پاورپوینت کامل دستهای شگفت انگیز (داستان) ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دستهای شگفت انگیز (داستان) ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دستهای شگفت انگیز (داستان) ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دستهای شگفت انگیز (داستان) ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۱

صغرا آقااحمدی

دریا آرام بود. موجهای ریز آب چون دامنهای گشاد و بلند دخترکان «سیکَلْ» که هنگام راه رفتن تاب می خورد و موج برمی دارد، می آمد و
شنهای شوره بسته را می شست و طرحی بر اندام کشیده ساحل می انداخت. دورترها قایقی بی حرکت در پهنه آبی دیده می شود و صدای قایقهای
موتوری که آب را می شکافت و خطهای سفید و اریب وار بر جای می گذاشت، چون صدای موج دار و گوشخراش اره برقی که از اعماق جنگلهای
دوردست شنیده می شد، می نمود و مردان پالخت و خواب آلود، همهمه کنان، تورها را بر دوش می کشیدند و افتان به سوی قایقها کشیده می شدند.
نسیم صبحگاهی می وزید و بوی خزه و ماهی را گُله به گُله بر ساحل می پراکند.

صدها صدف ریز و درشت در ذرات کم جان سپده دم سوسو می زدند و منتظر می ماندند تا دستهای سیاه و چَغر کودکان ساحل نشین آنها را
حریصانه جمع کند و به بازی بگیرد. در میان کودکان پالخت، زنی از اهالی «سیکل» با سبدی گشاد می آمد و در میان دست و پای بچه ها، صدف
جمع می کرد. گه گاهی در هاله نیمه روشن هوا، آن زمان که مرغان دریایی در بستر آرام دریا آرمیده بودند و جز صدای کوبش موجها بر ساحل شنی،
صدایی شنیده نمی شد، آن زن می آمد و با شتاب صدفها را جمع می کرد. هیبت دریا در آن لحظه از صبح تاریک هیچ واهمه ای را در زن بوجود
نمی آورد. بی آنکه

دمی سرش را بلند کند و لنگرگاه و قایقهای کوچک و بزرگ و اسکله هایی که آب را در آغوش کشیده بودند، خانه های مردم «سیکل» که در تاریک روشن
هوا تنها یک رشته سیاهی ممتد و استوار را تشکیل می داد، بنگرد. تند و تند صدفهای خوش حالت و نقره ای را برمی داشت و سبدش را پر می کرد و
رو به دریا بر نقطه ای که روشنایی کم جان آسمان آهسته و نرم تن خیس دریا را می بوسید خیره می ماند و نرم اشک می ریخت، تا روشنایی همه جا
را فرا می گرفت، آنگاه به خانه اش بازمی گشت و ماهیهای ریز «کیلکا» را که زن همسایه بنا به عادت هر روز برایش می آورد، به دقت می شست و
می پخت و بعد توی ایوان کنار پسرک سه ساله اش مشغول تمیز کردن صدفها می شد.

دو سالی می شد که از غرق شدن مردش
در دریا می گذشت، ابتدا ماهی گیرانی که
بارها همسفر مردش در دریا بودند دلسوزانه
برایش ماهیهای ریز و درشت، میگو و آرد
برای نان پختن و هیزم می آوردند و زن،
همگی را با شرمندگی قبول می کرد و بعد
سالی گذشت و از تعداد آنان کم شد تا اینکه
تنها زن همسایه و مردش که در بندرگاه کار
می کرد برایش آذوقه می آوردند و دلسوزانه
مراقب او و کودکش بودند. زن از محبت آنها
احساس شرمندگی می کرد. بارها به خانه
همسایه رفته بود و در نان پختن و تمیز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.