پاورپوینت کامل غریبه آشنا ۴۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غریبه آشنا ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غریبه آشنا ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غریبه آشنا ۴۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۲

خودم را روی خاکها می کشم می افتم توی
خاک ریز، خون پایم بند نمی شود. پوتینم را در
می آورم. از درد داد می زنم، با دو دستم سرم را
می گیرم، سرم انگار روی تنم سنگینی می کند.
به خاک چنگ می زنم توی خاکها غلت
می خورم، همه چیز زیر خاک رفته، همه دور و
برم افتاده اند. صدایشان می کنم اما تکان
نمی خورند. همه شهید شده اند و فقط من
مانده ام. لبهایم را می جوم، دستم را به سختی
گاز می گیرم و داد می زنم: «قاسم! قاسم!»

قاسم دمر افتاده و زبانش لای دندانهایش
گیر کرده است. خونها شتک زده اند روی خاک.
پایم، پای راستم تیر می کشد انگار کسی توی
دلم چنگ می برد. باد داغ به صورتم سیلی
می زند. من مانده ام و برهوت. خودم را روی
زمین می کشم، از درد پا داد می زنم، می روم
کنارشان، بوی خون توی مغزم می پیچد.
چشمان صادق باز مانده مثل اینکه لبخند زده
باشد. نیمی از جمجمه یوسف پریده و مغزش
پاشیده روی لباسش و خون …

سرم را می گذارم روی خاک، بوی خون و
خاک توی سرم می پیچد. مثل اینکه کسی
جلوی دهانم دست گذاشته باشد. گریه ام
می گیرد با صدای بلند خودم را گریه می کنم.
سرم گیج می رود و …

چشم که باز می کنم آسمان یک دست
سیاه شده، صدای پارس سگی که توی حجم
هوای گرم منتشر می شود گوشهایم را پر کرده
است. صدای گلوله ها سکوت را می شکند، یاد
دیروز می افتم که همه سر آبلیموی تگرگی
ولوله راه انداختند، یاد نامه هایم که برای سهیلا
نوشتم و باد بردشان، چفیه ناصر را می بندم به
پایم می خواهم از جایم بلند شوم، اما استخوان
پایم از گوشت و پی زده است بیرون. می افتم،
می زنم زیر گریه مثل موقعی که بچه بودم و
پدرم مرد. دستهایم بی حس شده اند. خودم را
می کشم روی زمین، می روم طرف اسلحه،
صدایی گوشهایم را پر کرده است، صدایی که
می گوید: «خالیش کن، یک گلوله، فقط
بعدش …»

انگار سالهاست که خواب بوده ام، احساس
سنگینی می کنم؛ انگار یک کوه مذاب توی
جمجمه ام ریخته باشند. کلاهم را پرت می کنم
و یاد حرفهای سهیلا می افتم، سهیلا، مادرم
و بچه …

صدای گریه بچه گوشهایم را پر می کند.
سهیلا لبخند می زند. می گوید: «می بینی رسول
داریم سه نفر می شویم.»

تنم انگار چسبیده است به زمین.

سهیلا نگاهم می کند، می گوید: «کجا
می روی رسول؟ مسافر کوچولویمان توی راه
است.» می گویم: «من اما او را نخواهم دید.»

صدای گریه بچه توی برهوت می پیچد.

می گویم: «سهیلا بچه گریه می کند، انگار
گرسنه است.» نگاهش می کنم که توی قنداقه
شستش را با ولع می مکد.

گرسنه ام شده، همه چیز زیر خاک رفته،
سرم را روی خاکها می گذارم بوی عجیبی
می دهد، بوی خون کسانی که دیشب همه دعا
می کردند شهید بشوند، بویی شبیه دیوار
کاهگلی خانه امان.

می روم کنار قاسم، سرم را کنارش
می گذارم؛ چشمانش باز مانده، و موهایش از
خون خیس شده اند.

می گویم: «قاسم حالا چه جواب مادرت را
بدهم؟» انگار دارد نگاهم می کند، مثل اینکه
می خواهد چیزی بگوید. می گویم: «قاسم به
زنم گفته بودم دلم می خواهد اگر پسر باشد
شبیه تو شود شبیه تو می فهمی!»

چشمانم سنگین می شود چیزی را لای
دندانهایم می گذارم و فشار می دهم، دست توی
گردن قاسم می برم مثل اینکه قاسم شده ام،
نترس و شجاع.

چشمانم را که باز می کنم صورتم می سوزد
و عطشم بیشتر می شود. تفنگم را عصا می کنم
و به زور سرپا می ایستم، سرم سنگین می شود
مثل یک تکه گوشت لُخم می افتم روی خاکها،
مارها از لای شنها سُر می خورند داخل،
نگاهشان می کنم دردم بیشتر شده، قمقمه ها را
جمع می کنم. تانکر آب سوراخ شده و آبش
رفته است، قمقمه را روی سرم خالی می کنم،
آب را مزه مزه می کنم. نمی دانم از کدام طرف
باید بروم اما انگار بچه ها صدایم می کنند؛
صدایشان گوشهایم را پر می کند، صدایشان
می پیچد توی سرم. سرنیزه را برمی دارم، زمین
را می کنم اما سفت است، دستانم درد می گیرد،
دستانم می سوزد. دستانم می لرزند. زمین را
می کنم همه دور و برم گود شده است، انگار
فرود آمده ام توی گودال، دراز می کشم، زمان
مثل بمب توی سرم صدا می دهد. تا غروب
چیزی نمانده است.

به زحمت می آورمشان کنار گودال، با خاک
غسلشان می دهم، همه شان را کنار هم
می گذارم، انگار خوابیده اند و با خاک پیوند
خورده اند. گریه ام می گیرد دلم نمی آید خاک
رویشان بریزم، احساس می کنم اگر دفنشان
کنم تنها می شوم. همه شان سنگین شده اند
خونها روی لباسهای سبزشان دَلمِه بسته، بوی
خون و خاک می پیچد توی مغز سرم، همه شان
را کنار هم نگاه می کنم انگار یکی شده اند.
بغضم می ترکد، پس چرا من زنده مانده بودم.
حتما لیاقتش را نداشتم. خودم را روی خاکشان
می اندازم، مویه می خوانم، صدایشان توی
گوشهایم می پیچد. چشمهایم درد می کند
دوباره چشمانم سنگین می شوند و پایم مثل
گوشت گندیده متورم شده، بدنم بی حس
می شود و …

صدای فرمانده را می شنوم می گوید: «بلند
شو رسول، می خوای اینجا شهید بشی؟ اینجا
برهوت است.»

می گویم: «نمی توانم، می خواهم همین جا
پیش شما بمانم.»

صدای قاسم می آید که انگار دارد آن دورها
قدم می زند. می گویم: «قاسم صبر کن، مرا هم
ببرید.» چشمهایم سنگین می شود مثل اینکه
کسی با چیزی سنگین توی سرم زده باشد و …

دوباره آفتاب، انگار سالهاست که توی
برهوت افتاده ام. چشمانم را به زور باز می کنم
فقط سراب، می روم طرف اسلحه یک نفر توی
سرم انگار دارد داد می کشد: «تمامش کن.»

سرم می افتد روی خاکها. بوی خاک حس
خوبی به من می دهد. خاک توی دهانم
می ریزم، خاکها را مزه مزه می کنم، طعم
عجیبی می دهد. به قمقمه های خالی خیره
می شوم، صدایی می آید، خشاب را خالی
می کنم، انگار دلم خالی می شود. دوباره خشاب
را خالی می کنم و دوباره خالی صدای ت··· َ تَ··· تَ··· تق
تق گوشهایم را پر می کند، صدایم مثل اینکه
توی حنجره ام خفه شده باشد.

سهیلا نگاهم می کند، صدای ناله هایش
توی فضا پیچیده، درد می کشد. می گویم:
«سهیلا طوری شده؟» می گوید: «بچه …»

صورتش از فشار درد چین انداخته است،
دستم را می گیرد و فشار می دهد. می خواهم از
جایم بلند شوم می خواهم داد بزنم اما
نمی توانم. از درد توی خودم می پیچم. چیزی
به طرفم می آید چشمانم را به زور باز نگه
می دارم، خودم را عقب می کشم، صدای لَه له
زدنش سکوت را می شکند، نگاهش می کنم
خودم را به طرف اسلحه می کشانم. یک سگ
اما شبیه به گرگ، نگاهم می کند. نگاهش
می کنم، توی چشمهایش انگار ترسی مبهم جا
کرده است. یک قوطی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.