پاورپوینت کامل هیچ سخنی بهتر ازسخن عشق نیست ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هیچ سخنی بهتر ازسخن عشق نیست ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هیچ سخنی بهتر ازسخن عشق نیست ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هیچ سخنی بهتر ازسخن عشق نیست ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
>
گفتگو با خانم اعظم
ابراهیمی ـ نویسنده
خانم «اعظم ابراهیمی»،
یکی از زنان موفق است که
علاوه بر فعالیت های اجرایی به
نویسندگی مشغول است. وی
مسئول فرهنگی و هنری خیریه
«فیروزنیا»ست. در مورد
نوشته های ایشان می توان به
چاپ چند کتاب و مقاله اشاره
کرد. در این شماره برای آشنایی
بیشتر با وی به گفتگو
می نشینیم.
از دوران کودکی خود چه
خاطراتی دارید؟
آنچه از ادبیات فارسی در
دوران کودکی ام به یاد دارم
«شعرخوانی» است. آن زمان
شعرخوانی در خانواده ما مرسوم
بود و شب های زمستان کنار
آتش کرسی، شعرهای «مولانا» و
«حافظ» خوانده می شد؛ و
صدالبته «شاهنامه» با صدای
بلند پدر خوانده می شد و ما با
گوش جان کلمات شیرین و
روح افزای آن را می شنیدیم و به
خاطر می سپردیم.
تابستان ها در بهارخواب
وسیع، آنجا که سقف آسمان
ستاره باران بود، پدرم حافظ
می خواند و از اشعار «مولانا» ما را
سرمست می کرد. من از همان
روزها با شعر و ادبیات انس
می گرفتم و به خوبی به یاد دارم
که تابستان ها شعرهای کتاب
فارسی ام را حفظ می کردم و روز
اول مهر با شوق فراوان در مقابل
معلم می ایستادم و آنها را یکی
پس از دیگری از حفظ
می خواندم.
آیا این علاقه و احساس
نسبت به ادبیات در تمام دوران
تحصیل تان با شما همراه بود؟
در دوره راهنمایی در
فعالیت های ادبی مدرسه با
اشتیاق شرکت می کردم و در
مقاله نویسی از دیگر دوستانم
سبقت می گرفتم. سال دوم
راهنمایی بودم که مقام اول
شعرخوانی و مقاله نویسی را در
استان کسب نمودم. سال سوم
راهنمایی هم به مقام اول
«دکلمه» در پنج استان دست
یافتم.
در دوران دبیرستان از
محضر استادی ارجمند و
فرهیخته، آقای «ناصر اردکانی»
کسب فیض نمودم. از این رو، در
محضر استاد، شناخت ادبیات
فارسی برایم هموارتر گشت.
برای ادامه تحصیل در سال
۱۳۶۷ به دانشگاه تهران راه
یافتم و در رشته مترجمی زبان
ایتالیایی مشغول به تحصیل
شدم. اما چون رشته دانشگاهی
من با ادبیات فارسی فاصله
داشت، لذا سعی کردم ارتباط
ناگسستنی خود را با ادبیات ایران
حفظ کنم. به همین خاطر دو
کنفرانس در دانشگاه تهران در
مورد «شعر و ادبیات فارسی» و
کنفرانسی در مورد شاعر گرانقدر
«مولانا جلال الدین» برگزار کردم.
پس از آن به توصیه دکتر
«جلیلی»، یکی از اساتید ارجمند
دانشگاه تهران، به صورت
افتخاری کنفرانس دیگری در
مورد شاعر معاصر و شوریده حال
«شاطر عباس صبوحی» دادم.
بعد از دانشگاه، چطور
ارتباط خود را با ادبیات حفظ
کردید؟
در سال ۱۳۷۱ از دانشگاه
تهران فارغ التحصیل شدم. اما
افتخار دوستی و بودن در کنار
استادان ارجمندی چون سرکار
خانم «فیروزه مهاجر» مترجم
بزرگ ایرانی را تاکنون با خود
همراه داشته ام. به تشویق و
کمک ایشان به تحریر رمان بلند
«راز مهتاب» مبادرت نمودم.
آنچه از عشق و شوریدگی در تار
و پودم ریشه کرده بود و هر چه از
بزرگان ادب به یادگار داشتم در
کتابم نقش زدم، البته در
چارچوب وقایع و حوادث روز و
مستند چرا که از خیال بافی و
خیال پردازی بیزارم.
زمانی که «راز مهتاب» را
می نوشتید به فکر چاپ آن هم
بودید؟
زمانی که تصمیم به
نوشتن گرفتم به تنها چیزی که
فکر نمی کردم، مقوله چاپ و نشر
بود. می خواستم از نیروی
اعجاب انگیز عشق بگویم و حرف
دلم را بزنم. قصه ای که دور از
حقیقت هم نبود، روی صفحات
کاغذ نقش بست. بعد به توصیه
دوستان و آشنایان تصمیم به
چاپ راز مهتاب گرفتم.
کمی در رابطه با مشکلات
چاپ کتاب تان برایمان بگویید.
وقتی تصمیم به چاپ
گرفتم، با مشکلات کار هم آشنا
شدم. اولین مرحله، ویرایش و
رسم الخط کتاب بود که در قصه
من رعایت نشده بود. به سراغ
ناشران رفتم. آنها از ویرایش
کتابم سر باز زدند؛ چرا که
سرمایه گذاری شخصی کرده
بودم. آنها حتی حاضر نشدند
ویراستاران شان را به من معرفی
کنند تا مشورتی کوتاه داشته
باشم؛ این شد که تصمیم گرفتم
این فن را در حد توانم بیاموزم.
امروزه هر کس قلم به
دست می گیرد نویسنده می شود
و به همت ویراستاران خوب و
باتجربه، رمانی بلند روانه بازار
می کند. نظرتان در این رابطه
چیست؟
ویراستاری یک تخصص
است و برای کسب این تخصص،
فرد نیاز به مطالعات فراوان دارد
که از عهده همگان خارج است.
اما پسندیده است که یک مؤلف
جوان تا حدودی با این فن آشنا
باشد چرا که هیچ کس به اندازه
خود نویسنده از متن کتاب آگاه
نیست.
پس از ویرایش کتاب با
چه مراحلی روبه رو شدید؟
مرحله بعدی حروف چینی
کتاب بود. آنجا هم می بایست
بارها و بارها کتاب خوانده شود و
غلط های چاپی اصلاح گردد.
می خواستم کتاب بی غلطی را
وارد بازار کنم. این امر، وقت و
حوصله فراوانی را می طلبید.
بنابراین مجبور شدم صدها بار
کتاب را بخوانم تا به نتیجه
مطلوب برسم. سپس کتاب برای
گرفتن مجوز به وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی رفت و مرا دو ماه
به انتظار نشاند. بعد از اخذ مجوز
و ارائه طرح جلد، راز مهتاب به
مرحله چاپ رسید و وارد بازار
پررقابت کتاب شد.
آیا وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی و کتابخانه های عمومی
کشور از کتاب هایی که وارد بازار
می شود حمایتی هم می کنند؟
حمایت این وزارتخانه به
صورت خرید کتاب است، که آن
هم مراحلی دارد. ابتدا کتاب
توسط ناشرین یا مؤلفین به ستاد
خرید کتاب معرفی شده و پس از
بررسی در هیئت نظارت، در
صورت تأیید، خریداری می شود.
آیا کتاب «راز مهتاب» هم
از طریق این وزارتخانه
خریداری شد؟
بله. هزار و هفتصد جلد
توسط وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی و کتابخانه های عمومی
کشور خریداری شد.
شنیده ایم که بخشی از
سود مالی کتاب «راز مهتاب»،
وقف امور خیریه شده. اگر مایلید
در این رابطه کمی توضیح دهید.
«راز مهتاب» برای
درددلی صادقانه و خالصانه به
رشته تحریر در آمد و از عشق،
سخن ها گفت و به دور از هر گونه
رقابت و باندبازی وارد بازار کتاب
شد و به تنها چیزی که نیندیشید
سود مالی بود. چرا که هدف
اصلی، ارائه یک کار فرهنگی بود،
نه سود مالی هنگفت.
چه شد که به نوشتن «راز
مهتاب» روی آوردید؟
چندی پیش رمانی
خواندم که به نظرم کمی غیر
واقعی جلوه کرد و آنچه شایسته
عشق بود در قلم نگنجیده و حق
مطلب به خوبی ادا نشده بود و
این طور عیان بود که تا دچار
هوس زهرآلود نشوی به ارزش
واقعی عشق پی نخواهی برد و
وقتی پی خواهی برد که دیگر دیر
است و زمان را از کف باخته ای.
از خودم پرسیدم، آیا برای
عاشق شدن، باید ابتدا به هوس
آلوده شد تا قدر عشق را دانست؟
چرا امروزه این ریتم در کتاب ها
تکرار می شود و این سوژه به
کرات نوشته می شود. من معتقدم
که نیروی عشق آنچنان قوی و
مؤثر است که اگر حادث شود
بالاترین قدرت ها را در هم
می نوردد و حرکتی به جلو را
باعث می شود. آیا باید شکست
خورد تا به عشق رسید؟ مگر راه
رسیدن به وادی عشق، عبور از
سرزمین هوس است؟ آیا باید
هوس را شناخت تا به عشق
دست یافت؟ آیا هوس پیش نیاز
عشق است؟
عشق به طور ناگهانی، به
آنی، بر سر انسان می تازد؛ و
بدون هیچ پیش بینی و
پیش نیازی رو به سازندگی
می رود نه فرود و تخریب.
امروزه در کتاب هایی که
می خوانم مدام این ریتم تکرار
می شود که در ابتدای داستان،
مردی خوش سیرت ابراز علاقه
می کند ولی دختر داستان
بی اعتناست. به بیراهه می رود،
شکست می خورد، بیچاره
می شود، بعد از گذشت سال ها،
دختر نادم و پشیمان به سراغ مرد
خوش سیرت اول داستان می رود
و عشق واقعی را آنجا می یابد. آیا
این یک حرکت به عقب و سیر
قهقرایی ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 