پاورپوینت کامل رایحه جاودانگی در موزه آبکار ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رایحه جاودانگی در موزه آبکار ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رایحه جاودانگی در موزه آبکار ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رایحه جاودانگی در موزه آبکار ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۵۲
منیژه آرمین
عکس: علی رضا عابدی
آفتاب آخرین روزهای زمستان، سایه های
خیال انگیزی را در فضای بزرگ مجموعه
سعدآباد در برابر ما تصویر کرده است.
وارد موزه آبکار که می شویم، «کلارا آبکار»
را می بینیم که با لبخندی مهربان به مهمانان
خوشامد می گوید و چگونه می شود مرگ او را
باور کرد شادروان کلارا آبکار داخل قاب عکس
با لبخندش که همچون خطوط منحنی
نقاشیهای او آرامش بخش و مهربان است،
رایحه جاودانگی را در فضای موزه پراکنده
است. این هنرمند ارمنی از اولین شاگردان
مدرسه صنایع قدیمه بوده است. یادم می افتد
که به بهانه ای دیگر به این موزه آمده ام. برای
شنیدن حرفهای چند خانم نقاش که در زمینه
نگارگری کار می کنند و به کارتی که در دستم
است نگاه می کنم: «نمایشگاه مینیاتور
بزرگداشت استاد علی مطیع» که او نیز تنها
بازمانده مدرسه صنایع قدیمه است. نمی دانم از
کارهای استاد مطیع بگویم یا از هنر دیگرش
که پرورش شاگردانی است که بیشترشان بنا به
تصدیق استاد به استادی رسیده اند. چنین
شاگردانی، طبعا برای هر استادی مایه
افتخارند.
دریغم آمد که حرفهای استاد مطیع را در
مورد تابلوی معراج بازگو نکنم. اثری که خود،
معراجی است در عالم هنر. با انفجاری از نور
پیامبر که در حرکتی روحانی به فضایی
دست نیافتنی راه یافته است. حرکت و ریتم به
طرز حیرت آوری در این کار تجلی یافته است و
ما دستهای عاشقانه علی مطیع، هجده ساله را
می بینیم که با شور و حرارت مشغول کار است
و استاد طاهرزاده بهزاد به او می گوید: «این چه
کاری است که می کنی! ما می خواهیم این کارها
را در صحنه جهانی مطرح کنیم.»
آن وقت علی مطیع با یکدنگی مخصوص
به خود می گوید: «من همین کار را می کنم.»
استاد مطیع می گوید: «آن وقت که خیلی ها
داشتند کله شاه و خاندان پهلوی را کار
می کردند، من این کار را کردم و همین کار بود
که برنده مدال طلا در جشنواره بروکسل شد.
من، همیشه به مکتب هرات وفادار ماندم و
اینک، مکتب ایرانشهر را بر اساس اصالتهای
شیوه مینیاتور بنیاد نهاده ام.»
اینک در برابر آثار شاگردان استاد مطیع
ایستاده ایم، اگر چه خیلی هاشان حضور ندارند
ولی کارهایشان با ما سخن می گویند.
پلنگینه پوشان اثر ماهرخ وحیدنیا که اجتماعی
از انسانها و طبیعت و حیوانات را نشان می دهد
که در نوعی مهربان و عطوفت که نقاش برای
آنها رقم زده، گویای وحدت وجودند.
پرداختن به مضامین ادبی یکی از
دل مشغولیهای نقاشان این نمایشگاه است.
داستان طوطی و بقال، از افسانه یزدی نیا،
صحنه ای زیبا و استادانه از زندگی اجتماعی
مردم را به همراهی ترکیبی از عناصر معماری
نشان می دهد. نمای کاشیکاری و طبیعت که از
پس دیوارها و گنبد، خود را نشان می دهد،
نوعی همبستگی درونی و بیرونی نقاش را
نشان می دهد.
بعد می رسیم به اثر دیگری از افسانه
یزدی نیا با نام غزلی از حافظ با این شعر:
ساقی بنور باده بر افروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد بکام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
نقاش در این تابلو وجد و طربی را که در
موسیقی شعر حافظ است به خوبی نشان داده
است.
در میان تابلوهایی که از ادبیات الهام
گرفته اند می رسیم به «خانه دوست
کجاست؟»، اثر خانم افسانه تائبی. این تابلو که
با غلبه رنگ سبز، نقاشی شده، روحیه
بازیگوشی نوجوانی را نشان می دهد.
خانم تائبی در این مورد گفت: کارهای من
بر اساس شعر نو است در ادبیات ایران. چرا که
نگارگران قدیمی هم از ادبیات زمان خودشان
الهام می گرفتند و من دوست دارم که کار آنها را
ادامه بدهم. چرا که نگارگری بدون ارتباط با
ادبیات چیزی را نشان نمی دهد. چون ادبیات
حسهای انسانی را دارد، عشق، نفرت، خسّت را
بیان کرده است. همه مسایل انسانی در ادبیات
ما مطرح شدند. من دوست داشتم از طریق
نگارگری نقبی به ادبیات بزنم.
من روی اشعار سپهری کار می کنم چون
ذهنم با اشعار او نزدیکی بیشتری دارد و حاصل
این اندیشه، کارهایی است که انجام دادم. مثلاً
در تابلوی حوض ماهیها بر اساس این شعر کار
کردم:
تو اگر در طپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو
ماهیها، حوضشان بی آب است
شاید سهراب سپهری در این شعر مسأله
فقر و ثروت را خواسته مطرح کند. یعنی
خواسته بگوید روشنی جهان از زحمت
آدمهایی است که گمنام افتاده اند و این باغ را
سمبل جهان قرار داده ام. البته من الان در اول
راهم.
سپهری می گوید:
«کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما اینست که در افسون گل سرخ
شناور باشیم.»
منظورش این است که دنبال فلسفه آن
قدر نرویم تا خود را گم کنیم. همین که بوی
گل سرخ ما را مست می کند، کافی است و دیگر
فکر نکنیم که گل سرخ چگونه آفریده شده
است. این است که باغ روبه بالا در حال حرکت
است و این آدم، افسون بوی گل سرخ شده
است. کار دیگرم که اولین کارم هم هست: «کور
را خواهم گفت چه تماشا دارد باغ»، باز هم
اشاره سپهری است به آدمهایی که نمی توانند
زیبایی را ببینند و شاعر به آنها می گوید من
می توانم شما را به دیدن باغ زیبای زندگی
ببرم.
البته هر نقاشی در عین حال تصویر
خودش را دارد؛ مثلاً ممکن است نقاشان دیگر
هم روی این شعر کار کنند و هر کدام تصویر
متفاوتی بدهند ولی برداشت من این گونه بوده
است. ما می توانیم حتی یک کار ادبی قدیمی
مثل شاهنامه را به شکلی نو مجسم کنیم؛ مثلاً
شاهنامه فقط چوگان و رستم و سهراب نیست؛
خیلی مسایل دیگر هم در شاهنامه هست. چرا
ما تهمینه را در رستم و سهراب نبینیم. اگر
بخواهیم نگارگری، پویا و زنده باشد باید به
مضامین تازه هم بپردازیم.
ـ من در کار شما فضای تازه ای دیدم.
حتی در اولین کارتان. نظرتان در مورد
انگیزه ای که شما را به اینجا کشانده چیست؟
آن جرقه ای که موجب چنین کارهایی شده؟
ـ من در یک خانواده فرهنگی و نظامی
بزرگ شدم و این دو، روح مرا کامل کردند و
فضای کاملی به وجود آوردند. کودکی من
فضای دلنشینی بود. یک روز با پدر و مادرم به
بیرون شهر رفته بودیم. آنها مرا در آن فضا رها
کردند و من خودم را سپردم به دست بازیهای
کودکانه. حسهایی را که آن روز از فضایی خاص
گرفتم هرگز از یادم نمی رود. از کوچه باغی رد
می شدم. به بن بستی رسیدم که دیوارهای
کاهگلی داشت و انتهای آن معلوم نبود ولی از
اطراف، درختان پرشکوفه آمده بودند و کوچه را
پوشانده بودند. بهار بود و شکوفه ها تمام زمین
را صورتی کرده بودند. این مکان، حس خاصی
به من داد. انگار یک روشنی در ذهن من به
وجود آمد. همین دید طبیعت گرایانه که هنوز
هم در کارهایم هست؛ حس خالص و زیبایی از
طبیعت. فکر می کنم سهراب سپهری هم در
فضاهای شهر کاشان چنین تجربه هایی داشته
است. به همین دلیل است که مفاهیم شاعرانه
او را خیلی خوب حس می کنم. این شعرها به
من تصویر داد، فضا داد و با تکنیک مینیاتور،
حاصل کار مرا به وجود آورد.
ـ حالا در مورد همین تابلوی «خانه دوست
کجاست؟»، برایمان بگویید و اینکه چرا این
قدر سبز است؟
ـ این شعر می گوید:
در صمیمیت سیّال فضا
خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه مرغ
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
بعد به جایی می رسد که از خواب خدا
سبزتر است: «کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است.»
این تابلو همان کوچه باغ سبز است و
بچه ای که در جستجوی زندگی است و به
لانه ای می رسد که لانه نور است و بالا می رود
و بیشتر نشانگر روح جستجوگر انسان و
حقیقت طلبی و کمال جویی است و من بیشتر
خواسته ام اشعار سپهری را در کارهایم
منعکس کنم.
ـ به عنوان یک زن چگونه نگاهی به
کارتان دارید؟
ـ من عقیده دارم که باید یک نگاه انسانی
را دنبال کرد، چون همه انسان هستند؛ چه زن
و چه مرد. من هم تحت تأثیر خلقیات آدمها
قرار می گیرم. یک مرد هم به این ترتیب
تحت تأثیر قرار می گیرد. حسهای آدمها یکی
است در مورد غم، شادی و سایر عواطف
بشری.
ـ چگونه یک کار را اجرا می کنید؟
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 