پاورپوینت کامل خانه ی شیخ انصاری خانه ی فقاهت خانه پرهیزکاری ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل خانه ی شیخ انصاری خانه ی فقاهت خانه پرهیزکاری ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خانه ی شیخ انصاری خانه ی فقاهت خانه پرهیزکاری ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل خانه ی شیخ انصاری خانه ی فقاهت خانه پرهیزکاری ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :
>
۶۴
دوران کودکی و مراحل تربیتی و روابط خانوادگی شیخ مرتضی انصاری
* آفتاب فقاهت
پدری را که این چنین خَلَف است
مادری را که این چنین پسر است
آفتابش بر آستین بقاست
ماهتابش بر آستان در است.
شیخ مرتضی انصاری چون آفتابی درخشان
در آسمان فقاهت طلوع کرد و کثیری از دانشوران و
عالمان از پرتو انوارش کسب فیض کردند و با
مطالعه آثارش مدارج فضل و کمال را طی نمودند.
آیت اللّه میرزا حسن شیرازی که سی سال تمام
ریاست امور شیعیان به او اختصاص یافت و در
مبارزه با استبداد و استکبار شجاعتی وصف ناپذیر
از خویش بروز داد، در مکتب این شخصیت
پرورش یافت(۱) و سید جمال الدین اسدآبادی که
بیدارگر تعالیم قبله بود و در رگهای جوامع مسلمین
حیاتی دوباره بخشید، جرعه های جانبخش دانش را
از چشمه این فقیه فرزانه نوشید.(۲) آیت اللّه میرزا
ابوالقاسم تهرانی (وفات ۱۲۹۲ق) دروسش را
تقریر می نمود.(۳) در مقام تحقیق و بررسی
مشکلات فقه و اصول، شیخ مرتضی انصاری نه تنها
از اقران خویش برتر بود، بلکه در تاریخ نظیرش
کمتر دیده می شود. استادانش به تکریم و تجلیل از
وی پرداخته و صاحب جواهر، اندیشه ها و
تفکرات این شاگرد خود را به نحو
تحسین برانگیزی قدر می نهاد.(۴)
او طلایه دار دوره ژرف اندیشی در مسایل
اجتهادی است که با اسلوب نوین و آرای عمیق
خود، روح تازه ای در کالبد اجتهاد دمید و به بحثهای
مزبور رونق و جلوه خاصی بخشید.(۵) او از
مجتهدان بنام شیعه است که از اواسط قرن سیزدهم
به تدریس پرداخت و در سال ۱۲۶۶ق مرجع مطلق
شیعه شد.(۶) حضرت امام خمینی او را جزو کاروان
سلف صالح و بزرگان مشایخ نامیده و از حوزویان و
روحانیت در بیاناتی خواسته است که در روشهای
علمی و اخلاقی و پرهیز از تشریفات و پارسایی به
شیوه های رفتاری این عالم عامل تأسی جویند.(۷)
شیخ انصاری را خاتم فقیهان و مجتهدان لقب
داده اند. دو کتاب معروف «رسائل» و «مکاسب» او
کتاب درسی طلاب حوزه علمیه است که از سوی
علمای بعد از او، بر آنها حواشی متعدد
نوشته اند.(۸) شهید آیت اللّه مرتضی مطهری
می نویسد «… او [شیخ انصاری] از کسانی است که
در دقت و عمق نظر بسیار کم نظیر است. علم اصول
و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. او در فقه و
اصول ابتکاراتی دارد که بی سابقه است …».(۹)
در خصوص مقامات علمی و اندیشه های این
متفکر و نیز شرح حالش در قلمرو تحصیل، تدریس
و تتبع و نگارش آثار ارزنده تاکنون منابع
ارزشمندی به رشته تحریر در آمده است، اما در این
نوشتار نگارنده کوشیده است بخشهایی از محیط
تربیتی و شیوه اخلاقی و رفتار و روابط خانوادگی
این دانشمند را به نگارش آورد. امید می رود
علاقه مندان را سودمند باشد.
* دامن دیانت
نسب خاندان شیخ انصاری به جابر بن عبداللّه
انصاری که از یاران رسول اکرم(ص) بود، می رسد.
وی تا آخر نسبت به خاتم رسولان وفادار ماند. امام
باقر(ع) در وصفش فرمود: جابر برای من از رسول
خدا(ص) سخن گفت و او کسی است که دروغ
نمی گوید. امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم! به آیه
شریفه «قُلْ لا أسْئلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرَا اِلاَّ الْمَوَدَّهَ فیِ
الْقُربی» کسی وفا نکرد، مگر هفت نفر که جابر
یکی از آنان می باشد. جابر نخستین کسی بود که
موفق گردید پس از شهادت حضرت امام
حسین(ع) مرقد آن امام را زیارت کند. وی امام
باقر(ع) را درک کرد و پس از ۹۸ سال زندگی
بابرکت به سرای باقی شتافت.(۱۰)
مرحوم شیخ محمدامین انصاری که خود از
علمای عامل و مروجان دین مبین اسلام بود، سه
فرزند داشت: مرتضی، منصور و محمدصادق که
همچون فرزندان ابوطالب بین هر کدام ده سال
فاصله بود.(۱۱)
مادر شیخ مرتضی انصاری دختر مجتهد بزرگ
و عالم نامدار شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ
شمس الدین انصاری است که از زنان پرهیزگار
عصر خود به شمار می رفت. در شأن او همین بس
که فرزندی به دنیا تحویل داد که در طبقه فقها کمتر
می توان نظیری برایش یافت. حاج مولا نصراللّه
تراب دزفولی در کتاب لمعات البیان گوید: والده
شیخ، زن صالحه ای بود و همچون ایام طفولیت
مرتضی را آقا صدا می کرد، چون در کودکی نام او
آقا بود، زیرا شیخ به نام جد خود موسوم بود و برای
احترام جدش، نامش را نمی بردند، بلکه او را آقا
صدا می کردند. آن زن خوشخو، شخصا متحمل طبخ
نان و غذا پختن بود و بسیار عبادت می کرد و نوافل
شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد. از جمله عادات
شیخ این بود که مقدمات شب زنده داری مادر را
خود انجام می داد، حتی آب وضویش را در مواقع
احتیاج گرم می کرد و چون در اواخر عمر نابینا شده
بود، او را بر مصلایش قرار می داد، سپس خود به
نوافل شب و مقدمات آن مشغول می گردید.
همچنین از عادات شیخ این بود که در بازگشت
از مجلس تدریس به منزل، ابتدا نزد مادر می آمد و
برای استمالت و به دست آوردن دل آن بانو، به
گرمی و با سخنان سرشار از عطوفت و محبت سخن
می گفت و از حکایات و وضع مردمان در گذشته و
تاریخ اقوام قبل و طرز زندگی آنان پرسش می نمود
و ضمن تکریم مادر مزاح می نمود تا هر گونه تکدر
و انقباض روحی را از ذهن مادر دور کند و لبخند را
بر لبان او بنشاند و چون جویبار سرور و نشاط را
روانه قلب مادر می کرد، به اتاق عبادت و مطالعه
خود می رفت.
گویند روزی شیخ خطاب به مادر گفت: آیا
زمانی را به یاد می آوری که به تحصیل مقدمات
مشغول بودم و مرا برای انجام کارهای خانه
می فرستادی و من پس از درس و مباحثه انجام
می دادم و به منزل می آمدم، شما در خشم می شدی،
و می گفتی: اجاقم کور است؟ آیا حالا هم این گونه
است. مادر با حالت تبسم و از روی مزاح گفت:
آری، حالا هم چنین است، زیرا در آن موقع رفع
حوایج منزل نمی کردی و اینک که به جایی نایل
آمده ای و مقامی را حایز گشته ای، به سبب احتیاطی
که در صرف وجوه شرعیه می نمایی، ما را تحت
فشار قرار داده ای!
در تأیید وارستگی و تقید این بانو شرح
حال نگاران خاطرنشان ساخته اند: در یکی از روزها
مادر خطاب به شیخ زبان به اعتراض گشود و گفت:
با این همه وجوهاتی که شیعیان از اطراف و اکناف
به نزد شما می آورند، چرا برادرت منصور را کمتر
رعایت می کنی و به او مخارجی که هزینه زندگیش
را کفایت کند، نمی دهی؟! شیخ در این هنگام
بی درنگ کلید اتاقی را که در آن وجوه شرعیه نهاده
بود، به مادرش داد و اظهار داشت: هر قدر صلاح
می دانی، به فرزندت بده، ولی در روز واپسین هم
مسؤولیت این کار با خودت باشد. آن زن
پاک سرشت که به سرای جاوید و حساب و کتاب
برزخ و قیامت اعتقادی راسخ داشت و باروی
باورهایش در این زمینه استحکام داشت، خود را در
مقابل یک محذور بزرگ مشاهده کرد و از انجام این
کار اجتناب ورزید و با قاطعیت گفت: به هیچ عنوان
و تحت هیچ شرایطی برای تأمین رفاه روزگار
گذران چند روزه فرزندم خود را در روز قیامت
مبتلا و گرفتار نخواهم کرد.
مادر شیخ به سال ۱۲۷۹ق در نجف اشرف از
دنیا رخت بربست و شیخ مرتضی از فرط
علاقه مندی که به او داشت، در مرگش بسی متأثر و
محزون گردید و بسیار گریست و چون برخی از
خواص اصحاب و عده ای از آشنایان با مشاهده این
رفتار شگفت زده شدند و زبان به اعتراض گشودند
که چرا مجتهدی که مقامات علمی و معنوی را طی
کرده و شهرت وی در جهان اسلام پیچیده است، در
سنین نسبتا بالا این گونه ضجه می زند و در فقد
پیرزنی فرتوت و سالخورده سخت می گرید، شیخ
انصاری در نهایت ناراحتی در جواب آنان گفت:
گریه و اندوهم برای آن نیست که مادرم را از دست
داده ام و دیگر گرمی و روشنایی زندگی او را
احساس نمی کنم و عطر جانبخش او را استشمام
نمی نمایم، بلکه دلیلش آن است که به برکت این
بانوی باتقوا و زن متعبد بسیاری از بلاها از خانواده
ما دفع می گردید و چه برکتها و موفقیتهایی که از
پرتو وجودش خداوند متعال بر ما ارزانی می داشت،
لذا از فقدان این نعمت عظمی سخت متأثرم و بر این
وضع اسفناک گریان هستم.(۱۲)
* نهال نجابت
شیخ محمدامین انصاری که عالمی فرزانه و
دوراندیش بود، در اثر مواظبت نفس و مراقبت
رفتار و کردار اکثر صفات پسندیده و نیکو را در
وجود خویش فراهم کرده و در بین اهالی دزفول به
انسانی صادق و باایمان و اهل علم مشهور بود و او را
احترام می نمودند و گویی خانه این مرد چون
ستاره ای در شهر درخشندگی داشت. بانویی
مهربان، دلسوز و دیندار که به نجابت، شرافت و
عفت آراسته بود، افتخار همسری وی را عهده دار
بود. این زن شبی قبل از آنکه کودکی به نام شیخ
مرتضی را به دنیا آورد، در رؤیایی راستین مشاهده
کرد حضرت امام صادق(ع) قرآنی مُذهّب به او عطا
فرمود. صبح روز بعد که این خواب را برای شوهر
دانشور خویش بازگو کرد، وی اظهار داشت:
خداوند فرزندی باجلالت به ما لطف می کند که از
حریم قرآن و عترت پاسداری می نماید و شخصیت
علمی برجسته ای خواهد گردید، و تعبیر خواب
همان طور هم شد.(۱۳)
ذیحجه سال ۱۲۱۴ قمری بود و این خانواده در
انتظار ولادت کودکی شایسته به سر می بردند. شیخ
محمدامین می کوشید با تلاوت قرآن، عبودیت و
پرستش خداوند و عمل شایسته از معنویت و برکت
این ماه توشه برگیرد. سرانجام شب هیجدهم این ماه
فرا می رسد. آن شب را شیعیان با سرور و شادمانی
گرامی می داشتند. چرا که صبح روز بعد حکایت از
رخدادی مبارک و اتفاقی خجسته می کرد. در این
زمان با تعیین جانشینی حضرت علی(ع) برای
رسول اکرم(ص) دین کامل گشت؛ نعمت الهی برای
مسلمانان گسترش یافت و ولایت و امامت تثبیت و
استوار گشت. خواست خداوند بر این تعلق گرفته
بود که در روز عید مبارک غدیر در خانواده ای که
عطر محبت حضرت علی(ع) و فرزندانش از آن به
دیگر نقاط پراکنده است، فرزندی دیده به جهان
بگذارد و والدین خویش را در شعفی مضاعف فرو
ببرد. شیخ محمدامین ولادت فرزندش را در روزی
که مصادف با عید غدیر بود، به فال نیک گرفت و
خدای را سپاس گفت و تبسم و انبساط روحی در
چهره اش هویدا گشت. فرزند را در آغوش گرفت و
با نگاه معنی داری او را غرق در بوسه ساخت و در
حق فرزندش دعا کرد و در روز بعد به برکت مولا
امیر مؤمنان(ع) نام «مرتضی» را برایش برگزید.
مردم دزفول در روز عید غدیر شور و هیجان
وصف ناپذیری داشتند. هر کسی چون به دیگری
می رسید، این روز خجسته را تبریک می گفت و
آنان که از وضع خانه محمدامین اطلاعی داشتند،
پس از تبریک می گفتند: امروز باید به خانه ایشان
برویم، تا این عید سعید و نیز قدم مبارک نوزاد تازه
از راه رسیده اش را شادباش گوییم. شیخ جلو در
ایستاده بود و به مهمانان خوش آمد می گفت و با
تبسم و تشکر آنان را به سوی اتاق پذیرایی
راهنمایی می کرد.
با چراغ وجود مرتضی، موجی از شادی خانه
شیخ محمدامین را فرا گرفت و این کودک به
زندگانی وی و همسرش نور و حرارتی تازه بخشید.
مادر که قبلاً در رؤیایی صادق او را به تولد این نوزاد
نیک نهاد نوید داده بودند، در شیر دادن و مراقبت و
پرورش مرتضی دقتی وافر داشت و بی وضو به وی
شیر نمی داد. به همین دلیل وقتی مرحوم شیخ
انصاری به مقام اجتهاد رسید، چون به مادرش
تبریک گفتند که فرزندت به مقام شامخی رسیده
است، این مادر لایق گفت: زحماتی که من برای
تربیت این فرزند تقبل کردم، اگر او به مقام نبوت
هم می رسید، تعجب نمی کردم. سؤال شد مگر در
تربیت فرزندت چه کرده ای؟ پاسخ داد: برای نمونه
بگویم: هرگز پستان بدون وضو در دهان فرزندم
نگذاردم. در غذای جسم فرزندم از هر نظر دقت
کردم و در غذای روح و روانش حداکثر توان خود
را به کار گرفتم.(۱۴)
* خوشه چینی
خانه کوچک اما پرمهر و باصفای محمدامین
مدتی است که به وجود کودکی که آثار هوش و
سرعت انتقال از سر و رویش هویدا است، مفتخر
می باشد و چندی است که از تولدش سپری می گردد
و کوچه های دزفول طفلی را مشاهده می کند که تا به
حال نظیرش را کمتر دیده اند. بچه های محل با
نوباوه ای دوست و همبازی شده اند که در برخورد با
آنان رفتارهای خوبی از خود بروز می دهد که
شگفتی افراد را سبب می گردد. مرتضی به حالت
کودکانه میل دارد اوقات خود را با افراد هم سن و
سال بگذراند و با بازی و سرگرمی مشغول باشد، اما
با راهنمایی و ارشاد پدر و تحت پرورش مادری
زاهد و پرهیزگار مقدمات فراگیری علوم برایش
فراهم می گردد، چرا که والدین می خواهند
فرزندشان صالح تربیت شود و نبوغ و سرعت
انتقالش در جهت نشر معارف دینی به کار گرفته
شود. از این جهت این کودک برای آموزش قرآن
مجید به مکتب خانه فرستاده می شود و با تلاش و
پیگیری مداوم و استعداد سرشار خدادادی در
زمانی کوتاه کتاب هدایت و انسان ساز قرآن را به
خوبی یاد می گردد. مرتضی از اینکه قرآن را به
خوبی آموخته، خوشحال می شود و از انس با این
میراث گرانقدر آسمانی و ملکوتی و تلاوت آن
لذت می برد و با اشتیاق و علاقه فراوان برای فرا
گرفتن دیگر علوم خود را مهیا می نماید. وی نزد
عموی خود، شیخ حسین، که از بزرگان علمای
دزفول بود، تا حدود بیست سالگی به تحصیل دانش
دینی پرداخت. البته مرتضی در سال ۱۲۳۲ق به
قصد تشرف به اعتاب مقدس در خدمت پدر از
دزفول حرکت نمود. استاد و عمویش شیخ حسین
انصاری به برادر خود گفت: در کربلا از سیدمحمد
مجاهد دیدار کن و سلام مرا به او برسان، زیرا وی با
آن نامدار عرصه فقاهت همدرس بود و برخی
دروس را نزد وی تلمذ نموده بود. شیخ محمد امین
بنا به گفته برادر با سیدمحمد مجاهد که آن زمان از
رؤسای حوزه علمیه و مرجع تقلید عده زیادی از
شیعیان بود، ملاقات کرد. در این دیدار سید مورد
اشاره از طرز بیان و استدلال شیخ مرتضی خرسند
گردید و آن دانش طلب هیجده ساله را با قریحه ای
عالی مشاهده کرد و متوجه شد که نبوغی فکری در
او نهاده است و از این جهت با پدرش گفتگو کرد که
اجازه دهد شیخ مرتضی با مخارج او در کربلا بماند و
دنبال تحصیل علوم اسلامی را بگیرد.
شیخ محمدامین قبول کرد و فرزندش را در کربلا
گذاشت و خود به دزفول بازگشت. شیخ مرتضی
چهار سال تمام از خرمن سیدمحمد مجاهد و نیز
شریف العلمای مازندرانی خوشه چید و به ایران
آمد.(۱۵) در این مدت مادرش به دلیل جدایی از
فرزندش نگران و ناراحت بود، ما از یک سو با
عبادت و ارتباط با خداوند از این اندوه می کاست و
از سویی با خود نجوا می کرد سرانجام آثار
پرورشهای صحیح و تأثیر شیر حلال و رزق پاک
اثرات خود را بروز می دهد و فرزندم به صورت
ستاره ای پرفروغ در آسمان دانش طلوع می کند؛
پس لازم نیست از بابت این موفقیت که قرین با
مفارقت از فرزندم است، ناراحت باشم. زمان دوری
به پایان می رسد، اما پس از تحمل رنج و سختی
اوقات بهروزی و پیروزی فرا خواهد رسید.
در سال ۱۲۴۰ق شیخ مرتضی انصاری از
دزفول عازم مشهد گردید، تا از فروغ معنوی بارگاه
حضرت امام رضا(ع) استفاده کند و نیز از علمای
ساکن این شهر باقداست بهره مند گردد. مادر که چند
سال فرزند را ندیده بود و تازه اوقات وصل و دیدار
فرا رسیده و می خواست رایحه روان بخش جوانش
را استشمام کند، از چنین مسافرتی اکراه داشت، چرا
که در فراق مرتضی روزها و شبها را گذرانیده و پس
از مدتها که به دیدارش نایل آمده بود، باز می خواهد
به درد فراق مبتلایش نماید. شیخ جوان در این
خصوص ساعتها با مادر سخن گفت و کوشید دلش
را به دست آورد و او را راضی کند و از وی خواهش
نمود تا اجازه دهد. سرانجام با اصرار و ابرار شیخ
مرتضی بنا گردید بدین منظور استخاره شود.
شیخ قرآن را با نیت آن بانوی محترم گشود. در
سر صفحه این آیه شریفه مشاهده گردید: «لا تَخافی
و لا تَحْزَنی اِنّا رادُّوهُ اِلَیْکِ وَ جاعِلوُهُ مِنَ
الْمُرْسَلینَ».(۱۶) هنگامی که مادر موسی(ع) مأمور
گشت فرزندش را در صندوقی بگذارد و به دریا
افکند، به او از طرف خداوند خطاب شد: خوف بر
خود راه مده و اندوهگین مباش. موسی را به تو
برمی گردانیم و او را از فرستادگان خود (پیامبران
مرسل) قرار خواهیم داد.
این آیه شریفه اندوه آن بانوی مؤمن را
تسکین داد و آینده شیخ مرتضی را کاملاً روشن
نمود. سپس مادرش قدری گریست و اجازه
مسافرت به او داد.(۱۷)
شیخ برای آنکه شیخ منصور ـ برادر خود را ـ به
همراه خویش ببرد، نیز استخاره کرد. این آیه آمد:
«سَنَشُدُّ عَضُدَک باخیک»(۱۸) یعنی (ای موسی)
زود باشد که بازویت را توسط برادرت قوی کنیم!
پس از مسافرت مشهد، شیخ مرتضی به
اصفهان آمد. سیدرشتی که در این شهر اشتهاری
داشت، از شیخ و برادرش استقبال کرد و آنان را به
منزل برد و اصرار داشت که در اصفهان توطن
اختیار کنند. شیخ مرتضی گفت: در دزفول کلبه ای
داریم و مراجعت می کنم. سید گفت: عواملی قادرند
خانواده را نیز به اینجا انتقال دهند. شیخ به داشت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 