پاورپوینت کامل پیش راه ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیش راه ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیش راه ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیش راه ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۰
ایه های شامگاهی را با تمام وجود حس
می کنم. می گویم حس می کنم چرا که در مفهوم
نهانی سالهاست در انتظارش می مانده ام.
این شب نیز، شب، آرام آرام پوست زمین
را می شکافد، خود را می پراکند و چون موجی
عظیم سراپرده ای از نقشی دیگرگونه را وا
می نمایاند. با سادگی صرف، دهها فانوس
فروزان را بر اوج به تلألو داشته و همت سترگ
خود را در رهایی از آنچه با من، یعنی تنهایی،
مشترک دارد؛ بدین گونه چون گنجینه ای از
اسرار ناگشوده با سکوتی متراکم به کار می بندد.
شب که بیشتر می شود و سنگینی اش را
کثیر و فزون، در زوایای اجسام ـ در منظری
وهم آلود ـ می گستراند، بیشتر و محض تسلیم
نیشترهای تخیلم می شوم.
شب را، لذتی ابدی دیده ام که متعالی است
و من در این تعالی، به تصاویر مرتب و درکی
عمیق و قطعی از اجزا و حالات؛ در مقطعی که
زمان سیر وقفه ناپذیری از مفهومی به نام شب
دارد، رسیده ام.
این ادراک به تمامی معنا و از ورای
سرشت خیال انگیز آن، در میان نوعی انتزاع و
تحیر، در لایه های ذهنیم مأوا گزیده است.
بدان گونه که دریافته ام این آشوب ذهنی با
چشم اندازی دلپذیر در تمامی یافته هایم ساری
است که سیلان آن بی وقفه ذره ذره در وجودم
می تراود و چون منشوری با وجه های بی شمار
در هر انکسار، طراوت و تازگی ناشناخته ای را
در ذهن مجذوب و مبهوت من ته نشین
می سازد.
تزاحم شب، به واسطه انفرادش، بر من که
می نشیند زوجیت بی واسطه ای از علقه و تعلق
ابدی و کیفیتی غیر عادی ـ در ورای شناخت و
حس اندیشه های عادی و کسالت بار ـ در گذار
زمانی و رسیدن به پختگی برایم به همراه دارد
و در این بی خودی و یکی شدن است که کاملاً
ـ که گذشته از وجودم ـ شب را ناب ترین صورت
هستی و رؤیایی به حد اعلا منسجم می پندارم.
شب را می ستایم و لمس می کنم وقتی ذره
ذره مرا در بر می گیرد و اوهام تیره و تار را از
من می زداید؛ خلوصی معنوی و کریمانه همراه
با پختگی تام! ملازمی بی همتا با انس و الفتی
جاودانه!
این درک متقابل امکان همراهی و همدلی
بی انقیاد با اجزا و ملحقات تصاویر مهیا گشته
در ژرفنای شب را برایم فراهم می آورد.
و اذعان بدارم تشدیدِ برداشتم از نسیم
شب، در لحظه ای به یادماندنی همچون
نوازشی ابدی به اندیشه ام نقب می زند و آن را
پر و بال می بخشد.
عطر شب، از جان اقاقیای درختی، یاس
سفید و شبدر و سبزه، اشتیاق عاجل مرا ـ از
جایی که نشسته ام ـ هیجانی والا می بخشد و
گویی وجود سحر شده ای را نوچ می کند.
زنجره ها، همنوا و اساطیری سرودی زیر
لب زمزمه می کنند و من با گوش و چشم های
عطش بار آنچه را شب، با روانی پرحرارت، با
خود آورده، نه تنها می بینم و می شنوم بلکه
ژرفناک حس می کنم و به خوبی می دانم
سالهاست مألوف موجودیت انفکاک ناپذیر این
دنیای پر از بیداری بوده ام.
ترنم نسیم اوج می گیرد و در فضایی از
حزن پایا، بی شتاب و نرم خود را در لابه لای
صنوبر و راش و داغداغان و دیگر رستنیها با
جذبه ای عمیق وامی نهد و با تردستی خاص
جادوگرانه انگشتان ظریف نوازشگر خود را به
میان خرمن انبوه موها جا می دهد. رستنیها،
مستانه از وزش به نوعی سرسپردگی تکان
دهنده سر می نهند به نحوی که وفور آن
موقعیتِ ممتاز، از حد گنجایشِ جسمیت اجسام
فزونی می یابد.
در اوج بی پیرایگی و جمال خواهی روحانی،
پیاپی کلمات از شب به وجودم رخنه و از خامه
به چکامه بر کاغذ می نشینند:
حال، آیا می شنوی؟
شوربختی این موجود
در تسلایی
از افسانه محبوب خود
خصلتی خیال انگیز
جویا، در صداقت تخیلی پذیرنده
حال، آیا می شنوی؟
ای شوربخت موجود
آن سر، زندگی مجنونانه
در یگانه زیبایی، راه گریزی
یابنده، از انفاقی کریمانه
حال، آیا می شنوی؟
از دست رفته ای، ناشاد و پرشتاب از این
بر نمایی ساده، بس
در این امتیاز یکتا
او می نماید، بی رنگ از همدلیهای
گرمی بخش
سایه ای دراز و طولانی و تغییر شکل یافته
بر تخیل و چکامه ام می نشیند. فریبا است! زنم!
می دانستم و به همین دلیل به جز
فشردگی عضلانی چهره که حاکی از عدم
انبساط خاطر می باشد حرکتی حتی نامشهود
بروز داده نشد.
خمیازه می کشد:
ـ هنوز بیداری؟ چه حوصله ای داری تو؟
سرم را به سویش برمی گردانم. به
صورتش، انحنای لبها و بینی و پیشانی و
چشم ها و موهایش.
سخت خواب آلود می نماید. مثل همیشه!
فکر می کنم کاشکی هم ادراک و هم
اندیشه بودیم و مثل همیشه سؤال بعدیش را
می دانم:
ـ کجا را می خواهی بگیری با این سکوت و
نشستن در تنهایی و انزوا!
انزوا؟ هه، انزوا با اندیشه قابل جمع نیست.
بهترین و بالاترین ملازم و همراه از برای
دل نایفتگان اندیشه است.
ـ چرا نمی روی بخوابی؟
این را نگفته بودم به فریبا. بارها گفته
بودمش، از ورای تشویشی ذهنی. شاید هم
می دانست!
ـ حوصله اش را داری حرف بزنیم؟
پرسیده بود. نگاهش می کنم، نافذ. دلم
برایش می سوزد، برای خودم. نوعی احساس
فرو رفتن پیدا می کنم.
احساسی تحمل ناپذیر و راکد. تصویری
معمولی درمن برمی انگیزاند، فریبا.
ـ در مورد چه؟
از سر مطایبه ای تلخ پرسیده بودم. جوابش
را می د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 