پاورپوینت کامل قاب عکسی روی صندلی ۱۵ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قاب عکسی روی صندلی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قاب عکسی روی صندلی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل قاب عکسی روی صندلی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۸۵

کنار سفره عقدمثل دریا بودم، شیفته دیدار.
مثل یک غنچه بودم، مملو از
روییدن در سرزمینهای دور. من
سبزه را در دشت آنجا جلوه گر
می دیدم. می اندیشیدم روحم بسیار
بزرگتر خواهد بود ـ حتی بزرگتر از
روح اقاقیهای باغچه ها ـ در آنجا.
می خواستم از زندگیم لذت برم و از
این لذت با تمام وجود بخندم، اما
لذت را فقط در سرزمینهای دور
می دیدم. من دلم را به شکفتن در

دورترینِ دورها خوش کرده بودم.

* * *

در میان گل و شیرینی و هلهله
احاطه ام کرده اند. همه مسرور و
شادمان هستیم. رامین، مرد زندگیم
خواهد بود. چند قطعه عکس و نوار
فیلمی ویدئویی را نشانم داده اند.
همه می گویند نباید به بخت خود
پشت پا بزنی. با او بسیار خوشبخت
خواهی بود. او را توصیف می کردند
که مهربان و ثروتمند و
تحصیلکرده و سر به زیر است. از
خانه بزرگ و مجللش برایم
می گویند و اینکه در خارج یک
سوپرمارکت دارد.

آن قدر تعریفش را می کنند که
ندیده تمامی ظاهر و باطنش را
می شناسم و به اخلاق و رفتارش
آگاهی می یابم. دیگر مطمئنم مرد
زندگیم را یافته ام و خوشبختی ام
تضمین شده است. اصلاً آیا
خوشبختی بالاتر از این
می خواستم؟ مگر نمی گویند بخت
و اقبال فقط یک بار در خانه آدم را
می زند. حال به سراغ من آمده بود.
چرا باید آن را از دست می دادم.
منی که از خارج رفتن و کشورهای
خارج سالهای سال برای خود
رؤیاها بافته بودم؛ اینک همه چیز
را برای تحقق آرزوهای خود مهیا
شده می دیدم.

* * *

در افکار و رؤیاهای شیرین
خود غوطه ور هستم. همه چیز آن
قدر برایم شیرین و به سرعت
می گذشت که فکر نمی کردم دارم از
سرزمین مادری ام دور می شوم.
رامین را در قاب عکسی روی
صندلی کنار سفره عقد، در کنار
داشتم. فکر دیدن او و رسیدن به او
و کشوری که در آن زندگی می کرد ـ
و قرار بود منم دیگر برای همیشه
در آنجا زندگی کنم ـ لحظه ای
آرامم نمی گذاشت. طولی نکشید که
قدم بر خاک کشوری بیگانه
گذاشتم.

* * *

می رسم. هوا خیلی سرد است.
همه چیز خیلی سرد است. رامین
سرد با من برخورد می کند. خیلی
سرد و خشک و رسمی دیدارم
می کند. انگار من زنش نیستم.

انگار مرا به عقد او در نیاورده اند. از
خانه مجلل خبری نیست. رامین در
رستورانی کار می کند. می گوید مرا
نخواسته است. می گوید مرا
نمی خواهد می گوید اصلاً زن
ایرانی نمی خواهد. می گوید مزاحم
زندگیش نباشم. می گوید بگذارم
راحت باشد و پاپیچش