پاورپوینت کامل شکوه شکیبایی شرحی بر زندگی هاجر ۷۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شکوه شکیبایی شرحی بر زندگی هاجر ۷۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شکوه شکیبایی شرحی بر زندگی هاجر ۷۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شکوه شکیبایی شرحی بر زندگی هاجر ۷۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۰

* وصف وارستگی

در طول تاریخ بانوانی می زیسته اند که بر
اساس لیاقتهای ذاتی و گرایش به ایمان، طریق
تهذیب نفس و خودسازی را با پیروزی و
سربلندی طی نموده اند. دست یافتن این زنان
به کمالات و درک مدارج عالی اخلاقی بیانگر
برخورداری این افراد از روح کامل انسانی، اراده
و اختیار است. یکی از این گوهرهای گرانبها
هاجر همسر حضرت ابراهیم خلیل(ع) و مادر
حضرت اسماعیل ذبیح(ع) است. او گرچه به
عنوان کنیزی در قصر به سر می برد، اما زندگی
مرفهان و مسرفانِ کاخ او را قانع نمی کرد و گویا
جانش با جلوه های معنوی در ارتباط بود و به
همین دلیل از جاذبه های دنیا و مظاهر رفاه
بیزار بود و این گونه زرق و برقهای فریبنده و
فناپذیر را مانع بزرگی برای کسب درجات
روحانی تلقی می کرد و گویا برای رهایی از
چنین اوضاعی لحظه شماری می کرد، تا آنکه
روزنه امید برایش فراهم گشت و موقعیتی
پیش آمد که با خانواده پیامبر خدا همراه گردد
و بعدها شایستگی همسری حضرت ابراهیم(ع)
را به دست آورد و با تأسی از زندگی سراسر
معنوی شوهرش که عطر توحید از آن ساطع
بود، در مسیر هدایت قرار گرفت و با آشنایی و
اجرای برنامه های عقیدتی معرفی شده توسط
آن مرد آسمانی به حیات طیبه که در واقع
گلستان آرامش است، گام نهاد.

هاجر نمونه کامل مهاجران طریق
یکتاپرستی و مصداق کامل ره یافته ای است که
از مصر به فلسطین و از آن جا به حجاز
مهاجرت کرد و در این جابجایی پذیرای
سختیهای بسیار و مرارتهای طاقت فرسایی
شد، اما به دلیل تلاش توأم با توکل در مسیر
صفا و مروه لطف پروردگار شامل حالش گردید
و به پاس خلوص و پاکی او سعی وی جزو
شعایر الهی و اعمال واجب حج گردید و
چشمه ای که زیر پای فرزندش جاری گشت،
شفادهنده قلوب و صفادهنده روانها شد و چون
دار فانی را وداع گفت، مدفنش در جوار خانه
خدا جزء مطاف قرار گرفت. نوشتار حاضر در
آستانه برگزاری کنگره عظیم حج، به بررسی
بخشهایی از زندگی این بانوی وارسته پرداخته
است.

* در چنگال شقاوت

حضرت ابراهیم در حدود هفتاد سالگی بود
که از سوی خداوند مأمور گردید از افراد
بت پرست دیاری که در آن می زیست (بابل)،
دوری گزیند. از این رو همسر خویش ـ ساره ـ
پدر و برادرزاده خود ـ حضرت لوط(ع) ـ و برخی
دیگر از پیروان را برداشته و به منطقه «حرّان»
که در مُلک جزیره بود، مهاجرت کرد. این
همراهان به رغم ترس از طاغوت بابل با
مشاهده قدرت عینی یعنی سرد شدن آتش بر
پیامبر خدا به او گرویدند، ولی ایمان خود را از
نمرود مخفی کردند. ساره دختر «بتوایل
بن ناهور» اولین فردی است که به ابراهیم(ع)
ایمان آورد. پاره ای منابع این زن را دخترخاله
حضرت ابراهیم(ع) دانسته اند، اما طبری در
تاریخ خود از فردی به نام سدی نقل کرده است
که ساره دختر شاه حران بود که از باورهای
قبیله خود روی برتافت و در این شهر به عقد
ابراهیم(ع) درآمد.(۱) تولد ساره را در سال
۳۳۶۱ بعد از هبوط آدم مطابق با ۲۸۵۵ قبل از
هجرت نبوی نوشته اند. وی که در حُسن و
جمال کم نظیر بود، سی و شش سال داشت که
ابراهیم(ع) را برای خویش برگزید و در این
زمان گوسفندان و اموال فراوانی داشت که تمام
آنها را به همسر خود تقدیم کرد، تا در طریق
رسالت صرف کند.(۲)

ساره در طول زندگی مشترک با ابراهیم(ع)
مشکلات فراوان و مصایب سختی را پذیرا شد
و در نهایت بردباری و رضا نسبت به سختی و
مشقت ـ که امتحان الهی برای بروز اخلاص
بنده برگزیده اش بود ـ نقشی چشمگیر ایفا کرد.
ابراهیم به همراه همسر و برخی یاران صدیق
خود در شهر حران توقف کرد، تا در این
سرزمین گوشی شنوا و فکری رها از هواهای
نفسانی بیابد، ولی طولی نکشید که انحراف و
ضلالت افراد آن دیار بر حضرت مشخص
گردید. وی از آنجا به سرزمین کنعان رفت، ولی
چون قحطی و خشکسالی به این ناحیه روی
آورد، آهنگ مصر کرد و به این سامان رهسپار
گشت.(۳)

گرچه مصر سرزمین سرسبز و باصفایی
بود، اما فرمانروایی ستمگر که «سنان بن علوان
بن عبید بن عولج» نام داشت، بر آن حکومت
می کرد. چون ابراهیم(ع) به نیات پلید و
هوسهای شیطانی این شخص آگاه بود و از آن
سو همسر زیبارویش همراه او بود، وقتی
خواست وارد مصر شود، جعبه ای تدارک دید و
ساره را در آن نهاد، به طوری که بتواند از
منافذی نفس بکشد و نیز از گزند دژخیمان
مصون باشد. چون ابراهیم به مأموران قبطی
رسید، عُمّال مالیات نزدیک آمده و یک دهم
اموالش را به عنوان مالیات مطالبه کردند.
ابراهیم همه را پرداخت، تا به صندوق رسیدند.
مأمور مالیات گفت باید گشوده شود و اصرار
ابراهیم در حفظ آن فایده ای نداشت. چون در
جعبه باز شد، زنی خوش صورت را دیدند. یکی
از درباریان که در آنجا حضور داشت، این خبر را
به آگاهی فرمانروای مصر رساند و چنان
سیمای ساره را وصف کرد که او را مفتون
جمالش ساخت. گفتار مأمور میلی در دل

«سنان بن علوان» ایجاد کرد و آتش هوس او
را شعله ور ساخت. از این رو ابراهیم را احضار
کرد و از او پرسید: نسبت تو با آن زن چیست؟
ابراهیم پی به مقصود شوم وی برد و متوجه
شد اگر بگوید ساره همسر او است، نقشه
نابودی وی را به اجرا می گذارند و با کشتن او،
ساره را می رباید. از این رو و با توجه به اینکه
افراد باایمان خواهر و برادرند، گفت این زن،
خواهرم می باشد، بدون آنکه دروغی گفته باشد،
و به نوعی تقیه کرد.

وقتی زمامدار مصر فهمید آن زن شوهر
ندارد، دستور داد او را به کاخ آوردند. ابراهیم نزد
همسرش بازگشت و او را از ماجرایی که در
برخورد با حاکم رخ داده بود، مطلع ساخت و از
او خواست ادعای وی را تأیید کند و بگوید
خواهر ابراهیم(ع) است.

آن حضرت همسر خود را تسلیم خواست
الهی کرد، تا او را از هر گزندی حفظ کند، و
بیکار ننشست و سر به آسمان بلند کرد و گفت:
پروردگارا! اگر خواست تعرضی بر ساره وارد کند،
دستش را خشک گردان! دعای وی به اجابت
رسید و چون فرمانروای مصر خواست دست
تجاوز به ساره بگشاید، دستش چون چوب
خشک گردید. وی متأثر شد و به ابراهیم گفت:
خدایت چنین خواست؟ ابراهیم فرمود: آری، او
صاحب عزت است و حرام را دشمن می دارد.
حاکم گفت: پس از خدایت بخواه دست من به
حالت نخست بازگردد. ابراهیم دعا کرد و او
سلامتی خویش را بازیافت، ولی چون زیبایی
ساره او را مسحور کرده بود، باز به قصد سوء
خواست تعدی کند. این بار نیز دستش خشکید.
این وضع خوف انگیز و برآورده شدن دعای
ابراهیم(ع) در قلب آن حاکم مشرک، مهابتی
ایجاد کرد و ابراهیم را تعظیم و تکریم فراوان
کرد و چون به خواب رفت، در عالم رؤیا بر
حقیقت حال واقف شد و دانست ساره شوهر
دارد و باید متعرض او نشود و شایسته نیست با
چشم بد در او نگریسته شود و چون از خواب
برخاست، چاره ای جز آزاد کردن ساره ندید.(۴)

او تقاضا کرد ابراهیم بپذیرد کنیزی
خوش خُلق و نیکوروش به ساره ببخشد، تا به
خدمتگزاری او مشغول شود. فرستاده الهی
قبول کرد و حاکم مصر هاجر را به همسر
ابراهیم تقدیم نمود و نیز کنیزان و غلامانی به
همراه دامهایی به عنوان هدیه برای ابراهیم(ع)
فرستاد و به خاطر برخورد نامطلوب خود
عذرخواهی کرد.(۵)

* ارمغانی ارزنده

بدین گونه ساره به حکم عاطفه و صفا و
وفایی که به ابراهیم داشت، قصر پدر و امکانات
رفاهی آن را رها کرد و با یک کنیز به سوی
ابراهیم آمد. آن کنیز زنی از حبشه بود، که به
قوم عمالقه انتساب داشت و در رفاه و
سرزمینی با وفور نعمت بزرگ شده بود. گرچه
در نظام طبقاتی مصر برایش ارزش اجتماعی
قایل نبودند. گذشت زمان این کنیز را به زنی
فداکار، بردبار و اهل ایمان تبدیل کرد، که
الگوی بسیاری از مادران فداکار و زنان
فرشته خوی زمانهای بعد گشت و خداوند در
زاویه ای از کعبه و گوشه ای از مکه نقش و
جلوه ای از این زن سیاهپوست را که قلبی سپید
و نورانی داشت، بر جای نهاد.

هِجر یک لغت حبشی است که معنی شهر
را می دهد. گویا این زن آفریقایی ریشه مدنیت
داشت. هاجر از تبار قومی است که عمالقه نام
داشتند و در ناز و نعمت زندگی می کردند و در
جایی خوش آب و هوا روزگار می گذرانیدند. در
قرآن نامی از این قوم نیامده، ولی در روایات
اسلامی از نسل سام یا حام (فرزندان نوح)
شمرده شده اند.(۶) و اقوامی شجاع و جنگجو به
شمار می رفتند. از آنجا که هاجر از دیار مصر به
ساره و ابراهیم پیوست و بعدها به عقد آن
حضرت درآمد و حضرت اسماعیل(ع) از وی
متولد گردید و او جد بزرگوار رسول اکرم(ص)
است، آن حضرت روزی خطاب به اصحاب و
یاران خود فرمود: شما به زودی کشور مصر را
می گشایید. با مردم آن سرزمین به نرمی و
ملایمت رفتار کنید، چون آنان با شما قرابت و
پیمان خویشاوندی دارند.(۷) ابن اسحاق گوید: از
زهری پرسیدم: این خویشاوندی که پیامبر
اکرم(ص) فرمود، چه بود؟ گفت: هاجر مادر
اسماعیل از آنها (مصریان) بود.(۸) ابن اثیر نیز
این موضوع را مورد تأیید قرار داده است.(۹)

به دلیل پیوستگی هاجر به قبطیان و این
که او جده رسول اکرم(ص) به شمار می آید و
نیز بنا به وصایای مؤکد آن حضرت در باره
ساکنان مصر، مسلمانان در خوش رفتاری
نسبت به مصریان مراقب بودند و مأموریت
داشتند در برخورد با اهل این سرزمین طریق
احسان و نیکی پیش گیرند و آنان را به دیده
احترام نگریسته، هم پیمان و خویشاوند خود
بدانند. این وضعِ رضایت بخش پس از فتح
مصر و در طول حکومت مسلمانان بر این دیار
ادامه داشت و در این مدت اکثر قبطیان به
اسلام گرویدند. این همه برکت، صفا و
مردانگی به توصیه پیامبر اکرم مبنی بر
خوش سلوکی با مردم مصر به خاطر هاجر
بود.(۱۰)

ابراهیم(ع) مدتی در مصر بود و در این
دیار به دلیل زحماتی که متحمل شد و روحیه
صبر و متانتی که داشت، به لطف خداوند
اموالش فراوان گشت و دامهایش افزایش یافت
و رفته رفته خوش اخلاقی و صفات ستوده اش
او را شخصیتی متنفذ درآورد. چنین وضعی
رشک تنگ نظران را برانگیخت و گروهی در
صدد ایذا و آزارش برآمدند. چون پیامبر خدا از
نقشه آن قوم کج اندیش آگاهی یافت، مصمم
گشت از مصر کوچ کند و به همراه ساره و
کنیزش هاجر به فلسطین برود. از این پس
هاجر افتخار داشت با قافله ای نورانی ـ که
طلایه دارش رسول الهی بود ـ همراه گردد و به
خدمتگزاری چنین قهرمان موحدی مبادرت
ورزد. هر جا توقفی داشتند، هاجر با تمام وجود
دستهای خویش را برای هر نوع خدمت
می گشود و چون پروانه بر گرد ساره و شویش
می گشت. سرانجام کاروان کوچک در ناحیه
بئرالسبع ـ که مرکز وادی نقب است ـ مقیم
گشت. حضرت ابراهیم(ع) در این آبادی چاهی
حفر نمود و مسجدی ساخت. آنجا آبخوری
پاکیزه ای داشت که گوسفندان از آن سیراب
می گردیدند، اما مردم آن سامان به اذیت پیامبر
خدا پرداخته و آرامش او را سلب نمودند. آن
حضرت ناگزیر شد به اتفاق ساره و هاجر در
میان رَمْلَه و ایلیا در شهری که قِطّ نام داشت،
ماندگار گردد. پیامبر الهی در این شهر با
همکاری همسر و کنیزش هاجر به دامداری
مشغول بود و تازه واردان را میهمان می کرد و
خداوند روزیش را گشاده نموده و او را مال و
خدمه داده بود.(۱۱) حلب از مناطق شامات است
که ابراهیم(ع) در تپه های آن گوسفند
می چرانید و شیر آنها را به فقیران می داد و
چون بیچارگان به سوی خانواده وی می آمدند و
طلب شیر می کردند و می گفتند: شیر بدوش، از
آن تاریخ آن منطقه به «حلب» مشهور
گشت.(۱۲)

هاجر در پرتو تعالیم ابراهیم خلیل به
تلاشهایی در باره خودشناسی دست زد و به
برکت چنین مجاهدتی احساس کرد دارای
زمینه ای مناسب و شگفت انگیز برای تکامل
معنوی و پیشرفت روحانی است. او تمامی جهد
خویش را به کار گرفت، تا بر نقاط ضعف غلبه
یابد و خویشتن را از آلودگی و انحرافات برهاند.
خودسازی و رسیدن به صفای انسانی و
ملکوتی برای بانویی که می خواهد مسؤولیت
سنگین و سرنوشت سازی را در آتیه نزدیکی
عهده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.