پاورپوینت کامل نقدی بر شیوه امدادرسانی به محرومان ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقدی بر شیوه امدادرسانی به محرومان ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقدی بر شیوه امدادرسانی به محرومان ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقدی بر شیوه امدادرسانی به محرومان ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

>

در اثر حوادث طبیعی و غیر طبیعی چون
قحطی، سیل، زلزله، تصادف، جنگ و …
پیوسته افرادی از برخی نعمت ها محروم می
شوند و گاهی علاوه بر محروم شدن از نعمت،
درد و رنجِ فقر و گرفتاری نداری را نیز بر
دوش می کشند. این امور در هر جامعه ای کم
و بیش وجود دارد و زدودن آثار مخرّب این
کمبودها و ناکامی ها به طور کامل هیچ گاه

ممکن نیست.

بر فرض که ارگان هایی نیازهای مادی
زندگی خانواده های محروم را تأمین کند، ولی
جای خالی پدر، سرپرست، فرزند و … را چه
کسی و چگونه پُر می کند؟ کاهش آلام و
دردهای ناشی از نقص عضو، نگاههای
تحقیرآمیز یا همراه با ترحم چگونه و چه وقت
پایان می پذیرد؟ تازه در اینکه نقایص مادی
توسط ارگان ها جبران شود یا اینکه همراه آن
مشکلات فراوانی ایجاد کنند که گاهی غیر
قابل حل و غیر قابل محاسبه می باشد،
سخن هایی است که در خلال بحث
روشن می گردد.

خلاصه اینکه، کمبودهای مادی و روانی،
طبیعی و غیر طبیعی عقده زاست. بد جبران
کردن آنها، بی اعتنایی به محروم، ناقص
جبران کردن کمبودها و حراج نمودن آبروی
افراد کم بضاعت و محروم، عقده هایی را شکل
می دهد. بالاخره اگر موقعیتی به دست آمد و
شخص محروم، پُست و مقامی را از آنِ خود
ساخت با حساب و کتاب دقیق، در صدد
جبران کمبودهای گذشته خود و انتقام گرفتن
از کسانی که آنان را در سرنوشت خود مقصّر
می داند برمی آید، و اگر پُست و مقامی به
دست نیاورد، با آزار زن و فرزند، از بین بردن
اشیا و اموال عمومی، پرخاشگری و خشونت و
گاهی دست زدن به جنایت هایی که به
نابودی خودش منجر شود. در صدد
عقده گشایی برمی آید.

فعلاً سخن این نیست که آیا این افراد در
جنایت های خود معذورند یا خیر، همچنین
بحث این نیست که با درس اخلاق و موعظه
می توان از میزان جنایت ها کاست یا خیر. باز
بحث در این نیست که آیا ارگان ها و افراد
کمک رسان به نیازمندان، در اتفاق افتادن این
حوادث چقدر مقصرند؛ بحث در نحوه
امدادرسانی به این خانواده هاست.

روال موجود چنین است: فردی که پدر
خود را در یک سانحه از دست داده، بر
مشکلات گذشته اش، مشکلات مادی ناشی
از یتیمی نیز افزوده می شود. نبود امکانات،
شب گرسنه خوابیدن، با کفش و لباس پاره و
وصله ای به مدرسه رفتن و … برایش عقده
ایجاد می کند، سپس بالاخره پس از تحقیقات،
مراجعه های مختلف، پس از آنکه فقر و نداری
آن خانواده برملا شد، سرانجام اسم آنان ثبت
می شود و ماهانه حقوق بخور و نمیری به
آنان تعلق می گیرد. بقیه هزینه ها را افراد خانه
با دست فروشی، واکس زدن و قناعت
فوق العاده تأمین و جبران می کنند و زندگی را
به سر می برند. دانش آموز آن خانه نیز با
مشقّت فراوان و کمبود امکانات، دوران
تحصیل را به پایان می رساند.

این امور در ذهن نوجوان نقش می بندد و
عقده ها در درونش جمع می شود. در تمامی
این مراحل، کمک کار و فریادرسی وجود ندارد
مگر پول ناچیزی که از ارگان مربوطه یا
مؤسسات خیریه به خانواده وی رسیده
است؛ بارها نیز در رسانه های جمعی به
ویژه در مقابل دوربین های تلویزیونی
قرار می گیرد تا آنان که نمی دانند نیز بدانند
که وی به کمک این ارگان یا آن مؤسسه به
جایی رسیده است و یا تشکیل زندگی
داده است!

حفظ آبروی افراد، یکی از راههای

پیشگیری از پیدایش عقده

راستی اگر دست اندرکاران از این گونه
بیلان کاردادن خودداری می کردند چه می شد؟
چه می شد که رادیو و تلویزیون و یا هر کس و
ارگان دیگری بدون گزارش مصوّر، به ارائه
عملکرد می پرداخت؟

مگر در روایات و آیات به صدقه سرّ و
پنهانی تأکید نشده است؟ مگر ائمه ما در
پرداخت صدقه و زکات، آبروی افراد را مدّ نظر
نداشتند؟! چرا امروزه جامعه ما چنین
شده است؟!

نمونه هایی از برخورد ائمه اطهار خصوصا
با افراد دارای فرهنگ بالا را گزارش می کنیم:

شخصی خدمت امام مجتبی(ع) رسید و
فقر و نداری خود را با دو شعر به عرض
حضرت رسانید که سرایش شعر، نشانگر
فرهنگ فرد می باشد:

لم یَبْقَ لی شیی ءٌ یُباعُ بِدِرْهمٍ

یَکفیکَ مَنْظَرُ حالتی عن مُخبری

ألاّ بقایا ماء وجهٍ صُنْتُه

إلاّ یُباع و قد وَجَدْتُکَ مشتَری(۱)

برایم چیزی که حتی به یک درهم
فروخته شود باقی نمانده است.

قیافه و حالتم برای اثبات صحت گفته ام
کافی است.

بله، تنها چیزی که باقی مانده آبروی من
است که حفظش کرده ام.

زیرا که قابل فروش نیست و امروز تو را
مشتری آن یافتم.

این اشعار، اوج فقر و در عین حال اوج
آبروداری او را می رساند و نشان می دهد کارد
به استخوان او رسیده و مجبور شده برای
حفظ جان خویش و نجات از فقر، بالاترین
سرمایه خود یعنی آبرویش را خرج کند و پس
از فروش دارایی اش، به فروش آبرویش دست
بزند و شخصیت خود را کوچک کند و فقر و
نداری خود را به اطلاع برساند. بدین منظور
فکر کرده و افراد مختلف را در ذهن خود
بررسی کرده تا به این نتیجه رسیده: اکنون
که مجبور است از آبروی خود مایه بگذارد،
چه خوب است که نزد شخص کریمی چون

امام مجتبی(ع) برود. از این رو جهت عرض
حال به پیشگاه او می رود.

حضرت مجتبی(ع) چه مشتری خوبی
است که بدون ریختن آبروی شخصی، و
بدون اینکه کمترین ضربه ای به شخصیت و
عزت نفس طرف وارد شود، مال بسیاری
حدود دوازده هزار درهم، در اختیارش قرار
می دهد، تازه این بخشش بزرگ را چیز ناقابلی
می داند و با شعر به او پاسخ می دهد:

عاجَلْتَنا فأتاکَ وابِلُ بِرِّنا

طلاًّ و لو اَمْهَلتَنا لم تمطری

فَخُذِ القلیلَ فَکُنْ کَأنَّک لَم تَبِعْ

ماصُنتَه وَ کَأَنَّنا لم نشتری(۲)

[چه خوب شد] به سوی ما شتاب کردی
تا اکنون که بخشش های دانه درشت ما تمام
شده، بخشش های کوچک ما به تو برسد. اگر
کمی دیرتر آمده بودی، این هم تمام شده بود.

پس این مقدار کم را بگیر و این گونه
بپندار که گویا آبرویی را که نگه داشته بودی،
نفروختی و گویا ما نخریدیم.

حضرت نه تنها آن مبلغ بسیار را به او
می دهد بلکه آن را بسیار کم می شمرد تا
احساس حقارت نکند. امام(ع) بخشش فراوان
خود را به باران دانه ریز تشبیه کرده تا شخص
مطمئن شود بخشش حضرت چیز کمی بوده
و حضرت از آن چشم داشتی ندارد و آبروی
طرف، با اظهار نیاز از دست نرفته است.
سپس به او می فهماند که این مال مهمی
نیست که بتواند قیمت آبروی تو باشد و اگر
نیامده بودی، این بخشش به دیگری داده
شده بود. بالاخره این مال از دست ما
می رفت، سپس می فرماید: درست است که
تقاضا کردی و به شخصیت تو ضربه خورد

ولی بدان از آبروی تو هیچ کم نشده و نزد ما
همان شخصیت سابق و با همان آبرو و
متانت هستی.

نمونه دیگر: اگر برخورد جالب و آموزنده
امام رضا(ع) با شخص خراسانی که در سفر
حج، ره توشه اش تمام شوده بود مطالعه شود،
نقایص کار ما و عقده هایی که ایجاد می کنیم و
خفّت و خواری ای که برای افراد به بار
می آوریم روشن تر می گردد.

یَسَع بن حمزه روایت کرده که در مجلس
امام رضا(ع) بودم و مردمان زیادی دور او
جمع شده بودند و مسائل حلال و حرام خود را
سؤال می کردند. در همان حال فردی بلندقد و
گندمگون وارد شد و گفت: سلام بر تو ای
فرزند رسول خدا(ص)، از دوستداران شما و
دوستداران پدران و اجداد شمایم. از حج
برمی گردم و خرجی ام گم شده و هزینه ای که
حتی یک مرحله از سفر را بپیمایم ندارم. اگر
نظرت بر این قرار گرفت که مرا به وطنم
برسانی، نعمتی از خدا بر من است و پس از
رسیدن به وطن، مقداری را که به من داده ای،
صدقه می دهم، زیرا فقیر نیستم تا صدقه
مصرف کنم.

حضرت فرمود: بنشین. خداوند تو را
رحمت کند، بعد رو به مردم کرد و با آنان
گفتگو نمود تا پرسش هایشان تمام شد و
متفرق شدند و تنها او، سلیمان جعفری،
خیثمه و من باقی ماندیم. آنگاه فرمود: اجازه
می دهید که داخل اتاق شوم؟ حضرت
برخاست و داخل اتاق شد و مقداری ماند.
سپس پشت در آمد و در را نیمه باز کرد و
دستش را از بالای در بیرون آورد و فرمود:
خراسانی کجاست؟ مرد گفت: ها، من اینجایم.
حضرت فرمود: بگیر، این دویست دینار. از آن
برای هزینه ها و خرجی خود مدد گیر و
فرخنده شو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.