پاورپوینت کامل دست ساخته های زنان درنمایشگاه کیش ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دست ساخته های زنان درنمایشگاه کیش ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دست ساخته های زنان درنمایشگاه کیش ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دست ساخته های زنان درنمایشگاه کیش ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :
>
۶۸
«گزارشی از نمایشگاه صنایع دستی زنان در کیش ـ زمستان ۱۳۸۱»
جزیره کیش پر شده از پوسترهایی که خبر از نمایشگاه صنایع دستی زنان ایران
می دهد. طرح پوستر، گلوله ای نخ است که
تاری از آن باز شده و به ما می گوید و تاریخ
نیز چنین گفته است که سر نخ صنایع دستی
به دست زنان است و هنوز هم.
در فضای نمایشگاه روحی از لطافت زنان
موج می زند؛ اگر چه در بعضی غرفه ها آقایان
هستند که به فروش و تبلیغ می پردازند و یا
غرفه هایی که خانم ها به فروش اشیاء
مشغولند؛ اما در ورای این، بعضی و برخی،
شاهد کارهای بسیار باارزشی از خانم ها هم در
زمینه های مختلف هستیم.
گذری شتابزده داریم در غرفه ها و
می نشینیم پای صحبت زنان تولیدکننده
صنایع دستی.
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
زنی را می بینم که خم شده و گلدان های
بسیار ظریفی را بیرون می آورد و در ویترین
قرار می دهد. چشم های زن تر است؛ چرا که
بعضی کارها در راه آسیب دیده اند. کوزه ها و
کاسه ها و فنجان ها با رنگ های زیبا و بیشتر
در مایه فیروزه ای متمایل به سبز چشم نوازند.
یکی از آنها را برمی دارم. بسیار سبک است با
دیواره ای نازک و شبکه های زیبا که وقتی بالا
می برم، نور از میان آن عبور می کند. در گوشه
دیگر این غرفه چرخ کوزه گری است و گلدانی
ساخته شده بر روی آن.
مریم فلاحپور، زنی که از تهران تا میبد
را پیموده با عشقی دو گانه. او در مورد کار
خود می گوید:
رشته تحصیلی ام مهندسی مواد بود با
گرایش سرامیک در میبد. این شهر یکی از
شهرهای سنتی ایران است که سابقه ای
دیرینه در تولید سفال دارد. رشته من
سرامیک صنعتی بود. بعدها فکر کردم با
تلفیق سرامیک صنعتی و سرامیک سنتی
کاری کنم که سرامیک میبد از حالت خمودگی
بیرون بیاید. سرامیک کارهای میبد، اغلب
پیرمردانی هستند که ساختن سرامیک را
پشت اندر پشت از پدران خود آموخته اند و
شاید صدها سال باشد که در یک فرم و یک
شیوه ثابت مانده اند. آنها با علم جدید
سرامیک آشنایی ندارند. علم آشنایی با
لعاب های مختلف. جوهرهای مختلف
سرامیک و کوره های متنوع برای پخت را
ندارند؛ در حالی که با استفاده از اطلاعات
جدید می توان روح تازه ای به این صنعت و
هنر دمید.
خود شما چطور شد گرایش به این نوع
کار پیدا کردید؟
ـ من وقتی درسم تمام شد، پیش
استادکاران سفال از جمله یکی از استادکاران
به نام آقای علی محمد امامی میبدی تجربه
آموختم. بعد به تهران برگشتم و در منزل
خودمان شروع به کار کردم. می خواستم کارگاه
کوچکی در خانه مان راه بیندازم. این کار
محتاج به آن بود که با همه چم و خم های
سرامیک و سفال، از جمله قالب های گچی و
لعاب و کوره آشنا شوم، چون یکی از
مهم ترین قسمت های سرامیک، کوره است.
رفتم سراغ آقای مصدق در میبد. مدت دو ماه
و اندی پیش ایشان کار کردم. بعد از ایشان
خواهش کردم کوره ای در منزل ما بسازند.
ایشان گفتند ساختن کوره در یک آپارتمان
بسیار مشکل است و پیشنهاد دادند که من در
همان میبد مشغول کار شوم. چون من و
ایشان هر دو مجرّد بودیم به من پیشنهاد
ازدواج دادند و با یکدیگر ازدواج کردیم. در
میبد، ما تنها زوجی هستیم که با هم مشغول
کاریم. خانه ما پهلوی کارگاهمان است. بقیه
سفالگران خانه شان در شهر است و
کارگاهشان بیرون از شهر؛ ولی ما نمی خواهیم
هیچ وقتی را از دست بدهیم. به همین دلیل
است که اهالی میبد و حتی سفالگران از نوع
زندگی ما تعجب می کنند؛ ولی ما امیدواریم با
وجود انبوه مشکلاتی که در برابرمان بوده،
سرامیک میبد را متحول کنیم.
در حال حاضر غیر از خود شما چه
کسانی با شما همکاری می کنند؟
ـ من یک سال و نیم در دبیرستان
سرامیک میبد تدریس کردم. بعد، از شاگردان
خودم دعوت کردم برای ادامه کار به کارگاه ما
بیایند و الان ده نفر از خانم ها در کارگاه ما
مشغول به کار می باشند. کارگاه ما تنها جایی
است در میبد که خانم ها فعال هستند؛ در بقیه
کارگاهها، آقایان مشغول به کارند و به
سرامیک نگاهی کاملاً مردانه دارند به همین
دلیل در کارگاههایشان بیشتر از تیپ کارگر
استفاده می کنند و نه هنرمند.
شما که می فرمایید خانم ها در میبد به
سفال و سرامیک نمی پردازند، پس
شاگردانی که در مراکز آموزشی مثل
دبیرستان کار و دانش یا کاردانی سفال درس
خوانده اند، آیا جذب کار نمی شوند؟
ـ کم و بیش. الان شاگردان من در همین
رشته درس خوانده اند. کار در کارگاه به تجربه
و علم آنها اضافه می کند. ما می خواهیم نسلی
را بعد از خودمان تربیت کنیم که بتوانند
سرامیک را حفظ کنند.
ویژگی های یک زوج سفالگر
می خواهم بپرسم زندگی زوج سفالگر
چه خوبی هایی دارد و چه بدی هایی؟
ـ خوبی های زیادی دارد. هم فکری داریم.
شوهر من استاد قالب گیری است. من چون از
ابتدا طراحی و نقاشی ام خوب بود، به ایشان
طرح و مدل می دهم و ایشان قالب آنها را
می سازد. گاهی اوقات در قسمت های کوره و
لعاب نظریه هایی می دهم که ایشان
نمی پذیرند ولی بعد می گویند باشد آزمایش
می کنیم، ممکن است درست باشد؛ البته یک
مقداری از شخصیت سنتی مردان میبدی در
ایشان وجود دارد.
میبد از جاهایی است که سفال را به
شکل سنتی ارائه می دهد؛ در حالی که سفال
در کشورهای دیگر بسیار متحول شده است.
سؤال من این است که آیا سفال در میبد
می خواهد تا آخر به همین شکل بماند یا
دیدگاههای تازه ای به وجود خواهد آمد؟
ـ من به نمایشگاه سرامیک ایران رفتم و
دیدم. آنها هم همان گل و کوره و خلاصه
همین شیوه را به کار می برند ولی کارهای
مدرن می کنند. هنرمندان سنتی با کار دست و
سبک های هنری آشنایی ندارند؛ اما کسانی
که در دانشگاه رشته های هنری خوانده اند
می توانند با این شیوه، کارهای تازه ای ارائه
دهند. ما یک جشنواره سفالگر در یزد داشتیم.
استادان بزرگ چرخ کاری در این جشنواره
حضور داشتند اما در کار دست هیچ مهارتی
نداشتند. این ضعف بزرگ سفالگران
سنتی است.
آیا می شود میان سنت و نوآوری آشتی
برقرار کرد؟
ـ پیرمردها نمی پذیرند که روششان را
عوض کنند؛ ولی ما بعد از عید می خواهیم
کلاسی در میبد بگذاریم که سفالگری با دست
را تعلیم دهیم. بعضی از پسران جوان را
می خواهیم جذب کنیم تا وقتی به کارگاههای
پدران خود بازمی گردند، کارهای تازه ای ارائه
دهند؛ البته سفالگری با چرخ نیز اهمیت دارد
و بهتر است این دو با هم تلفیق شوند.
پای صحبت دو حصیرباف یکی از
منطقه سبز گیلان و دیگری از کویر
با دیدن بادبزن های حصیری و روپوش
کوزه ها و کلاههای حصیری، احساس
مطبوعی از خنکی به ما دست می دهد. اینها
ساخته دست خانمی است که همچنان با
حصیر به بافتن مشغول است.
اهل کجا هستید؟
ـ اهل بافق و نامم ربابه شفیع زاده است.
حصیربافی را از کی شروع کردید؟
ـ از بچگی. سی و پنج سال است که این
کار را کرده ام و خیلی هم این کار را دوست
دارم. چون مادرم را می دیدم که همیشه
حصیربافی می کرد. چون خودمان نخل
داشتیم و مادرم با همان چوب نخل برای
حصیربافی استفاده می کرد.
مراحل کار حصیربافی چیست؟
ـ شاخه ها را از درخت جدا می کنیم. در
سایه خشکشان می کنیم. هفت هشت روز
می ماند. بعد در آب خیسشان می کنیم. بعد به
قول خودمان ریش می کنیم و قسمت می کنیم
و شروع به بافتن می کنیم. بعضی از
رشته های حصیری را رنگ می کنیم.
آیا از این کار درآمدی دارید؟
ـ درآمدش بد نیست. الان دخترهای من
به کار حصیربافی مشغولند؛ اما مردان این کار
را نمی کنند، چون به آن صورت درآمدی
ندارد. بعضی ها وقتی بهشان می گوییم پانصد
تومان یا دویست تومان، زورشان می آید پول
بدهند؛ در حالی که باید بیایند و ببینند ما چه
کار پر دردسری را انجام می دهیم.
چرا از این کارها حمایت نمی شود؟
ـ نمی دانم. بهتر است شرکت ها بیایند
ولی متأسفانه دوره گردها از ما می خرند. این
است که کالا با درآمدش هماهنگ نیست؛
حالا اگر صنایع دستی پا پیش بگذارد می تواند
باعث رونق این صنعت شود.
از این نمایشگاه راضی بودید؟
ـ اینجا خیلی شلوغ نبود. قبلاً ما در کیش
یک نمایشگاه داشتیم کنار درخت سبز. خیلی
شلوغ بود.
فروشتان چطور بود؟
ـ بد نبود. منفعتی که نداشت. البته ما از
طرف صنایع دستی آمدیم ولی اگر قرار بود
پول غرفه بدهیم ضرر هم می کردیم.
فکر می کنید چه لزومی دارد این
صنعت توسعه پیدا کند؟
ـ نگاه کنید. مثلاً این کلاهها را خیس
می کنند می گذارند سرشان. برای مناطق
کویری بخصوص برای کشاورزان خیلی خوب
است؛ یا مثلاً می توانند ظرف ها را در این
غلاف های حصیری بگذارند و آویزان کنند تا
خنک بماند.
چند بچه دارید؟
ـ هفت تا.
آیا حصیربافی به درآمد خانواده
کمک می کند؟
ـ بله. خیلی کمک می کند. مادر من
شصت سالش است. با درآمد حصیربافی چند
بار به سوریه و مکه رفته است.
حصیر می بافم تا هویت گیلان را
حفظ کنم
یکی دیگر از حصیربافان خانم معصومه
گلشنی است از استان گیلان.
گلشن کجاست؟
ـ بخشی است بین انزلی و رشت. گلشن
جنب حسن رود و جفرود است. من از وقتی
ازدواج کردم در نزدیکی خُمام زندگی می کنم.
حصیربافی را از کی شروع کردید؟
ـ از وقتی چشم باز کردم مادرم را در حال
حصیربافتن دیدم. از شش سالگی به
حصیربافی مشغول شدم. در عرض دو سه ماه
یاد گرفتم. خودم طرح های ابتکاری را پیاده
کردم. الان ۲۸ سال است سابقه کار دارم. به
عنوان کشاورز نمونه استانی انتخاب شدم.
پرورش دهنده قارچ هستم و با جهاد استان
همکاری دارم. همچنین با اتاق بازرگانی
گیلان، در نمایشگاههای میراث فرهنگی هم
شرکت می کنم. همین الان دخترم در طالش
برای نمایشگاه رفته است.
دخترتان هم حصیربافی بلد است؟
ـ بله.
در خانواده غیر از شما چه کسانی به
حصیربافی مشغولند؟
ـ ما خانوادگی کار می کنیم. من و شوهرم
و پسرم و دخترانم حصیر می بافیم.
آیا درآمدتان نسبت به کاری که
می کنید مناسب است؟
ـ ما اگر بخواهیم به درآمد فکر کنیم، باید
این کار را بگذاریم کنار؛ اما اگر بخواهیم به
هویت گیلان فکر کنیم و اینکه سنت هایمان
از میان نرود، باید از جان مایه بگذاریم. من
دلم می خواهد هویت گیلان را که ابتدا حصیر
بوده و بعد گلیم و بعد قالی به جهان معرفی
کنم. الان هم که انجمن بانوان کیش برای ما
زحمت کشیدند، من استقبال کردم تا هویت
گیلان را مطرح کنم.
روش کار شما چگونه است؟
ـ ما با ساقه برنج حصیر درست می کنیم.
به ساقه برنج می گوییم گالی. اینها را می بریم
سه، چهار روز در آفتاب پهن می کنیم. اول
سبزند بعد که آفتاب می خورند، سفید
می شوند. مقداری را رنگ می کنیم. گالی ها در
سه اندازه هستند. بعضی ها که نازکند به
عنوان نخ ازشان استفاده می کنیم. اندازه
بعدی برای ساخت ریزبافت است که خیلی
زیبا است. یک قسمت درشت بافت است که
قیمتش پایین تر است. بعد ما اینها را روی
پشت بام می گذاریم و وقتی که خشک شد،
کار می کنیم.
ما در نمایشگاههای زیادی شرکت
کرده ایم. در کلاردشت مازندران ـ بولوار گیلان
ـ هتل انقلاب تهران. الان هم جنس به
تهران آورده ام برای مؤسسه کالاهای ساخته
زنان که از وزارتخانه ها می آیند تا نمونه
کارهایم را از نزدیک ببینند.
آیا نهادهای مسئول به شما
کمک می کنند؟
ـ در حدّ توانشان کمک می کنند. امیدوارم
خداوند توان بیشتری به آنها بدهد تا از ما
بیشتر حمایت کنند. البته اگر ما بدانیم کارهای
درجه یک خریدار دارد می توانیم طرح های
تازه ای را با کیفیت مطلوب تر ارائه دهیم.
یکی از غرفه های پررونق نمایشگاه،
غرفه زیورآلات است. در این غرفه دو دختر
جوان با کارهایی زیبا و با خوشرویی
پاسخگوی بازدیدکنندگان هستند. الیکا
رضایی در این مورد می گوید:
ما خودمان طراحی می کنیم. البته خانم
مؤمنان رشته هنر خوانده اند، بیشتر به
مسائل طراحی احاطه دارند ولی من خودم
شیمی خوانده ام.
رشته شیمی ارتباطی با این کارها دارد
یا نه؟
ـ نخیر. هیچ ارتباطی ندارد.
از چه موادی استفاده می کنید؟
ـ از نقره. همچنین در بعضی کارها از
سنگ استفاده می کنیم. ما نقره خام را
می گیریم، ذوب می کنیم. یک سلسله عملیات
رویش انجام می دهیم تا مبدّل می شوند به
ورقه. آن وقت به شکلی که می خواهیم در
می آوریم. بعد با سوهان کاری فرمی را
که می خواهیم می دهیم. بعد هم پولیش
می شود و …
چه مدتی است این کار را می کنید؟
ـ من پنج سال است ولی خانم مؤمنان
سابقه بیشتری دارند.
از خانم مرجان مؤمنان خواهش می کنم
در مورد سوابق تحصیلی و ارتباط با کارشان
صحبت کنند:
من رشته گرافیک را در دانشگاه الزهرا
خواندم و بعد فوق لیسانس پژوهش را از
دانشگاه هنر گرفتم. گرایش من خیلی طبیعی
است. چون هر خانمی دوست دارد
لباس هایش را با زیورآلاتی مناسب هماهنگ
کند و من همیشه برای خودم زیورآلاتی
درست می کردم و کارم با تحسین اطرافیانم
روبه رو می شد. خانم هایی بودند که لطف
کردند و تشویقم کردند. من هم رفتم آموزش
دیدم تا این کار را به صورت حرفه ای انجام
دهم. کار ما چندان هم آسان نیست. کار بدنی
دارد، بعد هم که وارد جزئیات می شویم تمرکز
و صبر و حوصله زیاد می خواهد.
اوّل طراحی می کنید بعد کار می کنید یا
ضمن کار، طرح به ذهنتان می آید؟
ـ معمولاً طرح اولیه را داریم، ولی
ضمن کار هم ممکن است چیزهایی به
ذهنمان بیاید.
تحصیلاتتان در این کار مؤثر است
یا نه؟
ـ بله. تحصیلات من تأثیر داشته. در
طراحی و حتی اجرا کمکم می کند از نظر
تناسب ها به من کمک می کند و نهایتا همیشه
برای تحقیق و به دست آوردن تجربه های
تازه، آماده ام.
پس احساس خوبی دارید؟
ـ بله. همین طور است. برای همین است
که سختی ها برایم آسان می شود.
نمایشگاه اینجا را چطور دیدید؟
ـ من خیلی خوشم آمد؛ البته دلم
می خواست صنایع دستی را خاص تر و
برگزیده تر از این ببینم. چیزهای خوبی هست
ولی باید بگردیم تا آنها را پیدا کنیم. امیدوار
بودم کارهای مربوط به مناطق را با اصالت
خودشان ببینم. مثلاً در غرفه استان هرمزگان
بهتر است کارهای سنتی خودشان را بگذارند؛
نه آنکه مثلاً گل چینی بگذارند. البته گل
چینی برای خودش باارزش است ولی
نمایشگر صنایع دستی استان هرمزگان
نیست. چقدر خوب است کارهای اصیل
اشاعه پیدا کند. چه اشکالی دارد که خانم ها
لباسی بپوشند که رویش صنایع دستی کار
هرمزگان باشد یا سنگ دوزی باشد، یا
آینه دوزی. واقعا حیف است که ما از اینها
استفاده نمی کنیم. البته عیبی ندارد که
به سلایق روز نزدیک شویم ولی نه آنکه
مبتذل بشویم.
طرح هایتان را از کجا می گیرید؟
ـ ما همان چیزی را که خودمان دوست
داریم درست می کنیم. کار ما تقلیدی نیست.
ما ممکن است ژورنال باز کنیم و ببینیم ولی
آن طرح ها را به صنایع دستی خودمان
نزدیک می کنیم.
قیمت ها چطور است؟
ـ قیمت ها بالاست ولی به زحمت ما
جواب نمی دهد؛ یعنی ما اگر بخواهیم
زندگی مان را از این راه اداره کنیم ممکن
نیست؛ وقت و انرژی زیادی روی این کارها
می گذاریم و کسی که ارزش کار را بداند قیمت
برایش مهم نیست زیرا می داند یک کار دست
و یک کار تک را می خرد و دنیایی از انرژی
مثبت و احساس خوب در آن وجود دارد که
قیمتی ندارد.
سوزن دوزی، فراگیرترین فرآورده
صنایع دستی در استان های مختلف
پرده ای بدیع در برابرمان است با آمیزه ای
از رنگ ها و طرح های شگفت انگیز و در گوشه
و کنار این پرده انواع سوزن دوزی ها قرار دارد.
از سازنده این آثار می خواهم که در مورد خود
و کارش توضیح دهد:
ـ الهه اولیاءزاده هستم از شیراز.
چطور وارد این کار شدید؟
ـ من از طریق سازمان میراث فرهنگی
وارد این رشته شدم و در سازمان میراث
فرهنگی شیراز، دوره چهار ساله را گذراندم؛
بعد مرا معرفی کردند به پژوهشکده میراث
فرهنگی و مدرک درجه عالی را در رشته
رودوزی های سنتی به من دادند.
حدود دوازده سال است که در این رشته
کار می کنم. در حال حاضر در آموزشکده های
میراث یا صنایع دستی و در کلاس های
مختلف با بچه ها کار می کنم.
چطور شد نسبت به این کار
علاقه مند شدید؟
ـ من از بچگی به این کار علاقه داشتم.
خانواده ام هم کارهای هنری انجام می دادند.
این طور که می بینم طرح هایتان سنتّی
است. ممکن است در مورد این پرده
توضیح دهید؟
ـ این کار سیستان و بلوچستان است. دلم
می خواهد این کار و این هنر از بین نرود.
احساستان نسبت به این کار چیست؟
ـ من خیلی کارم را دوست دارم. لحظه ای
که شروع می کنم، همه ناراحتی هایم را
فراموش می کنم و احساس آرامش به من
دست می دهد.
نمایشگاه را چطور دیدید؟
ـ خوب یک نقطه ضعف هایی دارد. واقعا
فکر می کنم اگر منظور صنایع دستی است،
باید کارهای قدیمی باشد. بعضی کارها
منسوخ شده ولی هنرمندان باید احیا کنند.
من در شهر خودم شیراز می بینم که
نقش دوزی از بین رفته، در حالی که هنر
اصیلی بوده و من شروع کردم که این کار را
رواج بدهم.
گفتید تدریس هم می کنید. استقبال
جوان ها چطور بوده؟
ـ خیلی دوست دارند؛ ولی هزینه
سرسام آور است. من به سازمان های ذی ربط
پیشنهاد کرده ام که شما وسایل اولیه را در
اختیار هنرجویان بگذارید تا این هنرها توسعه
پیدا کند. الان شما به این پرده نگاه کنید.
شاید فکر کنید که مثلاً دکمه است یا نوار یا
پولک؛ ولی در مجموع وقت و هزینه زیادی
برده است.
از نظر اجتماعی، نمایشگاه را
چطور دیدید؟
ـ خیلی عالی. واقعا برخورد مسئولین
خوب بود و خیلی زحمت کشیدند.
آیا صنایع دستی از کار شما
حمایت می کند؟
ـ من هیچ وقت نرفتم برای خودم چیزی
بخواهم؛ ولی برای بچه ها می روم. برای
امتحانشان یا کارهایی که بتوانند از طریق آن
امرار معاش کنند.
روی این پرده چقدر کار کرده اید؟
ـ شش ماه. من همه ۱۱۴ نوع دوخت و
دوز را انجام می دهم. شما الان شَرفه دوزی را
می بینید. همچنین کتیبه دوزی یا
درویش دوزی یا گبردوزی را یا ترمه دوزی و
کمنددوزی … یکی از نمونه های بارز این
کارها پرده خانه خداست که زنان شوش
انجام می دادند.
آیا نمی شود اینها را توسعه داد و
بخصوص در لباس ها استفاده کرد؟
ـ چرا، اگر سفارش بدهند. با همین
لباس ها می شود در مهمانی ها شرکت کرد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 