پاورپوینت کامل اگر بین زن و مرد تساوی نباشدچگونه می توان عدالت برقرارکرد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اگر بین زن و مرد تساوی نباشدچگونه می توان عدالت برقرارکرد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر بین زن و مرد تساوی نباشدچگونه می توان عدالت برقرارکرد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر بین زن و مرد تساوی نباشدچگونه می توان عدالت برقرارکرد؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

درست چهل سال پیش یعنی از سال
۱۳۴۲ و با قیام حضرت امام خمینی(ره) وارد
صحنه فعالیت های سیاسی و اجتماعی شد؛

در هیئت یک معلم.

خودش می گوید: «چهل سال بس است،
حالا نوبت جوان ترهاست.» اما بیان را که به
عطر آیات قرآن معطر می سازد، فاصله ای
دهها فرسنگی میان «او» و جوان ترها و «او»

و دیگران حس می کنی … و این حسی است
که بسیاری از زنان و دختران جوان از نسل
انقلاب آن سال ها در جلسات درس «او» حس
می کردند … .

به سراغ این «بانو» رفتیم تا یاد آن
سال ها را زنده کنیم. چه، امروز هم مانند
همیشه نسلی هست که به دنبال پاسخ
سؤالات خود می گردد، اما کمتر می یابد و گاه
آنچه را می یابد هیچ تناسبی با نیازهای
امروزش ندارد.

به درخواست ما جوابی صمیمانه داد.
رفتیم و گفتیم. او هم گفت، اما وقت بازگشت
خواست تا نامش را نیاوریم.

ـ چرا؟

ـ نمی خواهم …

ـ چرا؟

ـ به هر نامی می خواهید بزنید، اما من
نه …

ـ آخر چرا؟

ـ امانت دار باشید، این طور ترجیح
می دهم …

حتما دلایلی برای خود داشت و بر ما به
عنوان مهمان «او» واجب بود تا امانت دارش
باشیم. رعایت اخلاق در هر میدانی که باشی
شرط اول حضور است.

ـ چشم …

ـ خدا حفظ تان کند …

بدون نام «او» بخوانید. شاید این نیز با
خود پیامی داشته باشد.

* *

پیام زن: اجازه دهید گفتگو را با این

سؤال آغاز کنیم که اساسا قرآن کریم چگونه
نگرشی به جایگاه زن و مرد در عالم خلقت
دارد؟ زن و مرد دارای چه مراتبی هستند و از
نظر انسانی چه تفاوتی میان آنها وجود دارد؟

بسم اللّه الرحمن الرحیم. از نظر قرآن
کریم انسان ها با یکدیگر مساوی هستند.
یعنی هر انسانی با انسان دیگر در روی زمین
از نظر انسانیت برابر است. شاهد این ادعا
آیاتی است که در مکه نازل شده است. در این
آیات، همه اش بحث انسان است. خطاب ها
همه «یا ایها الانسان» است؛ مثلاً «یا ایُها
الاِنسانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَریم.»

از این گذشته با مراجعه به آیات زیادی
می توانیم به این تساوی و برابری برسیم. در
آیه ۹۷ سوره نحل می فرماید: «مَنْ عَمِلَ
صالِحا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ
حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا
کانُوا یَعْمَلُونَ؛

هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و
مؤمن باشد به طور قطع با زندگی پاکیزه ای او
را حیات بخشیم و …».

اینجا هیچ تفاوتی میان زن و مرد
نمی گذارد و هر کس از مرد و زن، عمل صالح
انجام دهد شامل این زندگی خواهد شد؛
البته وقتی می گوید عمل صالح که میدان
عمل باز باشد.

در سوره غافر نیز می فرماید: «مَنْ عَمِلَ
سَیِّئَهً فَلاَ یُجْزی اِلاَّ مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صالِحا
مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ
الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابِ؛

هر که بدی کند پاداشی نمی بیند مگر
مثل آن را، و هر که کار شایسته کند، چه مرد
باشد یا زن، در حالی که ایمان داشته باشد
داخل بهشت می شوند و…» ببینید هیچ
تفاوتی نیست. بلکه اصل اعتقاد به خدا و
عمل صالح است.

در سوره حجرات می فرماید: «یا أَیُّهَا
الْنَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثی وَ جَعَلْناکُمْ
شُعُوبا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَاللّه ِ
أَتْقَاکُمْ …»

اینجا هم انسان ها همه یکی هستند و
تفاوت در رنگ و قد و جنس شاخص نیست،
بلکه اینها «لتعارفوا»ست تا فقط شناخته
شوند. در اینجا در واقع آن اخلاق و رفتار
انسانی است که کسی را بر دیگری ممتاز
می سازد، آن هم در نزد خداوند نه روی زمین.

آیات دیگری که بسیار مهم است در آخر
سوره آل عمران می آید. نزول این آیات در
موقعیت خیلی خطیری بوده، به علاوه این
آیات پی درپی، متصل و تفکیک ناپذیر آمد، و
این خیلی اهمیت دارد. اینجا بحث از اندیشه
است، نه قالب، جنسیت و جسمیت. اینجا
بحث عمل صالح مهم نیست، بلکه بحث
فوق عمل صالح است. می فرماید: «اِنَّ فی
خَلقِ السموات و الاَرض و اختِلافِ اللیلِ و
النَّهارِ لاََیاتٍ لاُِولی الاَلباب؛ مسلما در آفرینش
آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب
و روز برای خردمندان نشانه هایی است.» از
صاحبانِ خردِ برتر سخن می گوید. مسئله
اینجاست که آیا این خرد برتر مختص جنس
مذکر است و زنان از این خرد برتر برخوردار
نیستند؟ اگر هستند آیا یک نفر، دو نفر، سه
نفر از زنان و به صورت استثنا هستند؟

صاحبان خرد برتر فقط به نان و آب
زندگی روزمره و یا نماز و روزه فکر نمی کنند.
بلکه به کلیت جهان موجود تا آنجا که فکر
آدمی پیش می رود می اندیشند و فکر انسان
هم افق بسیار وسیعی دارد.

می فرماید: «اولی الالباب»، اما
«اولی الالباب» چه کسانی هستند؟ «اَلَذینَ
یَذکُرُونَ اللّه قیاما و قعودا و عَلی جُنُوبِهِم و
یَتَفَکَّرونَ فی خَلقِ السَّمواتِ و الاَرضِ …»
اینجا اولاً اشاره می کند به «اللّه »؛ «یَذکُرونَ
اللّه »، نه «یَذکُرونَ رَبِّهِم». یعنی «اللّه » که
جامع جمیع صفات و کمال خداست و ذات
مستجمع است، یعنی به خداوند با جمیع
اسمائش فکر می کنند و لحظه ای از این
اندیشه فارغ نیستند، به حالت ایستاده، نشسته
و حتی به پهلو خوابیده تفکر می کنند. در روز
به حقایقی فکر می کنند و در شب به حقایق
دیگری. گویی کتاب دیگری در برابر
چشمان شان گشوده می شود. «… یَتَفَکَّرونَ
فی خلق السَّمواتِ و الارضِ …» و می گویند
«رَبَّنَا ما خَلَقتَ هَذا باطِلاً سُبحانک فَقِنا عذابَ
النَّار؛ خداوندا، اینها را بیهوده و عبث
نیافریده ای. حتی ستاره ای که از دور بر من
سوسو می زند تکلیفی دارد و من نیز در مقابل
او تکلیفی دارم. منزهی تو، ما را از آتش دوزخ
در امان دار. یعنی به قیامت می اندیشد و بر
اعتقاد به خداوند تأکید می کند. این کلامی
است که بر زبان اندیشمندان و خردمندان از
زن و مرد جاری می شود. سپس می گویند:
«پروردگارا، ما شنیدیم دعوتگری به ایمان
فرا می خواند که به پروردگار خود ایمان آورید،
پس ایمان آوردیم؛ رَبَّنَا اِنَّنَا سَمِعنَا مُنادِیا
یُنادی لِلاِیمانِ اَن آمِنُوا بِرَبِّکُم …» آنها طلب
آمرزش می کنند و در آیه بعد می خواهند آنچه
را به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای
عطا کن. یعنی عمق درک و مطالبات شان ـ نه
فقط آنچه توسط پیامبر اکرم(ص) وعده داده
شده، بلکه ـ چیزهایی است که همه انبیاء
وعده داده اند. سپس می فرماید: «فَاستَجَاب
لَهُم رَبُّهُم اَنِّی لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِّنکُم.»
نمی گوید فَاستَجَاب لَهُم اللّه ، می فرماید
پروردگارشان دعای آنها را اجابت کرد. اشارات
قرآن کریم، هر یک دریایی است. یعنی اینها
پرورش یافتگان خداوندند و بعد بحث «کُم»
است، «اَنِّی لاَآاُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِّنکُم.»
خدایشان می فرماید من عمل هیچ صاحب
عملی از شما را که دارای این اندیشه هستید ـ
نه شمایی که فقط ایمان دارید بلکه با چنین
اندیشه ای ایمان آورده اید ـ ضایع نمی کنم،
«مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی …» باز می بینیم هیچ تفاوتی
در جنسیت نیست، مطلقا. در ادامه می فرماید:
«بَعضُکُم مِّن بَعض.» این بعض «جنسیتی»
نیست، بعض «اندیشه»هاست. چطور است
که اندیشه محمد(ص) چنان در وجود
زهرا(س) تجلی می یابد که هر کجا می رود از
کلامش، از راه رفتنش، از سکناتش، خاطره
رسول اللّه برای مردم زنده می شود. اگر این دو
به لحاظ انسانی برابر نیستند چگونه آثار
رسول اللّه (ص) در فاطمه(س) تجلی پیدا
می کند؟ قرآن کریم این گونه تساوی را
مطرح می کند.

چنانچه می دانید مباحث روز در حوزه

زنان به چالش جدی میان «قائل شدن به
تساوی» و «تحقق عدالت» کشیده شده
است. البته بحث تساوی در انسانیت و
تساوی در حقوق، ظاهرا جداست. اما به هر
حال گروهی معتقدند که تساوی در همه
زمینه ها و همه جهات میان زن و مرد با روح
حاکم بر موازین شرعی مغایرت دارد و این
عدالت است که با توجه به شرایط خاص زن و
مرد تأمین کننده برابری و کرامت انسانی
می شود. از طرف دیگر بسیاری از طرفداران
تساوی، خود به وجود تفاوت هایی میان زن و
مرد قائلند و معتقدند هر تفاوتی،
تبعیض نیست و هر مساواتی عدالت به
شمار نمی رود.

من فکر می کنم ما بر سر الفاظ جنگ
داریم، بدون اینکه فکر کنیم و مفاهیم را
بگوییم. خدا رحمت کند امام(ره) را؛ می گفت
یکی می گوید انگور، یکی می گوید عنب، یکی
به زبان دیگری نام انگور را می برد و سر این
اسامی با هم کتک کاری هم می کنند. ما الان
وضع مان این طوری است. بحث لفظی داریم.
ما وقتی عدالت را مطرح می کنیم بین جماد و
نبات و حیوان که نیست. عدالت را می خواهیم
در مورد آدم هایی که در انسانیت حقوق
مساوی دارند پیاده کنیم.

متأسفانه ما ته سفره های مانده و کهنه
عالم غرب را گرفتیم و روی آنها مانور دادیم و
تأسف انگیزتر اینکه این کار را به عنوان آیات
قرآنی کردیم. تحت تأثیر نظرات فلاسفه
یونان و از این قبیل قرار گرفته و کتاب ها را
مملو از اندیشه های آنان کردیم. آنها بحث
داشتند که اصلاً زن انسان است یا نیست،
برده انسان است یا نیست. زن را موجودی
میان انسان و حیوان می پنداشتند که برای
آسایش آنان خلق شده است. متأسفانه ما این
نحوه تفکر را از آنان گرفتیم و آنان بالعکس از
سفره های غنی ما بهره جستند و با
اندیشه های ناب دینی ما، الفاظ خود را
آراستند. حالا هم باز ما در حال جنگ با
الفاظ هستیم.

در اینکه اندیشه غربی با نگاه

تحقیرآمیز خود نسبت به زن، سبب ظهور
جنبش فمینیسم شد، شکی نیست. چنانچه
این جنبش در مقابل نقض آشکار حقوق زنان
و تبعیضاتی که علیه آنان تا دهه های اخیر در
غرب وجود داشت بروز کرد و رشد یافت.
اگرچه بعدها نتوانست مسیر درستی را طی
کند و به هر حال امروز ما را هم درگیر
کرده است.

بله، ببینید ما وقتی از عدالت صحبت
می کنیم آن را کجا می خواهیم پیاده کنیم؟ من
اگر انسان ها را مساوی نبینم نمی توانم عدالت
را برقرار کنم. تساوی را با عدالت عوضی
نگرفته ام بلکه درست، تساوی را در جای
خودش و عدالت را در جای خودش می بینم،
ولی اگر همه را در انسانیت مساوی نبینم
نمی توانم عدالت را برقرار کنم. مشکل همین
است. بعضی متأسفانه اول انسان را از
انسانیت خلع می کنند، مادون حیوان و جماد و
نباتش می کنند، بعد می گویند ما تساوی
نداریم. خوب، اگر او انسان نیست، اگر زن با
مرد مساوی نیست، پس اینجا عدالت هم معنا
ندارد. اگر تساوی نباشد چه عدالتی را پیاده
کنیم؟ مثل این است که کسی همه امکانات
لازم برای زندگی از خانه، فرش، یخچال و …
را عینا برای حیوان خانگی اش فراهم کند.
چنین چیزی نیست. چون اینها از یک نوع،
سنخ و صنف نیستند. الان مشکل ما چنین
بحثی است.

بحث را از دایره کلی تر و بزرگ تری
مطرح می کنم. به تاریخ اسلام نگاه کنیم.
وقتی مسلمانان مکه را فتح کردند با کسانی که
آن همه مصیبت را به خاطر اندیشه، عقیده و
یکتاپرستی بر سر آنها آورده بودند، چگونه
رفتار کردند؟ با کسانی که هر یک برای خود،
خدایی بودند و مردم را به تسلیم در برابر
خدایان فرا می خواندند، حتی خود را پرده دار
کعبه می دانستند، برای بردگان و زنان ارزشی
قائل نبودند و آن جنگ ها و خسارت ها را به
مسلمانان تحمیل کردند.

اما وقتی مسلمانان پیروزمندانه به سوی
مکه باز می گردند آیات بسیار جالبی آنها را
مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید: «وَ لا
یَجرِمَّنکُم شَنَأَنُ قَومٍ اَن صَدُّوکُم عَنِ المَسجِدِ

الحَرَامِ اَن تَعتَدوا …؛ البته نباید کینه توزی
گروهی که شما را از مسجدالحرام بازداشتند،
شما را به تعدی وا دارد.»

این آیات سوره مائده، آخرین پیام های
قرآنی است که به رسول اکرم(ص) و مسلمین
می دهد. مبادا کینه ها؛ اینکه برادرم را یا
فرزندم را کشت، مالم را نابود کرد، به همسر و
دخترانم اهانت کرد، همه ما را از مکه آواره
کرد ـ آن هم مکه ای که آن زمان مرکز تجارت
و توسعه بود و یثرب (مدینه) در مقابل آن
یک دِه محسوب می شد ـ مبادا این مظالم
باعث شود که امروز شما به آنها تعدی کنید.
ببینید سفارش چه کسانی را می کند. کسانی
که اعمال شان ضد انسانیت بوده است. ولی
خودشان انسان هستند، زیرا خداوند آنها را
انسان آفرید و دارای ارزش. تازه می فرماید «وَ
تعاوَنُوا علی البِرِّ وَ التَّقوَی؛ با آنها همکاری
کنید و «بِرِّ» یعنی نیکی را هم مقدم بر تقوا
می آورد؛ به آنها نیکی کنید. می خواهم بدانم
اگر موضوع تساوی انسانی نیست، چرا میان
انسان هایی که آن جنایت ها را روا داشتند با
کسانی که در کنار پیامبر(ص) ماندند و جان و
مال خود را در خدمت ایشان قرار دادند این
گونه امر می کند. بالاخره می بایست برای
کسانی که با پیامبر(ص) ماندند امتیازاتی
باشد، اما می فرماید: «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الاِثم و
العُدوان؛ مبادا در گناه و دشمنی همکاری
کنید، وَ اتَّقوُ اللّه َ اِنَّ اللّه َ شَدیدُ العِقاب»، ببینید
زمان پیروزی است و دارند به مکه می روند که
خداوند می گوید تقوا کنید که خدا سخت
عقوبت می کند. چه کسی را؟ من را که به
عدالت معتقدم. من را که مسلمانم و باید
فرامین الهی را اجرا کنم. پس باید تساوی را
قائل شوم تا عدالت جاری شود. اینها آیات
بسیار جالبی است، در رأس این آیات «یا ایُّهَا
الَّذینَ آمنُوا» می آورد. آخرین پیام های قرآنی
در سوره مائده است و در این سوره بیشترین
پیام ها با «یا ایُّها الَّذین آمنوا» می آید؛ «یا
اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ ِللّه ؛ برای خدا
قیام کنید.» برای خدا قیام کردن را هم به
موسی و هارون این گونه توصیه می کند:
«اِذهَبا اِلی فِرعَونَ اِنَّهُ طَغی، فَقُولاَ لَهُ قَولاً
لَّیِّنا.» اگر من برای خدا قیام کنم «قوَّامینَ ِللّه
شُهَداء بِالقِسط»، نظاره کنید عدالت را، شاهد
باشید که عدالت در باره همه اجرا شده است.
در سوره الرحمن می فرماید: «وَ الارضَ
وَضَعَهَا لِلاَنام؛ و زمین را برای مردم نهاد.»
زمین مال همه انسان هاست. من حق ندارم
شما را از خوردن و آشامیدن و از امکانات
موجود محروم کنم.

اشاره ای به فرعون و موسی(ع) کردم. اگر
بین موسی(ع) و فرعون تساوی نباشد
موسی(ع) نمی رود. خداوند همان گونه که
موسی(ع) را برای بنی اسرائیل می فرستد،
همان طور هم به سوی فرعون می فرستد؛
خیلی هم مؤدبانه تر و با استدلالات قوی در
مقابل سخنان ناهنجار و دشنام ها و
تهدیدهای فرعون. چرا؟ اگر موسی او را در
انسانیت با خود مساوی نبیند چرا این گونه
برخورد می کند؟ او با یک انسان مثل خودش
دارد حرف می زند.

ما اینها را در قرآن می خوانیم و در رفتار
ائمه معصومین(ع) می بینیم، اما باز این گونه
برداشت می کنیم. در حادثه عاشورا می بینیم
سپاه حُر که بعدا با امام حسین(ع) آن گونه
جنگیدند، امام(ع) از آب های موجود و
باقی مانده آنها را سیراب می کند. حتی به
اسبان آنها که قرار است بر پیکر مقدس او
بتازند آب می دهد و در دهان تشنه افرادی که
فردا گردن علی اکبر را خواهند زد، خود
آب می ریزد.

اگر تساوی دیده نشود، عدالت چگونه به
اجرا در می آید؟ اگر شما را مثل خود ندانم و
حق شما ضایع شود، حق شما یک حق
انسانی است. «شُهَداءَ بِالقِسط؛ ناظر بر
عدالت باشید … اِعدِلُوا هُوَ اَقرَبُ
لِلتَّقوی؛ عدالت را اجرا کنید که به تقوا
نزدیک تر است.» آیا بدون در نظر گرفتن
مساوات و برابری عدالت مفهومی دارد؟ پس
اینها جنگ های لفظی است.

آیات آخر سوره آل عمران را که مرور
می کردیم رسیدیم به «اَنِّی لاَآاُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ
مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ اَو اُنثی»، بعد می فرماید
«بَعضُکُم مِّن بَعض». اینجا نکته خیلی مهمی
نهفته است. میان مؤمنین اعم از زنان و
مردان بخصوص آنها که در صحنه اجتماعی
حضور دارند هیچ تفاوتی نیست و بعد
می فرماید: «فَالَّذینَ هَاجَرُوا و …» «الذین»
برای مردها نیست و کاری به جنسیت ندارد،
با انسان سخن می گوید.

یک نکته دیگر در سوره های مدنی است
که به ویژگی های جامعه اسلامی اشاره دارد.
در سوره های مکی دیدیم که همه یکسان و
به عنوان انسان مورد خطاب قرار می گیرند.
در آخرین آیات سوره آل عمران، که در سال

دوم و سوم هجرت نازل شده فاصله ها را از
میان برمی دارد و از عالی ترین درجه انسانی
سخن می گوید، نه از فوق انسان، بلکه از
انسان مافوق. در چنین شرایطی «المؤمنون و
المؤمنات بعضهم اولیاء بعض»، مطرح
می شود و این خیلی عمیق است.

یعنی به بحث ولایت اشاره می کند؟

ما برای ولایت معنای بسیار
ارزشمندی قائلیم؛ امکان سرپرستی، تکلیفی
است فوق تکالیف معمولی که بر عهده افراد
لایق تر و تواناتر قرار می دهند. بعضی از زنان
و مردان مؤمن این توانایی را دارند که بتوانند
جامعه ای را سرپرستی کنند و بر بعضی دیگر
از زنان و مردان جنبه ولایت دارند. این جنبه
ولایتی ایجاب می کند که «یَأمُرونَ بِالمَعرُوف
و یَنهَونَ عَنِ المُنکَر»؛ امر به معروف و نهی از
منکر کنند و بر اساس ولایتی که خداوند به
آنها داده مسئول شان نیز کرده است. بله، از
همین آیات جنبه ولایت زنان نیز می تواند
اثبات شود.

در این زمینه شاهد و مثال تاریخی هم

وجود دارد؟

پس از رحلت رسول اکرم(ص) تا
زمانی که فاطمه زهرا(س) زنده بود امام
علی(ع) خیلی از امور را به دستور فاطمه(س)
انجام می داد. خیلی موارد از او درخواست
می کرد که به من فرصتی ده و اگر فاطمه(س)
نمی پذیرفت، امام انجام نمی داد. این وضعیت
از جنبه همسری نبود، فوق همسری بود.
همسری، محدوده بسیار کوچکی دارد ولی
«بَعضُهُم اَولیاءُ بَعض»، خیلی وسیع و
عالی است.

«اَللّه وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا؛ خداوند ولایت
مؤمنین را دارد» یا «اِنَّما وَلیُّکم اللّه ُ وَ رَسُول وَ
المُؤمِنون»، اما از کلمه «مؤمنون» اکثرا جنبه
مردانه تصور می کنند، در حالی که وقتی
می فرماید «یا اَیُها الَّذینَ آمَنوا»، کلِ
جمعیت مسلمانان را اعم از زن و مرد خطاب
قرار می دهد. ما متأسفانه خیلی کورکورانه
جلو آمده ایم.

البته امروز بحمداللّه راهها خیلی باز شده
است. اگر پنجاه سال پیش می گفتی زنی
مشاور رئیس جمهور شود قیامت می شد. ولی
امروز این طور نیست و ما در کنار قضات هم،
مشاور زن می بینیم. از ۲۵ سال پیش خیلی
میدان ها باز شده است.

این در حالی است که متأسفانه گرفتار
قالب ها شده ایم و بیگانگان هم تلاش
می کنند ما را در همین قالب ها نگه دارند. من
از کلام حافظ کمک می گیرم که «تو خود
حجاب خودی، حافظ از میان برخیز.» قالب ها
را کنار بگذاریم، ما همه انسانیم.

سوره سجده از آیه ۷ بحثی را شروع
می کند: «… وَ بَدَأَ خَلْقَ الإِنسانِ مِن طِینٍ؛
آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد، ثُمَّ جَعَلَ
نَسْلَهُ مِن سُلالَهٍ مِّن مَّآءٍ مَّهِینٍ؛ سپس نسل او
را از چکیده آبی پست مقرر فرمود، ثُمَّ سَوَّاهُ وَ
نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ.» تا «ثُمَّ سَوَّاهُ» قالب
مشخص می شود که یا زن است یا مرد و
آنچه وحدت انسانی را ثابت می کند موضوع
نفخه روح است. چون پس از آن می فرماید:
«وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِه؛ و از روح خودش در او
دمید.» بلافاصله بعد از این می فرماید «جَعَلَ
لَکُمُ …» مخاطب «کُم» شدن، یعنی با او
محترمانه بحث می کند. ممکن است قالب ها
متفاوت باشد ولی در هر دو قالب، یک روح
دمیده شده است. یک روح مساوی. ما دیگر
به ظرف کاری نداریم، به مظروف کار داریم.
حالا اگر برخی زیر بارِ تساوی نمی روند پس ما
اصلاً بحثی نداریم. اگر من با یک مرد
مساوی نیستم که بحثی نمی ماند. پیامبر(ص)
با یک زن مساوی است، زیرا زن انسان است.
فاطمه، محمد و علی که درود خدا بر آنها،
وحدت وجودی دارند. می فرماید: «قُل اِنَّما اَنَ
بَشَرٌ مِثْلُکُم»، من اگر با محمد(ص) هم سنخ
و مساوی نباشم که دلیلی ندارد او مرا
دعوت کند.

البته ناگفته نماند که قالب ها خصوصیاتی
دارند. از این رهگذر شاید بتوان گفت که روح
در قالب زنانه حساسیت بیشتری دارد.
حسن(ع) و حسین(ع) فرزندان علی(ع)
هستند و هر دو امامند، ولی هیچ کس نگفت:
حسین(ع)، «علی»(ع) است. اما گفتند:
زینب(س)، «علی» است. وقتی صدای زینب
با آن کلمات و جملات عمیق در کوفه بلند

شد، علی(ع) در وجود زینب(س) متجلی
گشت و اهل کوفه علی(ع) را یک بار دیگر
دیدند. رسول اکرم(ص) نیز در وجود زهرا(س)
نمودار شد. این احساسات نیست، حقیقت
است. غیر از مریم(س) کسی نمی توانست
وارث تمام ارزش های آل عمران باشد تا یکجا
به مسیح(ع) تقدیم شود. در بیشتر آیات وقتی
مسیح بن مریم مطرح می شود باز هم نام
«اُمّهُ» مادرش جداگانه مطرح است.

البته نباید نگران بود، این دعواها افول
می کند ولی لازم است کمی روی این مباحث
اصولی فکر کنیم و نهایتا به فرمایش
پیامبر(ص) وقتی نتوانستیم راه را پیدا کنیم به
قرآن کریم رجوع خواهیم کرد تا ما را
راهنمایی کند. وقتی هم به قرآن مراجعه کنیم
درخواهیم یافت که تساوی وجود دارد. همه
انسانیم و قالب ها به خودیِ خود، ارزش
نیستند، بلکه اندیشه و عمل ما مبنای
ارزش است.

اشاره ای داشتید که قالب در زن از

حساسیت بیشتری برخوردار است و توان
انتقال ارزش ها در او قوی تر است. اگر این
موضوع تضادی با تساوی پیدا نمی کند در
باره آن بیشتر توضیح دهید.

اصلاً وجود زن به خاطر حساسیت های
بالاتر گیرنده تر است. مثل لیوان بلوری که
شربت در آن زیباتر جلوه می کند و نمودار
می شود. اینکه می بینیم نقش انبیاء در وجود
زنان اطراف آنها نمود بیشتری دارد به همین
خاطر است.

هارون(ع) برادر موسی(ع) است، جنس
موسی(ع) است، ولی اندیشه موسی(ع) در
آسیه بیشتر هویداست یا مثلاً می بینیم یک
زن، «مادر مریم»، انتقال دهنده همه
ارزش های آل عمران به دخترش است تا
ارزش ها در وجود مریم(س) بارور شود.

با چنین دیدگاه مثبت و عمیقی که قرآن

کریم نسبت به زن دارد، روشن است که ما در
قبال معرفی آن به جهان بسیار مسئولیم. اما
به نظر می رسد به جای اقدام همه جانبه ای در
این زمینه و طرح دیدگاهها با استفاده از
مشترکات با سایر فرهنگ ها، اغلب گرفتار
نقاط افتراق با دیگران می شویم و به گونه ای
رفتار می شود که «تفاوت»های موجود میان
زن و مرد از دیدگاه ما «تبعیض» تلقی شود.

به عنوان مثال در مورد کنوانسیون رفع
هر گونه تبعیض علیه زنان، مخالفین پیوستن
به این کنوانسیون معتقدند که اعلام تحفظ از
سوی ایران یعنی اینکه: «ما طرفدار رفع کلیه
اشکال تبعیض هستیم، مگر مواردی که در

شرع تب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.