پاورپوینت کامل کودکان، حضانت و ولایت(۱) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کودکان، حضانت و ولایت(۱) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کودکان، حضانت و ولایت(۱) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کودکان، حضانت و ولایت(۱) ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۸
کودکان، مردان و زنان آینده اجتماعند و
حیات انسانی بر آنها تکیه دارد. زیرا آنان امید و
آرزوی نسل حاضرند.
در شریعت اسلامی احکامی برای حفظ و
بقای کودکان از زمان دمیده شدن روح بلکه
قبل از آن تا هنگام جوانی و بلوغ تشریع شده
است.
حقوق کودک پس از زاده شدن از مادر،
عبارت است از: نسب، رضاع، حضانت، ولایت
و نفقه. این حقوق پنجگانه تا دوران بلوغ،
حراست مادی و معنوی کودک را تضمین
می کند.
در فقه اسلامی در ضمن مباحث «نکاح»
بسیاری از احکام مربوط به کودک و حقوق وی
مورد گفتگو و بحث قرار می گیرد.
در عصر کنونی نیز، توجه به حقوق کودک
در سطح جهانی مطرح است. «اعلامیه جهانی
حقوق کودک»، مصوب مجمع عمومی سازمان
ملل در ۲۹ آبان ۱۳۳۸ (۲۰ نوامبر ۱۹۵۹)، در
ده اصل و «کنوانسیون حقوق کودک» مصوب
مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۳۶۸ (۱۹۸۹)
در ۵۴ ماده و «اعلامیه جهانی بقاء، رشد و
حمایت از کودکان» مصوب اجلاس سران
دولتها در ۱۳۶۹ (۱۹۹۰)، نشانگر این رویکرد
است.(۱)
با این حال تدوین مجموعه هایی که
مستقلاً به بررسی حقوق کودک در فقه و قانون
وضعی اختصاص داشته باشد، ضروری است و
جای آن خالی می باشد.(۲)
در این نوشته نظر به بررسی حقوق کودک
به طور مستقل نیست، بلکه مسایلی مورد توجه
و بررسی قرار می گیرد که به حقوق زن مربوط
است. و از این میان نیز، آنچه مورد سؤال و
پرسش است و یا تا کنون پژوهشی نسبت بدان
صورت نیافته، مد نظر است.
بر این اساس، از میان مباحث حقوق
کودک، مسأله حضانت و ولایت بر کودک را در
اولویت پژوهش قرار داده و بررسی و پژوهش
آن را دنبال می کنیم.
در این زمینه مسایلی چند نیازمند تأمل و
تحقیق است و در آثار مربوط به حضانت و
ولایت، تحلیلهای روشنی از آن نشده است.
مسأله قلمرو حضانت و ولایت و رابطه این
دو، تعیین آغاز و فرجام حضانت و ولایت،
مستحق حضانت و ولایت و … از مباحث اصلی
در این پژوهش است. بر این اساس مطالب این
پژوهش به این صورت ارائه می گردد:
۱ـ تعریف حضانت و تاریخچه فقهی آن
۲ـ تعریف ولایت و تاریخچه فقهی آن
۳ـ رابطه و قلمروی حضانت و ولایت
۴ـ ولایت و حضانت از آن کیست؟
۵ـ آغاز و پایان حضانت و ولایت
۶ـ تحقیق مسأله
اینها مطالبی است که در این نوشتار بدان
پرداخته می شود. از برخی به اجمال و نسبت به
برخی دیگر، با شرح و تفصیل سخن خواهیم
گفت.
۱ـ حضانت و تاریخچه فقهی آن
حضانت به معنای پروردن و پروراندن
است. ریشه این واژه، حِضْن است که زیر بغل
تا تهیگاه و آغوش را می گویند. در بغل گرفتن،
در کنار نهادن، زیر بال گرفتن نیز از معانی این
واژه است. رشد جنین تخم با حرارت طبیعی یا
مصنوعی، زیر بال گرفتن تخم برای جوجه
شدن در معنای آن داخل است.(۳)
حاضن و حاضنه، پدر و مادر را گویند که
نگهداری و پرورش کودک را بر عهده دارند.(۴)
در احادیث و روایات نیز به همین معنا
استعمال شده است. ام ایمن «حاضنه»(۵)
پیامبر نامیده شده است. در حدیث آمده است:
«وقتی مردمان عهد فرعون دانستند که پادشاه
کودکی را به فرزندی گرفته، زنان خود را نزد او
فرستادند تا کودک را نگهداری کنند؛
(تحضنه)».(۶)
در حدیثی دیگر، امام علی(ع) در معنای
رحمان فرموده است: «از رحمت خداوندی
است که قلب مادر را به رأفت واداشت تا به
تربیت و حضانت کودک اقدام کند.»(۷)
رسول خدا(ص) فرمود: کودکان در سایه
عرش برای پدر و مادر خود استغفار می کنند.
ابراهیم حضانت آنان را به عهده داشته و ساره
به تربیت آنان همت می گمارد.»(۸)
در کتب فقه و قانون نیز تعاریفی از
حضانت شده که به برخی از آنها اشاره می شود.
فقیه بزرگوار، صاحب جواهر از علامه حلّی و
شهید ثانی نقل کرده که در معنای حضانت
گفته اند:
«ولایه و سلطنه علی تربیه الطفل و ما
یتعلق بها من مصلحه حفظه و جعله فی سریره
و کحله و تنظیفه و غسل خرقته و ثیابه.»(۹)
در کتاب «ترمنولوژی حقوق» چنین آمده
است:
«حضانت در لغت به معنی پروردن است. و
در اصطلاح عبارت است از نگهداری مادی و
معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر
داشته است و قائم به ارکان ذیل است:
الف. حضانت، مخصوص ابوین و اقرباء
طفل است و بین اقرباء رعایت طبقات ارث
نمی شود.
ب. نسبت به ممتنع از نگهداری طفل،
حضانت تکلیف است و نسبت به دیگران
حق است.
ج. حفظ مادی (جسم) و تربیت اخلاقی و
معنوی طفل مناسب شؤون او
د. اهلیت قانونی برای حضانت»(۱۰)
تا اینجا به اختصار تعاریف لغوی، فقهی و
حقوقی حضانت را برشمردیم. اینک نگاهی به
تاریخچه آن در فقه شیعه می افکنیم و در پرتو
این نگاه تاریخی با تطورات علمی مسأله و
جایگاه کنونی آن آشنا شده و می توانیم بر
اساس آن زمینه های پژوهش را بیابیم.
نخستین بار در کتاب خلاف شیخ طوسی
(۳۸۵ ـ ۴۶۰ق) مبحثی با عنوان «مسائل
الحضانه» طرح شده است.(۱۱)
در کتاب مبسوط نیز مسایل حضانت آمده
اما عنوان مبحث، حضانت نیست بلکه عنوان
بحث، «فی ان الابوین احق بالولد»
می باشد.(۱۲)
در کتاب المهذب، تألیف ابن براج (۴۰۰ ـ
۴۸۱ق) نیز واژه حضانت به کار رفته است.(۱۳)
پس از آن در کتاب اصباح الشیعه نوشته
صهرشتی این تعبیر به کار رفته است.(۱۴)
از زمان علامه حلّی به بعد، این عنوان در
فقه شیعی جایگاه خود را یافته و با تعبیر
حضانت طرح شده است.
پاره ای فروعات که ممکن است از
مصادیق حضانت باشد مانند نکاح صغیر،
نامگذاری، نفقه در کتب شیخ صدوق(۱۵)
(م۳۲۹ق) و مراسم سلار(۱۶) (م۴۶۳ق) و اثر
فقهی ابن براج(۱۷) (۴۰۰ ـ ۴۸۱ق) مطرح شده
است. جالب است دانسته شود که در کتب قدما
از تقسیم دوره حضانت کمتر سخن رفته است
و عده ای نیز آن را از هفت سالگی کودک به
بعد مطرح می ساختند؛ مانند شیخ طوسی و
صهرشتی. تقسیم دوران حضانت به دو سال در
پسر و هفت سال در دختر، نخست در سخن
ابن براج و ابن حمزه مطرح شد و پس از آن در
کتب علامه آمده است. این نسبت که قدما
مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و ابن جنید سن
حضانت را تا زمان بلوغ می دانستند، سند و
مستندی ندارد.(۱۸)
۲ـ ولایت بر کودک و تاریخچه
فقهی آن
در بحث گذشته تعاریف فقهی، حقوقی
حضانت بیان شد. و مختصری از تاریخچه
فقهی آن را باز گفتیم. در این مبحث از تعریف
ولایت و سابقه فقهی آن سخن می گوییم.
در «ترمنولوژی حقوق» در تعریف ولایت
چنین آمده است:
«ولایت: (فقه ـ مدنی) نمایندگی قهری یا
قانونی پاره ای از اشخاص نسبت به کسانی که
به علت ضعف دماغ یا اعسار، امور آنها کلاً یا
بعضا به دست آن نماینده اداره می شود. مانند:
پدر و جد و وصی منصوب از طرف آنان و قیم و
مدیر تصفیه یا اداره تصفیه و بستانکاران
معسر…
ولایت به معنی اخیر را ولایت به معنی عام
نامند که از فحوای ماده ۱۱۹۴ قانون مدنی
دانسته می شود. در مقابل ولایت پدر و جد و
وصی منصوب از طرف آنان که ولی خاص
هستند و ولایت آنان ولایت به معنی خاص
است.»(۱۹)
پس از آن در تعریف ولایت اجباری گفته
است:
«ولایت ذاتی و ولایت قهری هم نامیده
می شود. مرادف ولایت به معنی خاص
است.»(۲۰)
و در تعریف ولایت به معنی خاص گفته
است:
«ولایت پدر و جدصغیر و وصی منصوب از
طرف آنان و نیز ولایت همان اشخاص بر
مجنون و سفیهی که جنون و سفه آنان متصل به
صغر باشد.»(۲۱)
حضانت، ولایت و سلطنت است بر پرورش طفل و آنچه
بدان ربط دارد، از قبیل: نگهداری، گذاردن در گهواره، نظافت،
شستن لباس و …
از این تعاریف، این نتیجه به دست می آید
که ولایت خاص، ولایت ذاتی، ولایت اجباری
و ولایت قهری، واژگانی هستند که به یک معنا
به کار می روند، و آن نمایندگی قانونی و قهری
پاره ای از اشخاص نسبت به کسانی که بر اثر
ضعف دماغ، امور آنان به دست نماینده اداره
می شود. و نیز مصداق خارجی این ولایت، پدر،
جد و وصی منصوب از سوی آنان است.
مسأله «ولایت» و شؤون مختلف آن با
آنکه کاربرد فراوان در حقوق و فقه دارد
مع الاسف مورد بحث مستقل قرار نگرفته
است. این امر در فقه شیعه و اهل سنت مورد
غفلت قرار گرفته است.
استاد وهبه زحیلی در کتاب «الفقه
الاسلامی و ادلته» مسأله را به شکل گسترده
مطرح کرده و در بخشهای مستقل کتاب بدان
پرداخته است. از آن رو که مسأله ولایت بخش
مهم آن به ولایت بر کودک برمی گردد، طرح
مسأله را آن گونه که ایشان آورده تلخیص کرده
و نقل می کنیم:
ولایت در لغت یعنی عهده داری کاری و در
اصطلاح قانونی یعنی اختیار قانونی که دارنده
آن می تواند عقود را انشاء کرده و تنفیذ کند.
آنگاه رابطه ولایت را با عقد بیان کرده و
تفاوتش را با اهلیت ذکر می کند. ولایت را به
اصیل و نیابی تقسیم می کند و نیابی به
اختیاری و اجباری منقسم می گردد. ولایت
اجباری نیز یا بر نفس است یا بر مال.
ولایت بر نفس یعنی اشراف بر امور
شخصی چون ازدواج، تعلیم، تأدیب، مداوا، آشنا
ساختن با حرف می باشد. و ولایت بر مال یعنی
اشراف بر امور مالی و حقوق مالی قاصر.(۲۲)
وی از این دو نوع ولایت در جای دیگر با
بسط بیشتری بحث کرده است. در آنجا ابتدا و
انتهای ولایت، شرایط، حوزه و قلمرو ولایت را
بیان کرده است.(۲۳)
ایشان بحث ولایت را پس از حضانت
آورده است و بسیار بجا بود که رابطه این دو را
بیان می داشت؛ مع الاسف به این موضوع
نپرداخته است؛ با اینکه مسکوت گذاردن این
موضوع یعنی رابطه حضانت و ولایت، سبب
ابهام هر دو مسأله و گاه تناقض مباحث
مطروحه می شود. در مثل، انتهای حضانت
برای دختران هنگام ازدواج دانسته می شود؛ و
حضانت از آن مادر است. اما از سوی دیگر
ولایت بر نفس کودک که شامل تعلیم و تربیت
و … می شود تا سن بلوغ یا ازدواج به پدر واگذار
می شود. البته باید دانست که قبل از ایشان
محمد ابوزهره نیز بحث ولایت و حضانت را به
تفکیک مورد تأمل قرار داده است اما این
گستردگی را ندارد.(۲۴)
رابطه حضانت و ولایت
پس از آشنایی اجمالی با تعاریف و
تاریخچه موضوع یعنی حضانت و ولایت بر
کودک، حال باید دید که این دو چه رابطه ای با
یکدیگر دارند؟ تبیین روشنی از این موضوع در
کتب فقه و حقوق دیده نمی شود، بلکه ابهام و
عدم وضوح در آن بسیار است و صاحب جواهر
بدان تصریح دارد. ایشان پس از آنکه تعریف
حضانت را از شهید اول و ثانی که گفته اند
حضانت، ولایت است نقل کرده، به آنان چنین
اعتراض کرده است:
«اگر مراد آن است که حضانت مانند دیگر
ولایات است که قابل اسقاط نیست و مادر باید
بدون مزد آن را انجام دهد، دلیلی بر آن نیست.
بلکه در ادله، خلاف آن دیده می شود، زیرا
حضانت به خواست مادر معلق شده و او را
«احق» دانسته اند. در این صورت بر او واجب
نیست. می تواند آن را اسقاط کند و مزد مطالبه
کند. مگر آنکه در این موضوع، اجماع قائم شود
که چنین نیست، بلکه در سخن فقهاء تحریری
از اصل مسأله نیست.»(۲۵)
سپس سخنی از صاحب ریاض نقل
می کند و در آخر می فرماید، این سخن نیز
مسأله را واضح نمی سازد.
به نظر می رسد باید ابتدا تصویری از
شؤون گوناگون کودک قبل از بلوغ ارائه دهیم و
سپس به ادله فقهی نظر کنیم و ببینیم کدام
یک حضانت است و کدام ولایت؟
کودک قبل از سن بلوغ این شؤون را دارد:
شیرخوارگی، نظافت و بهداشت و سلامت،
تأمین نیازها (نفقه)، نامگذاری، تصرف در
اموال، تعلیم و تربیت، رفت و آمدها، ازدواج
قبل از بلوغ، فعالیتهای حقوقی (معاملات)،
اعمال مذهبی. اینها موارد دهگانه ای است که
در ارتباط با کودک به چشم می خورد.
واژه حضانت و ولایت در ادله ای که منبع
حکم و قانون است بر هیچ یک اطلاق نگشته
تا بتوان از سعه و ضیق مفهومی آن، ره به
جایی برد بلکه هر کدام با عنوان خاص در ادله
شرعی مطرح شده است. البته برخی تعابیر کلی
در ضمن احادیث آمده که ممکن است مستند
برخی قضاوتها باشد. در اینها نخست روایات
عامه را که با تعبیر «احق به» و مانند آن، به
مطلب اشاره شده، تجزیه و تحلیل می کنیم و
سپس سراغ روایات و ادله خاصه می رویم. این
بحث مهمترین بخش این نوشتار خواهد بود و
مبنای پاسخگویی به سؤالات دیگر است.
یک. روایات عامه
۱ـ احق به
۱ـ عن ابی عبداللّه (ع) قال: و الوالدات
یرضعن اولادهن قال: مادام الولد فی الرضاع
فهو بین الابوین بالسویه فاذا فطم فالاب احق
به من الام فاذا مات الاب فالام احق به من
العصبه و ان وجد الاب من یرضعه باربعه
دراهم و قالت الام لا ارضعه الا بخمسه دراهم
فان له ان ینزعه منها الا ان ذلک خیر له و
ارفق به ان یترک مع امه.(۲۶)
امام صادق(ع) در تفسیر آیه «و الوالدات
یرضعن اولادهن» فرمود: تا زمانی که کودک در
شیرخوارگی است، میان پدر و مادر بالسویه
است. وقتی از شیر گرفته شد پدر سزاوارتر به
او است. هنگامی که پدر از دنیا رفت مادر
سزاوارتر است از دیگران. اگر پدر، زنی را بیابد
که کمتر از مادر مزد ستاند، پدر می تواند
کودک را از او گرفته به دایه دهد. لکن بهتر
آنست که کودک نزد مادر باشد.
۲ـ عن ابی عبداللّه (ع) قال: اذا طلق الرجل
المرأه و هی حبلی انفق علیها حتی تضع حملها
و اذا وضعته اعطاها اجرها و لا یضارّها الا ان
یجد من هو ارخص اجرا منها فان هی رضیت
بذلک الاجر فهی احق بابنها حتی تفطمه.(۲۷)
امام صادق(ع) فرمود: اگر مردی زنش را
طلاق داد و او حامله بود، باید به او خرجی دهد
تا وضع حمل کند. و پس از آن مزد شیر دادن را
به او دهد مگر آنکه زنی را بیابد که کمتر مزد
بستاند. اگر مادر به قیمت کم حاضر بود نسبت
به کودک اولی است.
۳ـ فضل ابی العباس قال: قلت لابی
عبداللّه (ع) الرجل احق بولده ام المرأه؟ قال: لا
بل الرجل فان قالت المرأه لزوجها الذی طلقها
ان ارضع ابنی بمثل ما تجد من یرضعه فهی
احق به.(۲۸)
فضل گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم مرد
سزاوارتر به کودک است یا زن؟ فرمود: مرد، اگر
زن به شوهر گوید من فرزندم را با مزدی که
دیگران می ستانند شیر می دهم، در این صورت
وی اولویت دارد.
۴ـ سُئل ابوعبداللّه (ع) عن الرجل یطلق
امرأته و بینهما ولد ایهما احق بالولد؟ قال:
المرأه احق بولد ما لم تتزوج.(۲۹)
از امام صادق(ع) پرسیده شد: مردی زنش
را طلاق داده و فرزندی دارند، کدام سزاوارتر
است؟ فرمود: مادر، تا زمانی که شوهر نکرده
باشد.
۵ـ عن الحلبی عن ابی عبداللّه (ع) قال:
الحلبی المطلقه ینفق علیها حتی تضع حملها و
هی احق بولدها حتی ترضعه بما تقبله امرأه
اخری ان اللّه یقول: لا تضار والده بولدها و لا
مولود له بولده.(۳۰)
امام صادق(ع) فرمود: زن بارداری که
طلاق داده شده، باید نفقه اش را به او دهند تا
وضع حمل کند و او به کودکش سزاوارتر است
تا زمانی که با مزد دیگران حاضر شود به کودک
شیر دهد. خداوند فرمود مادران و کودکان،
متضرر نگردند.
۶ـ ایوب بن نوح قال: کتب الیه بعض
اصحابه کانت لی امرأه و لی منها ولد و خلیت
سبیلها فکتب(ع): المرأه احق بالولد الی ان یبلغ
سبع سنین الا ان تشاء المرأه.(۳۱)
مردی از یاران امام(ع) نامه نوشت و
پرسید: همسری داشتم که او را طلاق دادم و از
او فرزندی دارم، وظیفه چیست؟ حضرت
نوشت: مادر سزاوارتر است تا سن هفت
سالگی، مگر خودش غیر از این بخواهد.
۷ـ ایوب بن نوح قال: کتبت الیه مع بشر
بن بشار: جعلت فداک رجل تزوج امرأه فولدت
منه ثم فارقها متی یجب له ان یأخذ ولده
فکتب: اذا صار له سبع سنین فان اخذه فله و
ان ترکه فله.(۳۲)
ایوب بن نوح گوید: به امام هادی(ع) نوشته
و پرسیدم: مردی با زنی ازدواج کرد و سپس او
را طلاق داد اما از او فرزندی دارد؛ چه زمانی
باید کودک را بستاند؟ فرمود: در سن هفت
سالگی می تواند کودک را از مادر بگیرد و
می تواند نزد او بگذارد.
۸ـ ابی بصیر عن ابی عبداللّه (ع) قال:
سمعته یقول:المطلقه الحبلی ینفق علیها حتی
تضع حملها و هی احق بولدها ان ترضعه بما
تقبله امرأه اخری؛ یقول اللّه عز و جل: «لا
تضار والده بولدها و لا مولود له بولده و علی
الوارث مثل ذلک» لا یضار بالصبی و لا یضار
بامه فی ارضاعه … .(۳۳)
ابوبصیر گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که
باید نفقه زن حامله طلاق داده شده پرداخت
گردد تا زمانی که وضع حمل کند و او سزاوارتر
است به شیر دادن کودک از دیگران، در صورتی
که مزد برابر طلب کند. خداوند فرمود: مادر و
کودک به سبب یکدیگر متضرر نشوند.
۹ـ ابی ایوب عن الفضیل بن یسار عن
ابی عبداللّه (
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 