پاورپوینت کامل حمیده نقش حمیده را بازی می کند ۷۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حمیده نقش حمیده را بازی می کند ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حمیده نقش حمیده را بازی می کند ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حمیده نقش حمیده را بازی می کند ۷۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۸
اشاره:
رمان جیبی «حمیده نقش حمیده را بازی
می کند» رمانی آلمانی است در باره یک دختر
مسلمان ترک، از خانواده ای مسلمان مهاجر که
در آلمان زندگی می کند. این رمان هر چند در
نگاه نخست برای بسیاری از خوانندگان،
بویژه مخاطبان آلمانی زبان آن، این تلقی را به
وجود می آورد که از موضعی انسان دوستانه
نوشته شده است، اما واقعیت غیر از این
است. خانم صفاوردی افزون بر برگردان گزیده
آن، به نقد برخی از قسمتهای آن نیز پرداخته
است که امیدواریم برای خوانندگان محترم نیز
مفید باشد.«پیام زن»
موج اسلام گرایی در جهان غرب از یک
سو و پای بندی و پافشاری اقوام مسلمان به
فرهنگ و آداب و رسوم خویش در میان ملل
غربی از سوی دیگر، سیل تبلیغات مستقیم و
غیر مستقیم علیه اسلام و مسلمین را دامن زده
است.
بکارگیری حربه های مختلف با شعارهای
بشردوستانه برای دلسرد کردن جوانان مسلمان
ساکن غرب و بیگانه کردن آنها نسبت به هر
آنچه هویت فرهنگی و مذهبی آنان را شکل
می دهد از طریق رسانه های عمومی، از جمله
تبلیغات غیر مستقیم فرهنگی است که از مدتها
پیش انجام می شود؛ البته عدم آگاهی مذهبی
سیاسی اکثریت این مسلمانان و پای بندی
عده ای به سنتهای غلطی که به نام مذهب
تمام می شود موجب شده است تا زمینه این
تهاجمات آماده تر باشد.
رمان جیبی «حمیده نقش حمیده را بازی
می کند» (Hamide spielf hamide) از
سری رمانهای جوانان، نوشته «آنالیزه شوارتز
Analise schurarg» نمونه ای بارز از
تهاجمات غیر مستقیم به فرهنگ اسلامی
است، که در وهله اول به نظر خیلی
انسان دوستانه می رسد و مخاطب جوان
مسلمان نمی تواند به اهدافی که در لابه لای
نوشته های کتاب جهت القای فرهنگ غرب به
او گنجانده شده است. پی ببرد.
خانم «وایزن باخ Wcisen bach» معلم
کلاس هفتم یکی از دبیرستانهای شهر «برمن
Bremen» مشکلات فرهنگی یکی از
شاگردان ترک کلاسش به نام حمیده را ترسیم
می کند.
رمان با گریه حمیده سر کلاس درس
انگلیسی شروع می شود. معلم سعی می کند با
مهربانی به مشکل حمیده پی ببرد، اما
بچه های کلاس عنوان می کنند که او دارد
دوباره داستانهای هیجان انگیز تعریف می کند و
حرفهایش تحت عنوان اینکه اشخاصی او را
تهدید کرده و از وی اخاذی می کنند صحت
ندارد، ولی معلم در صدد دلسوزی بر می آید.
«… در این لحظه حمیده سرش را بلند می کند،
دستهایش را به گردنم می اندازد و مرا سفت
بغل می کند، پر از اعتماد و بدون هیچ خجالتی.
یک چنین حالتی را تا به حال از سوی شاگردان
آلمانی ام ندیده بودم. حمیده همچنان مرا
سفت در بغل گرفته و ۲۸ دانش آموز دیگر این
صحنه را تماشا می کنند»، کم کم موضع گیری
بر علیه حمیده شدیدتر می شود و
همکلاسهایش با القاب نامناسب وی را
«کاناکین احمق» (blode knakin) (کاناک
لقب توهین آمیز که برای کارگران خصوصا
ترکها به کار برده می شود) خطاب می کنند؛ که
حمیده از جا بلند می شود و فریاد می زند:
«من «کاناکین» نیستم، من یک دختر ترک
هستم.» و خطاب به معلم اش می گوید:
«آنها همیشه این را به من می گویند، آنها
مرا دوست ندارند، زیرا من یک دختر ترک
هستم.» حمیده رو به طرف «توماس» می کند
که هنوز زیر لبی می خندد. به طرف او می رود،
کتاب او را برمی دارد و به زمین می اندازد و
فریاد می زند: «من کاناکین نیستم.» خانم
وایزن باخ می اندیشد شجاعت حمیده قابل
تحسین است، او در کلاس هیچ دوستی ندارد،
نه دوست دختر و نه دوست پسر. تقریبا همه
کلاس با او مخالف هستند و حتی هنگام درس
وقتی او جواب صحیح می دهد، همه او را
مسخره می کنند، لذا داد می زند: «ساکت باشید
و حمیده را راحت بگذارید.»
تصویر داده شده از کلاس و مشکلات
حمیده با دیگر شاگردان، فقدان همصحبت و
دوست، توهین و تحقیرهای همکلاسی ها،
عدم اطمینان آنان به حرفهای حمیده که بیشتر
برای دیگر دانش آموزان حکم قصه دارد تا
واقعیت، همه و همه از نکاتی هستند که
مخاطبین جوان به علت آشنایی با جوّ مدارس
با آنان بیگانه نیستند.
خانم «وایزن باخ» که وجدانش ناراحت
است، فکر می کند باید کاری انجان دهد، اما
خیلی زود مشخص می شود حمیده واقعا این
داستان را از خودش ساخته بود، تا پولهایی را
که از جیب پدرش برمی داشته کتمان کند. او
سعی می کرده با خرید هدایا و غذا دادن به
بچه ها، دوستی آنها را بخرد ولی با این ترفند
هم کاری از پیش نمی برد و فقط یکی دو بار
آنیتا و سونیا برای شنیدن صفحه تازه اشان او را
به خانه خودشان دعوت می کنند. اما حمیده که
شخصیت ضعیف و بی هویتی دارد به کارش
ادامه می دهد زیرا به هر حال از این طریق،
کمی از تنهایی اش را برطرف می کند، سپس او
تمامی این مسائل را طی ساعتها گفتگو به
معلم اش می گوید.
اگر چه در این قسمت ظاهرا خانم «وایزن
باخ» سعی در نشان دادن تنهایی شدید و
نیازهای حمیده دارد، اما غیر مستقیم به
خواننده القا می کند که در یک کلاس ۲۸ نفری،
یک نفر از جیب پدرش دزدی می کرده که آن
هم اتفاقا یک دختر روسری بسر ترک از آب در
آمده است!! در لابه لای سطرهای کتاب آنچه
مرتب و به هر بهانه ایی تکرار می شود از یک
سو وظایف سنگین و مشقت بار حمیده در خانه
است، خصوصا نگهداری از دو برادر کوچکش،
و از سوی دیگر مجازاتهایی که حمیده بایستی
تحمل کند؛ به طور مثال او مجبور است به
خاطر دزدی از جیب پدرش ۶ هفته مدرسه را
ترک کند و در خانه بماند.
فرهنگ برتر غربی از دیگر نکاتی است که
نویسنده گاه غیر مستقیم و گاه مستقیم به
مخاطب جوان خویش القا می کند. وضعیت
مدرسه، درگیریهای نژادپرستانه بین جوانان،
مشکلات خارجیان با شاگردان آلمانی که برای
خانم معلم ظاهرا غیر قابل تصور است تا اینکه
روزی خود شاهد یکی از این درگیریهای خشن
بین بچه ها می شود، همه و همه او را بر آن
می دارد تا گروه تأتری از شاگردان کلاس هفتم
و نهم دبیرستان تشکیل دهد و هدف او، نشان
دادن مشکلات جوانان و مشکلات روزمره آنها
از طریق تأتر است.
در نمایش، دانش آموزی آلمانی در نقش
پدری ترک که چندین فرزند دارد، در حال
التماس کردن به صاحبخانه آلمانی است.
جستجوی زیاد به دنبال سر پناهی برای
خانواده و عدم موفقیت، باعث شده است تا پدر
جهت اجاره منزل به این شخص التماس کند.
صاحبخانه برای دادن جواب، چند روز فرصت
می خواهد. بالاخره روز موعود فرا می رسد، مرد
ترک با نگرانی منتظر جواب است و صاحبخانه
اینطور می گوید: «تو تنها خارجی در این خانه
خواهی بود. تا به حال هیچ خارجی در اینجا
زندگی نکرده است، بنابراین مطمئنا دیگر
همسایه ها اعتراض خواهند داشت. تو بایستی
اجاره بیشتری پرداخت کنی تا حداقل در مقابل
درگیریهای احتمالی با دیگر همسایه ها برای
من صرف داشته باشد.» مرد ترک درمانده، با
آنکه برایش بسیار مشکل است، چاره ای جز
قبول کردن ندارد. البته اینها صحنه های
کوچکی هستند که فقط مابین بچه های مدرسه
و کلاس بازی می شود، اما موضوع این دفعه
ناگهان ایده ایی برای خانم معلم می شود:
«ما می توانیم یک تأتر درست و حسابی
ترتیب دهیم، انسانهایی با دو فرهنگ متفاوت
را که در یک خانه اجاره ایی آلمانی با یکدیگر
برخورد می کنند، یکی تازه از ترکیه آمده و
دیگری اروپایی، آنها چگونه با هم کنار
می آیند؟ آیا واقعا می شود که با هم زندگی
کنند؟ آیا این خانواده ترک احساس رضایت
خواهد داشت؟ آنها با چه مشکلات و
پیش داوریهایی دست به گریبانگیر هستند؟»
خانم «وایزن باخ» می اندیشد، این
سرآغازی خواهد بود برای اینکه بچه ها واقعا
مشکلاتشان و واقعیتهای زندگی اشان را ترسیم
کنند. همانند آینه ایی، بایستی همه چیز به
تمشاچیان نشان داده شود، بایستی آنها را به
فکر وا داشت و تحت تأثیر قرار داد.
و بدین ترتیب برای اولین بار قرار می شود
با کمک چند تن از شاگردان ترک، تأتری بازی
شود که بیانگر مشکلات برشمرده باشد. البته
درست است که نویسنده همه جا از ترکها
صحبت می کند و ملیت آنها را ظاهرا برجسته
می کند، اما آنچه مسلم است منظور از ترک
همان افرادی هستند که مسلمانند و بسیاری از
اعمالشان نشأت گرفته از این فرهنگ است.
شاگردان خارجی در مدارس اروپا کم نیستند،
اما از آنجایی که اکثر آنها در چارچوب فرهنگ
غربی قدم برمی دارند، ظاهرا هیچ کس، حتی
متوجه نمی شود که آنها نیز خارجی هستند.
بیشتر مشکلات گریبانگیر کسانی است که در
ظاهر خویش نشانی از اسلام به همراه دارند و
آنها روسری به سرها و مانتو پوشهای ترک
هستند که ظاهرا سرمنشأ تمامی این مسائل
می باشند، زیرا از دیگرانی که مطابق فرهنگ
غربی زندگی می کنند، نامی برده نمی شود و هر
گاه صحبت از مشکلات فرهنگی و نژادپرستانه
است، اکثرا این گروه مورد تهاجم واقع
می شوند. اگر چه برای سرپوش گذاشتن روی
جریانهای سیاسی از حمله به یهودیان نیز
سخن رانده می شود، اما حقیقت نشان داد که
در اکثر حمله هایی که به خانواده های خارجیان
در اروپا انجام شد، قریب به اتفاق حملات
متوجه خانواده های مسلمانی بود که نشانی از
اسلام با خود داشتند، به جز یکی یا دو مورد که
در مورد سیاه پوستان اعمال شد. در کتاب
حمیده نیز آنچه حاکی از دو فرهنگی بودن
است، روسری های گل دار و مانتوی زنان ترک
است که بسیار ظریف مطرح می شود، به طور
مثال بر سر تصمیم گیری این مطلب که خانواده
ترک مهاجر در تأتر از کدام قسمت ترکیه بهتر
است آمده باشد، از زبان یکی از شاگردان ترک
که موهای فر زده اش، بر روی شانه هایش
ریخته است و روسری به سر ندارد و در طول
کتاب نیز دارای هیچ مشکلی با دیگر آلمانیها
نیست چنین می شنویم:
«من دوست ندارم از آناتولی باشم، مثل
یک زن دهاتی با روسری، من دوست دارم از
استانبول باشم، در استانبول ما مدرن هستیم و
فقیر نیستیم، درست مثل اینجا!»
حمیده و فقر
اسلام و فقر از دیگر نکاتی است که غالبا
از آن به مثابه دو مقوله از هم جدا نشدنی یاد
می شود و این گونه القا می گردد که اکثر کسانی
که پایبندی به فرهنگ اسلامی دارند فقیر
هستند، فاقد تحصیلات اولیه اند چه برسد به
تحصیلات عالیه و فاقد درک و شعور بالا، و
این مطلب در گفتگوی شاگردان از زبان ترکها
به گونه های مختلف بیان می شود.
موضوع تأتر مورد استقبال بچه ها قرار
می گیرد بویژه که قرار است برای والدین نشان
داده شده و در سطح وسیع تر بازی شود و
حمیده نویسنده و بازیگر اصلی تأتر باشد. او
دارای همان نقشی است که در خانواده خودش
است. و بدین ترتیب داستان تأتر شروع
می شود، مقایسه زندگی خانواده ایی از آناتولی با
زندگی اروپایی، تحقیر زندگی یک قوم و ارزش
و بها دادن به زندگی قوم دیگر. به عنوان نمونه
در یکی از صحنه ها این طور می آید.
مالک پسر خانواده: پدر در «برمن»
(Bremen) بره و گوسفند و دشت وجود دارد،
که گوسفندها را برای چرا به آنجا ببرم؟
پدر: نه آنجا به جای گوسفند و بره، مردم با
سگهایشان به گردش می روند.
حمیده، دختر خانواده: پدر، من زبان آلمانی
بلد نیستم، آلمانیها مرا مسخره می کنند.
پدر: تو به مدرسه آلمانیها می روی و آن را
یاد می گیری.
مادر: آیا نزدیک خانه امان چشمه ایی هست
که بتوانم برای شستشوی رختها آب بیاورم؟
احمد پسر بزرگ خانواده: صبر کن تا ببینی،
خیلی تعجب خواهی کرد. توی «برمن» همه
خانه ها یک شیر آب دارند، که آب سرد و گرم
دارند. آنجا احتیاجی نیست که به خیابان بروی.
مادر: پس اگر سر چشمه نروم، دیگر زنان
ترک را کجا ملاقات کنم؟»
و به این شکل تأتر «حمیده، نقش حمیده
را بازی می کند» شکل می گیرد.
القای مردسالاری مطلق
از دیگر نکاتی که به عنوان فرهنگ
اسلامی به خواننده القا می شود نقش برادر یک
خانواده اعم از بزرگ و کوچک و امر و نهی های
آنها به خواهرانشان است. حرف اول را مرد
می زند چه پدر باشد، چه پسر. مخاطب چه مادر
باشد چه خواهر. پدر خانواده فردی است بدون
منطق و مستبد که همه چیز از کانال او بایستی
رد شود و بدون اجازه او هیچ کس حق هیچ
کاری ندارد، که البته این مطلب بیشتر شامل
زنان خانواده است.
حمیده در این رابطه به همکلاسی و
همبازی خود می گوید: «در خانواده ما راجع به
همه چیز، پدرم تصمیم می گیرد. او الآن هم
نمی داند که من در تأتر مدرسه بازی می کنم،
حتی اگر برادرهایم نیز در تأتر باشند، او
نمی گذارد چون معتقد است که اگر من بازی
کنم، نامم لکه دار خواهد شد و بعدا شوهری
پیدا نمی کنم.» مطالبی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 