پاورپوینت کامل مادر ترزا، صاحب «خانه قلبـهای پاک و رؤوف» ۵۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مادر ترزا، صاحب «خانه قلبـهای پاک و رؤوف» ۵۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مادر ترزا، صاحب «خانه قلبـهای پاک و رؤوف» ۵۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مادر ترزا، صاحب «خانه قلبـهای پاک و رؤوف» ۵۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۵۸

اگر دو گِرده نان داری

یکی از آنها را به فقرا بده

آنگاه نان دیگر را بفروش

و برای تغذیه روحت

گل سنبل بخر

این معنای شعری است که بر دیوار «خانه
قلبهای پاک» در کلکته نصب شده است و شعار
زنی است که سندی از ظرفیت آدمی برای
پیروزی بر تیره روزیهاست.

او در دفتر خاطراتش می نویسد:

«خدای من! چه زجرها و چه تنهایی ها که
کشیده ام.

و نمی دانم که این دردها و مشقتها تا چه
زمانی ادامه خواهند داشت.

همیشه اشکهایم از چشمم روان بوده
است و این تنها ضعف من بود که همه از آن
آگاه بودند.

ولی خدایا! تو به من نیرویی داده بودی که
بر خودم مسلط باشم.

و راهی را که خودم انتخاب کرده بودم و به
دلخواه پذیرفته بودم ادامه دهم.

و به خاطر قلب رؤوف و بی آلایش مادرم
که همیشه به بیچارگان و درماندگان با رأفت و
مهربانی نظر می کرد آن نگاه مهربان او بر
کودکان بیچاره و فقیر مرا مصمم ساخت که با
عشق به بیچارگان و درماندگان و محتضران
زنده بمانم، فعالیت کنم و در این راه بمیرم.»

* گنبد معبد «کالی» که بی شباهت به
پشت بام پوشالی کلبه های دهقانی نیست
همچون گلی که در جستجوی نور آفتاب باشد
از فراز کوچه های پیچ در پیچ، خانه های اهل
حرفه، کلبه های بینوایان، دکانها و سرپناههای
زائران سر بر کشیده است. این جایگاه زیارتی
هندوان عالم که در ساحل یکی از شاخه های
گنگ ساخته شده و مردگان هندو را در نزدیکی
آن می سوزانند، شلوغ ترین و پرآمد و رفت ترین
حرم مقصوره کلکته است که شب و روز انبوهی
از مؤمنان هندو در درون و اطراف دیوارهای
خاکستری رنگ آن در حرکت و جنب و جوش
هستند. خانواده های ثروتمند با دستهای پر از
هدایا، بخصوص انواع میوه و خوراکیهای
بسته بندی شده در زرورق، تائبان با جامه های
پنبه ای سفید همراه با بزهای قربانی، یوگیها با
جامه های زعفرانی، گیسوانی که بر فراز سرشان
بسته و گره خورده است، شاعران دوره گردی که
سروده های حزن آور خود را می خوانند،
نوازندگان، گدایان، کاسبان، جهانگردان و
انبوهی دیگر از مردم از شرکت کنندگان، همواره
در درون و حوالی معبد «کالی» در رفت و آمد
هستند.

محلی که معبد «کالی» در آن قرار گرفته
است یکی از پرتراکم ترین نقاط شهر پرجمعیت
کلکته است که صدها دکان انباشته از کالاهای
رنگارنگ چون کمربندی معبد را احاطه کرده
است که در آنجا همه چیز به معرض فروش
گذاشته می شود؛ از جمله انواع میوه و گل و
پودر و اسباب زینت، اجناس بنجل، عطریات،
اشیاء نذری و اسباب بازی و حتی ماهی تازه و
مرغ در قفس و …

کمی بالاتر از این مکان که بی شباهت به
لانه مورچه نیست دود آبی رنگ هیزم، هوا را
آغشته کرده است و همراه آن بوی عود و بوی
گوشت سوخته مردگان به مشام می رسد. تعداد
زیادی از ملتزمان مردگانی که برای سوختن
آورده شده اند، راه خود را از میان انبوه زائران،

گاوها، سگها، و بچه هایی که در کوچه ها
مشغول بازی اند، می گشایند.

در معبد کالی زندگانی پرجوش و مرگ در
کنار یکدیگر عرض وجود می کنند.

کمی پایین تر از معبد ساختمانی بزرگ که
پنجره هایش کرکره های گچین دارد دیده
می شود. در سنگین و بزرگ این ساختمان
همواره باز است و هر کس در هر ساعتی که
بخواهد می تواند وارد آنجا شود. روی پلاکی
چوبی که در مدخل عمارت نصب شده است به
زبانهای انگلیسی و بنگالی نوشته شده است
«شهرداری کلکته» و ذیل آن عبارت «خانه
قلبهای پاک»، «پناهگاه محتضران بی کس و
کار و رها شده» حک گردیده است.

در تالار این عمارت تخت خوابهای سفری
چسبیده به هم قرار دارد که بر هر کدام تشک و
بالشی سبزرنگ گسترده شده و هر تخت با
نمره ای مشخص می شود. افرادی شبح مانند در
سکوت کامل میان تختها قرار دارند. این
قسمت مربوط به مردان است. مردانی بسیار
تکیده و لاغر و در حال احتضار.

در تالار دیگر روی تختهایی با همان
مشخصات زنان محتضر دراز کشیده اند. محیط
آرام و آرامش حاکم بر فضای «پناهگاه
محتضران»، بسیار چشمگیر است. از بیم و
خشونت اثری دیده نمی شود و هیچ گونه
اضطراب، تنهایی، خشم و بی کسی این بینوایان
را که در رنج و دردشان مشابه هستند، آزار
نمی دهد. در محیط این دو سالن زنانه و مردانه
جز مهربانی و آشتی چیز دیگری نیست و
سکنه این «خانه قلبهای رؤوف» آرامش خود را
مدیون زن کوچک اندام و خستگی ناپذیری
هستند که با ساری* سفیدرنگ کتانی و
مغزی دار خود از بیماران محتضر عیادت
می کرد. زنی که از چند سال پیش به منظور
پرستاری از بینوایان دست به کاری
خیرخواهانه و انقلابی زده بود و در هندوستان
و سراسر جهان شهره بود.

سالها بود که مجلات و روزنامه ها نام این
زن دیندار را که کودکان بی سرپرست و بیماران
مشرف به موت را که بی کس و رها شده در
کوچه های کلکته به سر می بردند، گرد آورده و
پرستاری می کرد، شهره خاص و عام کرده
بودند. اقدامات خیرخواهانه این زن کوچک اندام
سرحدات هند را پشت سر گذاشته بود. این زن
مورد احترام، «مادر ترزا» نامیده می شود. او
سالخورده تر از سن خود نشان می داد و چروک
بسیار در چهره اش حاکی از ریاضت و بی خوابی
بسیار بود. «مادر ترزا» یا «آگنز بوژاکسیو» در
شهر «اسکوپژ» یوگسلاوی از پدر و مادری
آلبانی تبار به دنیا آمد. پدرش مقاطعه کاری مرفه
بود. آگنز بسیار جوان بود که زندگی مبلغان
مسیحی مأمور هندوستان، نظرش را جلب کرد.
«آگنز» در هیجده سالگی به یاد قدیسه ای به
نام «ترز مقدس» نام خود را به ترزا تغییر داد و
در بیستم ژانویه ۱۹۳۱ میلادی در کلکته که در
آن زمان بزرگترین پایتخت امپراتوری بریتانیا
بعد از لندن بود از یک کشتی تجاری پیاده شد.
«ترزا» مدت سیزده سال در یکی از
صومعه های بسیار مشهور کلکته برای دختران
خانواده های بورژوا درس جغرافیا تدریس
می کرد. اما در سال ۱۹۴۶ در سفری که با قطار
به «دارجیلینگ» شهری واقع در دامنه

کوههای هیمالیا می کرد فکری به خاطرش
رسید. او در یکی از مصاحبه هایش می گفت:
در این الهام خداوند از او خواست که از
زندگانی مرفه خود در صومعه دست بکشد و
زندگی خود را در میان بینواترین بینوایان
ادامه دهد.

«ترزا» از این به بعد با اجازه پاپ، یک
ساری سفید کتانی کم بها پوشید و آنگاه به
تأسیس فرقه ای مذهبی پرداخت که هدفش
تسکین مصیبتهای بی کس ترین و آواره ترین
انسانها بود.

خانه قلبهای رؤوف و سالنی که بی کسان
در حال احتضار در آن سکنی گزیده بودند،
حاصل تجربه جالبی بود که فکر تأسیس آن
شب هنگامی از خاطر مادر ترزا گذشت.

در سال ۱۹۵۲ رگباری سیلاب مانند توأم با
رعد و برق با صدایی مهیب کلکته را در بر
می گیرد. در چنین موقعی که سیلاب دیوارهای
مدرسه طب و بیمارستان وابسته بدان را فرا
گرفته است، مادر ترزا در همین محل با پیکری
مواجه می شود و توقف می کند. پیکر از آن زنی
است که در وسط سیلابی که پیاده رو را فرا
گرفته است، ناله می کند. زن بیمار به زحمت
تنفس می کند و موشها انگشتان پاهایش را تا
استخوان جویده اند. مادر ترزا زن را در آغوش
گرفته و با عجله به سوی بیمارستان می برد.
وقتی راه درمانگاه اورژانس را پیدا می کند و
بیمار مشرف به موت را در راهروی درمانگاه
روی برانکارد می خواباند، دربان بیمارستان سر
می رسد و می گوید: «این شخص را فورا از
اینجا ببرید ما نمی توانیم هیچ کاری برای او
انجام دهیم!»

مادر ترزا بار دیگر زن بینوا را به آغوش
می کشد زیرا بیمارستان دیگری را در فاصله ای
نه چندان دور سراغ دارد با اینکه در رفتن
شتاب می کند اما ناگهان صدای ناله ای
می شنود و احساس می کند که جسد زن در
میان دستهایش خشک شده است و می فهمد
که بسیار دیر شده است. پس بارش را بر زمین
می گذارد. چشمهای زن بینوا را می بندد و
لحظه ای در کنارش دعا می کند و آنگاه در حالی
که اندوه سراسر وجودش را فرا گرفته است با
خود می گوید: «در اینجا با سگها بهتر از
انسانها رفتار می شود.»

صبح فردا او به بخشی از فرمانداری کلکته
مراجعه می کند که جواز تأسیس اماکن عمومی
را صادر می کند. لجاجت این زن مذهبی
اروپایی که ساری سپید کتانی به تن دارد همه
اعضای فرمانداری را به تعجب می اندازد. یکی
از معاونان فرماندار او را می پذیرد. ترزا به او
اعلام می کند که برای شهری مانند کلکته
ننگ آور است که سکنه اش ناگزیر باشند در
خیابانها جان بدهند. «هم اکنون روزی صدها
تن در خیابانهای این شهر جان می دهند.»
برای من پناهگاهی بجویید تا بتوانم در آن به
نحوی به مردگان خدمت کنم که با شایستگی و
عشق در محضر خداوند حاضر شوند.

چند روز بعد شهرداری کلکته کانون
قدیمی زائران هندو واقع در جوار معبد بزرگ
«کالی» را در اختیار او می گذارد. مادر ترزا در
پوست نمی گنجد زیرا در این کار دست خدا را
یاور خود می بیند. مکان برای او بسیار مطلوب
و مناسب است. زیرا بیشتر فقرا هنگام احساس
مرگ در آرزوی آن که در کنار معبد مقدس در
آتش بسوزند، هستند. در ابتدا ورود بدون حق
زنی مسیحی مزین به صلیب و ملبس به ساری
سفید در محله ای مختص پیر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.