پاورپوینت کامل سنگ صبوری ۳۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سنگ صبوری ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سنگ صبوری ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سنگ صبوری ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۱۱

قربانی رفتار و اخلاق والدین

یکی از مسایلی که باعث فشارهای روحی
و روانی بر روی نوجوانان و جوانان می شود،
اختلافات بین والدین، عدم احترام و اعتماد
بین آنها و فرزندان و پای بند بودن به سنتها و
تعصبات غلط می باشد. البته ممکن است
والدین این گونه اختلافات بین خود را طبیعی
بپندارند و یا اعمال سنتها و تعصبات غلط را
که گاهی اوقات ممکن است کاملاً هم اشتباه
باشد، به نفع فرزندان بدانند. برخی از والدین
نمی دانند که اکثر اوقات تمسک به این گونه
روشها و سنتهای غلط، نه تنها به نفع
فرزندان نیست، بلکه تأثیرات منفی
بی شماری را هم برای آنها به دنبال دارد.

خواهر «س.ک»، از یکی از روستاهای
توابع استان اصفهان، چنین می گوید:

«نمی دانم از کدام مشکلم شروع کنم و
چگونه بگویم. آنقدر مشکلاتم زیاد است که
فقط ساعتها می نشینم و به آنها فکر می کنم.
من ۲۰ ساله و آخرین فرزند خانواده هستم.
دختری بسیار رنجور و حساس! پدر و مادرم
اخلاق عجیبی دارند. آنها بسیار شکاک و
بدبین هستند و به خرافات پوچی اعتقاد
دارند. به دلیل اخلاق بدی که مخصوصا پدرم
دارد، کسی به برادرانم زن نمی دهد، چون فکر
می کنند برادرانم هم بالاخره اخلاقشان را از
پدرم ارث برده اند و این در حالی است که
برادر بزرگترم ۴۲، بعدی ۳۸ و آخری ۳۰
سال دارد. البته سه خواهرم ازدواج کرده اند و
دامادها، سالی یک بار هم به خانه ما نمی آیند
و همه اینها به خاطر اخلاق بد و تعصبات
بی جای پدرم است. البته مادرم هم دست
کمی از پدرم ندارد. اگر کسی به خانه ما بیاید،
تعجب می کند. چون اینجا هر کس برای
خودش زندگی مستقلی دارد. برادر بزرگترم
برای خودش غذا می پزد، ظرف می شوید،
اتاق جارو می کند و … دومی و سومی هم
همین طور! و من هم که مجبورم با این پدر و
مادر و اخلاق عجیب و غریب آنها زندگی کنم!
اگر مادرم بخواهد این کارها را برای برادرانم
انجام دهد، پدرم او را به باد کتک می گیرد،
چون معتقد است که آنها بزرگ شده اند و
برای مادر من نامحرمند!! اگر مادرم با برادر
بزرگترم در خانه تنها بماند، پدرم غوغایی به
پا می کند که نگو و نپرس! در خانه ما همه با هم
مثل غریبه اند. هیچ نشانی از محبت و صفا
دیده نمی شود.

من تا سال دوم دبیرستان را با موفقیت
در رشته ریاضی درس خواندم و معدل من از
۱۸ کمتر نشد. اما از بس که وقتی به خانه
می آمدم و اوضاع نابسامان خانواده را
می دیدم و به این مشکلات فکر کردم، دچار
بیماری فکری شده ام. آنقدر که بعضی وقتها
می نشینم و ساعتها به نقطه ای خیره می شوم
و البته حرکات غیر عادی دیگری که همه از
این حرکات تعجب می کنند؛ البته وقتی بعدا
به من می گویند فلان کار را کرده ای، تعجب
می کنم، مثل اینکه آن موقع اصلاً متوجه
نبوده ام! همه معلمان و دوستان از تغییر
ناگهانی من تعجب کرده اند، ولی کسی جرأت
ندارد که حتی درِ خانه ما بیاید و احوال مرا
بپرسد. دوستان من که همیشه از لحاظ
درسی از من عقب تر بودند، الان با موفقیت و
در کنار پدر و مادرشان با صلح و صفا دارند
ادامه تحصیل می دهند. اما من یک دختر
بیمارم که اسیر غم و تنهایی و اندوه شده ام و
شفای درد من، رفع اختلافات و نزاعها و
درگیریهای همیشگی بین پدر و مادرم است
که تمامی ندارد!! مادرم معتقد است که اگر
من ازدواج کنم، خوب می شوم! اما آن موقع
که من این مشکل را نداشتم، چه کسی به
خواستگاری من می آمد (به خاطر خانواده ام)
که حالا که من به عنوان یک دختر مریض (و
حتی بعضی وقتها روانی و خل و چل!) در بین
مردم روستایمان مطرح شده ام، کسی به
خواستگاری من بیاید! پدر و مادرم هیچ وقت
تصمیم جدی برای معالجه من نگرفتند. تنها
لطفی که مادرم در حق من کرده، اینکه مرا نزد
تمام فالگیرها، رمالها و دعانویسهای
روستایمان و روستاهای اطراف برده است! و
تمام وسایل و حتی بالش و تشک و
لباسهای من مملو از دعاهایی است که
برایم نوشته اند!

اکنون که این نامه را برای شما
می نویسم، یک بیمارم و نیاز به کسی دارم که
ساعتها بنشینم و برای او درد دل کنم تا سبک
بشوم. شاید حرفهای خوب شما مرهمی بر
زخمهای کهنه دل من باشد. از همه شما
التماس دعا دارم.»

خواهر عزیز!

خواندن نامه شما ما را سخت متأثر کرد.
همان طوری که نوشته اید، متأسفانه
اختلافات بین والدین، سنتها و تعصبات غلط
آنها، فرزندان را دچار مشکل می سازد و آنها را
پریشان و افسرده و رنجور می کند. اما خواهر
خوب ما! شما یک انسان هستید و دارای
شعور و اراده، پس نباید به این سادگی در
مقابل چنین مشکلاتی خود را ببازید، به
طوری که خود را یک بیمار روانی فرض کنید.
این مشکلات همان طوری که اشاره کرده اید،
از ابتدا در خانه شم