پاورپوینت کامل مردان و زنان، ادب نگاه درسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت پانزدهم» ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مردان و زنان، ادب نگاه درسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت پانزدهم» ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردان و زنان، ادب نگاه درسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت پانزدهم» ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مردان و زنان، ادب نگاه درسهایی از تفسیر سوره نور«قسمت پانزدهم» ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۴
«قُلْ لِلْمؤمنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبصارِهم و یَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذلکَ اَزْکی لَهُمْ،
اِنَّ اللّه َ خبیرٌ بِما یَصْنَعُون و قُلْ لِلْمؤمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ و یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ
و لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها و لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ علی جُیُوبِهِنَّ
و لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعُولَتهِنَّ أوْ آبآئِهِنَّ أوْ آبآءِ بُعُولَتِهِنَّ أوْ أبْنآئِهِنَّ أوْ أبنآءِ بُعُولَتهِنَّ
أوْ اِخْوانهِنَّ أوْ بَنیآ¨ اِخوانِهِنَّ أوْ بَنی اَخَواتِهِنَّ أوْ نِسائِهِنَّ أوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ
أوِ التابِعینَ غَیْرِ اُولِی الاِرْبَهِ مِنَ الرِّجالِ أوْ الطِّفْلِ الذَّینَ لَمْ یَظْهَروا علی عَوْراتِ النساءِ
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إلیَ اللّه ِ جمیعا
أیُّها الْمُؤمِنونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». «آیات ۳۰ و ۳۱»
شرح کلّی:
ورود به محلهای مسکونی و غیر مسکونی
دیگران و اماکن عمومی، موضوعی بود که در
سه آیه پیش آمد و شرح آن گذشت. در این
بخش، دو آیه مورد بحث، ضمن تأکید بر
ضرورت پاس داشتن از ادب چشم و خودداری
از نگاههای آلوده و صیانت دامن خویش از
نگاه دیگران، توسط مردان و زنان باایمان،
نخست حکم الزامی پوشش اسلامی را برای
بانوان مسلمان بیان می کند و سپس مواردی را
که از این حکم کلی، استثناء شده بازگو
می نماید. آیه نخست، بیان کننده وظیفه مردان
مسلمان و آیه دیگر بازگو کننده مسؤولیت
شرعی بانوان مسلمان می باشد؛ مسؤولیتی که
به یک معنا از حساسیت بیشتر و ظرافت
فزونتری برخوردار است. به خاطر پرهیز از
طولانی شدن بحث، شرح و بسط بخشی از آیه
دوم را که مربوط به مسأله پوشش است در
قسمت آینده خواهیم آورد و در این قسمت به
شرح جملات مربوط به «نگاه» می پردازیم.
نکات ادبی:
دو کلمه «یَغُضُّوا» و «یَغْضُضْنَ»، یکی
مربوط به مردان مؤمن و دیگری مربوط به
زنان مؤمن، از ریشه «غضّ» گرفته شده اند و
این ریشه در اصل به معنای کم کردن و نقصان
می باشد. این معنا را، هم راغب اصفهانی،
لغت شناس معروف قرآنی ذکر کرده و هم مفسّر
بنام شیعه، مرحوم طبرسی. ایشان در تفسیر
ارزشمند خود آورده است: «الغضّ: النقصان،
یقال: غَضَّ مِنْ صَوْتِه و مِنْ بَصَرِه، ایْ نقص، و
غَضَّ بصره: اذا ضَعَّفَه عَن حِدّه النظر».(۱)
«غض» به معنای نقصان و کاهش است.
می گویند: «غضّ من صوته» یا «من بصره»
یعنی کاهش داد. و وقتی گفته می شود «غضّ
بصر» کرد که آن را از چشم دوختن و تیزبینی و
خیره شدن باز دارد.
نکته دیگر در همین خصوص، این است
که «غضّ» از نظر ادبی مصدر و فعلی است که
در اصل دارای «مفعول» است و اصطلاحا به
این دسته از فعلها، «متعدّی» می گویند و
«غضّ» در داشتن مفعول نیازی به حرف
کمکی مانند «مِنْ» ندارد و مستقیما می تواند
مفعول بگیرد. از این رو اضافه شدن کلمه «مِنْ»
در این دو آیه، به کلمه «ابصار» که مفعول
می باشد باید توجیهی داشته باشد. برخی آن را
حرفی «زائد» دانسته که در معنا دخالتی ندارد.
برخی دیگر به معنای ابتدا و آغاز شمرده اند و
برخی نیز به معنای «جنسیت» گرفته اند.
احتمال دیگر که به نظر می رسد تناسب
بیشتری با اصل معنای «غض» داشته باشد،
معنای «تبعیض» است. و این اشاره ای لطیف
به عدم حرمت همه موارد نگاه می باشد، زیرا
همه می دانیم که هر نگاهی حرام نیست و در
برخورد با نامحرم نیز آنچه وظیفه شرعی و
حکم الزامی است چشم ندوختن و خیره نشدن
و پی گیری نکردن نگاه است و نه فرو بستن
کامل چشم و نه نگاه نخست که نوعا ناخودآگاه
و بدون انگیزه چشم چرانی است. شخص در
مواجهه اولیه با نامحرم، وقتی نگاه خود را از او
برمی گیرد گویا که از نگریستن خود کاسته
است، یعنی «غضّ» کرده است. چنان که
همین تعبیر در قرآن کریم در باره صدای بلند
نیز آمده است، آنجا که لقمان به فرزندش
سفارش می کند: «و اغضُضْ مِنْ صَوْتِکَ، اِنَّ
اَنْکَرَ الأصواتِ لَصَوْتُ الحَمیرِ». صدای خودت
را پایین آور که همانا ناپسندترین صداها،
صدای درازگوش است.(۲) و یا آنجا که در توجه
دادن به ادب سخن گفتن در حضور پیامبر
اکرم(ص) می فرماید: «اِنّ الّذین یَغُضُّون
اَصْواتَهم عِنْدَ رسول اللّه اولئک الّذینَ امْتَحَنَ
اللّه ُ قلوبَهم للتقوی». آنانی که صدایشان را در
پیش رسول خدا پایین می آورند، آنها کسانی اند
که خداوند دلهایشان را برای پرهیزکاری
امتحان کرده است.(۳)
نتیجه اینکه، میان کلمه «غضّ» و
«غمض» که هر دو نیز در مورد چشم به کار
می روند فرق است، زیرا «غمض» به معنای
برهم نهادن پلکهاست و با کلمه «عین» به کار
می رود. مثل اینکه می گویند: غمض عین کن؛
کنایه از اینکه صرف نظر کن. بر خلاف
«غضّ» که با کلمه «بصر» یا «نظر» به کار
می رود و به معنای کم کردن نگاه و خیره نشده
است. و از همین جاست که میان «عین» و
«بصر» نیز فرق است. همان گونه که در زبان
فارسی نیز میان کلمه «چشم» و «دیده»
تفاوت است. کاربرد «عین» در باره چشم، نوعا
بدون در نظر گرفتن کارایی این عضو می باشد
ولی کلمه «بصر» و دیده با این توجه به کار
برده می شود که کار دیدن از آن سر می زند. با
این توضیح، علت استفاده از کلمه «ابصار» در
آیه شریفه و نه «اعین» یا «عیون» نیز آشکار
می گردد. مراجعه به موارد دیگری که الفاظ
«غض» و «غمض» و «عین» و «بصر» به کار
رفته تأییدی است بر نکته یاد شده.
نکته دیگری که از نظر ادبی در باره دو
کلمه «یغضُّوا» و «یغْضُضْنَ» می تواند مورد
توجه قرار گیرد حالت «جزمی» این دو فعل از
نظر «اِعراب» است. (البته دومی، محلاًّ چنین
حالتی دارد.) از این رو باید دید عامل «جزم»
آن دو چیست؟
توضیح این قالب جمله بندی، در این مورد
و موارد مشابه دیگر این است که در واقع این
فعلها جمله ای جوابی، برای یک فعل شرطی
می باشند که حذف شده است و قرینه حذف
آن، فعل امری است که پیش از آن آمده است
و در اینجا این فعل امر همان «قُلْ» می باشد.
همانند این جمله پیامبر(ص) که «صوموا
تصحّوا؛ روزه بگیرید سالم بمانید».(۴) پس در
واقع، ترکیب و قالب اصلی جمله «قل للمؤمنین
یغضّوا من ابصارهم» چنین است: «قُلْ
للمؤمنین، أن یَغُضُّوا من ابصارهم، اِنّک إنْ تَقُلْ
لهم یغضُّوا». یعنی: به مؤمنان بگو که
چشمهایشان را ندوزند؛ تو اگر به آنها بگویی،
چشم نخواهند دوخت».
از طرف دیگر رابطه و ترتبی که میان فعل
امر «قُلْ» و «یَغُضُّوا» وجود دارد همانند ترتّب
«جمله جوابی»، بر «جمله شرطی» می باشد و
این نشان می دهد که ماده «قول» در اینجا به
معنای دستور دادن و امر کردن است. لذا آیه در
واقع چنین معنا می شود: «مردان مؤمن را به
فروبستن چشم فرمان ده، که اگر آنان را به
چنین کاری دستور دهی، آنان دیده برخواهند
گرفت.»
همین بیان در باره «یَغْضُضْنَ» در آیه دوّم
نیز عینا جاری است.
«فُرُوج»: تعبیرهایی کنایی، نوعا پس از
مدتی که به کار می رود، در اذهان، معنایی
مرادفِ مورد استعمال پیدا می کند و در واقع در
معنای استعمال شده، صورت معنای حقیقی را
می یابد تا جایی که هنگام استعمال از حالت
کنایی خارج شده و مستقیما معنای مورد نظر را
می رساند. کلمه «فروج» و مفرد آن نیز تعبیری
کاملاً کنایی است؛ هرچند اینک در استعمالات
روزمرّه، معنایی صریح یافته و از این رو ممکن
است استعمال آن خوشایند نباشد اما پر واضح
است که در اصل معنای لغوی آن هیچ نوع قبح
و رکاکتی نهفته نیست و قرآن کریم نیز بر
اساس همان معنای کاملاً کنایی به کار برده
است که اشاره به نهانگاه مرد و زن، دارد.
«لایُبدینَ»: «ابداء» به معنای آشکار
ساختن و اظهار کردن است. پس «لایبدین»
یعنی آشکار نکنند.
«خُمُر»: این کلمه، جمع «خِمار» است و
اصل ریشه آن به معنای پوشاندن می باشد. اگر
به مایعات مست کننده نیز «خمر» گفته شده،
هم از این رو است که عقل را در حال مستی
می پوشانند و قوّه اندیشه و تعقّل فرد در هنگام
مستی، ناتوان می گردد. «خمار» در اصل به
معنای هر چیزی است که در پوشاندن و ستر
چیزهای دیگر به کار می رود ولی در عرف به
پوششی گفته می شود که بانوان، سر خود را با
آن می پوشانند؛ همانند روسری و مقنعه.
«جُیُوب»: این لفظ نیز جمع است و مفرد
آن «جَیْب» می باشد که به معنی «سینه» و
«قلب» است، و در اینجا به تناسب حکم و
موضوع، به معنای سینه به کار رفته است.
«بُعُوله»: این کلمه جمع «بَعْل» است که
به معنای شوهر می باشد. و از آنجا که از این
کلمه یک نوع استعلاء و توان و استواری در
سختیها و استقلال، فهمیده می شود در موارد
مشابه دیگر نیز تعبیر «بعل» استعمال شده
است؛ چنان که به زمین بلند، درخت بزرگ
خرما، سواره بر مرکب و بت اصلی نیز «بعل»
گفته می شود.
«مَلَکَتْ أیْمانُهُنَّ»: ملکیت معنایی روشن
دارد اما با ترکیبی که در اینجا یافته و از آنجا که
تعبیر «ملک یمین» به منزله یک اصطلاح، در
موارد زیادی از آیات و روایات به کار می رود،
مناسب می نماید که در باره آن توضیح داده
شود؛ هر چند این تعبیر از نظر مصداق، معنای
روشنی دارد که همان غلام و کنیز می باشد.
«أیْمان» جمع «یمین» است و «یمین»
در اصل، ظاهرا به معنای «دست راست»
است و به «قسم» و «پیمان» نیز که «یمین»
گفته اند به خاطر آن بوده که افراد هنگام سوگند
و پیمان دستهای راست یکدیگر را می فشردند
یا بهم می زدند. البته این احتمال نیز رفته است
که اصل آن به معنای قوّت و توان باشد و
دست نیز چون مظهر قدرت انسان است، نام
«یمین» به خود گرفته است و اگر به سوگند نیز
«یمین» گفته شده از همین رو می باشد که
موجب قوّت و استواری عهد و پیمان می شود.
این احتمال نیز می رود که «یمین»
همریشه با «یُمن» به معنای برکت و میمنت
باشد و از آنجا که دست راست را به فال نیک
می گرفته اند و یا پیمان و سوگند خود را با ذکر
اموری که از نظر آنان مقدس به شمار می رفت
متبرک می ساختند، به دست راست اطلاق
«یمین» شده است. چنان که در قرآن کریم نیز
این امر به صورت استعاره و با عنوان «اصحاب
یمین» در باره نیکان و «اصحاب شمال» در
باره بدان به کار رفته است.(۵) بنابراین، معنای
«ملکت ایمانهنَّ» چنین می شود: «آنچه را
«یمین»هایشان صاحب شده است». یعنی
بردگانی که مالک شده اند. لکن این پرسش
همچنان باقی است که «یمین» در اینجا، که
مالکیت به آن نسبت داده شده، به کدام یک از
دو معناست؟ آیا منظور مالکیت «دست» است
و یا مالکیت «پیمان و قرار»؟ به عبارت دیگر،
منظور، آنچه دستانشان مالک شده است یا
آنچه با پیمان و عقد مالک شده اند؟ تردیدی
نیست همان گونه که زمخشری نیز آورده، این
تعبیر، استعمالی مجازی است(۶) و مالک واقعی
خود شخص است، اما اینکه مجازا این مالکیت
به «دست» نسبت داده شده یا به «پیمان و
عقد»، نظر صریحی دیده نشد. بهرروی، به
نظر می رسد در این مورد و موارد مشابه دیگر،
ملکیت بردگان، مجازا به دست نسبت داده
شده است.
«التّابِعینَ»: معنای لغوی «تابع» روشن
است ولی در باره مصادیق آن، و اینکه چرا با
این عنوان از آنان نام برده شده است، نظرهای
چندی ارائه شده که جای تأمّل و خرده گیری
دارد. با اینهمه با توجه به معنا و مفهوم «تابع»
و قید «من الرجال» که پس از آن آمده، در
اینجا، در شرح «تابعین»، می توان گفت:
منظور آن دسته از کسانی هستند که هرچند از
نظر جسمی رشد کرده اند اما رشد عقلی لازم را
ندارند و همین نقص، آنان را به مسایل جنسی
بی توجه نموده و در خود، احساس نیازی به آن
ندارند و نوعا دنباله رو و طفیلی بستگان خود
هستند تا نیاز غذایی و حمایتی آنان برآورده
شود و از خود اراده و استقلال چندانی ندارند و
از همین روی است که نیازمند سرپرست و قیّم
می باشند. متّصف شدن این دسته افراد در آیه،
با تعبیر «غیر اولی الا ربه» نیز ناظر به همین
امر است. نگاه اینان همانند نگاه کودکانی است
که معنا و مفهومی جز خود نگاه در بر ندارد و
آثار و تبعات منفی در پی ندارد.
«اُولی الإربه»: «اربه» یعنی نیاز و حاجت،
ولی در اینجا، منظور همان خواست شهوی و
نیازی است که شخص را به سوی ازدواج
می کشاند. «اُولی» نیز به معنای صاحبان و
دارندگان است. لذا این ترکیب به معنای
«نیازمندان» می باشد. و بدین ترتیب، معنا و
مفاد ترکیب «التابعینَ غیر اولی الاربه مِن
الرجال» چنین است: آن دسته از مردان طفیلی
که نیازمند سرپرستند و اراده مستقلی ندارند و
در خود احساس نیاز جنسی نمی کنند.
این در صورتی است که مصداق «تابعین»
را بر اساس ظاهر روایات، تنها منحصر در
عقب ماندگان ذهنی و دیوانگان بشماریم، ولی
اگر دامنه آن را شامل همه مردانی که نیازمند
سرپرستی دیگران هستند بدانیم، مردان
سالخورده ای که دیگر احساس نیاز جنسی
ندارند را نیز در بر می گیرد. با توجه به همین
ملاک است که برخی، آن را شامل
«خواجگان» نیز دانسته اند.
«الطِّفل»: طفل لفظی مفرد است و معنایی
روشن دارد اما وصفی که در آیه برای آن آمده،
کلمه «الّذین» است که جمع می باشد. و این
نشان می دهد که «الف» و «لام» در کلمه
«الطفل» معنای جمع را می رساند که اصطلاحا
به آن الف و لام «استغراق» گفته می شود.
یعنی الف و لامی که نشان دهنده شمول لفظ
نسبت به همه مصادیق آن می باشد. لذا کلمه
یاد شده در اینجا به معنای اطفال است؛ منتها
نه همه اطفال، بلکه آنهایی که احساس نیازی
به امور جنسی پیدا نکرده اند، و این همان است
که با تعبیر «لم یظهروا» بیان شده است.
«لم یظْهَرُوا»: این کلمه از ریشه «ظهور»
به معنای غلبه و علوّ همراه قوّت، گرفته شده و
منظور آن دسته از کودکانی است که هنوز
احساس جنسی در آنان قوّت نگرفته و چنین
توانی نیافته اند؛ یعنی هنوز بالغ نشده اند.
* *
شرح تفصیلی:
«قُلْ للمؤمنینَ یغضُّوا مِنْ
ابصارِهِمْ و یَحْفَظُوا فروجَهُمْ»
پیامبر اکرم(ص) که مسؤولیت ابلاغ آیات
الهی و دستورات دینی را دارد، در این آیه
شریفه، مأمور می شود دو وظیفه شرعی را به
مردان مسلمان ابلاغ کند؛ یکی پرهیز از نگاه
حرام، و دیگری نگهداری دامن و نهانگاه
خویش از نگاه دیگران. در آغاز، در شرح نکات
ادبی، آوردیم که «غضّ» به معنای کم کردن و
کاهش دادن است و اضافه شدن کلمه «مِنْ»
نیز ظاهرا به همین تناسب است. پیامبر(ص)
موظف می شود به مؤمنان بگوید از نگاهشان
کم کنند و آن را آزاد و رها نگذارند.
چشم پوشی از چه؟
یک نکته درخور توجه در این فراز این
است که مردان مؤمن از چه چیز باید دیده
برگیرند؟ این پرسش از اینجا ناشی می شود که
دستور «غضّ بصر» در آیه به صورت مطلق
آمده و تصریحی نسبت به مورد آن صورت
نگرفته است، و این خود منشأ چند دیدگاه در
شرح آیه شریفه میان مفسّران گشته است:
۱ـ برخی مفسّران به قرینه جمله «و
یحفظوا فروجَهم»، متعلق و مورد «غضّ بصر»
را با آن یکی دانسته و در نتیجه جمله نخست
مربوط به حکم الزامی خودداری از نگاه به
شرمگاه دیگران و جمله دوم مربوط به
نگهداری نهانگاه خود از نگاه دیگران است.
یعنی مردان مؤمن، هم باید از نگاه به شرمگاه
دیگران بپرهیزند و هم خود را از نگاه دیگران
حفظ کنند. همین معنا باعث شده که برخی،
«غضّ» را به معنای «غمض» گرفته و گفته اند
منظور ترک نگاه است و نه کاهش آن و خیره
نشدن.
۲ـ برخی دیگر از مفسّران، با توجه به
فضای کلی آیه بویژه آیه بعد که در آن سخن از
حجاب رفته، منظور از فراز مورد بحث را لزوم
پرهیز از نگاه به زنان نامحرم دانسته اند و شأن
نزول آیه را نیز مؤید این دیدگاه می گیرند. شأن
نزول آیه، در سخنی از امام باقر(ع) این گونه
بیان شده است:
«جوانی از انصار، در مدینه، در مسیر خود
با زنی روبه رو شد. در آن زمان، زنان مقنعه های
خود را پشت گوشهایشان قرار می دادند (و طبعا
گردن و مقداری از سینه آنان آشکار می ماند.)
جوان به آن زن که از روبه رو می آمد نگاه کرد و
هنگامی که زن از کنار او می گذشت نیز
همچنان او را دنبال کرده و به او نگاه می کرد تا
زن داخل کوچه باریکی شد و او همچنان به
دنبال او می رفت و از پشت سر به او چشم
دوخته بود که ناگهان صورتش به استخوان یا
شیشه ای که در دیوار بود برخورد کرد و
چهره اش شکافت. وقتی آن زن رفت، جوان به
خود آمد و متوجه شد که خون بر لباس و
سینه اش جاری است. پیش خود گفت: به خدا
سوگند اینک حتما پیش رسول خدا(ص)
خواهم رفت و او را از این وضع آگاه خواهم
ساخت. این بود که به حضور پیامبر(ص) آمد.
پیامبر(ص) که او را دید پرسید: چه شده است؟
جوان ماجرای خود را باز گفت. این هنگام بود
که جبرئیل، این آیه را آورد: «قل للمؤمنین
یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم».(۷)
بر اساس این احتمال، آیه مورد بحث دو
حکم الزامی را به مردان مسلمان یادآور
می شود؛ یکی چشم ندوختن به زنان نامحرم، و
دیگری حفظ شرمگاه خود از نگاه دیگران.
۳ـ احتمال دیگر که قویتر از دو احتمال
قبلی به نظر می رسد این است که متعلق
«غضّ» همان گونه که در خود آیه نیز مطلق
آمده، عامّ است و همه نگاههای آلوده را شامل
می شود؛ نگاههایی که مفسده آمیز است و یا
هتک حرمت دیگری به شمار می رود. مردان
مسلمان وظیفه دارند از چشم دوختن به آنچه
شارع مقدس بر آنان نمی پسندد خودداری کنند
و عدم ذکر متعلق چشم پوشی، یا به خاطر
وضوح آن است یا به اتکاء فهم عرفی
مخاطبان در چنین مواردی و یا به هدف توجه
دادن به اصل حکم و ارجاع تفصیل و شرح آن
به بیانات دیگر در کلام پیامبر اکرم(ص) و اهل
بیت(ع) و بهرحال این اطلاق، یک نوع
عمومیت و گستردگی مورد نهی را می رساند.
این احتمال با روایتی که در شأن نزول آیه
آوردیم نیز منافاتی ندارد زیرا که مورد یاد شده
در روایت، یک مصداق آیه خواهد بود و شاهد
آنکه، علی رغم این روایت که شأن نزول آیه را
مسأله چشم چرانی و خیره شدن به زن نامحرم
می داند در روایاتی دیگر، که شرح آن خواهد
آمد، برای بیان حرمت نگاه به شرمگاه دیگران،
به همین آیه استشهاد شده است.
چنان که اشاره شد، پس از تأکید بر پرهیز
از چشم چرانی، جمله «و یحفظوا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 