پاورپوینت کامل جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۶

(تألیف سال ۱۳۰۵ شمسی)زینب بیگم [شیرازی]

مقدمه

بحث از کشف حجاب در ایران، اندکی
پس از ورود مبحث تجدّد و نوگرایی، و
بیشتر در روزهای پس از مشروطه، مطرح
گردید. در واقع، تجدّدی که از غرب برآمده
بود، به طور طبیعی، تمامی لوازم و تبعات
خود را به همراه داشت. این مباحث،
همزمان با طرح مسأله زن و برابری آن با مرد
و حضور بیشترش در عرصه اجتماع آغاز
شده و حجاب به عنوان مانعی بر سر راه این
امر، مورد انتقاد قرار گرفت. طبعا به دلیل
استواری سنّت اسلامی حجاب در ایران و در
آمیختن آن با اصل غیرت دینی و اخلاقی،
سخن گفتن بر ضد آن در آغاز چندان آسان
نبود؛ اما دریده شدن پرده حیا در مطبوعات
مشروطه، طی دو سال پس از پیروزی آن
جنبش، سبب شد تا هر سنّتی اعم از آنکه
دینی، ملی و یا عرفی باشد، مورد حمله
شدید قرار گیرد.

بدون تردید، انقلاب مشروطه تا آنجا که
به طبقه جدید یعنی متجددین بر می گشت،
به هدف راه اندازی تجدد در ایران صورت
گرفت و از میان همه اصولی که به ظاهر
برای آن پدید آمده بود، از قبیل نفی استبداد
و تحقق عدالت، فاصله گرفت و به دولت
رضاخان منتهی شد. بنابراین باید این
ارزیابی را درست دانست که «رژیم رضاشاه
ماحصل تلاشهای منوّرالفکران تندرو از
مشروطه به بعد بود».(۱) مهم ترین کار
رضاخان، ویران کردن سنّتهای دینی و ملی
بود که سبب شد ایران هویت گذشته
خویش را از دست بدهد و نتواند به هویت
جدیدی برسد؛ امری که امروز آثار آشفته آن
را شاهد هستیم و بلایی که مانند آن را در
ترکیه هم می بینیم.

یکی از نخستین زنانی که در این مسیر
گام برداشت، صدیقه دولت آبادی خواهر
یحیی دولت آبادی، مشروطه خواه بابیِ
ازلی معروف (نویسنده کتاب حیات یحیی)
است که در سوربن درس خواند و زمانی که
به سال ۱۳۰۶ شمسی به ایران برگشت،
رسما بی حجاب در خیابانهای تهران ظاهر
شد. وی در وصیت نامه اش هم نوشت: زنانی
را که با حجاب بر مزارم بیایند نخواهم
بخشید.(۲) با توجه به سابقه بی حجابی قره
العین در جریان شورش بابیان، انتخاب این
مسیر توسط این شخص، امری دور از
انتظار نبود. البته از سال ۱۳۰۳ در تهران
سخن از انجمن ضد حجاب به میان آمده
است.(۳)

با طرح جسته گریخته بحث کشف
حجاب در مطبوعات، به تدریج علمای دین،
حتی کسانی که به نوعی علاقه مند به
جریان تجدّد بودند، متوجه خطرناک بودن
آن شده و به نوشتن رساله هایی دست زدند.
تألیف این رساله ها از حوالی سال ۱۳۴۰ تا
۱۳۴۵ قمری (۱۳۰۰ ـ ۱۳۰۵ ش) آغاز
شد و تا زمان اجباری شدن قانون کشف
حجاب (سال ۱۳۱۴ ش) استمرار یافت و
بعد از آن نیز رساله های متعددی تألیف
شده است.

شدّت یافتن آن نیز بیشتر پس از طرح
کشف حجاب در ترکیه بود که تحوّلات
شگرف آن در انحلال خلافت و نیز مسایلی
چون کشف حجاب طی سالهای ۱۳۰۲ و
۱۳۰۳ مرتب در مطبوعات ایران انعکاس
می یافت و همه را به وحشت می انداخت. در
آغاز، رضاخان، پیروی از سیاستهای غیر
دینی را از اساس انکار می کرد(۴)؛ اما پس از
آنکه پایه سلطنت خویش را استوار ساخت،
به آرامی از این قبیل سیاستها سخن گفت.
بحث از کشف حجاب به آرامی مطرح
گردید؛ اما رسمیت آن تا سال ۱۳۱۳ به
تأخیر انداخته شد. پس از آن، از سال ۱۳۱۴
به طور جدی دنبال گردید. این قانون در
سالهای نخست حکومت پهلوی دوم با
فشار علما ملغی گردید.

در ادامه تلاشهای علما در برابر کشف
حجاب که همراه با استدلالهای عوام
فریبانه در مطبوعات روشنفکری نشر
می یافت، علما شماری کتاب و رساله
نوشتند که بسیاری از آنها در همان روزگار به
طبع رسید.(۵) یکی از این رساله ها، رساله ای
است که در ادامه خواهد آمد و توضیحاتی
در باره آن داده ایم. پیش از آن تنها اشاره
می کنیم که برای بحث کشف حجاب
عجالتا می توان به این کتابها مراجعه کرد:

فاطمه استاد ملک، حجاب و کشف
حجاب در ایران، (رساله دکتری در سال
۱۳۴۶ در پاریس)، تهران، مطبوعات
عطایی، ۱۳۶۸ ش

واقعه کشف حجاب، به کوشش سازمان
مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران،
۱۳۷۱

خشنونت و فرهنگ، اسناد محرمانه
کشف حجاب (۱۳۱۳ ـ ۱۳۲۲)، به
کوشش مدیریت پژوهش انتشارات و
آموزش، تهران، ۱۳۷۱

تغییر لباس و کشف حجاب به روایت
اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت
اطلاعات، تهران، ۱۳۷۸

حکایت کشف حجاب، ۲ ج، به کوشش
مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، ۱۳۷۸

همچنین در باره مواضع علما در برابر
کشف حجاب بنگرید:

بصیرت منش، حمید، علما و رژیم
رضاشاه، تهران، عروج، ۱۳۷۶،
صص ۴۹۱ ـ ۵۱۴

به رغم تلاشهایی که در باره مسأله
کشف حجاب، به ویژه از دید اسناد دوره
رضاخان صورت گرفته، هنوز تلاش عالمانه
علمای دین در این دوره، مورد بررسی کافی
قرار نگرفته است. رساله حاضر در آن زمره
تلاشهاست که امیدواریم پس از نشر آن،
رساله های کوتاه دیگری را نیز در این زمینه
نشر کنیم.

در باره این رساله

حکایت تألیف این رساله بر اساس
اطلاعاتی که از متن آن به دست می آید،
چنین است که در نشریه حبل المتین (سال
۳۵، ش ۲۰، چاپ کلکته، به مدیریت
مؤیدالاسلام) مقاله ای به قلم محمدتقی
اصفهانی با عنوان «فقیه شهر به رفع حجاب
مایل نیست»(۶) درج می کند. نویسنده مقاله
حاضر که خود را «المهجوره العلویه زینب
بیگم» نامیده و مؤلف مقاله چاپ شده در
حبل المتین را می شناخته ـ چنان که در
متن، از کروات و فکل و اندیشه های طبیعی

او یاد کرده ـ این رساله را در رد بر او تألیف
کرده است. بخش نخست رساله وی که
اساسا پیش از طرح بحث اصلی او در رد بر
مقاله اصفهانی است، عنوان «منازعه الهی
وطبیعی» را یافته و پس از چند صفحه، به
طرح مناظره «مهجوره» و «اصفهانی»
می پردازد که رد بر مقاله پیشگفته است.

نویسنده آگاهی بیشتری از خود بر
جای نگذاشته و تنها یادآور شده است که
رساله خود را در روز مباهله ـ ۲۴ ذی حجه
ـ سال ۱۳۴۵ قمری تألیف کرده است.
عنوان چاپی رساله جوابیه زینب بیگم از
مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب نام گرفته که
به خط ابراهیم مشکین قلم در ربیع الاول
۱۳۴۶ قمری (۲۵ شهریور ۱۳۰۶
شمسی) کتابت شده و در مطبعه سعادت
شیراز به چاپ رسیده است. با توجه به چاپ
رساله در شیراز و ارجاع مؤلف به نشریه
استخر که آن هم در شیراز طبع می شده،
می توان تصور کرد که مؤلف، دست کم در
این شهر زندگی می کرده است.

همچنین گفتنی است که سبک چاپ آن
شبه مجله الاسلام، به مدیرت محسن فقیه
شیرازی است که همان زمان در شیراز چاپ
می شده و در آن نیز مقالات متعددی به نفع
حجاب بوده است.

زینب بیگم به تصریح خودش از کتابی
با عنوان عصم العفائف که به زبان فارسی و
در باره حجاب بوده استفاده کرده است.
نویسنده این اثر نیز یک نفر شیرازی با نام
شریف میرزا محمد جواد فرزند میرزا رضای
واعظ دارابی است. وی بیش از پنج مورد
مطلب از آن نقل کرده و به احتمال، بخش
زیادی از مطالب اصلی رساله خود را از وی
برگرفته است.

عمده مباحث کتاب، فقهی و علمی
است و کمتر به مباحث اجتماعی و
استدلالهای عقلی که در برخی از رساله های
حجابیه آن روزگار وارد شده بوده، پرداخته
شده است. دلیلش نیز آن است که اصل
رساله، در رد بر همان مقاله پیش گفته بوده
و نویسنده آن مقاله، کوشیده است تا به
نوعی وجوب شرعی حجاب را زیر سؤال
ببرد. با این حال، در پایان بحث به چند
انتقاد اجتماعی در باب حجاب نیز پاسخ
داده شده است. از جمله آنکه «به واسطه
حجاب غالب جوانان ترک ازدواج کرده اند» یا
این که «حجاب باعث بد عملی و امراض
مُسْریه است» و امثال اینها.

طبعا نَثْر رساله، مربوط به حدود هشتاد
سال پیش است. با این حال کوشیده ایم تا با
ویرایش بسیار جزئی، خواندن آن را آسان
سازیم. در متن چاپی، رساله یاد شده تا
صفحه ۴۳ به پایان رسیده و پس از آن،
کاتب این رساله که متن به خط او به صورت
چاپ سنگی ارائه شده، قصیده ای را در باب
حجاب در ردّ بر آنچه که ایرج میرزا و غیر او
در باره کشف حجاب سروده اند، دیده که
آورده و خاتمه ای نیز بر آن ملحق کرده که
خود رساله ای مستقل در این باب به شمار
می آید.

رساله حاضر، هم به عنوان اثری علمی
ـ فقهی در باب حجاب و هم اثری از یک زن
فرهیخته مسلمان، رساله ای است با ارزش
که در ضمن می تواند به عنوان یک تجربه
تاریخی از طرح مباحث نوگرایانه در باره
حجاب و مقابله علما با آن، مورد توجه قرار
گیرد.

متن رساله

[مقدمه مؤلف]

خدای تبارک و تعالی پس از بیان پاره ای
از احکام نسوان در سوره نساء فرموده: یُریدُ
اللّه ُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَیَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ
وَیَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَاللّه ُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ وَاللّه ُ یُرِیدُ أَنْ
یَتُوبَ عَلَیْکُمْ وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ
أَنْ تَمِیلُوا مَیْلاً عَظِیما.(۷)

از بدو خلقت آدم تا انقراض امم،
پیوسته دو دسته از نوع بشر در منازعه با
یکدیگر بوده و خواهند بود و هر زمانی به
مقتضای صلاح و فساد اُمَم، غلبه با یکی از
ایشان است. یک دسته، الهیِ دین پرور که
نوع بشر را به سوی صلاح و نجات دنیا و
آخرت سوق می دهند و تعبیر از این دسته به
انبیاء و رسل و اوصیاء و حُجَج و علمای
حقّه ربانیّه می نمایند. دسته دیگر، طبیعی
شهوت پرست که مبدأ و معادی را معتقد
نباشند و بشر را حیوانی دانند؛ مثل سایر
حیوانات عجم؛ و لذا ایشان را به سوی
شهوت رانی و خودآرایی می کشانند و چون
زمانی نتوانند مقاومت با دسته اول نمایند،
در صورتِ ادیان بالنبسه مختلفه درآمده و از
راه دیانت، ریشه احکام دین بر می کنند. به
تاریخ انبیای کاذبه و خلفای جور و زنادقه و
علمای سوء مُضیّعه رجوع شود تا حقیقت
امر کشف گردد. و از این رو، امروز که دور
ترقّی معارف است و شعشعه انوار اسلام
عالم را روشن کرده، خُرْد خُرْد فلسفه
احکامش به افکار غیر معتقدینش ظاهر
می شود، طبیعی شهوت پرست متوحّش
گشته دست و پا می زند؛ و چون فاقد سیف و
سنان است، به شمشیر زبان و نیزه قلم،
جدّیت و تضییع اسلام و اماته احکامش
کرده و هرگونه نسبتهای سوء به قائدین و
مروّجینش می دهد، برای پیشرفت مقاصد
خویش (یعنی بستن روزنه های انسانیّت و
گشودن درهای حیوانیّت) از آن جمله در
میدان رفع حجاب از زنان مسلمانان افتاده،

جولان می زند تا مانند طبیعی های بلاد
کَفَره، خرسندانه و بلامانع به ملاذ شهویه
خود نائل گردند.

لهذا این مهجوره را که حسب التکلیف
پیروی احکام دین خود می کنم و تازگی
کتاب عِصَمُ العفائف(۸) که تألیف یکی از
مروّجین اسلام و خدّام شهر عالی مقام
است، مطالعه نموده ام، لازم افتاد تا شرح
نزاع کنونی بین این دو فریق را، عَلی ما هو
تحقیق عندهما، داده باشم تا ازاحه شبهه از
جاهل به مقاصد طرفین گردد. ان شاء الله
تعالی.

منازعه الهی و طبیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی گوید: در زمان جاهلیت مردان و
زنان، دِرْعی می پوشیدند که گلو تا پشت پا را
ستر می کرد و دامنه اش به خاک می آلود؛(۹)
چنانچه در کتب لغت و تاریخ و حدیث
سماعه و غیره است؛ و چون رسول الله
(ص) نهی فرمود از بلندی لباس، ام سلمه
عرض کرد: زنها چه کنند؟ فرمود: به قدر یک
شِبْر از مردان بلندتر کنند. عرض کرد: اذًا
تنکشف اقدامهنّ. در این هنگام پشت پاهای
آنها کشف شود. فرمود: اذا یرخین
ذراعا.(۱۰) در این صورت به اندازه دو شِبْر
فرو افکنده، بلند نمایند تا پشت پاها
پوشیده گردد؛ و آستین در درع کفها را نیز
می پوشانید که برای معامله مجبور بودند
کف را از آستین بیرون آورند. چنانچه در
حدائق است؛ و خماری می پوشیدند که سر
را ستر می نمود؛ ولی چون از پس گوش فرو
می افکندند، صورت و گلو و جیب که شکاف
پیراهن است و خطی از سینه نمایان است،
مستور نبود؛ چنانچه در کتاب مستطاب
کافی از حضرت باقر(ع) است و مردم
خرسندانه نگاه به همسران خویش و بیگانه
می کردند و مفاسدش لایتناهی شد، به
قسمی که ذوات الاعلام، عَلَمها را بر
افراشتند و گاهی رسما زنی دو شوهر اختیار
می کرد و گاهی زنان خود را معاوضه

می کردند و سرانه داده یا می گرفتند و
عاقبت کار حلّیّت وَطْی به تراضی طرفین
شد و …

چون اسلام فی الجمله قوّت گرفت،
جمیع این مفاسد کاسد شد و آیات غَضّ
ابصار، ضَرْب خمار و تحریم اظهار زینت،
یعنی همه بدن زن ـ به تفسیر اهل بیت
عصمت ـ از سر تا قدم نازل شد: قُلْ
لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا
فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللّه َ خَبِیرٌ بِمَا
یَصْنَعُونَ وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ
أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ
زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ
عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ
أَوْ…(۱۱) و در اثر این امر شریف، پیغمبر
حنیف فرمود: نَظَر، زنای دیدگان است.(۱۲)
و فرمود: هر کس یک نظر حرام به سوی
زنی کند، خدا پر می کند دیدگانش را از آتش.
باز فرمود: هر کس چشمان خود را از حرام
آکنده سازد، خدای تعالی میخهای آتشین
در دیدگان او فرو برد در روز قیامت؛ پس آنها
را از آتش سوزنده آکنده فرماید؛ سپس امر
می شود که او را در دوزخ برند.(۱۳) ایضا
فرمود: سخت باشد غضب خدا بر هر زنی
که چشم خود را به سوی نامحرم دوزد؛
همانا اگر چنین کاری از او سر زد، خداوند
تعالی حَبْط می فرماید هر عملی را که به جا
آورده است.(۱۴) چنانچه، در کتب معتبره به
اسانید صحیحه وارد شده؛ پس زنان
مسلمین گوش و نحر و سینه و مواضع
زینت و ساعد و ساق از سر تا قدم به خمار و
درع پوشیدند و نگاه نامحرمان از آن
ماه رویان کوتاه شد. پس پیغمبر اکرم (ص)
امر فرمود تا زنان برای خود ترتیب جلابیب
(چادرها) و اُزُر دادند؛ چنانچه در حدیث
جناب طبرسی است: قال رسول الله (ص):
لِلزّوْج ما تحت الدِرْع؛ و للابن و الاخ ما فوق
الدرع، و لغیر ذی مَحْرَمٍ أربعه أثواب: دِرْع و
خِمار و جِلباب و اِزار.(۱۵) فرمود: برای
شوهر حلال است آن چه در زیر درع است
(همه بدن) و برای پسر و برادر (یعنی
محارم) حلال است از آن چه بالای درع
است، و برای نامحرم چهار جامه لازم است:
درع تا بدن را پوشد. خمار تا سر و گردن و
زینت سینه را ستر کند، و جلباب و ازاری تا
لباس زیرین را مستور دارد. و جلباب چادر
زن است که از سر تا کمر یا تا پشت پا را
پوشد؛ و ازار جامه ای است که از کمر تا قدم
را ستر کند که امروز زنان ایران اسفل آن را
بسته چاقچورش نامند.

چون کم کم به احتجاب عادت شد، آیه
مبارکه اِدناء جلباب که وجوبِ حجاب روی
را ثابت می کند، نازل شد: قال الله تعالی: یَا
أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لاَِزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ
الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ؛(۱۶)
ترجمه: ای پیغمبر! بگو به همخوابگان خود
و دختران خود و زنانِ گروندگان به اسلام که،
فرو اندازند پاره ای از چادرهای خویش بر
روهای خود؛ زیرا که اگر مراد ستر وجه
نباشد، العیاذ بالله، این آیه رأسا لغو خواهد
بود؛ چه اِدْناء جلباب، فرع بر لُبْس آن است،
و جمیع مفسّرین که از آن جمله فیض در
صافی و اَصْفی و طَبْرِسی در مَجْمع البیان و
طُرَیْحی در مَجْمع البحرَیْن و ارباب تفاسیرِ
مفاتیح الغیب و [تفسیر] بیضاوی و روح
البیان و غرائب القرآن و مدارک التنزیل و لباب
التنزیل و کشّاف و ابی السعود و جلالین و
غیرهم، همه تصریح کرده اند که معنای آیه
یُغطّین بها وجوههنّ وقت خروجهنّ
للحاجه می باشد؛ یعنی باید پوشند روهای
خود را به چادرهای خود در وقت بیرون
شدن از خانه برای ترویج حوایج خویش.

و ابوعبیده و سُدّی و ابن عباس که در علوم
به خصوص تفسیر تلامیذ حضرت امیر
است، طریقه روی گرفتن را هم گفته اند که
تمام روی را بپوشند با مَقْنعه و جِلباب به
جز یک چشم برای ضرورت دیدن در صورت
عدم بُرْقَع و نِقاب. ائمه لغت گفتند: اذا زلّ
الثوب عن وجه المرأه، یقال له: اُدْنی ثوبک
علی وجهک؛ یعنی هر وقت لباس از روی زن
پس شود، گفته می شود از برای او این کلمه
را که معنیش پوشیدن روی است. به کشّاف
و غرائب القرآن و غیرهما رجوع شود.

پس معلوم شد که این آیه در انجام
ایجاب رو گرفتن زنان مسلمین است و چون
آیه کریمه حجاب نازل شد و زنان رسول الله
(ص) با این عفّت کامله و اُمُومَت مؤمنین
حکم شد که در حجاب شوند، در وقت بودن
در خانه، از هر خویش و بیگانه، به امر
پیغمبر، جمیع زنان مسلمین که نسبت به
ایشان حجاب اَوْلی بود، در حجاب شدند:
قال الله تعالی: وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعا
فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ؛(۱۷) هر گاه سؤال
می کنید از آن زنها متاعی را، پس سؤال کنید
از پشت پرده.

انصافًا در وقتی که سؤال از زن، از عقب
پرده واجب باشد، خرامیدنش در کوچه و
بازار و خیابانهای لاله زار با روی گشاده
جایز آید؟

بالجمله از بعد از نزول آیه حجاب، زنان
سخت احتجاب ورزیدند. حتی از محارم، کار
دشوار افتاد. شکایت را به دربار رسول
کردگار بردند. آیه نازل شد: لاَ جُنَاحَ عَلَیْهِنَّ
فِی آبَائِهِنَّ وَلاَ أَبْنَائِهِنَّ وَلاَ … پس حجاب
برای محارم مرفوع و برای اجانب موضوع
شد. و از این پس، تأکیدات رسول اقدس در
امر حجاب زیاد شد؛ حتی آنکه ام سلمه
گوید: بعد از مأمور شدن زنها به حجاب، من
و میمونه در خدمتش بودیم که ابن امّ مکتوم
اعمی وارد شد؛ به ما فرمود: اِحْتَجبا. در
حجاب شوید. عرض کردیم: مگر نه کور
است که ما را نمی بیند؟ فرمود: أفَعَمْیا و انْ
أنْتُما ألسْتُما تُبْصرانه؟ آیا شما هم کورانید؛
آیا نه این است که شما می بینید او را.(۱۸) و
نیز به عایشه و حفصه فرمود، در وقت ورود
کور مذکور در یوم دیگر: قُوما فادْخلا البیت؛
برخیزید و داخل حجره شوید. آنها همان را
عرض کردند، و حضرت همان را جواب
فرمود.(۱۹) و از این روی، حضرت
امیرالمؤمنین در نهج البلاغه که مسلّم بین
الفریقَیْن است، از دو لب مبارک آن حضرت
خارج شده، فرمود: و اکْفُفْ عَلیهنّ من
أبصارهنّ بحجابک إیاهنّ فإنّ شدّه الحجاب
أبْقی عَلَیهنّ؛(۲۰) یعنی بازدار زنان را از
نمایانیدن ایشان به مردان به سبب حجاب
درآوردن تو ایشان را؛ که همانا به تحقیق،
سختی حجاب پاینده تر دارد بر ایشان هر
چیز را. و حذف متعلق مفید عموم است؛
یعنی جمیع اخلاق و آداب و صفات و حالات
نسوان در سایه حجاب پاینده مانَد. و در
تعدیه «کف» به عَلی، اشاره ای است به
سوی سختی حجاب؛ و از این رو، حضرت
صدیقه طاهره علیها السلام فرمود: بهترین
واجبات بر زن، این است که ایشان را مردان
نبینند و نه ایشان مردان را بنگرند.(۲۱) و
ایضا از آن خاتون دو جهان مشهور و در کتب
شیعه و سنی مسطور است که از عبدالله بن
امّ مکتوم در وقت تشرّفش به حضور
باهرالنور رسول الله (ص) در پرده و حجاب
شد و تا خارج نگردید، آن مخدّره از پرده
بیرون نیامد. رسول الله (ص) بر سبیل
امتحان فرمود که، عبدالله کور است، تو را
نمی بیند. عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند، من
وی را خواهم دید. رسول الله (ص) فرمود:
الحَمْدُ لِلّه الذی أرانی فی أهل بیتی ما
سرّنی. سپاس خدای را که نمایاند به من در
اهل بیت من آنچه را که خرسند ساخت مرا.
در منهج الصادقین منقول و در جواهرالکلام
به سوی آن اشاره و قریب به آن در
دعائم الاسلام نیز روایت شده است.(۲۲)
و ایضا از این جهت بود، که ائمه اطهار
علیهم السلام زنان پاکدامن خود را در پشت
پرده و حجاب برای استماع مصائب
حضرت سید الشهداء می نشانیدند. به کتب
اخبار و تواریخ و حکایت دِعْبل و ابی هارون
مکفوف رجوع شود. و از این روی، حضرت
صدّیقه علیها سلام الله، گاهی که به خانه
پدر بزرگوارش می رفت، با قُرْب جوار، بُرْقع بر
روی می زد: فتجلببَتْ بجلبابها و تبرقَعَتْ
ببرقعها و أرادت النبی صلی الله علیه
وآله.(۲۳) پس خود را در چادر پیچید و رو را
به برقع مستور فرمود و آغاز تشرّف خدمت
حضرت پیغمبر (ص) نمود.

و حضرت ام کلثوم با آن صِغَر سن در
فوت حضرت فاطمه، بُرْقع بر روی می زند و
به مسجد رفته خطاب به (قبر) رسول الله
می کند: و خرجت ام کلثوم و علیها بُرْقعه و
تجرّ ذیلها متجلّله بوداع؛(۲۴) بیرون آمد
ام کلثوم از خانه، و بر روی آن حضرت برقعه
بود و دامن پیراهن عربی را بر خاک
می کشید و خود را در ردای جلالت و
عصمت درآورده بود. ـ و تقریر سه امام بر
این فعل است ـ از این روی، در وقت ورود
حضرت فاطمه به مسجد در لیله هشتم از
فوت رسول الله (ص) برای سوگواری،
چراغهای مسجد را خاموش کردند که اگر از
شدّت مصیبت بیخود شوند، یا از احتجاب
غفلت ورزند، ظلمت شب حجاب روی زنان
شود: و اطفئت المصابیح، لئلا [لِکَیْلا] یتبیّن
صفحات النساء؛(۲۵) و خاموش شد چراغها
برای آنکه آشکار نگردد بر روی مردها
صفحات رخسار زنان.

و از این رو اسرای کربلا، هر کس را که
برقع او به غارت نرفته [بود] در سایه حجاب
اسلامی خود مستور بود: و خطبت امّ کلثوم
من وراء کلتها؛(۲۶) خطبه خواند ام کلثوم از
پشت پرده و حجاب خود. و در حدیث سهل
بن ساعد است: فأقبلت جاریه و علی وجهها
بُرْقعه و تجرّ ذیلها متجلّله برداءٍ، هر کس
نقابش ربوده شده بود، حفظ روی را به
آستین و کف می فرمود؛ مانند سکینه خاتون
چنانچه در روایت سهل بن سعید است: گفت
زنی را دیدم که: تستر وجهها بکفّیْها إذْ
لم تکن عندها خرقه تَسْتر وجهها؛
می پوشید روی خود را به دو کف خویش
برای آنکه او را پارچه ای نبود که روی خود
را به آن ستر کند. الی غیر ذلک از امثال که
ضیق مجال مانع از ذکر آنها است.

و نیز پس از نزول آیه جلباب و حجاب
بود که حولاء عطاره بدون برقع به خانه
رسول الله نرفت: فلمّا أصبح الصباح نصبت
و تبرقعت ببرقعها و أخذت علی رأسها رداء
و أرادت النبی؛(۲۷) پس چون صبح شد،
برخاست و برقع بر روی زده و عبای خویش
را بر سر انداخت و قصد خانه رسول الله
(ص) نمود. از این رو حضرت موسی الکاظم
در جواب مکاتبه جناب صفّار که صدوق
می فرماید که آن توقیع به خط رفیع آن
حضرت نزد من است که سؤال از شهادت بر
زن در حالتی که در پس پرده است می کند؛
مرقوم می فرماید: تتنقّبُ و تَظْهَرُ
للشُّهود(۲۸). نقاب بزند و برای شهود حاضر
گردد. با آنکه کشف روی و نظرِ موقع
شهادت، از مستثنیات در شریعت است، و از
این روی حضرت صادق علیه السلام در حق
زنان مُحْرِمه که احرامشان در کشف روی
است، فرمود: المُحْرِمه تَسْدُلُ الثوْبَ علی
وَجْهِها من أعلاها الی النحر [ اذا کانت
راکبه]؛(۲۹) همانا زن احرام دار، بیاوزاند چادر
خود را بر رویش از بالایش تا گودی گلو. و
در حدیث دیگر فرمود که زن احرام دار،
احرامش در کشف روی اوست: و ان مرّ بها
رجل، استترت منه بثوبها؛(۳۰) یعنی این
وقتی است که مردی نبیند روی او را. و اگر
مردی بر وی بگذرد، خود را از او بپوشد به
جامه خود تا بر وی ننگرد؛ اما چون
احرامش در کشف روی است، بایستی
طوری باشد که جامه مانند نقاب بر آفتاب
روی نیفتند و رویِ همچون آفتاب، منظره
هر شیخ و شاب نگردد؛ چنانچه از حضرت
باقر علیه السلام در احادیث معتبره دستور
رسیده.

باز هم اعاده مطلع کنم. خدای تعالی
دست بردار نشد؛ باز برای تأکید احتجاب
آیه «قرار در بیوت» نازل فرمود تا زنان از
خانه خارج نشوند مگر در موقع ضرورت
واجبه، آن هم مشروط به عدم تبرّج به زینت
و به نهایت تستر فرمود. قال الله تعالی:
وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ
الاْءُولَی(۳۱)؛ در خانه خودتان قرار گیرید و
ظاهر نشوید، مانند ظاهر شدن زنان
جاهلیتِ نخستین که با روی گشاده و به
زینت آراسته ظاهر می شدند. در اثر این آیه
مبارکه حضرت رسول برای آنکه بدانند که
مخصوص زوجات آن حضرت نیست، امر
فرمود مردان را ـ که قوامت بر زنان دارند به
حکم آیه الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ(۳۲) ـ
که آنها را در خانه مستور دارند؛ حضرت
صادق (ع) از حضرت باقر علیه السلام در
جعفریات حدیث فرماید. قال رسول الله
صلی الله علیه وآله: النساء عَوْره،
فاحبسوهنّ فی البیوت و استعینُوا عَلیهنّ
بالعری؛(۳۳) زنان عورت اند؛ پس حبس کنید
ایشان را در خانه ها و یاری جویید بر
نگاهداری آنها به پاینده ها که کنایه از شدّت
احتجاب است. و در کافی و علل الشرایع و
بحارالانوار و غیرها به اسانید معتبره از
حضرت صادق (ع) روایت کنند که فرمود:
همّهُ النساءِ فی الرّجال، فاحبِسُوا
نسائکم؛(۳۴) یا معشر الرجال، همّت زنان در
مردهاست؛ پس نگاه دارید زنان خود را ای
گروه مردان. و از این قبیل کلمات از شارع
مقدّس اسلام به تواتر رسیده. من در هر
قسمت یک کلمه متعرّض شدم و این جمله
زنان مسلمین را در حجاب کرد که از صدر
اسلام تاکنون یک زنِ روگشاده دیده نشد؛
مگر اهل بوادی که از صدر اسلام تاکنون در
کلیه احکام شریعت، حتی عقاید تقصیریه
قصور دارند و گرنه آنها هم مأمور به
احتجابند؛ چنانچه از روایات کافی و علل و
من لایحضره الفقیه مستفاد می شود.

طبیعی می گوید: ای آقایان! اگر
می خواهید حرف بد نشنوید و به شما
تهمت نزنیم، دست از این کهنه پرستیها
بردارید؛ وجدان ما زیر بار این حرفها
نمی رود. هشتاد و پنج سال است که بزرگ
ما به ما تعلیم داده است که دیگر گوش به
این حرفها ندهیم. این چه انصافی است که
ما از پری پیکران و ماه رویانی که الذّ
مشتهیات نفسانیه و مُفرّح روح و قوای
حیوانیه است و با این قد دل آرا و روی زیبا
در کوچه و بازار در پیش چشم ما
می خرامند، ما به این کلمات دست بردار
شویم. ارباب دانش گفته اند:

ثلاثهٌ یذهبْنَ عن قلب الحَزَن الماء و الخضراء و الوجه الحَسَن

ماء و خضراء برای حیوانات عجم و
وجْه حَسَن برای حیوان ناطق که اسمش
انسان است، می باشد. محیط ایران و
اسلامیت پدران ما اجازه نمی دهد که رسما
انکار این آیات قرآنیه و احادیث صحیحه را
بنماییم؛ اگرچه در پرده منکر باشیم.

اوّلاً احترام می کنیم. ثانیًا ملاحظه
می نماییم و اگر تعقیب کردید، ناچاریم
عقیده خود را بروز داده، جدّا انکار کنیم و به
قوه قهریه هم که باشد، مقاصد خود را در
منصّه ظهور و بروز گذاریم. واعجباه! امروز
که آزادی مثل سیل به سوی افراد بشر
روی آور است، شما دست از جان ما ایرانی ها
بر نمی دارید. گُلْرخانی که طبیعت برای
التذاذ ما آفریده، در کیسه و توبره و چاقچور
می کنید.

الهی می گوید: انکار و اقرار شما ضرر و
نفعی برای اسلام ندارد ـ و لِلْبَیْتِ رَبٌّ
یحْمیه.

گر جمله کاینات کافر گردند بر دامن کبریائیش ننشیند گرد

احکام اسلام جواهر نفیسه بود که
مجانا به دست نوع بشر افتاد. هر کس
برداشت، مفتخر و غنی شد و خود را نجات
داد و هرکس واگذاشت، مفتقر و محروم
شده، خود را در هلاکت انداخت. اینک که
شیخ محمدتقی اصفهانی که در جریده
حبل المتین شماره ۲۰ از سال سی و پنج به
ساحت قدس آقایان ربّانیین اصفهان
نسبتهای لایق به خود می دهد، چه کرد؟
کی اعتنا به سخنش نمود؟ فایده ای که برد
این بود که مردم تجسّس کرده او را
شناختند که کیست و معاشش از چه راه و
دلسوختگی او از چه نقطه است.

طبیعی گوید: آقایان اگر راست گویند،
جواب مقاله را بدهند.

الهی گوید: این آدم، پس از تجسّس
دانسته شد که او مردی است لاابالی که
فُکُل و کرواتش، به عبارت اخری صلیب
گردنش، از همه فرنگی مآبها بلندتر و ستره
و شلوارش از همه تنگ تر و صورتش به
ماشین خودتراشی از همه تر کرده؛ گاهی
مکلاّ، گاه معمّم به عمامه طابقیه تجارت
خود را نمایش می دهد. از یکی از بستگان
خویش استفسار حالاتش کردم. گفت: این
آدم، گاه منکر نجاست مسکرات، گاه، منکر
حرمت آنهاست. سایر افعالش [را] باید از
رفقایش سؤال نمود. چنین آدم، کجا قابل
است که طرف مجادله با کسی بشود؟

طبیعی گوید: بزرگان گفته اند: انْظُروا
الی ما قال و لاتَنْظُروا الی مَنْ قال.

الهی گوید: ما قال او هم لایق جواب
نیست؛ زیرا مغالطه کردن و دزدی و ترجمه
حدیث نمودن و نفهمیدن احکام اسلام و
قیاس مع الفارق کردن و فحش به مردم دادن
که قابلیت جواب ندارد؛ جوابش بی اعتنایی
است.

طبیعی: جواب ندارید، و الاّ می گفتید.

الهی: این مسأله از اَبْدَهِ بدیهیات است،
و بدیهی چون در میدان قیل و قال جولان
کرد، نظری خواهد شد؛ پس واجب آن است
که جواب آن را موکول به بداهتش نماییم،
بلکه کفّار هم می دانند که حجاب از
خصائص اسلام است.

طبیعی: طفره از جواب نروید.

الهی: این مهجوره که زنی از مسلمانان
هستم، جواب می گویم. اگرچه می دانم که
مقصود شما نتیجه گرفتن است از قاله قاله
در مطلب؛ ولی چون گمان کردی طفره
است، ناچارم عرض کنم. امید که از عهده
جواب هر مروّج شرع نیچر(۳۵) و طبیعت و
احیا کننده طریقه بابک و مزدک برآیم، بعون
الله تعالی.

جواب از مقاله شیخ محمدتقی

اصفهانی که تعبیر از نامش مِنْ بَعد به
اصفهانی می نماییم

اگرچه در تعیین وطن مألوف خود هم
خلاف واقع گفته؛ زیرا که از توابع اصفهان
است نه خود شهر اصفهان.

اصفهانی: اول عنوان خود را «فقیه شهر
به رفع حجاب مایل نیست» نموده.(۳۶)

مهجوره: ایرانی ها مخصوصا هر کس
طهران و مشهد رفته، دانسته که بافنده این
اشعار چه کس بوده و افعالش چه چیز و
عقیده اش چگونه. و آنکه خود را از طایفه
ضالّه مُضلّه می دانسته، ولی به آنها هم
دروغ گفته، بلکه مروّج شرع نیچر و طبیعت

بوده که از مردنش مسلمانان خنک دل و
برای فوتش عباراتی خوشگل سروده اند.
قصایدی که در شرب خمور و لواط و زنا و
سایر فسق و فجور خود گفته و قائل به
حلّیّت آنها شده، معروف است.

اصفهانی گوید: آنچه از آیات و احادیث
و عقل اطلاع حاصل کردم، می نگارم.

مهجوره: از جواب این ضعیفه ناچیز
ظاهر خواهد شد که سرکار هیچ اطلاعی
پیدا نکرده اید، بلکه خدعه کردی یا وارونه
فهمیدی.

اصفهانی گوید: در تفسیر ملافتح الله ـ
رحمه الله علیه ـ [منهج الصادقین] وقتی
آیه حجاب را به قول آقایان تفسیر می کند،
عقاید مفسّرین را مختلف می نویسد.
بعضی می گویند واجب است و بعضی
می گویند واجب نیست.

مهجوره: اوّلا آن مرحوم حجاب را به
قول ائمه اطهار علیهم السلام تفسیر
می کند نه به قول آقایان. ثانیًا در ذیل تفسیر
غضّ ابصار، اقوال سه نفر از مفسّرین را
گفته نه در تفسیر آیه حجاب؛ و خودش
استثناء وجه و کَفّیْن را در صلات دانسته نه
در احکام نَظَر.(۳۷) و مفسّرین در وجوب
حجاب متّفقند نه مختلف. ثالثًا سرکار چرا
آخر کلامش را که از کنزالعرفان در تفسیر الاّ
ما ظَهَر منها آورده، نقل ننمودی که
می فرماید: مراد از زینت ظاهره، ثیاب است
فقط و این اَصحّ است در نزد من، به جهت
اِطْباق فقها بر آنکه همه بدن زن عورت است
مگر بر زَوْج و محارم، تا آنکه فرماید: اما باقی
اقوال در زینت ظاهره که آن وجه و کفّان یا
کُحْل یا خضاب یا خاتم است، ضعیف است
و غیر محققانه؛ پس اگر ضرورت واقع
شود به کشف آن و حرج لازم آید،
همین مقدار به خاطر ضرورت مباح است
نه به خاطر آیه که چیزی از آن
به دست نمی آید(۳۸). و کنز العرفان از فاضل
مقداد ـ قُدّس سرّه ـ و از کتب معتبره و
موثّقه است در تفسیر آیات احکام قرآن.
رابعًا آیه حجاب فَاسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ الحِجاب
است و ملا فتح الله در آنجا می فرماید:
مروی است که چون آیه حجاب فرود آمد،
همه زنان پرده فرو گذاشتند. آباء و ابناء و
اقارب ایشان گفتند: یا رسول الله! چون حکم

شد که زنان پرده نشین شوند، ما را نیز به
ایشان از پس حجاب گفت و شنود باید کرد؟
آیه آمد که و لا جُناح هیچ گناهی نیست
علیهن بر زنان فی آبائهن در روی نمودن به
پدران خود و لا أبْنائِهنّ و نه به پسران
خویش الی آخر. و مثل آن را حرفا بحرف
کاشفی در تفسیر خود (مواهب علیه)
فرموده. خامسًا چرا از تفسیر ملافتح الله
نیاوردی آیه جلابیب را که در تفسیر آن
می نگارد: یُدْنینَ نزدیک گردانند و فروگذارند
علیهنّ بر رو و پهلوهای خود؛ من جلابیبهنّ
چادرهای خود را؛ یعنی وجوه و ابدان خود را
بدان بپوشند. و نظیر آن است تفسیر
کاشفی.

پس سرکار که از آیات و این تفاسیر
هیچ اطلاعی پیدا نکرده اید و نیز معلومت
شد که آیه حجاب غیر از آیه نظر است؛ و
آیه جلباب غیر از هر دو است. آیه حجاب
حکم فرماید که چون نامحرم وارد خانه
شود، زن به توسط پرده خود را مستور دارد.
آیه جلباب حکم فرماید که چون از خانه
خارج شود، به توسط جلباب لباس زینت
خود را و به توسط او با جلباب روی خود را
مستور دارد و این هر دو تکلیف زن است و
غضّ بصر تکلیف هر دو تن است؛ چنانچه از
صدر اسلام تا حال، عمل جمیع مسلمین بر
آن است. آقای عزیز! احدی از علما و
مفسّرین در دو حکم اول اختلافی ندارند.
آیت الله بزرگ علامه حلی ـ قدّس سره ـ در
تذکره می فرماید: اتفاق جمیع مسلمین
است بر منع خروج زنان رو گشاده. چنانچه
متفق اند که نظر به شهوت و رَیْبه و خوف
افْتتان حرام است مطلقا، به هر کس باشد
سوای زوج و زوجه. چیزی که اختلاف دارند
آن است که نظر خالی از ما ذُکِر، حرام است
یا مطلقا جایز؛ یا نظر اول جایز و ثانی و
ثالث فصاعدا که در حکم آن است اطاله نظر
اول، حرام است. و در این مسأله مثل سایر
مسائل خلافیه، مقلّد باید عمل به فتوای
مجتهد اعلم کند.

اصفهانی می گوید: و از لایُبْدینَ زینتهُنّ
الا ما ظَهَرَ منها مقصود مواقع زینت است

و الاّ نگاه به زینت که حرام نیست. پس
مقصود بودن صورت و دست و پا که غیر از
این سه محل هم محل زینتی نیست، کشف
باشد، عیب ندارد.

مهجوره: این عبارت اگر از تفسیر
ملافتح الله نقل می کنی، دروغ و خیانت در
نقل کردی، زیرا که این عبارت در آن نیست.
بلی از مَجْمع البیان [است [که مراد از آیه،
آنکه ظاهر نکنند مواضع زینت را از برای غیر
مَحْرم و هر که در حُکْم آن است؛ چون اطفال
ممیّز و غیر آن و مراد نفس زینت نیست؛
زیرا که رؤیت زینت حرام نیست؛ چه این
مطلب مسلّم و واضح است. هرگاه رؤیت
زینت حرام بود، در بازارها و دکاکین نباید
اسباب زینت جهت فروش بگذارند. بلکه مراد
مواضع زینت است و عبارت «پس مقصود تا
آخر» را ندارد. نگارنده گوید: از آیه چنین
ظاهر است که زینت زن مانند حلی و
لباسهای رنگین که برای شهوت شوهران
می پوشند، مادامی که پوشیده اند حرام
است کشف آن؛ چنانچه جمعی از مجتهدین
تصریح به آن فرموده اند. پس مواضع آنها به
طریق اولویت که آن را دلیل فحوی نامند،
حرام است؛ چنانچه به اجْماع و اخبار
متواتره هم ثابت شده است. پس بنابر قول
سرکار که غیر از این سه محل که صورت و
دست و پا باشد، محل زینت نیست، واجب
آید پوشیدن آنها نه آنکه عیب ندارد. و اگر
این عبارت از خود سرکار است، معلوم
می شود که در حال بیخودی انشاء
فرموده اید؛ زیرا که به مقتضای عبارت
پیش، بایستی بگویی کشف این مواضع
عیب دارد و شما به عکس گفته اید. خوب
بود توضیح می دادید که این پس به کدام
پیش می خورد. یک نکته شما را ملتفت کنم
تا بدانی که از آیات وارونه فهمیدی. گفتید:
کشف پا عیب ندارد، به توهّم آنکه از زینت
ظاهره است با آنکه خلخال که زینت پاها
است، خدای تعالی آن را از زینتهای باطنه
شمرده است. قال الله تعالی: وَلاَ یَضْرِبْنَ
بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.