پاورپوینت کامل «نقد فیلم» تراژدی پسر، پدر، پدربزرگ ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «نقد فیلم» تراژدی پسر، پدر، پدربزرگ ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «نقد فیلم» تراژدی پسر، پدر، پدربزرگ ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «نقد فیلم» تراژدی پسر، پدر، پدربزرگ ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۴

نام فیلم: خانه ای روی آب

نویسنده و کارگردان: بهمن فرمان آرا

بازیگران: رضا کیانیان، هدیه تهرانی،

بیتا فرهی، عزت اللّه انتظامی و …

«فرمان آرا»، در مدتی که پس از ساخت
«سایه های بلند باد» و «شازده احتجاب»،
دوباره به فیلمسازی روی آورده است، نشان
داده که یک سینماگر روشنفکر است که به
سینمای دینی گرایش پیدا کرده است. در
«بوی کافور، عطر یاس» و «خانه ای روی
آب»، دو اثر اخیر این فیلمساز، به گونه ای به
زندگی و مرگ اشاره می شود و کلیت کار در
نهایت، یک مفهوم مذهبی را در ذهن
مخاطب زنده می کند. علاوه بر این دو فیلم،
این فیلمساز به زودی اثر بعدی خود را که
«بوسه کوچک» نام دارد، خواهد ساخت. این
اثر نیز در ارتباط با فرشته مرگ است که
مردی را از خودکشی باز می دارد، چرا که هنوز
وقت مردن او فرا نرسیده است.

کارگردان با دیدی نو و وارد کردن عناصر
ماورائی به آثارش، سعی دارد نقش مذهب و
سرگشتگی انسان معاصر را در زندگی آشفته و
پر از تلاطم امروزی نشان دهد. فیلم های این
سینماگر مانند برخی از آثار مذهبی دو دهه ای
که گذشت، سعی ندارد با مستقیم گویی و
شعار، مخاطب را به طرف مذهب بکشاند،
بلکه بر عکس، بیننده می انگارد که در حال
تماشای یک اثر سینمایی جذاب است، ولی
کم کم بدون اینکه خودش متوجه شود، درگیر
مسائل فلسفی و دینی می شود. لذا به طور
حتم در نخستین لحظات تماشای این فیلم،
مخاطب اگر پیش زمینه ای در مورد داستان و
محتوای فیلم داشته باشد، فکر می کند که
«خانه ای روی آب»، چه ارتباطی با مذهب
دارد ولی در پایان فقط یک مفهوم در ذهن او
ماندگار می شود و آن اینکه، انسان بدون دین
هرگز در زندگی خویش روی رستگاری را
نخواهد دید، مگر اینکه باری تعالی را بخواند و
از او کمک بطلبد.

دکتر «سپیدبخت»، پزشک زنان و
زایمان است. او مردی شهوتران و بی ایمان
است که هیچ قید و بندی را نسبت به خانواده
قبول ندارد و داشتن تعهد به خانواده را، لازمه
داشتن فرزند می داند؛ لذا بی توجه به فضایل
اخلاقی، غرق در رذایل می شود. او همسرش
را طلاق داده و پانزده سال است که بی توجه
به سرنوشت پسرش، فقط از لحاظ مادی او را
تأمین کرده است.

دکتر با وجود موفقیت اجتماعی مناسب و
زندگی مرفه، خوشبخت نیست. زندگی
خصوصی او در ارتباط با زنان بسیاری، آشکار
می شود. در این میان، بر روی سه زن بیش از
دیگر زنان تأکید می شود. این زنان در طول
سال های گذشته مورد سوء استفاده دکتر قرار
گرفته و در حال حاضر هر کدام به شکلی
درگیر زندگی دکتر هستند.

یک سوپروایزر بیمارستان، اولین زنی
است که پس از همسر «سپیدبخت» وارد
زندگی دکتر شده است. پس از آن نوبت به
«ژاله»، منشی مطب دکتر رسیده است.
دختری که به امید یافتن کار و سپس همسر و
فرزند، به خواسته های دکتر پاسخ داده، ولی
«سپیدبخت» نه تنها به خواسته های منطقی
زن توجهی نداشته، حتی جنین «ژاله» را
سقط کرده و رحم او را به دلیل عفونی شدن
از بدن وی خارج کرده است. منشی در
حسرت داشتن یک بچه گداخته می شود. او
هر روز با زنان بسیاری روبه رو می شود که در
انتظار آمدن بچه شان هستند. تماشاگر،
همیشه «ژاله» را در حالی می بیند که پشت
سرش پوسترهای بزرگی از عکس نوزادان به
دیوار مطب نصب شده است.

زن سوم، یکی از همان زنان خیابانی
است که دکتر مدت هاست در لحظات تنهایی
خود، به او پناه می برد.

این سه زن، برخوردهای متفاوتی با دکتر
دارند و هر یک نمودی از شخصیت
«سپیدبخت» می باشند. هر چند حضور این
زنان و بیماران دکتر در طول فیلم بسیار کوتاه
است ولی هر کدام به نحوی نشانگر عجین
شدن سرنوشت آنان با سرنوشت دکتر است.

دکتر در صحنه ای مه آلود با یک فرشته
تصادف می کند و وقتی می خواهد به این
فرشته که کودکی بال دار است، کمک کند، از
برخورد دستش با دست فرشته، متوحّش شده
و پا به فرار می گذارد. دست دکتر چون زخمی
چرکین شده و او هر لحظه می اندیشد که
دستش کرم گذاشته و در حال پوسیدن است.

«سپیدبخت» حس می کند که چیزی
مثل خوره روحش را می خورد و خانه ای
سست و بی پایه روی آب دارد، خانه ای که
همراه خودش هر لحظه در حال فرو
ریختن است.

البته گاهی دکتر در خود فرو می ریزد و
حتی اشک می ریزد؛ چون صحنه ای که در
خانه بزرگ و مجلل خود در میان تاریک و
روشنایی می گرید. خانه ای سرد و تاریک که
روح زندگی در آن دیده نمی شود. سکوت دکتر
و گریستن پشت به دوربین او، شاید رساتر از
هر سخنی است که می توانست بر زبان بیاید.

گاه در سینما هیچ سخنی رساتر از
سکوت نیست. سکوت در کنار صدا، و صداها
در کنار لحظاتِ سکوت، معنا پیدا می کنند. در
این صحنه نیز سکوت می تواند القاکننده
اضطراب، انتظار و یا خطری باشد که پیش
روی «سپیدبخت» است.

با وجود اینکه دکتر احساس می کند در
باتلاقی دست و پا می زند و در حال غرق
شدن است، فیلمساز او را کاملاً سیاه نشان
نمی دهد. او زنی باردار را که در عرض پانزده
سال، یازده بچه زاییده و استخوان هایش پوک
شده است، از مطبش می راند. دکتر به زن
توصیه کرده بود که دیگر نباید بچه دار شود،
چرا که بارداری برای او بسیار خطرناک است.
دکتر با یادآوری اشک ریختن زن هنگام
خروج از مطب، چند روز بعد به قصد کمک به
وی، خانه او را می یابد، اما زن در اثر زایمان
فوت کرده است. دکتر در همان هنگام اعتراف
می کند نه تنها شوهر و پدر خوبی نبوده است،
بلکه حتی پزشک خوبی هم نیست.

یکی دیگر از مواردی که نشانگر وجوه
شخصیتی دکتر است، آمدن پسرش «مانی»
از آمریکاست. «مانی» از دست کتک های
ناپدری آمریکایی اش به تنگ آمده و حال به
نزد پدرش بازگشته و تازه می خواهد بعد از
پانزده سال با او آشنا شود. «مانی»، دکتر را
آخرین امید خود می داند و «سپیدبخت»
می گوید چه دنیای بدی که او آخرین امید
کسی است.

دکتر با همه بی توجهی اش به زندگی و
فرزند، و با وجود غرق شدن در زن، سیگار و
مشروب، پسر معتادش را که دستانش در اثر
کثرت تزریق چون آبکش سوراخ سوراخ شده
است به کلنیک ترک اعتیاد می برد. «مانی» از
آن مرکز فرار می کند و دکتر در جستجوی
پسرش با معتادان بسیاری در شهر روبه رو
می شود که هیچ چیز جز یافتن اندکی مواد
مخدر آرامشان نمی کند.

جدای از رفتار دکتر با پسرش، شخصیت
او در برخورد با پدرش نیز بهتر آشکار
می شود. دکتر پس از اینکه تمامی برادرانش،
پدر را فراموش کرده اند، او را به خانه
سالمندان می برد. دکتر از کودکی از پدرش
دلخور است. او همیشه شاهد گریه های
مادرش بوده و تحملی که به اجبار می کشیده و
در مقابل خانم بازی های شوهر، هیچ نمی گفته
است. دکتر تمام کودکی اش را زجرآور می داند
و اینکه تحقیرها و سرزنش های پدرش
موجب تباهی او شده است.

کارگردان در این صحنه نشان می دهد که
چطور تربیت فرزند در تعیین آینده او نقش
بسزایی دارد. دکتر که از کودکی شاهد خشونت
و فساد اخلاقی پدر بوده، خود نیز به مرور
زمان به پدری تبدیل شده که به بیراهه رفته
است؛ و شاید در آینده ای نزدیک اگر «مانی»
در اثر اعتیاد به مواد مخدر دچار مرگ زودرس
نشود، چون پدر و پدربزرگ خویش مردی
هوسران و آلوده به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.