عباسیان در برابر امام هادی (ع) همان نقشه شومی بود که مأمون در مقابل حضرت علی بن موسی الرضا و امام محمد تقی (علیهما السلام) اعمال کرده بود و آن عبارت بود از نزدیک ساختن امام به دربار سامراء و محدود کردن برنامه های ایشان در حاشیه حکومت، تا بتوانند کاملا مراقب آن حضرت باشند و بر امور ایشان نظارتی همراه با جاسوسی و فعالیت های امنیتی داشته، و نیز بین آن وجود مبارک و اصحاب و شیعیانش فاصله اندازند. متوکل از این که امام هادی (ع) نفوذ فوق العاده معنوی و اجتماعی در میان جامعه مسلمین داشت، از این بابت بیمناک گردید. بنابراین در پی بهانه ای بود تا امام را به سامراء احضار کند، تا این که نامه امام جمعه مدینه که عبدالله بن محمد هاشمی نام داشت، به دست متوکل رسید. در مکتوب این فرد چاپلوس و متملق و وابسته به دستگاه ستم آمده بود که اگر نیازی به حرمین شریفین مکه و مدینه داری، باید علی بن محمد الهادی را از حجاز اخراج کنی؛ زیرا او اقشاری را به سوی خویش فراخوانده و جمع کثیری از وی پیروی کرده اند. بیم آن می رود که وی با وجود این افراد و نیز سلاح و تدارکاتی که فراهم نموده، قصد انقلابی علیه دستگاه خلافت را داشته باشد.

این گونه اندیشه های ناروا و تحریکات سوء اطرافیان، متوکل را برانگیخت تا یحیی بن هرثمه را مأمور کند تا وسایل جلب و دعوت امام را از مدینه به سامراء به وجود آورد. امام با وجود این که از رفتن به سوی عراق سخت ناراحت بود، به همراه اهل خانه اش مدینه را ترک نمود. کاروان نورانی حضرت طی طریق می کرد تا آن که به یاسریه، در حوالی بغداد رسید. اسحاق بن ابراهیم ظاهری حاکم بغداد دید که اهالی شهر و حوالی آن، همه مشتاق دیدار با حضرتند و خواستار خشنودی امام می باشند. امام پس از توقفی کوتاه در دارالسلام، این دیار را ترک فرمودند و آهنگ سامراء کردند. فرزند هرثمه به محض ورود به این شهر نزد متوکل رفت و از حالات معنوی، ورع، زهد و خلق و خوی ملکوتی امام سخن گفت و گزارش داد که منزل حضرت را مورد بازرسی قرار دادم، اما جز قرآن و دعا و کتاب های علمی چیزی نیافتم. در ضمن میزان هراس مردم مدینه را بر جان امام یادآور گردید. [۱۵] متوکل به منظور ارضای هوس توهّم آلود خود مبنی بر تحقیر امام، فرمان داد تا امام دهم را نخست در خانه «صعالیک» که سرای بیچارگان و گدایان بود، اسکان دهند. صالح بن سعید در آن جا به دیدار امام مشرف شد و با دیدن این وضع متأثر گردید و خطاب به حضرت عرض کرد: گویا می خواهند نور شما را خاموش کنند که در چنین کاروانسرای مخروبه و زشتی جای تان داده اند! امام با نظر لطف و محبت به وی نگریست و با نشان دادن کرامتی، اندوه او را برطرف ساخت. [۱۶]

وقتی متوکل فروغ دهم امامت را بر اقامت در سامراء مجبور ساخت، امام خانه ای از دلیل بن یعقوب نصرانی خرید تا با خانواده اش در آن ساکن گردد. این همان منزلی است که حضرت تا آخر عمر در آن ساکن بود و پس از شهادت در آن دفن گردید. سپس در کنار مزار آن حضرت امام حسن عسکری (ع)، نرجس خاتون (علیها السلام) (مادر مکرمه حضرت امام مهدی (عج)) حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع)، سوسن مادر امام هادی (ع) و سرانجام حسین بن علی الهادی به خاک سپرده شدند. امام هادی (ع) حدود ۲۱ سال در سامراء اقامت داشتند و به دلیل شدت اختناق دوره متوکل، حتی در خانه خویش زیر فشار بودند. [۱۷] صقر، فرزند ابی دلف می گوید: وقتی خبر تبعید امام هادی را شنیدم، از بغداد به سامراء رفتم تا از پیشوای خود اطلاعی بیابم. نخست با زراقی، دربان متوکل روبه رو شدم تا اجازه دهد وارد منزل حضرت گردم. از من پرسید چه کار داشتی که به سامراء آمدی؟ اگر می خواهی آقا را زیارت کنی، همین جا توقف کن. سپس به یکی از خدمه دستور داد تا مرا به حجره ای که امام در آن محبوس بود، راهنمایی کند. هنگامی که به محضر نورانی امام شرفیاب گردیدم، دیدم حضرت بر روی حصیری نشسته اند و گودالی در برابرشان قرار گرفته است. پرسش هایی را مطرح نمودم که امام پاسخ دادند و در پایان فرمودند: پیش از این توقف ننمائید و بازگردید که من نسبت به امنیت و آرامش شما اطمینان ندارم. [۱۸]

وقتی درباره امام دهم نزد متوکل سعایت کردند و به دروغ گزارش دادند که در منزل حضرت سلاح و مکتوبات و امور دیگری نگاه داری می شود که از ارتباط ایشان با شیعیان حکایت دارد، به فرمان متوکل گروهی شبانه و ناگهانی به منزل امام در سامراء هجوم بردند. مأموران امام را در اتاقی دربسته یافتند که فرشی جز ریگ های بیابان نداشت و امام مشغول راز و نیاز با خداوند و تلاوت آیاتی از قرآن بود. [۱۹]

امام هادی (ع) در هنگام اقامت در سامراءء به ظاهر زندگی آرامی داشتند، اما متوکل جز نظارت های کلی، قصد داشت تا حضرت را با متصل ساختن به حلقه درباریان، کاملًا کنترل کند و به تصور باطل خویش، صلابت معنوی و ابهت ملکوتی امام را از بین ببرد. متوکل اصرار فراوانی داشت که امام هادی (ع) را به مجالس بزم خویش بیاورد تا پیروان ایشان را پراکنده سازد. اما به رغم این حرکات ایزایی، شخصیت امام در سامراء به قدری باشکوه و جلال بود که تمام اقشار حتی کارگزاران عباسی به مقامش احترام می گذاشتند و ناخواسته در برابرشان تعظیم و تکریم می نمودند. متوکل از این وضع خشنود نبود و در روزهای پایانی زندگی خود قصد داشت تا امام را به شهادت برساند. ابن ارومه می گوید: وقتی به سامراء آمدم تا با حضرت دیداری داشته باشم، متوجه شدم که متوکل، امام هادی (ع) را به دست سعید حاجب سپرده است و او می خواهد امام را به قتل برساند؛ اما تنها دو یا سه روز بعد بود که با پیش گویی حضرت، این خلیفه شبانه و در بستر استراحت خود مورد یورش ترکان قرار گرفت و به هلاکت رسید. [۲۰]

با آن که شمار شیعیان در عصر امام هادی (ع) بسیار بود و آنان مشتاق فراگیری معارف الهی از حضرت بودند، اما به دلیل سخت گیری خلفای عباسی، عمده استفاده شیعه از محضر آن امام همام، به واسطه اندکی از رجال اصحاب و مقربان ایشان صورت گرفت؛ زیرا علاقه مندان به آن وجود مبارک، جز در خفا و به صورت سرّی و با رعایت تقیه قادر نبودند با آن بزرگوار تماس برقرار کنند.

امام همواره در سامراء ساکن بود تا این که در جمادی الاخر ۲۵۴ هجری به وسیله زهر معتز عباسی مسموم گردید و به شهادت رسید. این خلیفه عباسی برادر خود احمد بن متوکل را فرستاد تا در کوی معروف به «شارع ابواحمد» بر حضرت نماز بگذارد، اما شدت ازدحام مردم و صدای ناله و افغانشان به قدری گسترش یافت که ناگزیر پیکر مطهر امام را به خانه اش بازگرداندند و در همان جا با عزّت و شکوه فراوان دفن کردند. البته پیش از آن که مأموران دولت عباسی برسند، فرزند برومند آن حضرت، امام حسن عسکری (ع) در جاده ای مقابل منزل موسی بن بغا، بر بدن پدرش نماز گزارده بود. [۲۱]

پرتوافشانی امام حسن عسکری (ع) در سامراء

امام یازدهم در ربیع الثانی ۲۳۲ هجری در مدینه دیده به جهان گشود و در حالی که چهار سال و چند ماه از عمر ایشان سپری شده بود، همراه والدش روانه سامراء گردید[۲۲] و چون در این شهر در محل استقرار نیروهای نظامی و لشکریان عباسی اقامت داشتند، به عسکری شهرت یافته اند. ۲۲ ساله بود که امام هادی (ع) به شهادت رسید و مدت امامتش پس از والدش ۶ سال و عمر شریفشان ۲۸ سال بوده است. دوران کوتاه امامت آن حضرت با حکمرانی سه خلیفه عباسی (معتز، مهتدی و معتمد) مقارن بود. در حکومت معتز حدود هشتاد نفر از علویان که در حجاز قیام کرده بودند، دستگیر و به سامراء انتقال داده شدند. در این دوران شیعیان در رنج و فشار بودند و در نامه ای که به امام حسن عسکری (ع) نوشتند، از این اوضاع شکایت کردند. امام فرمودند تا سه روز دیگر فرجی حاصل خواهد شد و پیش بینی حضرت به وقوع پیوست و سپاهیان ترک، معتز را از خلافت عزل کردند و او را در سردابی محبوس نمودند تا به هلاکت رسید. مهتدی که پس از وی روی کار آمد، رفتاری منافقانه داشت و مدتی امام را زندانی کرد و حتی به قتل آن حضرت تصمیم گرفته بود که خدای متعال خودش را هلاک کرد و معتمد جانشین او گردید. این خلیفه عیاش، ستمگر و خلافکار، امام را به شهادت رساند و عده ای از علویان را نیز به طرز فجیعی کشت. [۲۳]

روابط امام با اصحاب و یارانش به شدت کنترل می شد و به همین دلیل شیعیان حضرت درصدد بودند تا در موقعیت های ویژه ای با امام تماس برقرار کنند. امام حسن عسکری (ع) در سامراء توسط عوامل حکومتی زیر نظر بودند و کمتر شیعیانی می توانستند با ایشان ارتباط بگیرند. یکی از یاران امام یازدهم می گوید: ما در محله عسکر و در هنگامی که امام می خواست به مقر حکومت عباسی برود، اجتماع کرده بودیم که نوشته ای بدین مضمون از حضرت به ما رسید: «کسی بر من سلام نکند؛ حتی به من اشاره ای نشود؛ شما بر خود ایمن نمی باشید. » [۲۴] این نمونه ها نشان می دهد که امام حسن عسکری (ع) علی رغم جوانی، به دلیل آراستگی به فضایل و مکارم معنوی و برخورداری از علوم و معارف اسلامی و نیز اعتقاد شیعیان به مقام امامت آن حضرت، با وجود اختناق سیاسی عباسیان، در سامراء مورد توجه اقشار گوناگون، حتی کارگزاران حکومتی، افراد کشوری و لشکری بودند. منابع روایی، تاریخی و رجالی مواردی از جایگاه علمی و ملکوتی امام در این دیار برشمرده اند و دوست و دشمن درباره فضایل امام سخن نیکو بر زبان می آورند. خادم حضرت می گوید: روز رفتن امام به دارالخلافه در سامراء، شور و هیجان ویژه ای در میان ساکنین این شهر به وجود آمد و معابر بزرگ آکنده از افرادی بود که بر مرکب های خود سوار بودند. وقتی امام از جلوی آنان می گذشتند، تمام آن صداها و ولوله ها خاموش می گردید. وقتی از قضات، فقها، منشیان، امرا، فرماندهان لشکرها درباره بزرگ اهل بیت (علیهم السلام) پرسیده می شد، همه در نهایت شکوه و عظمت ایشان را بر تمام علویان مقدم می دانستند و می گفتند: او امام شیعیان است. [۲۵]

عبیدالله بن خاقان، وزیر معتمد عباسی که در سامراء مستقر بود، می گوید: اگر خلافت از بنی عباس جدا شود، کسی از هاشمیان به جز امام عسکری (ع) لایق این مقام نخواهد بود. احمد فرزند عبیدالله بن خاقان که از مخالفان اهل بیت و فردی منحرف و ناصبی بود، می گوید: در شهر سامراء من انسانی چون حسن بن علی بن محمد الرضا در جلالت، جود و منزلت نزد فامیل، امرا و تمامی بنی هاشم ندیدم. نه تنها این افراد بلکه تمام وزیران، فرماندهان لشکر و دیگر مردم آن حضرت را بر دیگر بزرگان مقدم می داشتند. [۲۶]

امام حسن عسکری (ع) بخشی از عمر کوتاه خود را در سامراء، در زندان بنی عباس گذراندند. مکان حبس امام در زمان مهتدی عباسی قلعه جوسق بوده است. رفتار امام در زندان باعث تحول در حالات و رفتار دیگر زندانیان می شد. صالح بن وصیف از مأموران عباسی که موظف بود بر امام سخت گیری کند، می گوید: دو نفر را که از بدترین افراد بودند، مأمور نمودم تا مراقب امام در زندان باشند؛ اما آن دو در عبادت و مداومت بر نماز، ذکر و دعا به مقامات والایی رسیدند. [۲۷]

امام بار دیگر در زمان معتمد عباسی زندانی شد. علی بن جرین که زندانبان حضرت بود، در پاسخ معتمد می گوید: حسن بن علی (ع) روزها را روزه دار است و شب ها را مشغول اقامه نماز. «علی بن بارمش» که بر خاندان عترت سخت گیر بود، زمانی مأمور کنترل حالات امام در زندان گردید، اما تحت تاثیر حالات معنوی حضرت، موضع گیری او درباره اهل بیت رسول اکرم (ص) اصلاح گردید. [۲۸]

سرانجام معتمد عباسی که دید توجه اقشار گوناگون به امام یازدهم روزبه روز بیشتر می شود و حبس، اختناق و مراقبت های ویژه درباره ایشان اثر معکوس دارد، در روز جمعه هشتم ربیع الاول ۲۶۰ هجری امام را به شهادت رساند. معتمد می خواست به مردم سامراء وانمود کند از امام فرزندی باقی نمانده است تا شیعیان از وجود امام بعدی مأیوس گردند و در پنهان هم مأمورین را موظف ساخت که در اطراف به جست وجو بپردازند تا اگر به فرزند امام دست یافتند، او را دستگیر کنند. اما خدای متعال حضرت قائم آل محمد (عج) را از دید ستمگران مصون نگاه داشت و آن وجود مبارک، به هنگام شهادت پدر، در حیاط خانه ظاهر گردید و چون جعفر کذّاب خواست بر پیکر پدرش نماز بخواند، او را کنار زده، خود بر جنازه امام یازدهم نماز گزارد. [۲۹]

هنگامی که امام یازدهم به شهادت رسید، سامراء یکپارچه غرق در سوگ و ماتم گردید و فریاد ساکنین آن به گریه و ناله بلند شد. بازارها و محل کسب و کار تعطیل گردید و بنی هاشم، کارگزاران عالی رتبه، علما و مشاهیر وقت، قاضیان، کاتبان، ادیبان و منشی ها فعالیت های خود را رها کردند و به سوی منزل امام حرکت نمودند و در مراسم تشییع و تدفین حضرت که با عزّت و شکوه فراوانی صورت گرفت، شرکت کردند. [۳۰]

حرم عسکریین سامراء از دیروز تا امروز

آن هنگام که معتصم عباسی بنای شهر سامراء را آغاز کرد، خانه دلیل بن یعقوب را بنا نهاد که در میان سران منشیان دربار آن زمان، نامدار بوده. «دلیل» این خانه را به حضرت امام هادی (ع) فروخت. منزل مزبور وسعت بسیاری داشت. چون امام هادی و سپس امام حسن عسکری (علیهما السلام) به شهادت رسیدند، در منزل مزبور دفن گردیدند. مزار سمانه، مادر امام هادی (ع) و همسر آن حضرت حدیثه یا سلیل (سوسن)، حکیمه خواهر امام دهم، نرجس خاتون مادر امام مهدی (ع) و حسین برادر امام حسن عسکری (ع) نیز در این مکان می باشد. چون در اطراف این منزل، پادگان نظامی بود، شیعیان و محبان آل رسول مخفیانه و با حالت استتار به زیارت این مزارهای شریف می شتافتند. آنان از پنجره ای که رو به خیابان باز می شد، مراقد یاد شده را زیارت می کردند و داخل خانه نمی شدند. البته تولیت بارگاه در دست شیعیان بود و امام حسن عسکری (ع) خادمی داشت که هر بخش از این خانه که دچار خرابی می گردید، مرمت و آباد می کرد. این وضع تا ۳۲۸ هجری که پایان عصر غیبت صغری است ادامه داشت. [۳۱]

ابومحمد الحسن، مشهور به «ناصرالدوله»، فرزند ابی العوجا عبدالله آل حمدان، اولین فرمانروای شیعه بود که حرم و گنبدی بر مزار امام دهم و یازدهم ساخت. وی به گرد شهر سامراء حصاری کشید و منازلی در اطراف این آستان مقدس ساخت و شیعیان را به سکونت در جوار حرم شریف تحریض و تشویق نمود؛ اما به دلیل نزاع خشنی که بین وی و برخی امیران آل بویه روی داد، بسیاری از برنامه های عمرانی سید حمدانی ناتمام باقی ماند. [۳۲]

در ۳۷۷ هجری ابی الحسین احمد بن بویه، مشهور به «معزالدوله دیلمی» حکمران آل بویه، پس از غلبه بر ناصرالدوله و بستن پیمان صلح بین او و حاکم حمدانی، وارد سامراء شد و برای آبادی حرم عسکریین (علیهما السلام) سرمایه ای هنگفت اختصاص داد. گنبد مجللی بر مزار آن دو امام همام بنا کرد و حرم باشکوهی اطراف مرقد مطهر ساخت. به فرمان وی ضریحی با چوب ساج ساخته و بر مزار مقدس نهادند. حقوق ماهانه ای نیز برای خادمان این آستانه مشخص کرد و تمام کارهای نیمه تمام ناصرالدوله را به اتمام رساند. پس از وی، عضدالدوله دیلمی تمام این بناها را خراب کرد و طبق نقشه ای منظم و حساب شده آستانه سامراء را بنا نهاد و از سال ۳۶۷ تا ۳۷۲ هجری (سال وفاتش) عمارتی باعظمت بر مزار عسکریین (علیهما السلام) ساخته شد که تا سال های اخیر بسیاری از بخش های آن پابرجا بود. وی منازلی در اطراف حرم ساخت و برای آبادانی و تأمین امکانات رفاهی، خدماتی و ارتباطی سامراء کوشید. مستمری قابل توجهی برای خادمان آستان مذکور، تعیین کرد این تلاش های باارزش باعث شد که شیعیان و شیفتگان اهل بیت (علیهم السلام) از شهرها و نواحی گوناگون رو به سامراء آورند و در این شهر ساکن گردند. [۳۳]

یکی از رویدادهای مهم در پایان حکومت آل بویه و ابتدای روی کار آمدن سلجوقیان، قیام ابوالحارث بن ارسلان در عراق است. او که از میان قبایل کرد شبانکاراستان فارس برخاسته بود، علیه خلفای عباسی قیام کرد و بغداد را به تصرف درآورد؛ ولی پس از استیلا بر مناطق گوناگون عراق در سال ۴۴۵ هجری دستور داد تا بارگاه امام دهم و یازدهم به طور اساسی تعمیر گردد. گنبد مرقد بازسازی و صندوق روی قبر تعویض گردید و دو ضریح برای قبر آن دو امام بزرگوار تدارک دیده شد. به سال ۴۹۵ هجری سلطان برکیارق سلجوقی توسط وزیر خود مجدالدوله درب های آستانه را تعویض کرد و تعمیراتی در صحن شریف و گنبد مطهر انجام داد. به سال ۶۰۶ هجری خلیفه عباسی، ابوالعباس احمد بن حسن بن یوسف بن احمد معروف به الناصرالدین لله (متوفا ۶۲۲ ق) تعمیرات اساسی در آستان سامراء انجام داد. در ۶۴۰ هجری به دلیل وقوع آتش سوزی در حرم مطهر، ضریحی که بساسیری به حرم اهدا کرده بود، از بین رفت. سپس خلیفه عباسی المستنصر بالله خسارات را جبران کرد و در مرمت این بارگاه مقدس کوشید و دو ضریح با جلوه های هندی به آن اهدا کرد. شیخ حسن ایلکانی جلایر در ۷۴۰ قمری تعمیراتی در گنبد و گلدسته های حرم و رواق های مطهر انجام داد و ضریح مطهر را تزئین کرد و در خارج از شهر سامراء محلی را به دفن اموات اختصاص داد. [۳۴]

شاه اسماعیل صفوی هدایای ارزنده ای به بارگاه سامراء اهدا کرد و حرم و رواق های آن را با فرش های ابریشمی مفروش ساخت. قندیل هایی از طلا و نقره نیز به این آستان تقدیم کرد و دستور تعمیرات آن را صادر نمود. وی شش صندوق خاتم با جلوه های هنری و در نهایت ابداع و استواری به مراقد عسکریین (علیهما السلام) اختصاص داد. هنگامی که به سال ۱۱۰۶ ق آتش سوزی در حرم سامراء اتفاق افتاد، شاه سلطان حسین صفوی تعمیرات وسیعی در این بنای مقدس انجام داد. کف حرم شریف و صحن را با سنگ مرمر مفروش ساخت و ضریحی فولادی به حرم مطهر اهدا کرد و صندوق مطهر را تعمیر نمود. [۳۵]

در ۱۱۵۶ ق نادرشاه تعمیراتی در آستان سامراء انجام داد و همسرش رضیه بیگم، دختر شاه سلطان حسین صفوی کاشی کاری های صحن و گنبد مطهر را ترمیم نمود. در آغاز قرن سیزدهم هجری احمدخان برمکی آل دنبلی از امیران آذربایجان، عمران بناهای زیارتی سامراء را آغاز کرد و فرزندش حسین خان کار او را به انجام رساند. شیخ عبدالحسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.