پاورپوینت کامل ناز بالش ۲۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ناز بالش ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناز بالش ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ناز بالش ۲۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۴۸
مــادر گفت: «یا صدیقه
طاهره!» اشکهایش را با گوشه
چادر نمازش پاک و سجاده اش را
جمع کرد.
بابا از همان جایی که نشسته
بود، پرسید: «چیه؟ … خوشحالی،
هان!»
ـ آره، زیاد، خیلی زیاد، مگه
شما نیستید؟
بابا جواب داد: «چرا اما … » و
جمله اش را ناتمام گذاشت. به من
نگاه کرد که گوشه ای از اطاق
نشسته بودم و شش دانگ حواسم
به حرفهایشان بود.
مادر حرف را عوض کرد: «یادم
باشد دو نازبالش با خودم بیاورم.»
ـ پاورپوینت کامل ناز بالش ۲۶ اسلاید در PowerPoint؟
زدم از اطاق بیرون. توی حیاط
درخت بیدمجنون «آتقی» قد
برافراشته بود. شاخ و برگش با
نسیم ملایمی تکان می خوردند.
مادر می گفت این درخت «آتقی»
است. او که نبود من انیس و
مونسش بودم. کاری می کردم
احساس تنهایی نکند. بیدمجنون
شاخه هایش را تا وسطهای کوچه
رها کرده بود. رشید بود و سرسبز.
یک روز پرسیده بودمش:
ـ آتقی که دنیا اومد تو بودی؟
ـ اومدم!
ـ می دونستی درخت او
می شی؟
ـ از کجا می دونستم؟ خب اولی
بود و نازدانه!
به پوست تنش دست کشیدم:
«مادر می گه متولد که شده، قد
وزنش توی حرم شیرینی پخش
کردیم.»
ـ یادم می آد.
یک بار به او گفته بودم:
ـ می دونی چیه؟
ـ نه!
ـ هر دفعه ای نگات می کنم یاد
یه چیزی می افتم.
ـ منو؟
ـ بله، خودِ تو رو!
ـ یاد چی؟
ـ یاد چشای «آتقی».
به بید که نگاه می کردم
چشمان محجوب «آتقی» در ذهنم
شکل می گرفت. چشمهایی که
مظهر ملاحت و زندگی
سعادتمندانه بودند. به درخت نگاه
کردم. نسیم ملایم به مانند
انگشتهایی نوازشگر بر شاخ و
برگش می وزید.
هوا مَلَس و دلچسب بود. بوی
نوروز می آمد. از فکر عید و
عیددیدنی شادی در دلم ریشه
می دوانید و همه وجودم را در بر
می گرفت. پایش نشستم.
ـ چیه؟ ساکتی!
ـ می دونی چند روز دیگه عید
می رسه؟
ـ نه، نمی دونستم، اما خوب،
حدس می زدم.
ـ از کجا؟
ـ خانه تکانی که می شه عید
نزدیکه.
ـ مگه درختا هم می فهمند؟
نکنه بو می کشن؟
ـ هم می فهمن، هم بو
می کشند و هم می بینن … سؤال
من چی شد، در چه حالی؟
ـ خیلی خیلی خوشحالم.
ـ پس چرا قیافه ات چیزی رو
نشون نمی ده!
با ترحم نگاهش کردم: «من
یکی که از خوشحالی در پوستم
نمی گنجم. واسه تو ناراحتم
نمی تونی همراه ما بیای.»
ابروهایش را در هم کشید:
«مگه عیدی جایی می رید؟»
ـ دِ همینه، ما عید می ریم
پیش داداش، اهواز.
حس کردم شاخه هایش تکان
خوردند. سکوت کرده بود. حالش را
می فهمیدم. «آتقی» را خیلی
دوست داشت. اما این چند ساله
داداش تنها به جنگ فکر می کرد و
بس. دلداریش دادم:
ـ می دونی، همه اش زیر سر
من بود. آنقدر به جانشان نق زدم تا
راضیشون کردم تعطیلات عید بریم
ببینیمش.
ـ خوبه … خوبه … اون که وقت
نمی کنه یه سر بیاد پیش ما!
صداش می لرزید.
ـ خوب دیگه، این داداش ما
ازدواج هم که می خواد بکنه، اول
کار به زنش گفته ازدواج ما واسه
رضای خداست. زندگی ما توی
جنگه و از این شهر به آن شهر
رفتن و از این خانه به آن خانه
شدن.
حرف مرا تأیید کرد: «زندگی
ساده و بی آلایش، همه چیز برای
خدا» اینها که یادش آمد کمی آرام
گرفت.
ـ سلام منو بهش برسان. بگو
درختت آرزو داره سالم و سلامت
باشی.
ـ مطمئن باش اونم تو رو
فراموش نکرده.
ـ حالا کی راه می افتین؟
ـ فردا، صبح زود.
ـ خوش به حالت.
سبزترین شاخه اش را جدا کرد
و بم داد تا به «آتقی» هدیه کنم.
نگاهش کردم. دو قطره اشک
گوشه چشمهایش می درخشید.
عطر تلخ بیدمجنون از نسیمی که
می وزید توی صورتم می خورد. بلند
شدم بروم. یکهویی یاد حرف مادر
افتادم. زیر لبی با خودم گفتم: «ناز
بالش، واسه چی؟ نازبالش به چه
دردی می خوره؟»
بیدمجنون پرسید: «چیزی
گفتی؟»
ـ داشتم می اومدم پیش تو،
مادر گفتش یادم باشه دو نازبالش
همرام بیارم. به نظر تو منظورش
چی بود؟
لبخندی بر لبانش نقش بست
اما چیزی نگفت. همان طوری
توی فکر راه افتادم طرف اتاقم تا
لباسهایم را جمع و جور کنم.
* * *
دشت وسیع را که تا بی نهایت
گسترده بود تماشا می کردم. از
شهرهای جنگی و جبهه پیش
خودم خیالهای پردامنه ای پرورانده
بودم. سپیده که زده بود راه افتاده
بودیم. ماشین بابا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 