پاورپوینت کامل احکام سقط جنین و نازا کردن در شریعت اسلام بهداشت و تنظیم خانواده در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل احکام سقط جنین و نازا کردن در شریعت اسلام بهداشت و تنظیم خانواده در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل احکام سقط جنین و نازا کردن در شریعت اسلام بهداشت و تنظیم خانواده در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل احکام سقط جنین و نازا کردن در شریعت اسلام بهداشت و تنظیم خانواده در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۶
مقدمه
هفتم تیر ماه امسال، بیستمین سالروز
شهادت عالم فرزانه، فقیه روشن بین، شهید
مظلوم، حضرت آیت اللّه سیدمحمد حسینی
بهشتی است که به تعبیر امام خمینی،
مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم
دشمنان اسلام بود. آن فقیه زبردست در
عمر پرثمر علمی و فرهنگی خود نیز آثار
ارزشمندی را بر جای گذاشته است. اینک
در بزرگداشت هفتم تیر که یادآور پرواز
خونین آن مظلوم و هفتاد و دو کبوتر اسلام
و انقلاب می باشد، یکی از آثار کوتاه ولی پر
از دقت آن بزرگوار را که اخیرا توسط «بنیاد
نشر آثار و اندیشه های شهید آیت اللّه دکتر
بهشتی» تهیه و تنظیم شده است تقدیم
خوانندگان محترم می کنیم. این مقاله که به
موضوع سقط جنین و نازا کردن در شریعت
اسلام می پردازد، در اصل به زبان عربی
نگارش یافته و به کنفرانس «اسلام و تنظیم
خانواده» که در مراکش برگزار شد ارائه شده
است. مقاله به همراه مجموعه ای از مقالات
نویسندگان از ۲۲ کشور اسلامی، در دو جلد
کتاب (ج۱، ۴۱۴ص و ج۲، ۵۶۹ص) به نام
«الاسلام و تنظیم الاسره» در سال ۱۳۵۲ش
(۱۹۷۳م) در بیروت توسط «الدار المتحده
للنشر» انتشار یافته است. آنچه پیش روی
دارید ترجمه کامل این مقاله است که توسط
بنیاد یاد شده ترجمه شده و به همراه متن
اصلی آن به عنوان مکمّل چهار جلسه بحث
و گفتگو در موضوع «بهداشت و تنظیم
خانواده» توسط انتشارات بقعه با همین نام
تقدیم علاقه مندان شده است. چهار گفتار
یادشده از آیت اللّه بهشتی است که در بهار
سال ۱۳۵۱ در جلسات انجمن اسلامی
پزشکان با عنوان «بهداشت و تنظیم
خانواده از نظر اسلام» ایراد شده است.
سابقه طرح بحث چنان که در مقدمه کتاب
آمده، به اندکی پیش از آن جلسات
بازمی گردد. توضیح اینکه در اوایل دهه
پنجاه، سازمان بهداشت جهانی تصمیم
گرفت کنفرانسی را در رباط، پایتخت کشور
مراکش، برگزار کند و دیدگاه اندیشمندان
مسلمان را در زمینه تنظیم خانواده به دست
آورد. بدین منظور از صاحب نظران ۲۲
کشور مسلمان دعوت کرد تا مقالاتی در این
زمینه ارائه کنند. در میان دانشمندان شیعی
از دکتر بهشتی نیز خواسته شد تا به یکی از
موضوعات مورد بحث کنفرانس بپردازد.
ایشان موضوع نازا کردن و سقط جنین را در
فقه اسلامی و بویژه فقه شیعه انتخاب کرد
و مورد بحث و بررسی قرار داد و صورت
مکتوب آن را با عنوان «حکم الاجهاز و
التعقیم فی الشریعه الاسلامیه» به آن
کنفرانس ارسال کرد. ایشان معتقد بود که
بحث پیشگیری تا حد مطلوبی مورد توجه
قرار گرفته و در میان فقهای اسلامی تحت
عنوان عزل از آن بحث شده است، اما بحث
نازا کردن و سقط جنین، نیازمند بررسی
جدی تر است، لذا این بحث را ادامه داد. پس
از آن فرصتی فراهم شد تا ایشان بتواند در
داخل ایران، در محفلی علمی، زاویه های
مختلف این بحث را بکاود. در این جلسات
اندیشمندانی چون استاد شهید آیت اللّه
مرتضی مطهری و آیت اللّه محمدتقی
جعفری و نیز دکتر کاظم سامی حضور
داشتند، و یکی از نکات جالب توجه نیز
مباحث و نقدهایی است که توسط آنان
مطرح شده است. و درست از همین نقطه
است که بازگویی این بحث را به عنوان یک
مبحث علمی که از سوی نظریه پرداز
برجسته ای چون آیت اللّه بهشتی در
چارچوب موازین اسلامی و فقهی مطرح
شده است می نگریم و خوانندگان محترم نیز
تنها از همین منظر می نگرند و نه از زاویه
بیان فتوا و حکم شرعی برای مقلّدان که
ضوابط خاص خود را دارد. کتاب «بهداشت
و تنظیم خانواده» که در حجم حدود ۲۱۰
صفحه اخیرا انتشار یافته مجموعه ای از
چهار گفتار یادشده و متن عربی مقاله و
ترجمه آن می باشد و دستمایه خوبی برای
علاقه مندان این دست مباحث می باشد.
در اینجا به روح بلند شهید مظلوم
حضرت آیت اللّه بهشتی و یاران باوفای
انقلاب که همزمان با وی در هفتم تیر ماه
۱۳۶۰ توسط منافقان جنایتکار و
سرسپرده به شهادت رسیدند درود
می فرستیم و از خداوند بزرگ علو درجات
آنان و توفیق زنده داشتن نام و اندیشه و
روش آنان را درخواست می کنیم.
احکام سقط جنین و نازا کردن
(تعقیم) در شریعت اسلام
آنچه می خوانید بررسی احکام مربوط
به سقط جنین و نازا کردن در شریعت
اسلام، و از منظر مذهب جعفری و شیعه
دوازده امامی است. امیدوارم این بحث به
عنوان کلیدی برای ورود تفصیلی تر به این
دو موضوع، در آینده ای نه چندان دور، به کار
آید.
اما پیش از آغاز بحث، اشاره به یک
مسأله را ضروری می دانم. پیامبر گرامی
اسلام مسلمانان را به زاد و ولد و افزایش
فرزندان تشویق می کرد. از ایشان نقل شده
است که،: «بر شماست که بر شمار
فرزندانتان بیفزایید تا فردا به وسیله شما
فزونی گیرم.»(۱) اما براستی انگیزه اصلی
ایشان از این دعوت و تشویق چه بوده
است؟ آیا می خواسته اند اسلام و امت
اسلامی بدین وسیله در برابر تجاوزات
بیگانگان حفاظت شود؟ آیا مقصود ایشان
این بوده است که تعداد خداپرستان و
غیرمشرکان در کره زمین افزایش یابد؟ آیا
می خواسته اند در روز رستاخیز به فزونی
امت خویش [در قیاس با امتهای دیگر[
مباهات کنند؟ یا همه اینها، و جز اینها، از
علل دیگری که بر ما آشکار یا پنهان است،
در کار بوده اند؟ در میان روایاتی که از پیامبر
اسلام در این باب نقل شده، به مواردی
برمی خوریم که دلالت بر وجه و تعلیل دوم افزایش موحدان در زمین [دارند. برخی
از روایات منقول از اهل بیت ایشان نیز
بر وجه سوم دلالت می کنند. اما، در
کنار توجه به چنین تحریک و تشویقی
از سوی ایشان، باید دو نکته را در
خاطر داشت:
۱ـ آنچه از ایشان در این مورد نقل شده
صرفا بر تحریک و تشویق دلالت دارد، نه بر
وجوب و امر. از این رو، نمی توان با استناد به
این دسته از روایات حرمت استفاده از
ابزارهای پیشگیری از آبستنی را اثبات کرد.
از این گذشته، در روایاتی جواز عزل، از
پیامبر نقل شده است، و چنین روایاتی بر
مباح بودن استفاده از ابزارهای پیشگیری از
آبستنی، نظیر قرص یا چیزهای دیگر،
دلالت دارند.
۲ـ تشویق ایشان بر افزایش شمار
مسلمانان، بر وجوهی مبتنی است که به
تعدادی از آنها اشاره کردیم. این امر هیچ
ارتباطی با برخی رویدادها که گاه پیش
می آیند و موضوع استیلاد یا افزایش
فرزندان را برای یک مسلمان یا تمامی
جامعه اسلامی حرام یا مکروه می کنند،
ندارد. بنابراین، می پرسیم، اگر فرض کنیم
که بارداری، زندگی یا سلامت مادر را به
مخاطره می اندازد، آیا باز هم می توان از
والدین خواست که بی توجه به چنان
خطری، که ناشی از بارداری است، همچنان
در پی زاد و ولد باشند؟ آیا اگر چنین کنند باز
هم می توان گفت که از سنت پیامبر پیروی
کرده اند؟
مورد فوق به اَشکال دیگری نیز قابل
فرض است. فرض کنیم امکانات و
تواناییهای فعلی مسلمانان فقط برای
آموزش و پرورش و تأمین غذای تعداد
خاصی کفایت کند، و چنانچه چیزی بر این
تعداد افزوده شود آنان دیگر قادر نخواهند
بود امور جامعه را سامان بخشند؛ آیا در این
صورت باز هم جایی برای تشویق مسلمانان
به افزایش شمار فرزندان باقی می ماند؟ آیا
اگر مسلمانان به مشکلات مذکور توجه
نکنند و همچنان بر شمار خود بیفزایند، باز
هم می توان ایشان را پیروان سنت پیامبر
دانست؟ به هیچ وجه!
بر امت اسلامی، به ویژه علما و
اندیشمندان، و نیز مسؤولان امور است که
به ارزیابی شرایط و اوضاع و احوالی که
اینک در آنیم بنشینند، و در این ارزیابی،
خود را از تمامی تعصبها یا تقلیدها، و نیز
پیروی [کور [کورانه از آرایی که سازمانهای
جهانی تبلیغ می کنند، برهانند. بر مسلمانان
است که پس از این ارزیابی، ضمن رعایت
معیارهایی که شریعت اسلامی تبیین و
تعیین می کند، مناسب ترین و بهترین
راهکارها را در اوضاع و احوال فعلی
برگزینند. این کنگره، خود گامی موفق در
جهت رسیدن به چنین هدفی تواند بود؛
هدفی که هر مسلمانی آرزوی نیل به آن را
در دل دارد.
اینک، پس از ذکر مقدمات فوق، به
موضوع اصلی بحث باز می گردیم: حکم
شریعت اسلامی در مورد دو مسأله سقط
جنین و نازا کردن.
سقط جنین
آیا سقط جنین را می توان قتل نفس ـ
که در شریعت اسلامی از آن نهی شده و
گناهی بزرگ، بلکه از بدترین و بزرگترین
گناهان، شمرده شده است ـ دانست؟ اصولاً
نفس محترمه، که اسلام قتل آن را در زمره
کبائر محسوب می کند، چیست و کدام
است؟ پاسخ روشن است: نفس محترمه
همان نفس انسان است که کشتن آن نه به
منظور اجرای حد باشد نه قصاص. اما آیا
جنین، مصداق انسان است؟ در کدام مرحله
از تکوین؟
قرآن کریم بیان می دارد که خلق انسان
را اطواری است: «و لقد خلقنا الانسان من
سلاله من طین. ثمّ جعلناه نطفهً فی قرارٍ
مَکین. ثمّ خلقنا النطفه عَلَقهً، و خَلَقنا
العَلَقَهَ مُضغَهً، فخلقنا المُضغَهَ عِظاما،
فکسونا العِظامَ لحما، ثمّ اَنشأناه خلقا آخر؛
فَتَبارَکَ اللّه ُ اَحسَنُ الخالقین؛ (سوره مؤمنون،
آیات ۱۴ ـ ۱۲)
همان انسان را از چکیده ای از گل
آفریدیم. آنگاه او را نطفه گردانیده و در
جایی استوار قرار دادیم. سپس نطفه را
علقه و علقه را گوشت پاره و آن گوشت
استخوان کردیم و بر آن استخوانها گوشت
پوشانیدیم؛ پس از آن خلقتی دیگر انشا
کردیم. آفرین بر قدرت کامل بهترین
آفریننده.»
در کدام یک از این مراحل است که قرآن
جنین را انسان به شمار می آورد؟ آن هنگام
که «سلاله من طین» است ـ یعنی قبل از
آنکه [منی [به جنین تبدیل شود؟ نه. آنگاه
که به نطفه تبدیل می شود و در «قرار مکین»
مستقر می گردد؟ نه. آن زمان که نطفه به
علقه تغییر شکل می دهد؟ نه. آنگاه
که علقه، مضغه می شود؟ نه. آنگاه که
استخوان در او پدید می آید؟ نه. آنگاه که
تمامی استخوانها در جنین شکل می گیرد و
گوشت بر آنها می روید؟ نه. ـ پس چه
هنگام؟
آنچه از آیات ۱۴ ـ ۱۲ سوره مؤمنون
برمی آید این است که جنین آن هنگام به
انسان تبدیل می شود که خداوند خلقتی
دیگر را عارض کند؛ خلقتی که او را به
موجودی متمایز از دیگر حیوانات تبدیل
می کند و او را مناسب نام و عنوان «انسان»
می سازد. اما می پرسیم، این موجود
[جنین [در این مرحله [خلقا آخر] چه چیز
کسب می کند؟ پاسخ این پرسش را از قرآن
می جوییم که هیچ باطلی در آن راه ندارد [لا
یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه].
چون به قرآن نظر کنیم پاسخ خود را در این
آیات می یابیم:
«ذلک عالِمُ الغیب و الشهاده العزیزُ
الرحیم، الذی احسن کلّ شیی ء خلقه و بَدَأ
خلقَ الانسانِ من طین، ثمّ جعل نسلَه من
سلاله من ماءٍ مَهین، ثمّ سوّاه و نَفَخَ فیه مِن
روحه و جَعَلَ لکم السَّمعَ و الابصارَ و الاَفئده،
قَلیلاً ما تَشکرون؛ (سوره سجده، آیات ۹ ـ ۶)
این است دانای نهان و آشکار؛ آن عزیز
مهربان. آن که آفرینش هر چیز را نکو کرد و
آفرینش انسان را از گل آغازید. پس، نژادش
را از چکه ای از آبی پست گردانید. سپس او را
آراست و از روح خویش در او دمید و برای
شما گوش و چشم و دل قرار داد، و شما کم
سپاس گزارید.»
در داستان [خلقت] حضرت آدم نیز
چنین می خوانیم:
«فَاذا سَوَّیته و نَفَختُ فیه من روحی
فَقَعُوا له ساجدین؛ (سوره حجر، آیه ۲۹)
آن هنگام که او را آراستم و از روح
خویش در او دمیدم، سجده کنان در مقابلش
افتید.»
آیه اخیر نشان می دهد که حضرت آدم
حتی پس از آنکه جسمش آراسته شد هنوز
شایستگی آن را نیافته بود که ملائک بر او
سجده کنند؛ اما پس از آنکه خداوند از روح
خویش در او دمید [نفخ فیه من روحه [به
خلیفه و جانشین وی در میان مخلوقات
تبدیل شد و مورد تکریم الهی قرار گرفت.
همان گونه که حضرت آدم فقط بعد از
دمیده شدن روح [الهی] در وی به چنان مقام
و مرتبتی نایل آمد، جنین نیز فقط بعد از
دمیده شدن روح است که عنوان نفس
محترمه می گیرد. اما روح چیست؟ آیا روح
همین حیاتی است که میان انسان و حیوان و
گیاه مشترک است؟ آیا چیزی است که فقط
در انسان و حیوان وجود دارد و گیاهان را
شامل نمی شود؟ و یا چیزی است ویژه و
مختص انسانها، بی آنکه حیوانات با وی
انباز باشند؟
با دقت و تأمل در آیات قرآن معلوم
می شود که روح امری است ویژه انسان، و
منظور از آن نیز حیات عام و مشترکی که در
حیوانات، یا در حیوانات و گیاهان، یافت
می شود، نیست. علم جدید بحث از روح و
ماهیت آن را کنار نهاده و ترجیح می دهد به
آثار و پدیده هایی که ظواهر روحی
می نامیمش بپردازد. با این همه، روشن
است که پدیده هایی روحی وجود دارند که
مختص انسان اند، و به همین دلیل، چنین
ظواهری باید در ذات انسان دارای منشأ و
سرچشمه ای باشند؛ همان سرچشمه ای که
انسان را از حیوانات متمایز می کند و به او
قدرت تسخیر آسمان و زمین و هر آنچه را بر
آن [و در آن] است می دهد. قرآن کریم از این
منشأ ناشناخته با عنوان «روح منه» یاد
می کند، گرچه چیزی بیش از آن نمی گوید.
چنان که می دانیم، از پیامبر در باره روح
پرسش شد، و به همین مناسب این آیه
نازل گردید:
«و یسئلونک عن الروح، قل الروح من
امر ربی، و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً؛ (سوره
اسراء، آیه ۸۵)
از تو در باره روح می پرسند. بگو روح به
امر پروردگار من است. و ما به شما جز
اندکی علم ندادیم.»
آشکار است که عدم آگاهی از جوهر و
ماهیت مبدأ مذکور با اذعان و اعتراف به
وجود آن منافاتی ندارد. روح از این نظر
همانند خالق خود است، که گرچه می دانیم
هست اما از ذات وی هیچ گونه آگاهی
نداریم. اساسا شاید به دلیل وجود همین
همانندی و شباهت، و نیز شباهتهایی دیگر،
میان روح و خالق بوده است که خداوند
فرموده است: «قل الروح من اَمر ربّی». این
مسأله که خداوند، روح را با خود نسبت
می دهد، شاهد دیگری بر این مدعاست؛
چنان که می فرماید: «و نَفَختُ فیه من
روحی» (حجر ۲۹، ص۷۲)؛ «ثمّ سوّاه و نَفَخَ
فیه من روحه» (سجده ۹).
ما در اینجا قصد نداریم به بحث از روح
و ماهیت آن بپردازیم، بلکه تنها در پی آنیم
که معنای «ثمّ انشأناه خلقا آخر»
(مؤمنون۱۴) را دریابیم. از آنچه تاکنون بیان
شد دانستیم که جنین پس از آنکه روح در آن
دمیده شد خلقتی دیگر می یابد. این امر
پس از طی مرحله «سوّاه» یا به تعبیر دیگر،
پس از آنکه خلق جسم با تمامی اعضایش
پایان یافت، صورت می گیرد.
داوری علی(ع)
در کتاب وسائل، روایتی از محمد
بن یعقوب، به اسنادش از امیر مؤمنان،
علی(ع)، نقل شده است. آن حضرت فرمود:
«دیه جنین چهل دینار است، منی مرد تا
زمانی که به جنین تبدیل شود پنج جزء
است. تا وقتی که جنین است و هنوز روح به
او تعلق نیافته، صد دینار؛ زیرا خداوند
متعال انسان را از سلاله خلق کرده، که همان
نطفه است (این یک جزء)؛ سپس سلاله به
علقه تبدیل می شود (این دو جزء)؛ علقه به
مضغه تبدیل می گردد (سه جزء)؛ پس از آن
استخوان در جنین پدید می آید (چهار
جزء)؛ و سپس گوشت بر استخوان می روید
و خلق جنین کامل می شود و پنج جزء
تکمیل می گردد. برای این پنج جزء صد
دینار است. صد دینار پنج قسمت است. دیه
نطفه یک پنجم این صد دینار است که
می شود بیست دینار. دیه علقه دو پنجم
صد دینار، یا چهل دینار است. دیه مضغه
سه پنجم صد دینار، یا شصت دینار است.
دیه استخوان چهار پنجم یا هشتاد دینار. و
دیه جنینی که بر استخوانهایش گوشت
روییده، صد دینار کامل است. پس وقتی
«خلق آخر» (که همان روح است) پایان یافت
دیه نفس کامل را دارد؛ یعنی اگر پسر باشد
هزار دینار و چنانچه دختر باشد پانصد
دینار».(۲)
نظر محقق حلی در شرایع
گروهی از فقهای ما، از جمله محقق
حلی،(۳) بر طبق مضمون این روایت فتوا
داده اند. محقق حلی در شرایع الاسلام چنین
می گوید: «نظر چهارم در لواحق چهارگانه
این بحث است. اول، در جنین. دیه جنین
مسلمان صد دینار است، در صورتی که
جنین کامل شده باشد ولی هنوز روح به آن
تعلق نگرفته باشد. این حکم برای جنین
پسر یا دختر یکسان است. چنانچه روح به
جنین تعلق گرفته باشد، دیه کامل برای
پسر و نصف آن برای دختر پرداخت
می گردد؛ وجوب این حکم در صورتی است
که به زنده بودن جنین یقین حاصل شود. و
سکون پس از حرکت، معتبر نیست زیرا
ممکن است بر اثر باد باشد. کفاره در اینجا
در صورت مباشر شدن در جنایت واجب
می شود [نه سبب شدن]. اگر خود زن
حملش را بیندازد، چه به مباشرت و چه با
سبب شدن، دیه آنچه را انداخته [از پسر یا
دختر [بر اوست و در این حال از دیه چیزی
به او نمی رسد. اگر کسی زن حامله ای را
بترساند و زن از ترس حملش را بیندازد، دیه
بر ترساننده است. هر کس که مال را به ارث
ببرد، دیه جنین را نیز به ارث می برد،
(الاقرب فالاقرب). اگر کسی زن را بزند و او
هم جنین را بیندازد، و جنین نیز در این
حال بمیرد، ضارب قاتل محسوب می شود و
در صورتی که عمدا چنین نموده باشد به
قتل می رسد؛ و اگر شبیه به عمد بوده، دیه را
از مال خود ضامن است؛ و اگر به خطا بوده،
عاقله ضامن دیه است. همین طور است اگر
ناخوش بماند و بمیرد، یا سالم بیفتد ولی
مثل کسانی باشد که نمی توانند به زندگی
ادامه دهند. در هر یک از این حالات کفاره
نیز بر او لازم می شود.»(۴)
فقیه بارع، صاحب جواهر،(۵) در شرح
خود بر شرایع می گوید: «به هر حال، از نظر
ما لازم نیست جانی کفاره ای بپردازد، و
حتی هر دو نوع اجمال [مُحَصَّل و منقول[
نیز در این مورد وجود دارد. علت این امر
نیز این است که وقتی فرض بر این باشد که
روح به جنین تعلق نگرفته، دیگر قتل معنا
ندارد.»(۶)
شهید ثانی(۷) نیز در روضه(۸) گوید: «در
این مورد کفاره ای واجب نیست، مگر در قتل
جنین، آن هم در تمامی حالات؛ زیرا وجوب
کفاره مشروط به زمانی است که جنین
مقتول دارای حیات بوده باشد. اگر روح به
جنین تعلق گرفته باشد، چنانچه جنین
پسر باشد دیه کامل، و اگر دختر باشد نصف
آن پرداخت می گردد.»(۹)
از آنچه گفتیم روشن شد که اسقاط
جنین در صورتی قتل به شمار می آید که
پس از تعلق روح به آن باشد، اما قبل از تعلق
روح، عنوان قتل بر آن صادق نیست ـ منظور
ما از قتل، قتل نفس محرّمه یا نفس انسانی
است.
علم جدید
ممکن است گفته شود که اسقاط جنین
در تمامی مراحل و حالات آن، قتل به شمار
می آید؛ زیرا علم جدید روشن کرده است که
جنین از همان آغاز دارای حیات است.
پاسخ این اشکال چنین است که خود
این امر دلالت دارد بر اینکه منظور از روحی
که در شرع از تعلق آن به جنین در آخرین
مرحله سخن رفته، چیزی غیر از حیاتی
است که علم جدید برای جنین ـ و حتی
برای نطفه، پیش از آنکه از مرد به رحم زن
منتقل شود ـ اثبات می کند. اگر مرد نطفه
خود را در خارج از رحم تخلیه کرد (چنان که
در عزل چنین است) آیا می توان کارش را
قتل، یعنی قتل انسان، دانست؟ به هیچ
وجه! پس اسقاط جنین، پیش از آنکه روح
انسانی به او تعلق گیرد، قتل انسان نیست،
زیرا جنین در آخرین مرحله تکاملی اش به
انسان تبدیل می شود ـ آن هنگام که روح به
آن تعلق گیرد. البته اگر کسی بخواهد
اسقاط جنین را پیش از تعلق روح، قتل بنامدما با او مخالفتی نخواهیم کرد، به شرط
آنکه آن را قتل حیوان بداند، زیرا بالاخره آن
جنین هم موجودی دارای حیات است که در
آینده به انسان تبدیل می شود؛ ولی
نمی توان قتل آن را در زمانی که هنوز به
انسان تبدیل نشده قتل انسان دانست.
در وسائل الشیعه از محمد بن یعقوب، از
علی بن ابراهیم، از پدرش، از ابن محبوب، از
عبداللّه بن غالب، از پدرش، از سعید بن مسیّب
روایت شده است: «از علی بن حسین در
بارهه مردی پرسیدم که لگدی به زن
حامله ای زده است و زن هم حمل خود را
مرده انداخته است. ایشان فرمود: اگر آنچه
سقط شده، مضغه باشد، شصت دینار بر
ضارب است. پرسیدم: مضغه چیست؟
فرمود: مضغه آن است که وقتی در رحم
جای گیرد صد و بیست روز در آن بپاید. اگر
جنین را در زمانی بیندازد که زنده و دارای
استخوان و گوشت باشد و هر یک از اندامها
شکل گرفته باشند و روح عقل نیز در آن
دمیده شده باشد، دیه کامل بر او واجب
است.»(۱۰) در این روایت کلمه روح به عقل
اضافه شده است [روح العقل [تا بر این نکته
تأکید ورزد که منظور از روح [مضاف [روحی
است که ویژه انسان است و او را از سایر
حیوانات متمایز می سازد، نه حیات عام و
کلی.
در علم جدید گفته می شود که جنین در
طول چند ماهی که در رحم جای دارد تمامی
مراحل و دوره هایی را که جانداران در مسیر
تکامل خویش در میلیونها سال پشت سر
نهاده اند، از سر می گذراند، و در هر مرحله از
این مراحل شکل مناسب آن را می یابد و
بسیاری از ویژگیهالی انواعی را که قبل از
انسان خلق شده اند واجد می شود و تنها در
آخرین مرحله تکامل در رحم است که به
انسان تبدیل می شود. آیا این سخن علم
جدید تعبیر دیگری از این کلام قرآن نیست
که «ثم انشأناه خلقا آخر»؟ (سوره مؤمنون،۱۴)
ما می گوییم علم از وحی ـ یعنی از قرآن
کریم و سنت روشنگر قرآن در مورد این
موضوع ـ فاصله نمی گیرد. آری، بسا
پژوهشگری که در عبارات فقیهان و روایان
چیزی بیابد حاکی از اینکه جنین در آخرین
مرحله، یعنی پس از آنکه تمامی اعضای
بدنی او شکل گرفتند، از حیات برخوردار
می شود. این سخن البته حاکی از آن است
که صاحبان چنین رأیی فرقی میان حیات و
روح عقل نمی نهاده اند و می پنداشته اند
جنین در مرحله تعلق روح ـ یا روح عقل ـ از
حیات برخوردار می گردد و پیش از آن، عنوان
«جاندار» [= حیّ] بر او صدق نمی کند. ما
هیچ خرده ای برایشان نمی گیریم و آنان را به
خاطر چنین رأیی نکوهش نمی کنیم، زیرا
پیشرفت علم، ما را در فهم کتاب و سنت
چنان مدد می رساند که پیشتر مقدورمان
نبود. اما ظنّ ایشان به اینکه پیدایش حیات
در جنین با تبدیلش به انسان هر دو در یک
زمان صورت می گیرد، هیچ خللی در فهم
حکم اسقاط جنین از کتاب و سنت برای
آنان پدید نمی آورد. چنان که از کلام محقق
حلی و شهید ثانی و صاحب جواهر و
دیگران دانستید، آنان اسقاط عَلَقه و مضغه
را محکوم به حکم قتل انسان نمی دانند. اگر
هم امروزه فقیه یا پزشکی بخواهد اسقاط
علقه یا مضغه را قتب بنامد، می تواند آن را،
چنان که گفته شد، قتل حیوان نام نهد نه
قتل انسان. چنین کسی البته باید اسقاط
نطفه را نیز، حتی قبل از ورود منی مرد در
رحم زن، قتل بداند و بنامد، چرا که همان
نطفه هم واجد حیات است. در روایتی که در
وسائل آمده، اسقاط علقه و مضغه قتل
نامیده شده است. در این روایت ـ که از
محمد بن یعقوب، از گروهی از یاران حضرت،
از سهل بن زیاد، از محمد بن یحیی، از احمد
بن محمد، و همگی از ابن محبوب، از علی
بن رئاب، از ابی عبیده است ـ چنین
می خوانیم: «از ابوجعفر در باره زن آبستنی
پرسیدم که بدون آگاهی همسرش دارویی
نوشیده و بچه اش را انداخته است. امام
فرمود: اگر دارای استخوان بوده و گوشت بر
آنها روییده، پرداخت دیه بر زن واجب است
و باید آن را به شوهرش بپردازد. و اگر به
هنگامی که بچه را انداخته، علقه یا مضغه
بوده، باید چهل دینار یا یک بنده [غره] به
پدر بچه تقدیم کند. پرسیدم: پس آیا زن در
این دیه، از فرزندش ارث نمی برد؟ فرمود:
نه، زیرا خودش بچه را کشته، پس ارث هم
نمی برد.»(۱۱)
در روایتی که از محمد بن حسن، به
اسنادش از حسین بن سعید، از ابن محبوب،
از علی بن رئاب، از ابی عبیده، از ابی عبداللّه
امام صادق روایت شده و در مورد زنی باردار
است که دارویی نوشیده تا بچه اش را سقط
کند و پس از نوشیدن دارو بچه سقط
می شود، آمده است: «اگر استخوان در اندام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 