پاورپوینت کامل زنان در کابل، فرار به سوی جنون ۳۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زنان در کابل، فرار به سوی جنون ۳۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زنان در کابل، فرار به سوی جنون ۳۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زنان در کابل، فرار به سوی جنون ۳۸ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۶
حدود دو سال قبل طالبان، شهر
کابل پایتخت افغانستان را به تصرف خود در
آوردند. از آن تاریخ تا حال این شهر توسط
وحشت و ترور بی رحمانه اداره می شود و زنان
تحت اداره این رژیم شلاق و چماق
جنگ آوران راه «شریعت»!! زجر و شکنجه
می شوند.
فرزانه خانم ۶۰ ساله که تبسم از لبانش
رخت سفر بسته و در چشمانش جز یأس و
ناامیدی چیز دیگری دیده نمی شود، با
غمهایش تنها در گوشه ای نشسته است. او
توان خرید یک جفت کفش را نداشته و جامه
بدنش سراسر پینه و پاره است. بیچاره زن
افغان بیشتر به شبحی می ماند که روح در بدن
ندارد.
فرزانه داستان غم انگیزی دارد. شوهرش
در بستر بیماری ضجه می کشد و دو پسرش را
جنگ خانمانسوز از او ربوده است. یکی از
پسرانش در زمان رژیم کمونیستی «نجیب اللّه »
شب هنگام به جرم مخالفت با رژیم توسط
سربازان سرخ بازداشت شده که از آن تاریخ تا
کنون خبری از او نیست. پسر دیگرش در
جنگهای داخلی مورد اصابت تیر قرار گرفته و
کشته شده و یگانه پسرش که هنوز زنده مانده،
فلج می باشد. فرزانه که رمقی در بدن ندارد،
پسر بیمارش را به آغوش می کشد و می گوید:
«پسرم گرسنه است. چه کنم در بساط
چیزی ندارم که برایش بدهم.» و اشک از
چشمانش سرازیر می شود.
نگاههای تیز آنها «طالبان» دردآور است و
پوست بدن انسان را می شکافد و آنها تأخیر و
تعلل را در انجام «کار نیک» نمی پسندند. وقتی
زنی تنها در جاده کابل مخروبه و نیمه ویران
دیده شود، از خدا می خواهد تا او را مرد
سیاه دستار و ژولیده ریشی (طالب) نبیند. چون
این خود جرم کافی برای تعذیب و شکنجه
شدن است که دیدنش نفس انسان را در سینه
حبس می کند.
اگر طالب، فرزانه را به این حال ببیند چی
خواهد شد؟ چون او برقع و یا چادری
خیمه مانند را که سوراخهایی برای دیدن داشته
و سر تا پای بدن او را می پوشاند به تن ندارد.
«طالبی» که چشمش به فرزانه بیافتد نمی تواند
او را نادیده بگیرد، چرا که در غیر این صورت
خودش مجازات خواهد شد. او مجبور است
همانند طالبان دیگر که کابل را به صورت یک
شبکه تحت نظر دارند، اوامر حکام مذهبی!!
خود را عملی نماید. احتمال هر نوع وحشت و
وحشیگری موجود بوده، آنها می توانند به مجرد
دیدن این زن بخت برگشته به جانش حمله برند
و شلاقش زنند و زن بیچاره و زجرکشیده
چاره ای جز فریاد و ناله ای که ناشی از درد
جانکاه شلاق است ندارد. اگر رمقی در نفسش
باقی ماند و توانست صدای شکسته و
گرفته اش را به گوش طالبان برساند و تعهد
بدهد که دیگر تنها و بدون برقع از خانه بیرون
نمی شود، امکان دارد که این مجریان «عمل
نیک»!! دست از سرش بردارند.
فرزانه گیج و مبهوت است و نمی داند چه
کار کند؟ اگر او از خانه بیرون نرود از کجا لقمه
نانی به خاطر شکم گرسنه پسرش جستجو
نماید؟ از کجا ۲۵ دلار برای خریدن چادری
(برقع) پیدا کند؟ در حالی که توان خرید یک
قرص نان را برای طفل علیل و گرسنه اش
ندارد. فرزانه به خاطر زن بودنش با وجود
مشکلات بی حد و حصرش، به نام خدا از طرف
دیکتاتوران شکّاک مذهبی[!! [شکنجه
می شود. آنها به نام خدا شکنجه می کنند ولی
اگر فرزانه چاره و راه حل مشکلش را بپرسد در
آن صورت به کمک از جانب خداوند او را
برمی گردانند.
آنها به نام خدا او را شلاق می زنند ولی
چاره مشکل را به خود خداوند می گذارند!
رجعت به سوی تاریکی
سال ۱۹۹۶ میلادی، سالی که رژیم خشن
مذهبی[!] طالبان که جزیی ترین احترام به
حیثیت و آبرو و شرف انسان ندارد، کابل،
پایتخت افغانستان را به تاریکی و قهقرا رجعت
داده و با آمدن آنها به این شهر پر از مین، یأس
و ناامیدی بر چهره ها و ترس و اضطراب بر
دلها مسلط گردیده است.
در زمان رژیم کمونیستی ۵۵ درصد از
کارمندان و معلمین شهر کابل را زنان تشکیل
می دادند که به امر حکام مذهبی این شهر و با
تهدید سرنیزه و ضرب شلاق، همه زنان از کار
منع و دروازه های همه مکاتب بر روی زنان
بسته شده است. زنها اجازه ندارند به تنهایی در
تاکسی سوار شوند. اگر خانمی تنها در تاکسی
باشد، در نیمه راه توسط طالبان که در
چهارراهها با چشمان تیزبینشان در حال
جستجویند، متوقف شده و به زن مظلوم تهمت
فحشا زده و او را شلاق می زنند. «رحیمه» در
بیستمین بهار عمرش، شکسته و غمگین
می خواست به سوی خانواده اش برگردد که
طالبان تاکسی اش را در مسیر راه متوقف کرد
و او را به زور از تاکسی پایین کشیده و
بی رحمانه شکنجه اش نمودند. بیچاره
«رحیمه» که سخت مجروح شده و به مشکل
سرپا ایستاده است، از درد می نالد. او مجبور
است به میل جنگجویان «راه خدا»!! رفتار کند،
چون مقاومت فایده ای ندارد و او دیگر از
چهاردیواری خانه اش بیرون نخواهد آمد. و
«درس عبرت»!! که طالبان برایش داده اند
کارگر افتاده است. حتی در چهاردیواری
خانه اش صدای «رحیمه» را خفه ساخته و
حرکاتش را منع قرار داده اند.
دختران قبل از سن رشد و پیش از
پانزدهمین بهار عمر باید همانند خانمها در
خانه بنشینند. اگر دختری می خواهد از
چهاردیواری خانه قدمش را بیرون بگذارد، باید
برقع و یا چادری که سر تا پای بدنش را
می پوشاند، به تن داشته باشد. او فقط از لای
سوراخهای چادر اجازه دارد به محیط اطرافش
نگاه کند. در غیر آن صورت دیکتاتوران
مذهبی!! مراقبند، چون آنها می خواهند مطمئن
شوند که «از حقوق زن حمایت و دفاع درست!»
صورت گرفته است.
اگر پاشنه کفش خانمی که در زیر چادری
است، شنیده شود، هیاهو و صدا به آسمان بلند
می شود: «ریشه فحشا»[!] و باید هر چه زودتر
این ریشه خشکانیده شود. همان است که زن
بیچاره را در بازار شهر به شلاق که از کابل برق
ساخته شده است، می بندند.
زندانی محافظین اخلاق
عدم رعایت اخلاق «طالبی» و فرار از این
شهر برای اکثریت شهروندان کابلی غیر ممکن
است و برای خارج شدن از این شهر به پول
احتیاج است و پول در دسترس عامه مردم
قرار ندارد.
ـ مادر گل نساء که دخترش قبلاً خوب
درس می خواند، می خواهد کابل را ترک کند
ولی با جیب خالی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 