پاورپوینت کامل همه با هم کتاب نخوانیم ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل همه با هم کتاب نخوانیم ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همه با هم کتاب نخوانیم ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل همه با هم کتاب نخوانیم ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۵

ر خبرها آمده بود ناشری خوش به
حالش شده و نمایشگاهی از کتابهایش را در
دانشگاهی معتبر و معروف در معرض دید

دانشجویان قرار داده است.

این ناشر خوش بخت و اقبال پیش خود
حساب می کند اگر آن پانزده هزار دانشجوی
دانشگاه کم کم یکی یک نصف کتاب از
کتابهایش را بخرند چه سودی خواهد کرد و
اگر هر کدام فقط یک کتاب بخرند چه که
نخواهد شد! و از این بالاتر امیدوارانه
پیش خود حساب کرده بود اگر هر دانشجو پنج
جلد از کتابهایش را بخرد دیگر مادام العمر
نانش توی روغن است و در خود
وسط دانشگاه کتابهایش را تجدید چاپ
خواهد کرد و هکذا.

باری، این ناشر پرتلاش و امیدوار برای
نیل به آرزوهایش دو ماه صبر می کند و هر
روز آخر وقت با خودش حساب می کند اما از
شما چه پنهان بعد از دو ماه آن پانزده هزار
دانشجو تنها هشت جلد از کتابهایش را خریده
بودند. بنابراین لازم به توضیح نیست که آن
ناشر خیلی بور و دمغ می شود. با این وجود او
ناامید نمی شود و بعد از کلی دوندگی موفق
می شود نمایشگاه کتابهایش را در مجلس
شورای اسلامی برپا بدارد. او باز پیش خود
حساب می کند چنانچه نمایندگان محترم
مردم و خانواده های محترم نمایندگان مردم
هر کدام یک جلد از کتابهایش را بخرند چقدر
خوب و خوشحال خواهد شد و هکذا.

اما متأسفانه و در کمال شگفتی این بار
هم ناشر فوق الاشاره بور و دمغ می شود چرا
که می بیند حدود چهار نسخه از کتابهایش به
فروش رسیده یا خواهد رسید. بنابراین
کتابهایش را در کارتون ریخته (نمی توانست
در گونی بریزد) و بلا نسبت، دمش را می گذارد
روی کولش و راهش را می کشد و می رود.

بنابراین:

ای بچه های عزیز!

در راستای اینکه گفته اند (ای دل عبرت
بین، از هرچه کتاب بینی حذر بنما، هان!) و
لازم و بدیهی است که چشم و گوش ما باید
خیلی باز باشد و از هر چیزی ولو (چیز خیلی
خیلی کوچک) پند و اندرزی بیاموزیم و به
قول آن مثل معروف از یک سوراخ دو بار
گزیده نشویم؛ هم اینک ما می توانیم از
سرگذشت این ناشر خیلی چیزها یاد بگیریم و
پیش خودمان نگوییم سرگذشت یک ناشر به
ما بچه ها چه!

اما، از این سرگذشت چه پندهایی
می توان آموخت:

پند اول:

هر وقت بزرگترهایمان
می خواستند برایمان پیتزایی دو هزار تومانی
بخرند دبه دربیاوریم (پایمان را محکم به
زمین بکوبیم و نعره بکشیم که ما پیتزای دو
هزار تومانی دوست نداریم) و با هر بامبولی
شده نصف پول پیتزا را از چنگشان دربیاوریم
و بلافاصله با بامبولی دیگر آن را صرف خرید
کتاب بکنیم (بامبول زدن بر عهده خودتان
است و بستگی به این دارد که کله تان چقدر
خوب کار کند) واضح است با بقیه پول
مجبورشان خواهیم کرد غذای ارزانتری
برایمان بخرند (در این مورد هم می توانید از
سلاح نعره استفاده کنید).

پند دوم:

هر وقت مامانمان سر راه
مدرسه (یا جاهای مشابه) دلش به حالمان
سوخت و دست به کیفش برد تا هله هوله ای
و یا مثلاً چیپسی (از نوع ششصد تومانیش)
برایمان بخرد همان بامبولهای پند اول را
پیاده کرده و بالاخره یک جوری بهشان حالی
می کنیم با کتاب هم می شود آدم خودش را
سیر کند.

پند سوم:

هر وقت یکی از افراد مرد
خانواده مان (پدری، برادری، عمویی، …)
خواست مثلاً کت و شلوار پانصد هزار تومانی
و یا لباس و لوازم آرایش خداتومانی بخر