پاورپوینت کامل هرم عشق و نفرت ۳۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هرم عشق و نفرت ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هرم عشق و نفرت ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل هرم عشق و نفرت ۳۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۲

آنچه می خوانید مروری دارد بر
نمایش هزار و دومین شب شهرزاد که پس از
شرکت در پانزدهمین جشنواره سراسری تأتر،
اخیرا در شهر قم نیز به روی صحنه رفت.
مروری که خواننده را در فضای نمایش قرار
می دهد. نکاتی چند نیز در باره متن و اجرای
این نمایشنامه وجود دارد که در این مرور

آمده است.

هزار و دومین شب شهرزاد

نویسنده: مرتضی داریوندنژاد

کارگردان: علی فرحناک

زمان و محل اجرا: شهریور ۷۶ ـ قم،

سالن قدس

اگر افسانه ها می توانستند روزی به واقعیت
بپیوندند، هم اینک آن روز فرا رسیده و «هزار و
دومین شب شهرزاد» از میان افسانه های کهن
سر برآورده و روی صحنه تأتر جان گرفته
است.

این نمایش که تولید اداره فرهنگ و ارشاد
اسلامی استان قم می باشد، بعد از شرکت در
پانزدهمین جشنواره سراسری تأتر فجر و کسب
جوایز کارگردانی و طراحی صحنه برتر، در شهر
قم به روی صحنه رفت.

«هزار و دومین شب شهرزاد» یکی از
بهترین نمایشنامه های «داریوندنژاد» است که
ریشه در قصه های قدیمی و عامیانه دارد. او با
استفاده از دیالوگها و گفتگوهای بجا و سنجیده
شخصیتهایش می کوشد تا به هدف خود
نزدیکتر شود و با یاری از ویژگیهای دراماتیک
متن، پیام خود را به بیننده منتقل کند.

در این نمایش، شهرزاد هزار و دومین
قصه اش را برای پادشاه تعریف می کند. در قصه
او شاهی به معجزت سیبی که همراه با آوای
بومی شوم است، صاحب فرزندی می شود و به
موجب خطای تراژیک او قصه نمایش حادث
می شود؛ چرا که وی به شهبانو اعلام کرده
است: «اگر دختر زادی خواهمش کشت و اگر
پسر، همه اسیران جنگ از مردینه گرفته تا زن
آزاد خواهند شد.» طی جشن و سروری،
شهبانو پسری را در آغوش شوهرش می گذارد
و ظاهرا همه چیز به خوبی و خوشی و با
رضایت شاه پایان می پذیرد و اسیران جنگ
همه آزاد می شوند، تا اینکه سر و کله دلقکان
دربار پیدا می شود. شاه که مفتون شوخ طبعی
دلقکان شده است، طی بازی آنها پی می برد که
آنان تصویر دختری زهره جبین و آهوچشمی
پری پیکر را به همـراه خود دارنـد. پس
می کوشد تا دلقکان هر چه زودتر تصویر را در
برابر دیدگان حریصش نمایان کنند. گرچه در
اصل مشخص نمی شود که این دلقکان کیانند و
از کجا تصویر را یافته اند؟ تنها حدسی که به
احتمال زیاد به واقعیت نزدیکتر است این
می باشد که با توجه به چشمکها و
پنهان کاریهای دلقکان، آنان خود از اسیران
بوده و بعد از آزادی، از سوی خاتون مأمور
شده اند تا شاه را بفریبند. شاه که بعد از دیدن
تصویر نه یک دل، بلکه صد دل عاشق تصویر
شده است، عقل و هوش از دست داده و به
دنبال نشان جای صاحب تصویر می گردد تا
اینکه دیوانه ای نی لبک زن پیدایش می شود؛
دیوانه ای که خاری در پا و هزار خار در دل دارد.
شاه از پی نشانهای دیوانه روان می شود و
شهبانو که ریاست طلب است خود بر تخت
سلطنت می نشیند، تا اینکه پسرش بالغ شده و
زمان حکمرانیش فرا می رسد، اما شاهزاده که
خواهان تاجگذاری به دست پدرش است روی
از مادر می گیرد و به دنبال پدر راهی می شود؛
غافل از اینکه خود وی هم در میانه راه با
همان دیوانه برخورد می کند و او همان طوری
که شاه را به سوی رودخانه کشانده بود، پسر
شاه را هم به سوی چشمه رهنمون می کند.
شاهزاده در کنار چشمه به جای پدر، تصویر
پری چهره ای را در آب می بیند و به وی عشق
می بازد و از شدت هیجان در کنار چشمه از
هوش می رود.

بعد از این قصه نمایش، قصه شاهزاده
است. او آذوقه چند سال را با خود برمی دارد و
به جای پدر، به دنبال دخترک آهوچشم روان
می شود تا وی را بیابد. طی سفر دریایی
شاهزاده، بازی پرقدرت او آشکار می شود، بازی
که برخاسته از عمق وجود و دل عاشق او است
و طی همین سفر است که او به گفته خودش
به حقیقت عشق می رسد و می گوید «عاشقان
به پای دیگران ره عشق نسپرند.» و گویا ما
همگان چون شاهزاده ایم و در سفری پردلهره
و پرهیجان.

بالاخره پدر و پسر بی خبر از حال و روز هم
و غافل از اینکه هر دو عاشق یگانه دختر
خاتون هستند، همدیگر را در آسیاب می یابند.

خاتون، همسر شاه مقتولی است که به
دست شاه کنونی کشته شده است. او زنی
کینه توز است و در پی قصاص قاتل شویش. با
ورود خاتون، بیننده به حقیقتی تلخ و به گمان
خاتون به حقیقتی شیرین می رسد و آن اینکه
خاتون در حضور شاه و شاهزاده پرده از رازی
نهان برمی دارد و آشکار می کند که شاهزاده
پسر او است و نه پسر شاه، در مقابل شهدخت،
همان دخترک پری پیکر، دختر شاه است و نه
دختر او! با این سخن تمام فرضیه های پیشین
تماشاگر و عشاق شهدخت باطل می شوند و
مخاطب درصدد است که به اصل ماجرا پی
ببرد.

شهبانو که در آغاز، دختری زاده بود، به
علتی نامعلوم و شاید برای نجات جان فرزندش
از خشم شاه، دخترش را توسط مردی که گویا
همان دیوانه است و نیست! با پسر خاتون
معاوضه می کند و شاه غافل از اینکه شهدخت
دختر وی است به او دل می بازد.

تماشاگر گرچه با توجه به روند قصه
نمایش تا به حال در اشتباه بوده، اما بعد از این،
بر عاقبت اندیشی و ترفند خاتون آفرین می گوید
چرا که او با بخشیدن فرزند، خود و دیگر
اسیران را آزاد کرده است. از سویی دیگر
فرزندش، شاهِ مُلک پدر خویش و ملک شاه
کنونی شده است و مهمتر از همه اینکه او
توانسته دختر شاه را طعمه قرار دهد و انتقام
شویش، شاه مقت