پاورپوینت کامل مدو (داستان) ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مدو (داستان) ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدو (داستان) ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مدو (داستان) ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۷

مریم زاهدی

رعد می غرید و صاعقه، شلاق خشم به صورت آسمان می کوفت. آسمان مانند زنی وسواسی که هیچ وقت از شستشو خسته نمی شود، هنوز از شستن چهره
شهر راضی نبود. هوای سرد اسفند ماه تا مغز استخوان نفوذ می کرد. سوز شدیدی می آمد و با وزیدن هر نسیمی آدم را بیشتر در خودش فرو می برد. شب هنوز
چادر سیاهش را جمع نکرده بود ولی شهر در حال بیدار شدن بود. باران داشت هنوز هم چهره خواب آلود شهر را خوب می شست. آسفالت غرق آب و دیوارها
تمیز بودند. در هوایی پاکیزه و گرگ و میش صبح بود که با وانت از خانه زدم بیرون، چراغهای روشن در امتداد خیابانهای خلوت، صحنه زیبایی را پدید آورده
بود.

در جای جای خیابان آب جمع شده بود و با عبور ماشین، آب آلوده به روی شیشه جلو پاشیده می شد. برف پاک کن را روشن می کنم با صدای خشکی قیژ قیژ
می کند، بخاری که از داخل، شیشه را مات کرده با دست پاک می کنم. پدال را کمی فشار می دهم چراغهای کنار خیابان از برابرم می گریزند. بعد از عبور از
بزرگراه و نیم چرخی دور میدان می پیچم پشت بازارچه نیمه متروک که تنها نانوایی بربری شهر آنجا قرار داد. از شدت باران کاسته شده وانت را پارک می کنم.
بدنم کرخت شده ولی خوشحال از خلوتی نانوایی خودم را به پنجره کوچکی که محل گرفتن نان است می رسانم؛ هنوز نانها از تنور خارج نشده اند. خودم را
بیشتر زیر ایرانیتهای جلوی نانوایی می کشم تا خیس نشوم. گرمای مطبوعی همراه با بوی بربری تازه لحظه ای سوز و سرما را از یادم می برد. از روزن شکسته
شیشه به آتش درون تنور و رقص شعله ها خیره می شوم، غفلتا احساس می کنم کسی پشت سرم قرار دارد. فکر می کنم حتما مشتری است. برمی گردم
نگاهش می کنم بُهتم می گیرد. موهای تنم سیخ می شود. صدای نامفهومی از دهانم خارج می گردد. زانوانم سست می شود و پشت به دیوار نانوایی وا می روم؛
صدای کارگر نانوایی کمی مرا به خود می آورد.

ـ ها «مدو» دکور عوض کردی.

«مدو» با موهای وز وزی و صورت واکس زده با بدنی عریان که فقط شلواری پاره به پا دارد می خندد و دندانهایش را نشان می دهد. خودم را جمع و جور می کن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.