پاورپوینت کامل زنی که پیامبر بود ۵۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زنی که پیامبر بود ۵۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زنی که پیامبر بود ۵۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زنی که پیامبر بود ۵۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۳۶
کربلا، بیابان سوزانی است که در آن بال و
پر منطق می سوزد. سر عقل خم می شود. پای
چوبین استدلال می شکند و زبان استدلال،
لال می شود.
پیش از حسین(ع) و پس از او، صحنه
تاریخ هماره میدان نبرد حق و باطل بوده است.
اما چرا از میان این همه، عاشورا حماسه ای
دیگرگونه است؟
شاید حضور چهره های گوناگون یک
جامعه، مثل زن، کودک، جوان، پیر و … یا وجود
تمام عناصر یک زندگانی کامل مانند تشنگی،
ایثار، عشق، مظلومیت، نیایش، خواب، بیداری،
جهاد، وفاداری و … بر این تابلو، رنگی از
جاودانگی پاشیده است.
اما غیر از این شاید بتوان گفت که در
درگیری مستمر حق و باطل، چیزی که اثر آن
کمتر از خود آن درگیری نیست، آگاهی تاریخ و
جامعه از آن است، چون افراد و جوامع
زوال پذیرند و اگر درگیری حق و باطل، تنها در
میان نیروهای درگیر در کشمکش مطرح باشد.
هر دو نیرو روزی از بین خواهند رفت. اما اگر
پیام این درگیری به گوش تاریخ و به دست
جامعه برسد، اثری زوال ناپذیر خواهد داشت.
و شاید بتوان گفت آنچه مبارزه حق و
باطل را در طول تاریخ امتداد داده، پیام آن بوده
است. و نیز شاید یکی از دلایل وجودی قصص
قرآن همین باشد. مثلاً در قصه فرزندان آدم،
برادری به دست برادر دیگر کشته می شود و
کلاغی برانگیخته می شود تا قاتل را گورکنی
بیاموزد، اگر خدا نبود که ببیند و بنگارد و
پیام آوری نبود تا پیام را برساند، شاید خون
هابیل برای همیشه در خاک می خفت.
در اینجا هم درگیری حسین(ع) و یزید را
پیامبرانی است. یکی پیامبری که «امام» است.
و دیگر پیامبری که «زن» است. و دیگرانی که
هر کدام بار پیامی را به دوش جان داشتند.
چه می توان گفت از زبان آتشین
سجاد(ع)؟ و چگونه می توان گفت که آن امام
در عاشورا چه دید و چه شنید و چه کشید! و
پس از آن چه می بایست ببیند و بکشد! که اگر
او نبود فریادهای زینب(ع) هم در گنبد تاریخ
طنینی می افکند و سپس رفته رفته به
خاموشی و فراموشی فرو می رود.
چرا که او حلقه ای طلایی از زنجیره خدایی
امامت بود و اگر او نمی ماند، هیچ کسی و حتی
هیچ زینبی توان امتداد این ریسمان آسمانی را
نداشت.
و از زینب(ع) گفتن نیز خود از سجاد(ع)
گفتن است. چرا که زینب(ع) با حضور امام،
زینب(ع) بود، که اگر امام نباشد هر حرکتی
بی جهت و محکوم به زوال است.
و اما من باز راه خطا رفتم. من بر آن بودم
که در این کار، راه بر چند و چون و چرا
ببندم. و «عشق را که تنها کار بی چرای این
عالم است»، به زیر سؤال نکشم. قصد من آب
دریا کشیدن نبود و تنها به قدر تشنگی چشیدن
بود. و تنها بر آن بودم که به عبارتی کوتاه،
اشارتی به عشق کرده باشم. اشارتی به
زینب(ع) که پیامبر خون خدا است.
که اگر زینب(ع) در آنجا نبود، کلاغهای
سیاه چنان بر جنایاتشان بال می گستردند
که به جز سیاهی چیزی به یادگار نمی ماند. و
این است که تا قرآن گشوده است، کتاب عاشورا
بسته نخواهد شد. چرا که مرگ قهرمانان این
داستان، آخرین برگ کتاب نیست.
و زینب(ع) فصلی دیگر بر این کتاب
ضمیمه کرد. فصلی بی پایان که همچنان ورق
می خورد و هر ورقش عاشورایی است.
و نه تنها هر زمینی، که هر سینه ای
کربلایی است که هر دم در آن عاشورایی
بپاست. و حسینی و یزیدی در پهنه آن به نبرد
ایستاده اند. تا کدام پیروز شوند. هر چند که
حسین(ع) هیچ گاه شکست نخورده است. چرا
که همیشه زینبی هست تا همچنان که علی(ع)
ذوالفقار از نیام برمی کشید؛ زبان از کام برکشد و
چون طوفان بتوفد و چون سیل بخروشد و در
اسارت هم با گردن افراخته گام بردارد و با روی
افروخته بر سر ابن زیادها و یزیدها فریاد بکشد.
آری، حسین(ع) هیچ گاه نمرد و هیچ گاه
شکست نخورد. و پرچمش بر زمین نیفتاد.
پرچم حسین(ع) خون آلوده شد؛ اما خاک آلوده
نشد. و حسین(ع) نه تنها شکست نخورد بسا
غنیمت که آن روز به چنگ آورد و برای ما به
ودیعه گذاشت.
او گوهر گران شهادت را از دشمن به
غنیمت گرفت و چه غنیمتی از این
گران مایه تر؟!
آری حسین(ع) نمرد، که اگر مرده بود، چرا
پس از سالها «متوکل» دستور داد تا قبر او را
آب ببندند و اگر کسی به زیارت آن برود،
دستش را قطع کنند.
و اما یزید، او نه تنها نتوانست از خود
حسین(ع) بیعت بگیرد که از خون او نیز
نتوانست. چرا که خون حسین(ع) پیام و پیامبر
داشت.
و یزید اگر زنده ماند، از آن بود تا ما در
امتداد آن خط سرخ هر روز یزیدی را بکشیم و
انتقام خون حسین(ع) را که هنوز می جوشد و تا
آن سوی هنوز خواهد جوشید از آنان بگیریم.
و اگر حسین(ع) تشنه ماند و حسینیان
تشنه ماندند، از آن بود تا ما هر روز با اشک و
خون، گلوی تشنه اشان را تر کنیم و از تشنگی
آنها بیاموزیم که اگر تشنه بودیم، و از اندک
سپاه آنها بیاموزیم که اگر اندک بودیم و تمام
دنیا در برابر ما ایستاده بود؛ باز هم عاشقانه
بجنگیم، حتی اگر هفتاد تن باشیم!
و بیاموزیم که هر کدام یزیدی را در
درونمان بکشیم و با جانی حسینی و زبانی
زینبی به قیامی حسینی و پیامی زینبی
برخیزیم. و بیاموزیم که گرسنگی بخوریم و
برهنگی بپوشیم، اما بندگی نکشیم.
خون بدهیم، اما دین نه! جان بدهیم، اما
ایمان نه!
روزی که حسین(ع) آهنگ رفتن دارد،
گویی این آیات خدا، دوباره بر او و یارانش
می بارد:
ـ «و قاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم
…»(۱)
ـ (و بجنگید در راه خدا با آنان که با شما
می جنگند …)
ـ «… و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام
…)(۲)
ـ (… و بجنگید با آنها در پیشگاه
مسجدالحرام …)
ـ «و انفقوا فی سبیل اللّه و لاتلقوا بایدیکم
الی التهلکه …»(۳)
ـ (و انفاق کنید در راه خدا و به دست خود،
خود را به نابودی میفکنید …)
اما حسین(ع) دیگر چه دارد که انفاق کند؟
او آخرین دارایی خود را برای انفاق و آخرین
سلاح خود را برای قتال به کف می گیرد؛ یعنی
جانش را و خونش را! آیا این چنین رفتن، خود
را به هلاکت افکندن است؟ نه! راستی را که:
آنکه مردن پیش چشمش تهلکه ست
امر «لا تلقوا» بگیرد او به دست
«کل شی هالک الا وجهه»(۴) می گوید: هر
چیزی هلاک شود مگر حق. حال چه مرگ
باشد، چه زندگی! هر چیزی! یعنی اگر رفتن،
حق باشد، دیگر «رفتن» نیست که عین
«ماندن» است.
و باز در آیه های سپسین همان سوره،
گویی خدا به حسین(ع) می گوید:
ـ «و اتموا الحج و العمره لله فان احصرتم
فما استیسر من الهدی …»(۵)
ـ (و به انجام رسانید حج و عمره را برای
خدا پس اگر بازداشته شدید، آنچه که میسر
شود از قربانی …)
و او که نمی تواند حج را به پایان برد،
قربانی می کند. چه چیز را؟ هر چه داشته باشد!
گوسفند؟ شتر؟ نه! اسماعیلش را، یک ابراهیم و
هفتاد اسماعیل را! یک «امام» را!
چه تفاوت دارد؟ اینجا باید بر گونه سنگ
سیاه بوسه زد، و آنجا بر لب سرخ شمشیر!
اینجا باید از لباس تن عاری شد و آنجا از
لباس جان! اینجا باید … و آنجا باید …
و باز، گویی در چند آیه پس از آنها خدا
تصمیم نهایی حسین(ع) را باز می گوید:
ـ «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء
مرضات اللّه …»(۶)
ـ (و از مردم کسی است که می فروشد جان
خود را برای خشنودی خدا …)
و آنگاه حسین(ع) به راه می افتد.
آن روز آب فرات را بر حسین(ع) و یارانش
بستند؛ و امروز بگذار تمام آبهای جهان را بر ما
ببندند. ما آموخته ایم که تشنه و گرسنه
بجنگیم، اما چه شکوهمند است اینکه بدانیم
تاریخمان را خود می نویسیم، و نه تنها خود آن
را ورق می زنیم، که خود، برگ برگ تاریخیم.
کلمه به کلمه آن با قطره قطره عرق جهاد و
خون شهادتمان رنگ می گیرد و صفحات آن از
التهاب نفسهای اسبمان به شماره می افتد.
آن روز حسین(ع) گفت: «خواب دیدم که
ما می رویم و مرگ می آید.»
مرگ جبر است. و حسین(ع) زره مرگ را
برداشت، پوشید و رویین شد. چه، آنسان زندگی
را مرگ می دانست و اینسان مرگ را زندگی!
چرا که او از پدرش آموخته بود که می گفت:
«محبوب ترین چیزی که من آن را ملاقات
می کنم، مرگ است.»
و هم از او آموخته بود که می گفت:
«همانند کسی که در شب تاریک، در جستجوی
آب در بیابانی بی پایان، ناگاه چشمه ای بیابد،
شهادت برایم دوست داشتنی است.»
آن روز که حسین(ع) قصد میدان داشت.
به یاران خود چنین گفت: «من بیعت خود را از
گردنتان برداشتم، شما می توانید بر مرکب
شب سوار شوید و بروید.»
آنان که خدا را هم بیعتی بر گردن داشتند،
ماندند. و آن سیاهی لشکر، آن لشکر سیاه، آن
شب در تاریکی، جان شبزده خود را برگرفتند و
رفتند. و به شب پیوستند؛ که خفاشان تاب
آفتاب ندارند!
و «منطق پرواز» این چنین است. که آنجا
از آن همه مرغ، تنها «سی مرغ» به «سیمرغ»
رسید.
و اینجا از آن همه مرد، تنها هفتاد و دو
«مرد» به دیدار «مرگ» رفتند!
و مرغان دیگر حرم که به دیدار مرگ آمده
بودند، و هر یک برگ پیغامی را به منقار خونین
خود داشتند، برگشتند، تا سفری دیگر را
بیاغازند.
حسین(ع) می رفت و تمام راههای برگشت
را می بست. و پلهای پشت سر را ویران می کرد.
که راه حسینی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 