پاورپوینت کامل صحیفه دل ۸۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صحیفه دل ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صحیفه دل ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صحیفه دل ۸۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۶

وداعنامه اخلاقی و معنوی مرحوم زهرا حصاری

مرحوم زهرا حصاری، معلمه فاضله ای بود که همه عمر با اخلاص به ائمه اطهار(ع)
زیسته بود و به قول خودش که می گفت: «با تمام وجود، به شکرانه توفیقات خاصه
حضرت منّان، پیشانی مذلت به خاک می سایم که چند صباحی از زندگیم را با یاد
معصومین نفس کشیدم، با یاد ائمه قلم زدم، با خاطره اهل بیت تفکر کردم و نوشتم.
کتاب «سیمای ائمه در شرح زیارت جامعه» توسط ایشان تحقیق و تنظیم یافته و به
چاپ رسیده است. همچنین تقریر «دعای ابوحمزه ثمالی» و نیز چندین مقاله چاپ
شده از ایشان باقی مانده است.

زهرا حصاری در سحرگاه ۲۶ فروردین ۱۳۴۴ در خانواده مذهبی و متدین دیده به
جهان هستی گشود و در کانون پرمهر خانواده تربیت اسلامی و قرآنی یافت. او از همان
دوران کودکی بسیار باهوش بود و زمینه ای مستعد برای فراگیری علم و دانش داشت.
وی پس از گرفتن دیپلم وارد حوزه علمیه همدان شد و بعد از پایان دروس به عنوان یکی
از بهترین و موفق ترین مدرسین در دبیرستان و حوزه مشغول به کار شد. او در مدرسه
به تدریس اخلاق و درسهای دینی و عربی می پرداخت و در حوزه، ادبیات عرب، اخلاق،
اصول اعتقادات، بدایه الحکمه، تفسیر و آموزش سخنرانی، تدریس می کرد.

آن طور که دوستان وی اظهار می کردند او در صراحت لهجه و لطافت بیان شهره بود
و با کلامی شیوا و جذاب به تدریس می پرداخت. او قبل از اینکه با زبانش درس بدهد، با
عملش درس می داد. وی عاشقی بود که برای اعتلای کلمه توحید و مکتب
رسول اللّه (ص) سر از پا نمی شناخت و شب و روز به مطالعه و تحقیق علوم اسلامی
مشغول بود و آنچه را که می آموخت صادقانه و خالصانه به دیگران تعلیم می داد. بسیار
صبور، شکیبا، خوشرو و خوش صحبت بود. همیشه وضو داشت و هرگز بدون وضو بر سر
سفره غذا حاضر نمی شد.

وی قبل از انقلاب در فعالیتهای سیاسی و مذهبی شرکت فعالانه داشت و در تمام
مدت با آنکه ناتوان بود و از بیماریش شدیدا رنج می برد، ولی یک لحظه از مسایل
انقلاب غافل نبود.

او در سحرگاه ۲۱ آذرماه سال ۱۳۷۴ در اثر بیماری قلبی و در حالی که در آخرین لحظات
زندگی، نام ائمه اطهار(ع) را بر زبان داشت دار فانی را وداع گفت.

آنچه آن مرحوم به عنوان وصیت نامه بر جای گذاشته آمیخته ای است از نکات
اخلاقی، تربیتی و معنوی که از یک سو نشان می دهد آن مرحوم اهل معنا و توجه به
خودشناسی و خودسازی و اهتمام به مسایل معنوی بوده است، و از سوی دیگر نکات
ارزنده ای را برای خوانندگان خواهد داشت که می تواند توشه ای برای علاقه مندان به
شمار رود و همین انگیزه ای بود برای انتشار قسمت عمده وداعنامه مرحوم زهرا
حصاری. خداوند او را رحمت کند.

* * *

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اکنون که ملک مقرب موکل بر قبض روح، به اذن
پروردگار، روح مرا قبض نموده و از کنار جسمم دور
می شوند جسم من به صورت کالبدی سرد و فسرده و
بی جانی در می آید که بدون هیچ تحرکی بر روی زمین
افتاده است و تا لحظاتی دیگر از روی خاک برمی دارند و
بعد از طی مراحلی، در دل خاکم می گذارند و پس از
مدتی، همگی از کنارم دور می شوند.

ای خداوند! در آن هنگام که جسد مرا در تابوت
می گذارند و به سوی گورستان روانه می کنند بر من رحم
کن. یاور من! در آن لحظه که جسدم را غسل می دهند و
کفنم می کنند و بندهای کفن مرا می بندند بر من ترحم
کن. در آن موقع که عده ای از بندگان پاک و مخلص تو،
بنا به فرمان تو، بر جسدم نماز می گزارند و برایم طلب
آمرزش می کنند صدای آنان را بشنو و دعایشان را در
حق من گنه کار مستجاب کن. بنده نوازا! در آن هنگام که
جسم بی جان مرا به سوی قبر می برند، در آن سرازیری
قبر، از من عاجز دستگیری کن. کریما! آن زمانی که بند
کفن مرا باز کرده و صورتم را روی خاک می گذارند، در
آن هنگام که سنگ لحد را کار می گذارند، آه ای مولای
من! در آن لحظه که خاکها را تند و سریع رویم می ریزند،
در آن هنگام که تمام دوستان و آشنایان حتی
نزدیکترین افراد خانواده، سریع می روند و مرا تنها
می گذارند، ای انیس جانم! ای حبیب من! ای آقای من
در آن اولین شبی که غریب و بی کس و بی یار در زیر
خروارها خاک، بدن بی جانم افتاده است و به جای نور
جمال حضرتت، اعمال سوء و گناهانم به مانند حیوانی
سَبُع و درنده خوی وارد قبرم می شوند، به تنهایی و
بی کسی ام رحم کن. من در این هنگام ندارم جز تو

محبوبی به دوران. آری در این هنگام دفتر
زندگیم در دنیا بسته می شود و من یک زندگی
دیگری را در عالم برزخ شروع می کنم ولی
افسوس که حاصلی ندارم، حاصلم را با آتش
هواپرستی به خاکستری مبدل کردم که آه و
فغان و صد افسوس برای آن دیگر اثری ندارد.
سراسر حیاتم جز گناه و بی حرمتی به ذات
اقدس احدیت هیچ بار دیگری نداشت.

ای بدبخت و مفلوک، زهرا، با چه رویی
پروردگارت را ملاقات خواهی کرد؟ در کوله بار
خود چه زاد و توشه ای داری؟ در مزرعه حیاتت
چه بذر خیری کاشته ای تا در روز قیامت آن را
برداشت کنی؟ رویت سیاه است. این دست که
قلم را به دنبال خود می کشد در زیر هر سلولش
خاطره ای تلخ از گناه و معصیت نهفته است.
این چشم و گوش و زبان و قلب که مجرای ذکر
و عبادت خداست در تک تک سلولهایش یک
بار گناه سنگینی می کند.

اما ای خداوند! ای که مهرت به سر من
افسر من، در این هنگام که بدون هیچ

توشه و دست مایه ای به سوی تو روانم

فقط به کرم بیکران و به رحمت واسعه

تو چشم دوخته ام.

یا کریم! یا رب! در این لحظه

کسی را جز تو صدا نخواهم زد

و به هیچ چیز جز کرم تو امید ندارم.

مگر می شود مهمان فقیر، از میزبان و سلطان
کریم به غیر از کرمش طلب کند؟ و مگر
می شود سلطان کریم به گدای فقیر به غیر از
کرم عطا کند؟

ای کریم! اگر تو با من عاصی روسیاه با
کرمت و با فضلت رفتار نکنی سزای من با این
فضاحت و بدبختی جز آتش دوزخ و غل و
زنجیرهای آتشین نخواهد بود.

استاد و شاعر توانا به زبان من این چنین
سخن گوید:

یا رب چکنم فضاحت محشر را

در پیشگهت خجالت محضر را

جز راه عذاب و هجر تو کی گیرم

از لطف مخواه بر من این معبر را

ای پروردگار! اگر عدل تو این چنین اقتضاء
کند که در پاره ای از آتش مخلّد باشم سزاوارم
اما تو با من عاجز و ناتوان با فضلت رفتار کن.

ای خداوند! ما هر چه داریم منشعب از
منبع فیوضات لایتناهی توست. پروردگارا! تو
خود به ما تعلیم داده ای که چگونه با تو
استدلال کنیم؛ لذا به پیشگاه مقدس و
کبریاییت عرضه می دارم:

خدایا! من این را اقرار و اعتراف می کنم که
بر نفس خود خیانت و ظلم کرده ام و سزاوار
پاره های آتش سوزان دوزخم اما بر من رحم
کن. من ضعیف تاب تحمل این را ندارم که
مصداق این آیه قرار بگیرم که از غصب و
سخط تو حکایت می کند:

«خُذُوه فَغُلُّوه ثمّ الجحیمَ صلّوه ثمَّ فی
سلسلهٍ ذرعُها سبعونَ ذِراعا فاسْلُکُوه»

او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید تا
بازش به دوزخ درافکنید آنگاه به زنجیری که
طولش هفتاد ذرع است به آتش درکشید.

الهی و مولای و ربی! در لجن زار عفن گناه
و معصیت اسیرم، محبت دنیا، توجه به
خواهش دل و هواهای نفسانی روحم و وجودم
را کشته است. جرم گناه، لطافت قلبم را ربوده و
زنگ معصیت، شفافیت قلبم را مکدر ساخته
است. در عین حال یک لحظه امید خود را از
رحمت واسعه و کرم بیکران تو قطع نخواهم
کرد.

وجودم را تو خلق کردی، گل محبت و
عشقت را تو در قلب و جانم نشاندی، نور را تو
در قلبم تابانیدی. تو مولای منی، تو ارباب
منی، ولی در عین این همه عطیه هایی که به
من احسان کردی من کفران نعمت تو را کردم.
هستی من! سپاس بیکران مخصوص تو خدای
رؤوف است که با رأفتت از من دفع ضرر کردی،
بد کردم بخشیدی، جنایت کردم آمرزیدی،
عیوب فراوان داشتم بر من پوشیدی.

سپاس بیکران مخصوص خدای رحیم که
با رحمتت برای من جلب منفعت نمودی، مرا از
بیابان نیستی به خیابان هستی آوردی و وجودم
بخشیدی. بعد از وجود با فیوضات خود به من
بقاء همراه با احسان و نعمت بخشیدی. در
ظلمتکده ای تاریک بودم و در زندگی به نور تو
نیاز داشتم نورم بخشیدی، اما ای کاش قدر
می دانستم و بی حرمتی به حریم کبریایی و پاک
و مقدست نمی کردم.

پروردگارا! ای محبوب من! ای معبود من!
ای یگانه و عزیز من! تو می دانی که دلم
مجذوب توست. تو خود می دانی که در زوایای
دلم نور محبت تو، سوسو می زند. خدای من! تو
خود می دانی اگر گناهی هم کردم آن طوری که
بی خبرانِ از تو، گناه می کنند تن به معصیت
ندادم. بالاخره آن چنان مرعوب جلالت بودم
که لذت گناه را برایم ناخالص و مکدّر کرده و آن
چنان مجذوب توحید تو بودم که همیشه
خواهم گفت:

«اِنْ اَدْخَلْتَنِی النّار اَعْلَمْتُ اَهْلَها أنّی
اُحِبُّکَ».

معبود من! اگر به خاطر جرم و جریره هایم
داخل آتشم کنی اهل آتش را خبر خواهم کرد
که تو را دوست دارم.

ای خداوند! ای نور چراغ آفرینش! تویی که
در دوران زندگیم دست آلوده ام را گرفتی و بر
مرکب راهوار هدایت نشاندی و نجاتم دادی،
پس «الحمد للّه الّذی هَدانا لِهذا وَ ما کنّا
لِنَهْتَدِیَ لو لا اَن هَدانا اللّه ».

اما بنا به سنت الهی که هر کس بعد از خود
وصیتی به جا می گذارد من نیز به پیروی از این
آیین، به عنوان اینکه در هنگام نوشتن این

ورق پاره ها خود متذکر مطلب باشم مسایلی را
بیان می کنم؛ هر چند لیاقت وصیت کردن به
بندگان پاک خداوند را ندارم:

۱ـ زندگی خود را با ذکر و یاد خدا مزین
سازید و هنگامی که خدا را یاد کردید خداوند
نیز متقابلاً شما را یاد خواهد کرد و این از
صریح آیه ۱۵۲ سوره بقره استفاده می شود که
«فاذکرونی اَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرون»
آرامش و سکینه و وقار را به وسیله ذکر خدا
حاکم بر قلوب خود کنید که «الا بذکر اللّه
تطمئن القلوب».

و از آنجایی که هر چیز در جهان هستی
پرتوی از ذات اقدس الهی است و به نور وجود
او وجود پیدا کرده است که «اللّه ُ نورُ السمواتِ و
الارضِ» و از آنجایی که همه چیز در جهان
هستی مخلوق اویند که «اللّه ُ خالقُ کلِ شی ء»
پس در این جهان هستی همه چیز عین فقر و
نیاز به سوی اوست و غنیّ مطلق فقط اوست.
مگر نه این است که «انْتُمُ الفقراءُ الی اللّه ِ و اللّه ُ
هو الغنیُّ الحمیدُ»؛ پس دیگر چه جایی می ماند
که در قلب انسان محبت غیر او مأوا گزیند. پس
از هر چه غیر اوست منقطع و به سوی او
متصل شوید.

وقتی دلی از محبت محبوبی پر نباشد
محبت محبوب دیگری در آن جا می گیرد و
بالاخره این قلب، قلب مشرک می شود و قلب
مشرک حرم اللّه نیست چرا که:

«القلبُ حَرَمُ اللّه ِ و لا تسکِن حَرَمَ اللّه ِ غیرَ
اللّه ِ»

قلب حرم خداست و در حرم خدا، غیر خدا
را مسکن نده. ولی وقتی دل از محبت نسبت
به خدا پر شد غیر از یاد محبوب در دل حبیب

نیست و مصداق این آیه کریمه قرار می گیرد که
«والّذینَ یَذْکُرونَ اللّه َ قِیاما و قُعودا و علی
جُنُوبِهِمْ …»

۲ـ از خداوند حکیم به علت حکمت
بالغه اش کاری که عبث و بیهوده باشد صادر
نمی شود و یقینا خلقت انسانها هم بر اساس
هدفی والا بوده است و هدف از خلقت انسانها
چیزی جز عبادت و طاعت نخواهد بود زیرا «وَ
ما خَلَقْتُ الجنَّ و الانْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونِ.» انسان
نیز باید این هدف را به خوبی شناخته و
عاشقانه به پرستش و عبادت مولای خویش
بپردازد. اگر قرار باشد انسان در مسیر بندگی
خداوند قرار نگیرد، اگر قرار باشد از فعل و
انفعالهای زندگی، از کار کردن، درس خواندن
فعالیتهای اجتماعی و غیره و غیره نور محبت
خدا در قلبمان نتابد، اگر قرار باشد عبادتمان هر
لحظه خاضعانه تر و همراه با خشیت نباشد، اگر
قرار باشد داغ بندگی خداوند را بیش از پیش بر
پیشانی حک نکنیم، زهی خسران و حسرت و
پشیمانی بر این زندگی.

روح عبادت، تقواست. اگر با معاصی و
گناهان خود، روح عبادتمان را از بین بردیم
دیگر ظاهر و صورت عبادت چه فایده ای دارد؟
تقوا از یک سو محور قبولی اعمال است که
«انّما یِتَقَبَّلُ اللّه ُ مِنَ المتّقین» و از طرف دیگر
محور کرامت است؛ «اِنّ اَکْرَمَکُمْ عِند اللّه ِ
اَتْقیکم» و از طرف دیگر بهشت برین و حضور
در محضر باری تعالی را به بهای تقوا به متقین
می دهند.

۳ـ و اما تنها عامل برای صعود اعمال از
خاک به عالم پاک، اخلاص است. تا خلوص
نباشد و تا عمل از هر گونه عجب و ریا و
خودنمایی مبرا نباشد به بالا نمی رود. در عالم
بالا از انسان عمل خالص و پاک را می خرند.
ای خردمندان! اگر عبادت می کنید و اگر برای
طلب رضای حق خدمتگزار مسلمین و بندگان
خدا هستید این اعمال صالحه را از هر گونه
شرک جلیّ و خفیّ و از هر گونه ریا و خودنمایی
خالص و طاهر کنید. مطمئن باشید کار خوب که
از جان خوب برخاست وجه اللّ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.