پاورپوینت کامل در محضر خورشیددرسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت دوازدهم» ۹۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در محضر خورشیددرسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت دوازدهم» ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در محضر خورشیددرسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت دوازدهم» ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در محضر خورشیددرسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت دوازدهم» ۹۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۲
انّ الّذینَ یَرْمُونَ المُحْصَناتِ الغافِلاتِ
المؤمناتِ لُعِنوا فی الدّنیا و الآخره وَ لَهُمْ عذابٌ
عظیمٌ یومَ تشهَدُ علیهم ألْسِنَتُهُمْ و أیدیهم و
أرْجُلُهُمْ بِما کانوا یَعْمَلوُن «آیات ۲۳ و ۲۴»
اشاره ای دوباره:
چنان که در قسمتهای گذشته ملاحظه شد
مجموعه ای از آیات شریفه سوره نور، مربوط به
تهمت و شایعه ای می باشد که در باره یکی از
همسران پیامبر اکرم(ص) توسط منافقان و با
ساده لوحی و مسامحه جمعی از مسلمانان رواج
یافت و موجبات ناراحتی شدید پیامبر
بزرگوار(ص) و مسلمانان را فراهم ساخت.
جریانی که قرآن کریم با تعبیر «افک» در
یازدهمین آیه این سوره که آغاز آیات مربوط به
این موضوع می باشد، از آن نام برده است. دو
آیه ای که در این قسمت به شرح و تفسیر آن
پرداخته می شود نیز در ادامه همان آیات و به
همان مناسبت می باشد. هنوز دو آیه دیگر نیز
مرتبط به جریان یادشده مانده است که در
قسمت بعد پی خواهیم گرفت.
روشن است جریان افک با شرحی که
گذشت به خاطر اهمیت اجتماعی آن و مسایل
جنبی آن و تأثیر ویرانگری که می توانست در
جامعه اسلامی و علقه های اعتقادی مسلمانان
بر جای گذارد، اینگونه و به این تفصیل در این
آیات مورد توجه قرار گرفته است و طبعا
پدیده هایی این چنین که در جامعه اسلامی،
رأس هرم مدیریت و رهبری آن و رشته های
اعتقادی و عاطفی مردم را مورد تعرّض قرار
می دهد، موضوعاتی پراهمیت می باشند که از
یک سو، اهتمام درخور را می طلبد و از سوی
دیگر، تنها تدبیر و چاره اندیشی عاقلانه و
جامع نگری است که می تواند جامعه و مدیریت
آن را از چنین بحرانهایی به سلامت عبور دهد.
و این موضوعی بس مهم است که نمی توان در
این مختصر به تفصیل به آن پرداخت و باید در
فرصتی دیگر به شرح آن نشست.
* * *
شرح کلی:
دو آیه مورد بحث، سرانجام کسانی را بازگو
می کند که به زنان پاکدامن مسلمان تهمت
می زنند و در حالی که این زنان از جایی خبر
ندارند متهم به روابط نامشروع می گردند. این
افراد، هم در دنیا و هم در آخرت مورد لعن و
نفرین اند و فردای قیامت، اعضای بدنشان گواه
کارهای ناپسندشان خواهد بود و چه ناپسندی
بالاتر از اینکه انسان پاکدامن و بی دفاعی مورد
بدترین تهمت قرار گیرد و وجهه اجتماعی او به
زشت ترین شکل لکه دار گردد.
در این آیات به واقعیت بزرگی اشاره شده
است که از نقطه نظر معرفتی و بینش توحیدی،
و از منظر آیات قرآن، موضوع و حقیقت مهمی
به شمار می رود و آن عبارت است از شهادت و
نطق همه موجودات، آن هم به معنای
حقیقی آن.
نکات ادبی:
محصنات: پیشتر در چهارمین آیه این
سوره، در باره کلمه «محصنات» که هم ریشه با
«احصان» است توضیح دادیم. «احصان» در
فقه، در بخش مباحث مربوط به حدود، تعریف
اصطلاحی خاص خود را دارد که البته متناسب
با معنای لغوی آن نیز می باشد. آنچه در این آیه
مورد نظر است، نه معنای فقهی، بلکه همان
مفهومی است که در چهارمین آیه سوره گذشت
و تعبیر «پاکدامن» می تواند بازگو کننده آن
باشد.
«لُعِنُوا»: چنان که می بینید این فعل به
صورت مجهول بیان شده است و اینکه این
«لعنت» توسط چه کسی صورت می گیرد به آن
تصریح نشده است. شاید به خاطر وضوح آن
باشد که این «لعنت» از سوی خداوند و اولیای
درگاه او است. در چگونگی انجام لعان، چنان
که در آیه هفتم گذشت دیدید که مرد می گفت
«لعنت خدا بر او باد اگر در این نسبتی که
می دهد دروغگو باشد.»
شرح تفصیلی:
«انّ الّذین یرموُنَ المحصَناتِ الغافلاتِ
المؤمناتِ لُعِنُوا فی الدنیا و الآخرهِ وَ لَهُمْ عذابٌ
عظیمٌ»
مفاد اجمالی این آیه شریفه این است که
آنهایی که به زنان پاکدامن بی خبر باایمان،
نسبت ناروای روابط نامشروع می دهند، در دنیا
و آخرت لعنت شده اند و عذاب بزرگی دادند.
«یرمون» که از ریشه «رمی» می باشد همان
گونه که در آیات نخست سوره نیز آمده بود
اشاره به متهم ساختن و افترا بستن است،
منتها خصوص افترای روابط نامشروع یعنی
زنا. «رمی» در اصل به معنای انداختن و پرتاب
کردن است. همانند «قذف» که آن نیز در اصل
به معنای پرتاب کردن می باشد. گویا که شخص
تهمت زننده (قاذف) این نسبت را همانند
سنگ یا تیری به طرف متهم می اندازد.
در اشاره به زنانی که مورد اتهام قرار
می گیرند سه تعبیر «محصنات»، «غافلات» و
«مؤمنات» به عنوان وصف آنان آمده است.
معنای ایمان که در اینجا ظاهرا نشان دهنده
پای بندی این دسته از زنان به ظواهر و احکام
شرع می باشد، روشن است. «احصان» را نیز
شرح دادیم. لکن صفت «غافلات» می تواند به
یکی از دو منظور باشد:
الف) نهایت پاکدامنی و بی اعتنایی به
آلودگیهای جنسی که گویی آنان اصلاً از این
امور بی خبرند.
ب) بی خبری از نسبت ناروایی که به آنان
داده شده است و لذا بلافاصله در صدد دفاع از
خویش برنمی آیند. به نظر می رسد این وجه
مناسب تر باشد.
روشن است متهم ساختن زن پاکدامن
(محصنه) چه غافل باشد چه نباشد، و چه
مؤمن باشد و چه نباشد، حرام است. بنابراین
آوردن دو وصف دیگر تأکیدی است بر عظمت
این گناه و ستمی که در حق یک انسان بی گناه
روا داشته می شود. این است که چنین افرادی
در دنیا و آخرت مورد لعن و نفرین می باشند و
عذاب بزرگی در انتظار آنان است. علاوه، قبلاً
خواندید که اینان از نظر حکم شرعی و فقهی،
محکوم به حدّ قذف و محرومیت از پذیرش
گواهی اشان و محکوم به فسق می باشند.
لعنت خداوند، همان دور شدن عملی، از
رحمت او می باشد، و کسی که از رحمت خداوند
دور شد دچار «عذاب عظیم» خواهد شد. و به
کار بردن تعبیر ماضی در فعل «لُعِنُوا» احتمالاً
اشاره به قطعی بودن آن است. چنان که
می تواند بیانگر شدت قبح این کار باشد، چرا که
این دسته افراد از قبل مورد لعنت قرار
گرفته اند.
عمومیت آیه:
این نکته را باید یادآوری نمود که این آیه
حتی اگر در مجموعه آیات «افک» و در ارتباط
با تهمتی که به همسر پیامبر(ص) زدند نیز
باشد، چنان که فضا و سیاق آن نیز نشان
می دهد و ما در آغاز بخش به آن اشاره کردیم،
ولی مفاد آن موضوعی عام است و اختصاص
به همسر حضرت(ص) ندارد. بنابراین، تلاش
برخی از مفسرین در محدود ساختن آن به
همسر پیامبر اکرم(ص) و در ردیف کفر
قراردادن آن و در نتیجه «لعنت» را به این معنا
توجیه کردن، صحیح نیست. آیه عمومیت دارد
و گناه بهتان هر چند نیز بزرگ باشد، موجب
کفر نمی شود مگر اینکه به انکار خداوند یا
تکذیب پیامبر(ص) برگردد.
نکته دیگر در همین خصوص این است که
آیه هر چند با تعابیر «مذکر» آمده است ولی
پرواضح است که حرمت تهمت زدن به زنان
پاکدامن و در نتیجه مشمول لعن و عذاب شدن
اختصاص به مردان ندارد؛ زنان نیز اگر مرتکب
چنین گناهی بشوند همین حکم را دارند و
اساسا این گونه بیانات قرآن همانند اکثریت
قاطع آیات، اختصاص به مردان ندارد و تنها در
بیان حکم از الفاظی استفاده شده که اصطلاحا
مذکر می باشند.
«یومَ تشهَدُ علیهم ألْسِنَتُهُمْ و أیدیهم و
أرْجُلُهُمْ بِما کانوا یَعْمَلوُن»
این آیه در واقع ادامه آیه قبل می باشد.
توضیح اینکه، در پایان آیه قبل، جمله «وَ لَهُمْ
عذابٌ عظیمٌ» به روشنی از عذاب بزرگی خبر
می داد که در انتظار آنانی است که زنان پاکدامن
بی گناه را متهم به زنا می کنند و بدین گونه
آبروی آنان را می برند. کلمه «یَوْمَ» در این آیه،
بیان کننده ظرف و زمان، آن عذاب می باشد.
یعنی عذابی که از آن سخن رفت روزی واقع
خواهد شد که «تَشْهَدُ عَلَیْهِم ألْسَنُتُهم و …».
پس این آیه توضیحی بر آیه قبل می باشد.
مفاد اجمالی آن عبارت است از اینکه اینان
عذابی بزرگ در انتظارشان می باشد، آن روزی
که زبان و دست و پایشان علیه آنان نسبت به
رفتاری که در دنیا داشتند گواهی خواهد داد.
ضمایر غایب در کلمات بکار رفته، هر چند
به همان افراد آیه پیش بر می گردد ولی
حقیقتی که در این آیه به آن تصریح شده است،
یعنی موضوع شهادت جوارح آدمی، اختصاص
به آنان ندارد. آیات دیگری نیز در این باره
وجود دارد که نشان می دهد این موضوع
عمومیت دارد. علاوه اینکه موضوع شهادت
زبان و دست و پا، «رفتار» اینها در دنیاست:
«بما کانوا یعلمون». و عمومیت این موضوع
شامل تمام اعمال ناروا می گردد، و این خود
علاوه بر اینکه نشان می دهد مسأله «شهادت
اعضا» اختصاص به «قذف» و ایراد اتهام ناروا
ندارد، حاکی از این است که محدود به این افراد
نیز نمی باشد.
شهادت جوارح:
شهادت در قیامت موضوعی کلی و پردامنه
است که بررسی آن از حوصله این بحث بیرون
است، چرا که جنبه های مختلفی را در بر
می گیرد و آیات زیادی نیز باید مورد توجه قرار
گیرد. از جمله شهادت خداوند تعالی(۱)، گواهی
پیامبران، بویژه پیامبر خاتم(ص)(۲)، شهادت
کفار و مشرکان علیه یکدیگر(۳) و شهادت
اعضاء و جوارح که موضوع بحث کنونی
می باشد و آیات مربوط به آن، به صراحت از
چشم و گوش و دست و پا و پوست و زبان به
عنوان شهودی که فردای قیامت علیه
گنهکاران در محکمه عدل الهی شهادت
می دهند نام برده شده است و آیه «وَ لا تَقْفُ ما
لیسَ لکَ بِهِ علمٌ، اِنَّ السمعَ و البصرَ و الفؤادَ کُلُّ
اولئک کانَ عنهُ مَسؤولاً»(۴) نیز نشان می دهد
که دل نیز به همراه چشم و گوش مورد سؤال
قرار می گیرد.
به جز این آیه و آیه مورد بحث، آیات
دیگری که دلیل بر شهادت اعضاء و جوارح
انسان در حسابرسی قیامت می باشد اینهاست:
«وَ یَوْمَ یُحْشَرُ اَعْداءُ اللّه ِ إلی النّارِ فَهُمْ
یُوزَعُون حتّی إذا ما جاؤُوها شهِدَ عَلَیْهِمْ
سَمْعُهُمْ وَ أبْصارُهُمْ و جُلُودُهُمْ بِما کانوُا یَعْمَلوُنَ
و قالوُا لِجُلوُدِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالوُا أنْطَقْنا
اللّه ُ الَّذی أنْطَق کُلَّ شی ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ اوّلَ مَرَّهٍ وَ
اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»(۵)
مفاد سه آیه مذکور این است: روزی که
دشمنان خداوند به جانب آتش گردآوری
می شوند و آنها برای پیوستن بقیه نگه داشته
می شوند تا آنگاه که به آتش رسند گوش و
چشمها و پوستهایشان، علیه آنان نسبت به
رفتاری که داشته اند گواهی خواهند داد. آنها به
پوستهایشان می گویند: برای چه به ضرر ما
شهادت دادید؟ و آنها می گویند: آن خداوندی
که هر چیز را به سخن آورد، ما را گویا ساخت. و
خداوند شما را اول بار آفرید و به سوی او
برگردانده می شوید.
در آیه دیگر یادآوری می شود که روز
قیامت بر دهان گنهکاران مهر زده می شود و
دستهای آنان است که سخن می گوید و پاهای
آنان است که نسبت به عملکرد آنان گواهی
می دهد:
«ألْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا
أیْدیهمْ وَ تَشْهَدُ أرْجُلُهُمْ بِما کانوُا یَکْسِبوُنَ».(۶)
چگونگی شهادت اعضاء و جوارح:
با توجه به آیات ذکر شده، اصل موضوع
شهادت اعضاء و جوارح انسان در روز قیامت،
امری تردیدناپذیر است. علاوه اینکه روایات
متعددی نیز گویای همین حقیقت می باشد.
آنچه مورد بحث و کنکاش می باشد چگونگی
شهادت و نطق یاد شده است. تفسیر ارزشمند
مجمع البیان، در شرح چگونگی این شهادت،
سه دیدگاه را بازگو نموده است. برخی نیز
احتمال چهارمی را مطرح ساخته اند:
۱ـ خداوند ساختاری را به این اعضاء
خواهد داد که امکان سخن گفتن داشته باشند.
۲ـ خداوند در اعضای آدمی، کلامی را که
متضمّن شهادت است ایجاد می کند و در
حقیقت، متکلم خود خداوند متعال است.
بنابراین، در این آیات، سخن گفتن به گونه ای
مجازی به جوارح نسبت داده شده است.
۳ـ خداوند در این اعضاء به نیابت از نطق
واقعی، نشانه و علامتی قرار می دهد؛ به جز
زبان که به همان شکل معمول گواهی خواهد
داد.
این در حالی است که یکی از آیات گذشته
به صراحت خاطرنشان ساخت که بر دهان آنان
مهر خواهیم زد؛ پس زبان چگونه به شکل
معمول شهادت می دهد؟ مجمع البیان یکی از
این دو احتمال را یادآور می شود:
الف) دهانها در حالی که بسته است، زبانها
بیرون آمده است.
ب) بسته شدن دهان، هنگام شهادت
دست و پا می باشد نه همیشه.
۴ـ برخی نیز منظور از شهادت در آیات
یادشده را همان شهادت و دلالت حال و
وضعیت افراد بر ارتکاب گناه دانسته اند؛ یعنی
حال و وضع اینان گواه گناهانشان خواهد بود.
بررسی دیدگاهها:
آیات یادشده به وضوح دلالت می کند که
اعضای نامبرده شده مستقیما خود گواهی
می دهند و سخن می گویند. از این رو دیدگاهها
و گفته های یادشده با ظاهر بلکه صریح این
آیات همخوانی ندارد؛ به جز قول نخست که
می توان آن را بر معنای مورد قبول منطبق
ساخت، چنان که خواهد آمد. در اینجا توضیح
بیشتر در باره این آیات و نیز ارزیابی
دیدگاههای یاد شده را به کمک تفسیر ارزشمند
المیزان پی می گیریم.
معنای شهادت اعضاء:
گواهی اعضاء یا قوای انسانی در روز
قیامت عبارت است از گزارش و بازگو کردن
گناهانی که این اعضاء در دنیا شاهد و ناظر
بوده اند. بر این اساس، این شهادت، در واقع اداء
همان چیزی است که عهده دار شده و حامل آن
گشته اند، و اگر این عهده داری و تحمل و
نظارت از همان دنیا و هنگام عمل نبود و تنها
به این جهت باشد که خداوند آنها را در قیامت
دارای شعور و قدرت نطق می کند، و آنها تازه
در آنجاست که نسبت به اعمال و صحنه های
گذشته آگاه می شوند، و یا اینکه خداوند صدایی
را در آنها ایجاد می کند، بدون اینکه خود ادراک
و شعوری داشته باشند، دیگر شهادت دادن
صدق نمی کرد، و نسبت به فرد مجرمی که گناه
را انکار می کرد، اتمام حجت از این راه، معنا
نداشت. بنابراین، هیچ یک از دیدگاهها و
احتمالات یادشده نمی تواند مورد قبول باشد.
شهادت یعنی چه؟
ظاهر آیات مورد بحث نشان دهنده این امر
است که شهادت «گوش» و «چشم» عبارت از
اداء و ارائه چیزی است که شنیده و دیده اند،
حتی نسبت به آن دسته از گناهانی که به وسیله
این دو صورت نگرفته است. مانند اینکه گوش
گواهی دهد که آیات الهی را که بر او خوانده
می شد شنید، ولی صاحبش از آنها روی گرداند،
و یا اینکه شنید که صاحب گوش، سخن
کفرآمیز بر زبان می راند، و نیز مانند شهادت
چشم به اینکه نشانه های یگانگی خدای تعالی
را دید ولی صاحب چشم به آنها توجهی نکرد،
و یا ناظر گوش کردن صاحب چشم به غیبت و
یا سایر محرمات بوده است. چنان که در این
آیه اشاره شده است:
«و لا تقفُ ما لیس لکَ به علمٌ إنّ السمعَ و
البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسؤولاً».
بنابراین، می توان گفت: گوش و چشم از
این نظر با سایر اعضاء تفاوت دارند و گواهی
آنها شامل سایر گناهان فرد نیز می شود؛
گناهانی که توسط سایر اعضا و قوای انسانی
انجام شده است، ولی سایر اعضا، چون دست و
پا و پوست، بر گناهانی شهادت خواهند داد که
خود وسیله انجام آنها بوده اند. و علت اینکه
مجرمین، تنها خطاب به پوستهایشان
می گویند: «چرا علیه ما شهادت دادید؟» را
می توان در همین تفاوت دانست. در این
خصوص توضیح بیشتری خواهد آمد.
منظور از پوست:
آنچه از ظاهر آیه سوره «فصّلت» بر
می آید این است که «جلود» یعنی پوستهای
بدن آدمی، شامل همه قسمتهای پوست بدن
می شود و شهادت نیز مربوط به همه گناهان و
خوشیهای حرامی است که مستقلاً و یا به
کمک آنها انجام شده است. از این رو عمومیت
آن می تواند حتی شامل شهادت دست و پا نیز
که در آیه ۶۵ سوره «یس» آمده گردد. البته
برخی این احتمال را مطرح ساخته اند که
«جلود» یک تعبیر کنایی است و منظور از آن
همان شرمگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 