پاورپوینت کامل فضه نوبیه؛کنیزی در اوج عظمت ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فضه نوبیه؛کنیزی در اوج عظمت ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فضه نوبیه؛کنیزی در اوج عظمت ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فضه نوبیه؛کنیزی در اوج عظمت ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۰

گاه روح بلند انسان، حصارهای ظاهری و
معیارهای مادی را می گسلد و آدمی را به
نقطه ای می رساند که حیرت همگان را
برمی انگیزد. افرادی که در ظاهر جایگاه بلندی
در اجتماع ندارند و در دیدگان ظاهربین مردم،
در ردیف قشرهای پایین جامعه شمرده
می شوند، اما در عالم معنا و در تعالی روح، گوی
سبقت را از بسیاری از بزرگ زادگان و

صاحب منصبان ربوده اند.

فضه، یکی از این افراد بود. زنی بود که در
ظاهر کنیزی بیش نبود، اما در زهد، تقوا و
پرهیزگاری، جایگاهی بس رفیع داشت. کمر به
خدمت بانویی بسته بود که فرشتگان آرزوی
خدمت او را داشتند. او خدمتکار سرور زنان
عالم، فاطمه زهرا(س) بود. عشق و محبت به
خاندان پیامبر(ص) در وجودش شعله می کشید
و در سخنوری و بلاغت یکه تازی کم نظیر بود.
فضه، تنها خدمتکار فاطمه(س) و خانواده او
نبود، بلکه همچون غنچه ای زیبا، با نور پرفروغ
نبوی و تربیت والای، فاطمی روز به روز
شکفته تر می شد و بر معارف و دانشش افزوده
می گشت.

ورقه بن عبدالله ازدی می گوید:

برای زیارت خانه خدا حرکت کردم و به
فضل و آمرزش او امیدوار بودم. در حالی که
طواف می کردم، به زنی نمکین، با بیانی نافذ
برخوردم. زن با فصاحت تمام می گفت: ای
خدای بیت الحرام و حافظان گرامی و پروردگار
زمزم و مقام و مشاعر بزرگ و خداوند محمد،
بهترین موجودات، مرا با سروران پاکیزه و
فرزندان آنها محشور فرما. ای حجاج، بدانید
سروران من بهترین برگزیدگان هستند و
برترین نیکوکاران می باشند، کسانی که
عظمتشان از همه والاتر است …

گفتم: ای زن، به گمانم تو از کنیزان
اهل بیت هستی؟

گفت: آری.

گفتم: خدمتگذار کدام یک از آنهایی؟

پاسخ داد: من فضه، کنیز فاطمه زهرا
علیهاالسلام دختر محمد مصطفی(ص) که
خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود
فرستد، هستم.

به او گفتم: خوشا به حال تو. من
علاقه مندم با تو سخن بگویم. از تو می خواهم
وقتی را قرار دهی تا پرسشی را از تو بپرسم.
هنگامی که طوافت تمام شد، در کنار
سوق الطعام بایست، تا من نیز بیایم. خداوند به
تو پاداش خیر دهد. پس از آنکه از طواف فارغ
شدم و خواستم به خانه بازگردم، راهم را از
سوق الطعام قرار دادم. فضه در آنجا منتظر من
بود. در گوشه ای با یکدیگر نشستیم. به او
هدیه ای دادم و خاطرنشان کردم که این صدقه
نیست. سپس گفتم: ای فضه، از سرورت
فاطمه(س) برایم بگو. پس از وفات پدرش از او
چه دیدی؟

هنگامی که سخنم را شنید، چشمانش به
اشک نشست و در حالی که گریه به او امان
نمی داد، گفت: ای ورقه، حزنی عظیم را در
وجود من افروختی و آتشی را که در قلبم رو به
خاموشی می رفت، برافروختی. پس گوش کن تا
برایت از آنچه دیده ام بگویم؛

«بدان هنگامی که پیامبر(ص) از دنیا رفت،
بزرگ و کوچک بر او گریستند. تمامی نزدیکان،
اصحاب، اولیاء، دوستان و بیگانگان غمگین
شدند. هیچ فردی را نمی شد یافت که نگرید و
یا فریاد نزند. اما در میان تمامی نزدیکان و
اصحاب، اندوه و گریه هیچ کس به سرور من،
فاطمه(س) نمی رسید. هر لحظه حزنش بیشتر
می شد و چشمه های دیدگانش، بیش از پیش
می جوشید. هفت روز در خانه ماند و همواره
ناله می کرد. هر روز گریه و ناله اش از روز قبل
بیشتر می شد. صبح روز هشتم که فرا رسید،
حزنی را که در دل پنهان کرده بود، آشکار کرد.
با حالتی آشفته از خانه خارج شد و سخنان و
رفتارش، یاد پیامبر(ص) را در ذهنها زنده
می کرد …»

امام صادق(ع) نیز به روایت از پدرانش از
قول علی(ع) می فرماید:

«پیامبر(ص) کنیزی به نام فضه نوبیه را
برای خدمت به دخترش فاطمه(س) قرار داد.
او هم به فاطمه(س) خدمت می کرد.
پیامبر(ص) دعایی به او آموخت.»

فاطمه(س) به فضه فرمود:

آیا آرد خمیر می کنی و یا نان می پزی؟

فضه پاسخ داد:

ای سرور من، من آرد را خمیر می کنم و
هیزم می آورم. فضه برای آوردن هیزم حرکت
کرد. هنگامی که می خواست هیزمها را بیاورد،
به سبب زخمی که در دستش بود، نتوانست. از
این رو دعایی را که پیامبر(ص) به او آموخته
بود، خواند:

«یا واحِدُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ اَحَدٌ، تمیت کل احد و
انت علی عرشک واحد لاتأخذه سنه و لا نوم»
ناگهان مردی اعرابی پیش آمد و دسته هیزم را
برای او تا در خانه فاطمه(س) برد.

ابن عباس، در ذیل آیه زیر که در شأن
اهل بیت(ع) نازل شده است می گوید:

«یوفون بالنذر و یخافون یوما کان شره
مستطیرا و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و
یتیما و اسیرا …»

«به نذرهایشان وفا می کنند و از روزی که
شرش همه جا را گرفته است، بیم دارند و برای
خدا مسکین و یتیم و اسیر را اطعام می کنند.»

حسن و حسین(ع) بیمار شدند. پیامبر(ص)
و عموم مردم ناراحت شدند و به علی(ع) گفتند:
برای سلامتی آنها نذری کن! علی(ع) پاسخ
داد: اگر این دو از بستر بیماری برخاستند، سه
روز به شکرانه سلامتی آنها روزه می گیرم.
فاطمه(س) و کنیز وی فضه نیز چنین نذری
کردند. چندی نگذشت که حسن و حسین(ع)
سلامتی خود را باز یافتند. در این ایام، آل

پیامبر(ص) آه در بساط نداشتند. از این رو
علی(ع) نزد شمعون خی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.