پاورپوینت کامل کبوتران خونین بال، از سالهای اسارت در قفس صهیونیستها می گویند ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کبوتران خونین بال، از سالهای اسارت در قفس صهیونیستها می گویند ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کبوتران خونین بال، از سالهای اسارت در قفس صهیونیستها می گویند ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کبوتران خونین بال، از سالهای اسارت در قفس صهیونیستها می گویند ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۴

گفتگویی با شش بانوی آزاده

اشاره:

اگر در خاطر خوانندگان محترم باشد در شماره ۷۳ مجله (فروردین ماه سال جاری) گفتگوی مشروحی را با خانم «رسمی جابر» از خواهران مبارز
لبنانی که پس از مدتها از چنگ دژخیمان رژیم صهیونیستی آزاد شده بود داشتیم. آن گفتگو که در لبنان انجام شده بود گذشت تا اینکه این بار، خانم
رسمی جابر به همراه پنج نفر از خواهران مجاهد و آزاده لبنانی که از بند اسارتگاههای غاصبان فلسطین رهایی یافته اند را در تهران ملاقات کردیم.
آنان برای دیداری از جمهوری اسلامی ایران به این سرزمین، که خانه آزادگان و آزادیخواهان است آمده بودند. آنان توفیق یافتند که با رهبر معظم
انقلاب اسلامی دام ظله نیز ملاقات کنند. حضور این عزیزان در ایران فرصت مناسبی بود که در جمع آنان حاضر شویم و از فعالیتها، مبارزات و جهاد
اسلامی آنان بپرسیم. از خاطرات دوران بسیار سختی که در اسارت داشته اند، از شکنجه ها و وحشی گریهایی که نسبت به آنان صورت گرفته است. از
مقاومت مثال زدنی آنان در برابر آن همه فشار و شکنجه. کجایند مدعیان حقوق بشر و آنان که صداهای گوشخراش آنان در باب آزادی و انسانیت و
حقوق ملتها گوش فلک را پر کرده است! آن دروغگویانی که برای آزادی و حقوق زنان اشک تمساح می ریزند و جمهوری اسلامی و ملتهای مسلمان را
به جرم دفاع از اسلام و ایستادگی بر احکام آن محکوم می کنند، ولی در حمایت از غاصبان فلسطین و دژخیمان صهیونیستی از هیچ کمکی فروگذاری
نمی کنند. مگر زنان مسلمان لبنانی و فلسطینی، گناهی جز دفاع از سرزمین و دین و خانه و کاشانه خویش و ایستادگی در کنار مجاهدان مسلمان دارند.
آنان که در دفاع از یک نویسنده مرتدی که به مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان اهانت کرده و باعث ریخته شدن خون بی گناهان شده، آن همه
ضجه می زنند و فریاد می کشند و قطعنامه صادر می کنند، آیا زنان مظلوم لبنانی که از خانه و کاشانه و سرزمین خویش توسط متجاوزان صهیونیستی با
قلدری تمام ربوده می شوند و سالها در اسارت و زیر شکنجه های بدتر از قرون وسطایی به سر می برند، قابل دفاع و حمایت نیستند و باید حتی از
دشمنان جانی آنان حمایت کرد! نفرین بر این مدعیان و مرگ بر آمریکا و اسرائیل.

به هر حال آنچه می خوانید شرح ماجرای این خواهران ارجمند و فداکار است، ماجراهایی خواندنی، تلخ و در عین حال غرورآفرین. اما پیشاپیش به
خاطر درج این گفتگو از خوانندگان عزیز به خاطر جریحه دار شدن احساسات و عواطف آنان پوزش می خواهیم.«پیام زن»

دفتر بین المللی زنان مجمع جهانی
اهل بیت(ع) در مهرماه امسال به مناسبت
میلاد حضرت زهرا(س) و هفته بزرگداشت
مقام زن به مدت یک هفته میزبان میهمانان
عزیزی از کشور لبنان بود. شش نفر از
خواهران آزاده لبنانی که هر کدام سالهای
اسارت و شکنجه های هولناک رژیم
صهیونیستی را پشت سر گذاشته بودند و به
جرم عشق به اهل بیت(ع) و نایب برحقشان
خمینی کبیر و دفاع از خاک وطنشان، سالهای
طراوت و شادابی اشان را در زندانهای نمور و
مخوف رژیم اشغالگر گذرانده بودند. فرصت را
غنیمت شمرده و به واسطه دینی نیز که بر
گردنمان در قبال رشادتهای این وارثان
زینب(س) داشتیم، پای صحبتشان نشستیم.
قبل از هر چیز از نحوه و چگونگی مبارزات زنان
در لبنان می پرسم و اینکه آیا زنان در حملات
مسلحانه نیز شرکت دارند؟

خواهر خدیجه حرز این طور می گوید:

زنان در لبنان نقش کمک رسانی،
اطلاع رسانی و پشتیبانی از مبارزین حزب اللّه را
به عهده دارند. در مناطقی که خط مرزی
محسوب می شود و حرکت و تردد مردان دقیقا
کنترل می گردد، زنان نقش مهمی را ایفا
می کنند. به طور مثال، من صاحب ۹ فرزند
هستم؛ با این حال هیچ گاه از فعالیتهایم دست
نکشیدم. خوب به خاطر دارم که قبل از
دستگیری، صاحب یک نوزاد شیرده بودم و با
همین نوزاد و با یک ماشین مرتب در راه بودم،
از رساندن آذوقه و مهمات گرفته تا انتقال
پیامهایی که مبارزین می دادند و یا انتقال
اخباری که دشمن داشت، به مبارزین. خانه من
ماشین بود و من جز برای تهیه مایحتاج،

در قفس صهیونیستها می گویند

از سرزمین اسلامی لبنانسوسن صفاوردی

هیچ گاه به خانه نمی رفتم. شب دستگیری ام نیز
برای تهیه وسایلی که می بایستی به مبارزین
برسانم به منزل رفته بودم و غافل از اینکه
توسط ستون پنجم دشمن که غالبا از
لبنانیهایی که از فرقه های دیگر بودند، لو
رفته ام. آخر شب شده بود و من و فرزندم در
بستر خوابیده بودیم، قصد داشتم با دمیدن
صبح مجددا حرکت کنم. سیاهی شب همه جا
را فرا گرفته بود، نیروهای رژیم صهیونیستی با
یک حمله برق آسا قبل از هر چیز تمامی برق
شهر را قطع می کنند و با یورشی وحشیانه، به
خانه ما ریختند. چندین مرد چکمه پوش، مسلح
و با فریادهای سهمگین مرا از بستر بیرون
کشیدند و بدون اینکه اجازه دهند حرکتی بکنم
در مقابل چشمان معصوم فرزندان مرا روی
زمین می کشیدند. فرزند شیرخوارم که یک سال
بیشتر نداشت با وحشت فریاد می زد و مرا
می طلبید ولی آن وحشیان، کشان کشان مرا به
طرف ماشین بردند دست و پاهایم را به زنجیر
کشیدند و کیسه آلوده به مواد سمی را بر سرم
گذاشتند و مرا به داخل ماشین پرت کردند. و
من بدین ترتیب، بدون آنکه هیچ گونه اطلاعی
از آینده مبهم خویش داشته باشم به سوی
نقطه ای نامعلوم برده شدم و فرزندانم بدون
سرپرست ماندند. از آنجایی که پدر آنها ۶ ماه
قبل از من دستگیر شده بود، من اولین زن
اسیر لبنانی در دست جنایتکاران صهیونیستی
بودم و به همین خاطر مرا به فلسطین بردند.

به محض ورود به زندان شکنجه ها شروع
شد و این مدت که به نام مدت بازپرسی بود
شب و روز، شخص شکنجه می شد. این مدت
بعضا به دو ماه می رسید. همان طوری که گفتم
دست و پای مرا با زنجیر بسته بودند به طوری
که خون از آنها جاری می شد و یک سرباز با
پوتینهای محکم سربازی، مرتب به سر و رویم
و خصوصا کمرم می کوبید و مرتب فریاد می زد:
این قدر توی کمرت می زنم تا دیگر نتوانی
سگهایی به دنیا بیاوری که دشمن اسرائیل
باشند و با ما مبارزه کنند. نوع شکنجه ها و
مدت آن، همچنین بستگی به این داشت که آیا

شخص فعال بوده یا نه و یا علاقه ای به نیروی
مقاومت اسلامی دارد یا نه؟ اگر حس می کردند
که شخص علاقه مند است، شکنجه ها بیشتر
می شد و اگر معلوم می شد که در فعالیتهای
پشتیبانی از مبارزین نقش داشته، نیز همین
طور. من در روز، ۱۳ الی ۱۴ ساعت شکنجه
می شدم. به طور مثال ما را بدون لباس در
سرما توی حیاط می گذاشتند و خوب که بدن
یخ می کرد یک سطل آب یخ و بلافاصله یک
سطل آب جوش جوش روی سر ما می ریختند.
از سوراخ زندان تک سلولی حشرات موذی را
داخل اتاق می کردند و یا اینکه برعکس ما را
آویزان می کردند و به همان حالت شکنجه
می کردند. برای به حرف در آوردن ما، یک
دفعه، پسر دهساله ام را شکنجه کردند و پوست
صورت او را کنده و در شهر او را گردانده بودند
تا عبرتی باشد برای دیگر زنان. مادران بایستی
می فهمیدند که اگر از نیروی مقاومت پشتیبانی
کنند علاوه بر خودشان چه بلایی بر سر
فرزندانشان خواهد آمد.

یک بار پس از آنکه ۱۰ تا ۱۲ ساعت پشت
سر هم شکنجه شدم، از حال رفتم و سربازان
برای به هوش آمدنم با یک سطل، آب روی
سرم ریختند. وقتی به هوش آمدم، بازپرس با
عربده می گفت: بدبخت تو اینجا زیر دستان من
در حال جان کندن هستی در حالی که خمینی
راحت و آسوده در بسترش خوابیده است. به او
جواب دادم خمینی همیشه بیدار است و یار
مستضعفان.

در تمام مدت شکنجه ها احساس قدرت
عجیبی می کردم. می دیدم که من با دست و
پای به زنجیر کشیده هنوز از چنان قدرتی
برخوردار هستم که این جنایتکاران مسلح
بالای سر من می آیند و از دست و پای بسته
من نیز وحشت دارند. سربازان اسرائیلی از هیچ
گونه تحقیر و توهینی کوتاهی نمی کردند تا
جایی که غذای ما را گاهی در درون کفش
می ریختند و به ما می دادند و یا لباسهای
سربازان اسرائیلی را به ما می پوشاندند و نان
مقدس! به ما می خوراندند که ما را که به
اصطلاح خودشان نجس بودیم، متبرک کنند.
البته اینها پس از مدت بازپرسی بود. پس از
مدت بازپرسی که گفتم مدت شکنجه بود،
بایستی ما را به زندانهای عمومی منتقل کنند و
از آنجایی که من اولین اسیر زن بودم، مرا به
زندان «رمل» در فلسطین اشغالی انتقال دادند.
در تمام مدت ۲ سال اسارت از هیچ کس اطلاع
نداشتم و تا مدتها صدای فریاد و شیون دختر
خردسالم به هنگام دستگیری در گوشم
می پیچید.

ـ «آمنه دیاب»، خواهر ۲۴ ساله ای که در
سن ۱۶ سالگی در راه مدرسه در یک یورش
وحشیانه توسط سربازان اسرائیلی دستگیر
می شود، جرم او مجاهدان خانواده اش است.
مدت ۴ سال در زندان می ماند و در طول
اسارتش مورد آزار و اذیت و شکنجه های
زیادی قرار گرفته است. ۲ سال پیش در تبادل
اسرا توسط صلیب سرخ آزاد می شود. این
خواهر مجاهد در ادامه صحبتهای خواهر
خدیجه چنین می گوید:

برادران من در نیروی مقاومت بودند و این
علت، کافی بود که سربازان مرا نیز به اسارت
بگیرند. مرا نیز همانند خواهران دیگر به غل و
زنجیر کشیدند و کیسه ای سمی بر روی سرم
گذاشتند و به وسیله یک طناب بر روی زمین
می کشیدند. به محض رسیدن به زندان، اولین
کاری که سربازان می کردند، حجاب ما را
برمی داشتند؛ زیرا که وحشتی عجیب از حجاب
ما داشتند هر گونه نخ یا بندی که در لباس و یا
کفشهای ما وجود داشت را از ما می گرفتند،
چون وحشت داشتند ما به خاطر ترس از
شکنجه ها دست به خودکشی بزنیم! این
بیچارگان غافل بودند که ایمان ما قوی تر از
شکنجه های آنان است.

مدت دوران بازپرسی، یعنی شکنجه
مداوم، یک سرباز قوی هیکل، شکل غول که
خیلی هم وحشتناک بود با یک سیم فلزی به
سر و روی من می زد و مرتب می گفت: اعتراف
کن. نمی دانستم چه چیز را بایستی اعتراف کنم.
هی می گفتم چه چیز را اعتراف کنم و در مقابل
این حرف من، محکم تر بر سر و روی من
می زد و بعد بر روی زمین پرتابم می کرد و
وحشیانه زیر مشت و لگد می گرفت. بعد هم با
شلاق به پاهایم می زدند. شدت شکنجه ها به
حدی بود که یک جای سالم در بدن نداشتم و
هر گاه بیهوش می شدم، قرصی به دهانم
می انداختند تا به هوش بیایم و بعد از به هوش
آمدن، مجددا شروع می کردند. همه ما انواع
شکنجه ها را کشیدیم، ولی برای اینکه
خواهران نیز بتوانند حرفهایشان را بزنند، هر
کدام از ما فقط بخشی از شکنجه ها را بازگو
می کنیم.

یک مسأله ای که شدیدا عذاب روحی برای
ما بود شکنجه های روانی بود. تحمل
شکنجه های جسمی برایمان خیلی آسانتر بود.
به طور مثال مطرح می کردند که همین الآن ما
را لخت خواهند کرد و در وسط شهر در معرض
دید همه قرار خواهند داد. ما که هر نوع عمل
غیر انسانی را از آنان انتظار داشتیم، تمام مدت
در وحشت و اضطراب به سر می بردیم که الآن
چه خواهد شد. در تمام مدت بازپرسی ما را در
زندانهای انفرادی می انداختند، زندانهایی که به
صورت «مچاله» می بایست در آن بنشینیم.
یک سطل کوچک برای رفع حاجات در آن قرار
داده بودند که گاهی تا مدت ۱۰ روز آن را خالی
نمی کردند، بایستی مجسم کنید تا احساس کنید
چه وضعیت اسف باری بود. همان طوری که
می دانید من بدون آنکه جرمی داشته باشم
چهار سال تمام در اسارت بودم. کم نبودند
افرادی که در اثر شکنجه ها علیل شدند. خود ما
نیز هنوز دچار یک سری از امراض هستیم که
تحت مراقبت می باشیم.

ـ در اینجا خواهر «مریم نصار» رشته کلام
را به دست می گیرد:

وصل برق به نقاط حساس بدن به مدت
۱۰ دقیقه باعث مریضی و بیماری قلبی خیلی
از اسرا می شد که ما نیز از این شکنجه
بی نصیب نبودیم. من در یک یورش شبانه به
منزلمان دستگیر شدم، در مقابل چشمان
حیرت زده خانواده ام، مرا با وحشیگری تمام
می کشیدند و فریاد می زدند: فقط ۵ دقیقه او را
می بریم، الآن برمی گردد. ۵ دقیقه تبدیل به ۴
سال اسارت شد. هیچ کس از من اطلاعی
نداشت و من نیز از هیچ کس خبری نداشتم.
در بی اطلاعی کامل از والدین و بستگانم به سر
می بردم. من نیز نمی دانستم به چه جرمی در
اسارت به سر می برم. جرم ما پشتیبانی از
نیروی مقاومت، عشق به اهل بیت(ع) و ولایت
بود. من پس از بازپرسی و تحمل شکنجه هایی
که بعضی از آنها ذکر شد به اتاقی منتقل شدم
که ۷ نفر دیگر در آن بودند. این اتاق این قدر
کوچک بود که ما می بایستی به حالت نشسته
بخوابیم، روزی یک بار به مدت ۵ دقیقه
می توانستیم از سلول خارج شویم. اگر رفت و
برگشت بیش از ۵ دقیقه طول می کشید، مجددا
وحشیانه ما را شکنجه می کردند. گاهی نیز
اجازه حمام کردن به ما می دادند، اما به محض
اینکه ما برهنه می شدیم، چند تا بازپرس مرد را
داخل حمام می آوردند تا ما را شکنجه روحی
دهند. ما فریاد می زدیم ما را بزنید، از سقف
آویزان کنید، برق به بدن ما وصل کنید، اما
شکنجه روحی امان ندهید. گاهی تهدید
می کردند که الان چند نفر برای تجاوز به ما
خواهند آمد. فقط خدا می داند در آن لحظات ما
چه می کشیدیم و چه وحشت و اضطرابی سر تا
سر وجودمان را فرا می گرفت. در آن زمان
نمی دانستیم که در آیین یهود، همبستر شدن با
زن مسلمان حرام است و آنها در این صورت
نجس خواهند شد! لذا بند بند وجودمان را
ترس فرا می گرفت. هر وقت تهدید می کردند
فکر می کردم امروز دیگر حرفشان را عملی
خواهند کرد و بدین ترتیب دچار فشار
روحی شدید می شدیم و همیشه در وحشت به
سر می بردیم. این شکنجه ها به مراتب از
شکنجه های جسمی سخت تر بود.

ـ «هنیه رمضان» از اعضای نیروی
مقاومت است و کل دوران اسارت هفت
ساله اش حتی یک لحظه هم نور خورشید را
ندیده است. در تمام مدت، کمتر سخنی از او
شنیده شد. آثار درد و غم از تمامی خطوط
چهره اش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.