پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۸

من مسعودم،
پسرعموی سعید. عمو
عبدالعظیم پدر سعید
است و با پدر من،
عبدالمجید برادر است. ما
از کوچکی با هم بوده ایم و
همه می گویند چون یک
روح در دو جسم هستیم.
حتما می پرسید اینها چه
ربطی به ما دارد! اگر به
من فرصت بدهید
می گویم. همه مسایل
مربوط به نامه ای می شود
که برای «مونس»
نوشته ام. مونس خواهر
سعید است و نامزد من.

سعید هم برای «مریم» نامه ای
نوشته است. او خواهر من است و
نامزد سعید. «طوبی»خانم، مادر
مونس و سعید است و من و مریم
به او زن عمو می گوییم. اما مونس و
سعید زن عمو ندارند. حالا حتما
فکر می کنید من آدم پرچانه ای
هستم. اصلاً این طور نیست. برای
اینکه شما از علت نامه من سر
درآورید و خودتان قضاوت کنید،
مجبورم تک تک را معرفی کنم.
خوب، برگردیم سر اصل مطلب.
گفتم که من و سعید با هم بزرگ
شدیم. هم سن که بودیم و فامیل
هم که محسوب می شدیم. مهمتر
از همه ناف مرا برای مونس و ناف
مریم را برای سعید بریده بودند. با
هم سربازی رفته و برگشته بودیم.
هفته اول بعد از سربازی دید و
بازدیدها و میهمانی بود و بخور
بخور. آخرین منزلگه (که
می دانستیم فردای آن روز بایستی
وارد زندگی زندگان شویم) منزل ما
بود. عمو عبدالعظیم با اعوان و
انصار، شام میهمان ما بودند. البته
هم من و هم مریم می دانستیم در
پشت این شام به ظاهر ساده قضیه
«بله برون» خوابیده است. حتما
سعید و مونس هم می دانستند.
جایتان خالی وسطهای تهاجم به
قورمه سبزیِ دست پخت زن عمو
بود که پدرم گفت: «الحمدللّه ، شکر
خدا که بچه ها سالم و سلامت
برگشتند. دیگه وقتشه.» عموی
سعید همیشه همین طور حرفش را
رک و پوست کنده می گفت.
پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint را نمی دیدیم چون
سرهای ما پسرها پایین بود و
زیرچشمی همدیگر را می پاییدیم.
اما مطمئن بودم پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint
همچون دیگر دختران، در این
مواقع باید سرخ شده باشند. صدای
عموی من آمد: «من که مخالفتی
ندارم. طوبی نظر تو چیه؟»

در این لحظه قند توی دلمان
آب می شد و «ای یار مبارک بادا»
به وضوح در گوشمان طنین افکن
شده بود که ناگهان دو صدای نازک،
نازکتر از صدای زن عموطوبی، به
جای آن صدای دلنشین چون پتک
بر سرمان فرود آمد. پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint با
هم (تو گویی قبلاً تمرین کرده و
حالا تمرین پس می دهند) گفتند:
«ولی ما آمادگی نداریم». به شماره
سه، قاشقها بر سر سفره، سرها
بالا، نگاهها متعجب و حیران، همه
براق به طرف پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint.
پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint را می گویید انگار نه
انگار، اصلاً هم سرخ نشده بودند.
یکی پرسید: «چی؟» پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint با
پررویی تمام گفتند: «اما ما
مخالفیم.» کاملاً غیر منتظره بود.
همه غافلگیر شده بودیم.
باورکردنی نبود. آیا در خواب بودیم؟
اما نباید عجولانه قضاوت
می کردیم. یکی دیگر پرسید:
«یعنی شما نمی خواهید ازدواج
بکنید؟» پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint گفتند: «نه،
این طور نیست.» پاک گیج شده
بودیم. شک و ظن به سراغمان
آمد: «آیا می خواهید با کس دیگری
عروسی کنید؟»

مونس: «نه، من فقط با مسعود
زندگی خواهم کرد.»

مریم: «نه، من فقط با سعید
زندگی خواهم کرد.»

راستی موضوع چه بود؟
عموعبدالعظیم با عصبانیت پرسید:
«پس حرف حسابتان چیه؟»

مونس: «پسرها خانه دارند؟»

مریم: «پسرها کار دارند؟»

مونس: «پسرها ماشین
دارند؟»

مریم: «پسرها از وسایل خانه
چی دارند؟»

من به صدا درآمدم: آه!

سعید به صدا درآمد: وای!

پدر کشدار گفت: خوب؟

عموعبدالعظیم کشدار گفت:
هوم!

زن عمو گفت: «چشمم روشن!
مگه سی سال نیستش ما
مستأجریم؟»

اما پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint بی ادبی را به
نهایت رساندند؛ سری جنباندند و
به اتاق دیگر رفتند. زن عمو هم
غرغرکنان به دنبالشان. برادرها لا
اله الااللهی گفتند و ما نیز برای
مقابله و مشورت راهی اتاقی دیگر
شدیم. هر دو خشمگین و بی تاب
بودیم. قدم می زدیم. طول اتاق را
سر تا سر می پیمودیم و مشتها را بر
کف دست می کوبیدیم. بالاخره
وسط اتاق سعید راه بر من بست و
داد کشید: «حیف که خواهر توئه
وگرنه حقش را کف دستش
می گذاشتم. دختره پررو!» من
گفتم: «با تو هم عقیده ام. حیف از تو
که مونس خواهرت باشه، دختره
پرمدعا.» و باز قدم زدیم.این بارمن
بودم که راه را بر او بستم:«ولی باید
کاری کرد!»

ـ چه کاری؟

ـ نمی دانم.

شام زهر مارمان شده بود.
پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint از حرفشان
برنمی گشتند و غرور ما جریحه دار
شده بود. تا نیمه های شب دو به دو
مذاکره می کردیم. من و سعید در
اتاقی، پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint در اتاقی دیگر و
در سومین اتاق برادرها.
زن عموطوبی نیز غرولندکنان از
اتاقی به اتاق دیگر می رفت و
پیامها را رد و بدل می کرد تا
بالاخره تمام ماجرا با تصمیم گیری
ما پایان گرفت. فکر می کنید نتیجه
چی بود؟ هیچی تسلیم شدیم و
قول دادیم در اسرع وقت پولدار
شده و برای پاورپوینت کامل دخترعموها ۳۷ اسلاید در PowerPoint خانه،
ماشین و هر چیز دیگری که
بخواهند فراهم نماییم. البته در
آخرین لحظاتی که دستها را به
علامت تسلیم بالا می بردیم،
پسرعمو در گوشم زمزمه کرد:
«راستش دلم به حال خواهرت
سوخت. ناسلامتی تو پسرعمویم
هستی و ناف خواهر تو را برای من
بریده اند. نمی خواهم برایش حرف
دربیاورند.» منم در مورد خواهر
سعید همین نظر و عقیده را داشتم
هر چند بعدها به این نتیجه

رسیدیم که موضوع چیز دیگری
بوده. از فردای آن روز افتادیم پی
کار. چند روز بعد سعید پیغام داد:
یافتم؛ یعنی بیا، و من به خانه شان
رفتم.

ـ خب؟

ـ نیگا کن!

ـ چی رو؟

ـ دستگاه پشمک زنی رو،
خنگ جان!

ـ دستگاه پشمک زنی؟

– آره، توش شکر می ریزی
پشمک می ده بیرون. کار راحتیه،
راحت مثل راحت الحلقوم!

دستگاه را توی کوچه برده
نبرده که ۳۰ تایی بچه با دستهایی
کشیده، پنج تومنشان را توی تخم
چشممان نشانه گرفته بودند. همه
موها و سر و صورتمان سفید و
پشمکی می شد، سفید مانند
پیرمردها، اما می ارزید تا آخر شب
هزار تومانی کاسب بودیم. اوضاع
خوب بود که شنیدم عموی سعید
گفته است: «خدا مرگم بده، آخر
عمری پسرم شده پشمکی!» و ما

دست کشیدیم.