پاورپوینت کامل ماجرای یک دوستی ۲۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ماجرای یک دوستی ۲۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماجرای یک دوستی ۲۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ماجرای یک دوستی ۲۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۲

در باره این صفحه:

یکی از اهداف عمده مجله، پرداختن به مسایل
آموزشی و تربیتی موجود کشور است. آگاهی از
اندیشه ها، خواستها، ابتکارات، مشکلات و نواقص،
از لوازم این مهم است. صفحه «مدرسه ما»
منعکس کننده این بخش از مسایل تربیتی و
آموزشی می باشد. امید می رود این صفحه بتواند در
انعکاس نظرات و واقعیتهای مورد نظر شما موفق
باشد.

* * *

یکی از دبیران سال اول بهیاری، این سؤال را
برای دانش آموزان خویش مطرح کرده است:

علت شکست یا موفقیت شما در انتخاب

دوست چه بوده است؟

آنچه می خوانید پاسخی است که یکی از
شاگردان کلاس (خواهر ز.ش) برای آموزگار
خویش نوشته است. این پاسخ، شرح واقعیتی است
که برای خود خواهر ز.ش روی داده است.

ضمن تشکر از این آموزگار گرامی، و نیز
سپاس از همکاری خواهر «رابودان»، شما را به
خواندن متن آن دعوت می کنیم.

* * *

ابتدا باید بگویم که هدف هر کسی از انتخاب
دوست می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد و من
همیشه از اینکه با دیگران دوست می شوم اهداف
مختلفی دارم. ابتدا اینکه مانند دیگر افراد هدف پر
کردن اوقات فراغت را ندارم. ثانیا اهدافی بالاتر از
این وجود دارد. دوست خوب همانند گلی است که
در کنار بلبلی عاشق می زید و دوست ناباب همانند
علف هرزه ای است که در کنار گل روییده و از رشد
و نمو آن جلوگیری می کند و متأسفانه من با هر دو
گروه مواجه شده ام، ولی همیشه سعی ام بر این بوده
و هست که نه تنها خود فاسد نشوم بلکه آنان که هم
در منجلاب فساد غوطه ورند رهایی بخشم، اما اینکه
تا چه حد موفق بوده ام مسأله مهمی است که هنوز
موفق به حل آن نگشته ام زیرا تا به حال تجربه ای در
این زمینه کسب ننموده ام. هنگامی معنی دوست را
متوجه شدم که پا به دوره راهنمایی تحصیلی
گذاردم. در آن زمان بود که با دختری همسال خودم
آشنا شده بودم، دختری که از تمامی امتحانات من
موفق بیرون آمد و من پایه دوستی خود را با او
محکم کردم. در طول سه سال تحصیلم در دوره
راهنمایی تنها کسی که مشوق من در نیکیها و
خوبیها بود، تنها کسی که مدرس درس ایمانم بود و
تنها دوستی که ذهنم را به خود و افکار خود مشغول
می کرد او بود. هر دویمان مثل دو همکار وفادار
واقعی سعیمان بر این بود که با اخلاق خوب خود
دیگران را، دیگرانی را که تازه وارد مرداب مرگبار
فساد اجتماعی و اخلاقی شده بودند و امیدی به
نجات حیاتشان باقی بود به خود جلب کنیم و پس از
آن دست ایشان را گرفته و از آن پرتگاه عمیق
رهایی بخشیم و در این راه دبیرانمان، خواهران و
برادرانمان نیز مشوقان خوبی برایمان بودند. چون
ایشان نیز، از دردمندان، درد جامعه اند و جزو
افرادی که هر حرکت زشت فاسدان، زخمی بر
قلبشان به یادگار می گذارد.

خلاصه ما در کنار هم دو یار وفادار بودیم. دو
دانش آموز پاکی که هدفی جز موفقیت در درس و
آینده مان نداشتیم و من بیشتر مسایل و احکام را از
او آموختم، هر چند خودم جز خانواده ای هستم که
مهمترین دروسش برای افراد آن، درس اسلام و
احکام است. اما متأسفانه در آخرین سال دوستی ام
با او کم کم متوجه تغییر حالات ظاهری و روحی او
شدم. کم کم مثل سایر همسالان خود وضع ظاهریش
را مطابقت می داد با آن چه اجتماع فاسد می طلبید.
تدریجا شلوار کوتاه، ناخنها بلند، مقنعه عقب و … و
من همانند دختری خردسال و بی اطلاع به او هشدار
می دادم که فاطمه جان، موهایت بیرون آمده، اما
برخلاف انتظار تشکری که از او داشتم با دلایلی
دیگر مرا قانع می کرد. خلاصه تازه داشت جزو
متمدنهای جامعه! می شد که من از او جدا شدم، البته
جدایی ناخواسته.

به محض اینکه سال سوم راهنمایی را تمام
کردم از محله آنها که در آن ساکن بودیم جدا شدیم و
قبل از اینکه بتوانم کار مفیدی برایش بکنم، کاری
که بارها با هم تجربه کرده بودیم،