پاورپوینت کامل جوان و سیاست ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جوان و سیاست ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوان و سیاست ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جوان و سیاست ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۴
موضع گیری منفی نسبت به
سیاست
به رغم رواج این اندیشه که سیاست ما
عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست
ماست، بسیاری از جوانان به دید دشمنی به
سیاست می نگرند. نظر حضرت عالی چیست؟
[توجه شود که این پرسشها و پاسخها،
بخشی ناظر به فضای فکری و فرهنگی لبنان
می باشد.]
آیت اللّه فضل اللّه : بعضی جوانان از
سیاست نمی گریزند بلکه از شیوه سیاسی
خاص یا از شرایط سیاسی پیچیده و یا از
رهبران سیاسی ای که زمینه تحقق اهداف و
آرمانهای جوانان را فراهم نمی کنند، می گریزند.
همچنین پیوستگی تشکیلاتی و پیچیدگی
موجود در بسیاری از احزاب و سازمانها یکی از
عوامل دوری جوانان از این فضاها و انصراف از
ورود به آنهاست. بسیاری از جوانان را می یابیم
که به سبب وجود مفهومی منفی از سیاست در
ذهنشان از ورود به مباحث سیاسی خودداری
می کنند. او مفهوم منفی از سیاست را یا از
محیط دریافته است و یا از راه مطالعاتش و یا
از طریق مشاهده آثاری منفی از سیاست به
این نتیجه رسیده است و نیز تحت تأثیر
قضایای مشهوره ای مثل این که سیاست نماد
دغل و دروغ و نفاق است و انسان باید از آن
پرهیز کند و …
عامل دیگر سیاست گریزی جوانان، ناشی
از ضعف درونی و ترسی است که از
پیچیدگیهای سیاسی دارند. بنابراین، معتقدیم
که موضعگیریهای منفی، ریشه در حداقل یکی
از عوامل یادشده دارد. وظیفه کارگزاران سیاسی
متعهد است که از یک طرف آفاق فکری
جوانان را به خطوط عمده سیاسیِ مربوط به
امت اسلام، اشراف دهند و از جهتی دیگر آنان
را به نتایج درخشان جهاد و قربانی شدن در راه
خدا و تقرب جستن به ذات خدای سبحان آگاه
کنند، تا مشکلی پیش نیاید.
شاید محور موضعگیریهای بدبینانه نسبت
به سیاست، پیرامون واقعیت سیاست دور
می زند. سیاستی که خدعه و نیرنگ و خیانت،
سیمایش را سیاه کرده است. چنان که عنوان
کاری غیر اخلاقی را یافته است. در این مسیر،
سیاست عبارت است از طرح و برنامه ای
مبارزاتی که به مقررات اخلاقی التزام ندارد. در
حالی که مفهوم دین برخاسته از ارزشهای
معنوی بزرگی است که در درون خود،
خداآگاهی را و تلاش در مسیر ارزشهای
معنوی و اخلاقی و اجتماعی را که هماهنگ
است با شریعتی از شرایع الهی، انباشته دارد.
همین امر، اختلاف عمیق بین دو مفهوم
«خطوط حرکتی سیاست» و «خطوط انسانی
دین» را سبب می شود. اما پیوند سیاست با
دین با توجه به مفهوم رایج سیاست شکل
نمی گیرد، چنان که پیوند دین با سیاست نیز با
تکیه به مفهوم متداول دین میسر نیست که
دین را در دایره ای تنگ تنها به عبادات
منحصر می کند و نگاه آن را به واقعیات زندگی
که به بعد داخلی انسان مرتبط است ـ و تکاپوی
این بعد بر بعد خارجی در رفتار فردی و
اجتماعی منعکس می شود ـ بسته می داند. در
حالی که دین باید در عرصه چالشهای زندگی با
همه گوناگونی اش وارد شود.
حرکت دین، همان حرکت عدل
است
حرکت دین، بر اساس عدل است. تا آنجا
که می توان گفت واژه عدل چکیده تمام دین
است. بنابراین ضروری است که ما در درون
خویش به عدل پای بند باشیم، به خویشتن
خویش ظلم نکنیم که ستم به خویش، سبب
قرار گرفتن در هلاکت گاهها و هلاک شدن ـ
دنیوی یا اخروی ـ می شود. از این رو انسانی که
به پروردگارش ایمان دارد و از او پیروی می کند
و در زندگی اش با آموزه های دینش هماهنگ
است، نسبت به نفس خویش عادل است؛ زیرا
آن را در مسیری هدایت کرده که سعادت دنیا و
آخرتش تحقق یابد. رشته رابطه انسان با
پروردگارش «عدل» است. زیرا انسانی که
ایمان دارد، خدای بزرگ، پروردگار و آفریدگار و
منبع نعمت او است و هم او است که برای او
همه چیز را آماده کرده است، در رابطه اش با او،
بر اساس عدل رفتار می کند، و اقتضای عدل
اینجا چنین است که خدا را به یگانگی بپرستد
و غیر او را شریکش قرار ندهد. از او اطاعت
کند و سرپیچی ننماید. با اراده او هماهنگ
باشد و بر او عصیان نورزد. برای تحصیل
رضای او بکوشد و از کاری که خدای را به
خشم آرد بگریزد. زیرا حق خدا بر بنده اش آن
است که او را به تمام معنی عبادت کند و شأن
بندگی خویش و پروردگاری خدا را بشناسد و
رعایت کند. چنان که قرآن می گوید: و ما کان
لمؤمن و لا مؤمنهٍ اذا قضی اللّه و رسوله امراً ان
یکون لهم الخیره من امرهم.(۱)
و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون
خدا و فرستاده اش به کاری فرمان دهند، برای
آنان در کارشان اختیاری باشد.
بنابراین حق خدا بر بنده اش این است که
در هر امری مطیع او باشد که اگر به سبب
شرک یا کفر و یا معصیت از ساحت اطاعت
خداوند دور شود نسبت به پروردگارش ستم روا
داشته است. این مطلب را از وصیت لقمان به
فرزندش در می یابیم که گفت: یا بنیّ لا تشرک
باللّه ان الشرک لظلمٌ عظیمٌ.(۲)
ای پسرک من، به خداوند شرک میاور که
به راستی شرک ستمی بزرگ است.
همچنین، رابطه انسان با انسان دیگر نیز
بر اساس عدل است. زیرا خداوند برای هر
انسانی حقی بر مردم قرار داده است. زیرا
عرصه حیات، میدان فعالیت حقوق ردّ و بدل
یافته مردم است. بنابراین هیچ کس ـ حتی
پیامبران ـ حق مطلق ندارد. [یا مطلق حق را
دارا نیست] بلکه حق پیامبران الهی بر مردم
این است که به آنان ایمان آورند و به رسالتشان
پاسخ مثبت دهند و یاری اشان کنند. مردم نیز
بر انبیاء حق دارند. حق دعوت و ارشاد و
راهنمایی و تزکیه و تعلیم و از این قبیل …
بر این اساس، خداوند سبحان از پیامبرش
می خواهد حق امت نسبت به تبلیغ را ادا کند.
آنجا که می فرماید: یا ایها الرسول بلّغ ما انزل
الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت
رسالته.(۳)
ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به
سوی تو نازل شده ابلاغ کن، و اگر نکنی
پیامش را نرسانده ای.
مفهوم این آیه آن است که تبلیغ مسؤولیت پیامبر و نماد حق مردم بر او نسبت به هدایت و
تعلیم و تزکیه است. حق مردم بر امامان و
اولیاء و علما نیز چنین است. حتی ما می توانیم
به بالاترین درجه برشویم و دریابیم که خداوند
تعالی با آنکه بر مردم حق مطلق دارد و هیچ
یک از بندگانش بر او حقی ندارند، بر بندگانش
تفضل فرموده و برای ایشان نیز بر خویش
حقی قرار داده است. آنجا که فرمود: و اوفوا
بعهدی اوف بعهدکم.(۴)
به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم.
بر این پایه، هر انسانی که حق دیگری را
گزارد، در باره او عدل ورزیده است. و هر که
نسبت به دیگری حق گزاری نکرد به او ستم
نموده است. در تمامی زمینه های حقوق، مسأله
عدل و ظلم مطرح می شود، زیرا هنگامی که با
رابطه انسان با حیات و محیط و زمین روبه رو
می شویم، یا می بینیم که او با اینها به نیکی
رفتار کرده و یا بدرفتاری کرده است. خداوند
چنان که دوست دارد حیات رشدیافته و شکوفا
باشد، مسؤولیت رشد و شکوفایی حیات را به
انسان سپرده است و این امر برای حیات، بر
گردن انسان حقی ایجاد می کند، چنان که
انسان نیز به طور تکوینی حقی بر حیات دارد.
این مطلب را از سخن خدای تعالی درمی یابیم
که فرمود: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا
معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط(۵)
به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل
آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را
فرود آوردیم تا مردم به انصاف (عدل) برخیزند.
در این آیه می بینیم که همه ادیان و
رسالتها و رسولان در مسیر عدل گام می زنند.
رابطه دین و سیاست بر اساس
عدل
وقتی دانستیم که عدل سیاستمدار را به
خود فرا می خواند، زیرا سیاست، اداره شؤون
انسان در رابطه اش با انسانها و زندگی در
چارچوب نظامی است که این روابط را مشخص
می کند. چه این نظام ثابت باشد که در قالب
قانون، حق هر انسانی را بر دیگری معین
می کند، و چه متغیر باشد که در شکل فعالیت
حاکم و رعیت در مسایل روزمره نمود پیدا
می کند. وقتی این مطلب را دانستیم رابطه
سیاست با عدل مسأله ای دینی به شمار
می آید؛ به این معنا که دین با همه مفاهیم و
قوانین و حرکتهایش در ژرفای عدل قرار دارد.
دین، نماد عدل به مفهوم کامل آن است. بر
این پایه چاره ای جز این نیست که ما در روابط
حاکم و محکوم، قانون و مردم و مردم و زمین
و محیط و حیوانات و همه چیز، «عدل» را
مشخص و معین کنیم. پس از این، بدون در
پیش گرفتن سیاست، زمینه ای برای عدل باقی
نمی ماند، زیرا سیاست است که به روند عدل و
مواضع و چالشهایش نظم می بخشد.
سیاست و اخلاق
در اینجا مسأله دیگری پیش می آید و آن
اینکه سیاست گاه در شرایط پیچیده ایجاب
می کند اصل اخلاقی نادیده گرفته و به آن
بی اعتنایی شود. مانند اینکه رفتار ناشایست
دیگران تو را وادار به رفتاری غیر اخلاقی
نماید، چرا که نمی توانی با شیوه های اخلاقی با
او مبارزه کنی و حتی ممکن است دشمنت از
ارزشی که تو بدان ایمان داری سوءاستفاده کند
تا با آن تو را بکوبد و محاصره کند.
اسلام در رویارویی با این اوضاع و شرایط،
بابی گشوده و حکم این ضرورتها و شرایط
استثنایی را بیان کرده است. به عنوان نمونه،
گاه شرایط سخت و دشوار، تو را وادار می کند
که از خط صدق خارج شوی. [و دروغ بگویی[
این امر در جایی که مصلحت اسلامی برتر، یا
مصلحت انسانها اقتضای دروغ گفتن داشته
باشد قابل پذیرش است، زیرا راست گویی در
برخی شرایط، طرف مقابل را توانا می کند که بر
نقاط ضعف تو فشار بیاورد و اگر این نقاط
ضعف آشکار شود تحت تأثیر نیروی مخالف
قرار خواهی گرفت.
در برخی شرایط مشابه نیز ممکن است
نیاز به ارتکاب «غیبت» هم داشته باشی و این
در جایی است که مصلحت اقتضای آن را
بنماید.
و نیز هنگامی که مصلحت اسلام را در
نظر می گیری و می بینی که مسلمانان نیازمند
نیروهای اطلاعاتی ای هستند تا از طریق آنان
به واقعیات احاطه پیدا کنند و این نیاز به حدی
است که اگر مسلمانان این آگاهیهای اطلاعاتی
را نداشته باشند تحت تأثیر نفوذیهای دشمن
قرار می گیرند و آنان از همه امور مسلمانان سر
در می آورند، بی آنکه مسلمانان چیزی از آنان
بدانند، در چنین شرایطی احساس وظیفه
می کنی که اقدام به «تجسس» نمایی.
گاه در برخی وضعیتها مسلمانان ناچار
می شوند که گروهی از مسلمانان [بی گناه] را که
دشمن در پشت آنان سنگر گرفته است تا در
جنگ بر مسلمانان غلبه کند، بکشند.
در مسایل مهم و بزرگ، هدف، وسیله را
توجیه می کند اما در مسایل شخصی و فردی و
عادی، درست نیست که هدف را توجیه کننده
وسیله بدانیم. در امور اساسی و بزرگ ممکن
است وسیله، از عنوان «حرام» به عنوان
«حلال» و از عنوان «مباح» به عنوان
«واجب» تحول یابد.
بنابراین ما معتقدیم که اصل در سیاست
اسلامی، حرکت آن در خط راستی و خط
مستقیم اخلاقی است. اما اگر شرایط دشواری
پیش آمد که مصلحت اسلام را در خارج از این
مسیر قرار داد، اخلاق عملی سیاسی از مصالح
تازه ای که این شرایط پیش آمده به وجود
آورده اند جهت خود را پیدا می کند.
سیاست و شریعت
در شریعت اسلام، احکام، عنوان اولی ای
دارند و عنوان ثانوی ای. به این ترتیب که گاه
یک چیز به عنوان اوّلی اش «حلال» و به
عنوان ثانوی اش «حرام» می باشد. بنابراین
می توانیم بگوییم که اسلام در درون خود
«سیاست» را نهفته دارد و هنگامی که
سیاست، نیاز به جواز و مجوزی در محدوده
«حرامهای اسلام» دارد، صاحبان کار و
متولیان امر (اولوالامر) باید موضوع را مورد
مطالعه و تحقیق قرار دهند تا جانب مصلحت
را تشخیص دهند و بر پایه آن اقدام مناسب
کنند.
سیاست از دیدگاه اسلام، واقعیتی است که
از مسیر اخلاق به دور نمی باشد. بنا بر این
است که می گوییم دیانت ما سیاست ماست،
زیرا دین تلاش می کند تا تمام مسیرها و
گامهای انسان را مرزبندی کند. همچنان که
سیاست ما دیانت ماست، زیرا به فعالیت انسان
در میدانهای سیاسی نظر دارد و آنچه که در
دین رخصت داده شده در سیاست نیز رخصت
داده شده است.
جوانان و گرایشهای سیاسی
احزاب و حرکتها و سازمانهای سیاسی
عادت کرده اند که رویکردشان به جوانان چنان
باشد که از آنان به عنوان سربازان و عناصر
حیاتی و پرنشاط برای تحقق اهداف خود بهره
گیرند. شتابزدگی و ندانم کاری جوانان را در کار
و فعالیت سیاسی چگونه ارزیابی می کنید و چه
سفارشهایی در این زمینه دارید؟
آیت اللّه فضل اللّه : مرحله جوانی، مرحله
حرکت و فعالیت است که در آن، جوان در
جستجوی هدفی است که باید بدان گرایش
پیدا کند و جویای جامعه ای است که به آن
بپیوندد و به دنبال ابزارهایی است که مسیر
حرکتش را بنمایاند. بنابراین سیاست، مسأله
مهمی است و از وسایلی است که با تمام
واقعیات چه در سطح حکومت و حاکم و قانون
و روابط سیاسی یا در سطح چالشهای بزرگی
که واقعیات سیاسی را با مسایل بزرگتری
همانند مسأله دشمنیهای استکبار یا تلاشهای
غاصبانه استعمار روبه رو می کند، ارتباط پیدا
می کند.
زمانی که امت اسلام با همه این مسایل ـ
با وصف مثبت یا منفی اش ـ روبه رو است
چاره ای ندارد جز اینکه برای جذب عناصر
مثبت آن و رشد و تکامل این عناصر چندان
بکوشد که قدرت و ثبات و استحکام آن تحقق
یابد. همچنین در برخورد با نقاط منفی در
جهت کاستن از آثار آن و جلوگیری از گسترش
و انتشار آن در حد امکان تلاش کند. امت
اسلام نمی تواند به این اهداف دست یازد مگر
به وسیله قدرت جوانان. زیرا این قدرت به
سبب طبیعت جوانی و بلوغ و مردانگی آماده
رویارویی و برخورد با چالشها است.
از این رو امت اسلام باید قدرت جوانان را
در رویارویی با مسایل بزرگ تحریک کند و اگر
می خواهد که جوانان چنین نقش فعالی داشته
باشند و هنگامی که می بیند جوانان خود چنین
نقشی را ایفا می کنند، باید کیفیت و ماهیت
فکری و سیاسی و حرکتی احزاب و
سازمانهایشان را از جهت هماهنگی با تعهدات
فکری و عقیدتی و نیز از جهت اهتمامشان به
مسایل امت ـ در سطح تحقق بخشیدن به
اهداف بزرگ آن در خط پایداری و مقاومت ـ
مورد مطالعه و تحقیق و ارزیابی قرار دهد.
علاوه بر این باید ماهیت رهبری و عناصر
فعال و برجسته آن محور سیاسی را به خوبی
بشناسد و پیامدهای غیرقابل اجتناب و مسیر و
زمینه فعالیتش را مورد مطالعه و کاوش قرار
دهد.
بر جوانان لازم است در تمام ویژگیهای
آشکار و پنهان محور سیاسی (حزب، گروه،
سازمان) دقت فراوان کنند و اطمینان حاصل
نمایند که نیروهایشان به هرز نخواهد رفت و
در خدمت مقاصد فردی قرار نخواهد گرفت و
به استخدام حرکتها و گرایشهایی که با سخن به
ظاهر حق، نیات باطل دارند در نخواهد آمد و
همین طور دیگر اموری که نیروهای بااخلاص
و پاک نیت را به نیروهای غیر قابل استفاده یا
منحرف تبدیل می کند.
ما به جوانان سفارش می کنیم که در
بررسی امور و آگاهی نسبت به همه ابعاد
واقعیت سیاسی کاملاً دقت کنند، زیرا سرزمین
سیاست، حوزه ها و فضاهای فراوان و حفره ها و
دهلیز و غارهای عمیق دارد که جوان را ناگزیر
می کند تا در حرکتها و توقفهایش جای پای
خویش را خوب بشناسد.
گرایش به احزاب از سر ترس
بعضی از جوانانی که جذب برخی احزاب
می شوند؛ علت گرایش خود را به آن احزاب،
ترس یا جهل می دانند.
آیت اللّه فضل اللّه : زمانی که انسان در
زمینه ها و ابعاد حاشیه ای مسایل اجتماعی یا
فردی فعالیت می کند، می تواند تساهل به خرج
دهد و با ارزیابی عوامل ایجابی و سلبی فعالیت
نماید. اما وقتی پای سرنوشت به میان آمد،
یعنی زمانی که نیروی او و نیروی دیگران به
هم می پیوندد و در مجرای طرح و برنامه ای که
به همه امت مربوط می شود به کار می افتد ـ
چه در شکل ارتباط با یک محور سیاسی یا در
قالب ورود به میدان نبرد و یا در صورت
برنامه ریزی برای توجه دادن دولت به گرایشی
خاص ـ [در این موارد] مسأله، مسأله سرنوشت
است و انسان در برابر آن از جهت ایجابی یا
سلبی مسؤولیت کامل دارد.
خداوند تعالی انسان یا جوان مسلمان را د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 